شناسه : ۳۹۵۱۵۳ - چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲۲:۴۲
بایستگیهای درس اخلاق در گفتگو با استاد الهی قمشهای
در جریان مطالعه و پژوهش در زمینه بایستگیهای درس اخلاق اسلامی و ضرورت توجه بیشتر به نحوه; ارائه مطلوب آن در دانشگاه ها، در نشستی صمیمانه نظر جناب استاد دکتر حسین الهی قمشهای را در این رابطه جویا شدیم، آنچه پیش روی شماست گزیدهای از سخنان ایشان در این زمینه میباشد که ضمن تشکر از استاد از نظر شما میگذرد.
در جریان مطالعه و پژوهش در زمینه بایستگیهای درس اخلاق اسلامی و ضرورت توجه بیشتر به نحوه; ارائه مطلوب آن در دانشگاه ها، در نشستی صمیمانه نظر جناب استاد دکتر حسین الهی قمشهای را در این رابطه جویا شدیم، آنچه پیش روی شماست گزیدهای از سخنان ایشان در این زمینه میباشد که ضمن تشکر از استاد از نظر شما میگذرد.
· نظر اسلام درباره; اهمیت و جایگاه اخلاق چیست و اخلاق اسلامی بر چه پایههایی استوار است؟
« آن حدیث معروف که پیامبر فرمودند: بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق، نشان میدهد که ایستگاه نهایی همه; تعلیمات دینی، اخلاق است.» حتی عبادات و فرایض و سنن هم باز باید به اخلاق منتهی شود. بنابراین درس اخلاق اسلامی، تنها یکی از درسهای اسلامی نیست، بلکه از مهمترین دروس اسلامی است یعنی چیزی است که اسلام و همه ادیان برای آن آمده است. از این جهت خیلی اهمّیت دارد که چه کسانی این کتابها را می نویسند و چه دیدگاه ها و زوایایی را انتخاب میکنند.
اخلاق مبتنی بر دو پایه است که اگر این دو پایه نباشد، فرو میریزد. آن دو عبارتند از: ایمان به خدا و ایمان به جزا؛ یعنی اینکه پاداش و جزایی هست «فمن یعمل مثقال ذرة ذرةٍ خیراً یره» و ایمان به این که کسی هست که این کار را پادشاهی کند و در واقع «مالک یوم الدین» است؛ یعنی یوم دینی و مالک یوم الدینی وجود دارد که خداست. تنها بر مبنای این دو اصل میشود اخلاق را استوار کرد. بعد دیگر نیز مربوط به اعمال میشود. سه اصلِ «من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحاً» موجب رستگاری میگردند.
· با توجه به روشهای مختلف انتقال مفاهیم اخلاقی جنابعالی چه روشی را برای انتقال مفاهیم به دانشجویان مناسبتر میدانید؟
من اعتقاد دارم که برای انتقال مفاهیم اخلاقی اسلام، از سخنان بزرگانی چون نظامی، مولانا و فردوسی از بخشهایی که به اخلاق و معارف مربوط میشود بهره گرفته شود. اگر مطلبی هم میخواهند اضافه کنند برای توضیح یا شرح، چه استدلالی قویتر از نظامی در مخزن الاسرار یا خسرو شیرین و یا لیلی و مجنون، نویسندگان باید افراد دانایی باشند که این حرف ها را خوب بفهمند و توضیحاتی پیرامون آن مطلب ارائه کنند. قسمتهایی از کتاب ملامهدی و ملا احمد نراقی- که این پدر و پسر خیلی به اخلاق خدمت کردند- هم مناسب است.
· با توجه به گستره; موضوعات اخلاقی و محدودیتهای زمانی دو واحدی درس اخلاق اسلامی، شما چه رویکردی را در تدوین کتاب اخلاق اسلامی توصیه میکنید؟
کتاب اخلاق اسلامی را میتوان در چند مبحث ارائه کرد. یکی تعریف اسلام است در معنای وسیع آن که تسلیم شدن به فرمان خدا است. بعد ببینیم فرمان خدا از کجا میاید. فرمان خدا در دو جا ظاهر میگردد: یکی در فطرت و دیگری در انبیا و اولی به خصوص در انبیا. بنابراین این دو رسول است که باید آنها را معرفی کنیم؛ یکی کتاب بیرون و دیگری کتاب درون؛ یکی پیامبر بیرون و آن دیگر پیامبر درون. این دو و آنچه که در درون ماست- فطرت انسانی- معرفی شود و نشان داده شود که چیست. چیستی اخلاق درونی ما و سپس مطابقت سخن انبیا با این اخلاق درونی را بیان کنیم. آنگاه شیوههای گوناگون دعوت که در قرآن سه تا است؛ را تبیین نمائیم البته میتوان آن را تا هفت شیوه گسترش داد. یکی روش بیم و امید است؛ بشارت و انذار که در قرآن خیلی آمده است. این برای چه گروهی است؟ بیشتر بر چه سبکی از این استفاده شود؟ دوم، روش بهره گیری از تمثیل و قصه و حکایت است که در قرآن حدود 50 تمثیل زیبا هست. از این تمثیلها استفاده شود. روش سوم، بیان چگونگی ارتباط میان اعمال و نتایج آن است. تبیین شود که مجازات به دلیل این نیست که کسی کاری را انجام داده است؛ بلکه عین عمل آدمی تبدیل به مجازات میشود. مثلاً وقتی کسی شراب میخورد. نمیایند او را مست کنند و بگویند چون شراب خوردی، پس ما مستت میکنیم؛ بلکه چون فرد شراب خورد، خود به خود مست میشود. چون دروغ گفت در آتش میافتد، نه این که او را به خاطر عملی در آتش می افکنند. روش چهارم، توجه دادن به مفاد و معنای مرگ است و اینکه مرگ به هیچ وجه پایان زندگی نیست. «ثم تردّون الی عالم الغیب». در قرآن اشاره نشده است که شما میمیرید، بلکه آمده است که شما میروید و «الی ربّک یومئذٍ المساق» که باز در ادبیات خیلی میشود درباره; آن بحث کرد. در قرآن توجّه به مرگ و تمثیلات مربوط به آن، به صورت بهار ظاهر شده است.
از بهار او را دو چشم روشن است
آنکه سر تا پا گل است و سوسن است
آن که چون زنگی بد و سودایی است
وقت مرگش نوبت رسوایی است
این تمثیلات خیلی زیبا هستند. مرگ عبارت است از ظهور آن چه در باطن ماست بنابراین اگر بنا است که بترسیم، باید از خود بترسیم. روش پنجم، توجه دادن به تعالی انسان است تا معلوم گردد که انسان دارای چه جایگاه و مقام بلندی است و خداوند او را در چه مسئولیتی آفریده است. بنابراین اخلاق جزء ذات او و کار بد پایینتر از شأن اوست. انسان آن قدر شرافت و عظمت دارد که اگر خود را بشناسد بدیهی است دروغ نمیگوید. بدیهی است ریاکاری و دغلبازی نمیکنند. روش ششم، نیز روش عشق است. عشق یعنی اینکه انسان از خود بیرون شود، نه این که در خود مایه بگیرد. عشق، ایثار، بخشش و هیجان است؛ عشق نوعی پرداخت است نه دریافت. روش هفتم، روش عبادت است. عبادت یک سیستم بسیار مؤثری در اخلاق است. از قدیم هم این مسأله بحث شده است که اگر ما یک احوالی داشته باشیم، آن حالات در اقوالی متجلی میگردد و آثاری دارد. کارهایی می کنیم و صورتی پیدا میکنیم. البته عکس این هم صادق است: اگر کسی سخاوتمند باشد، میبخشد و اگر شروع به بخشش هم بکند، رفته رفته صفت سخاوت در او پیدا می شود. اینکه گفته شده کودکان را از ابتدا با صورت بخشش و خیر آشنا کنید، به تعبیری این حالات در او به وجود می آید عبادت هم همین طور است. اگر انسان حالی داشته باشد. در برابر خدا تواضع و تعظیم میکند. اگر به عبادت هم بپردازد و آن صورتها را انجام دهد به تدریج حال عبادت نیز در انسان پیدا میشود.
به نظر من اگر این هفت روش ملاک قرار گیرد و بحث و تبیین گردد، تمام مسائل اخلاقی را در بر میگیرد. برای طرح این مسائل فکر میکنم شما باید بروید سراغ برخی افرادی دانا، که هم عاشق باشند، هم خوش بیان و هم خودشان آراسته به آن اوصاف باشند و از ادبیات نیز خوب بهره بگیرند».
|