یکی از مهم ترین گام هایی که در مسیر تحقیق و پژوهش پیرامون موضوع شفاعت باید برداشته شود طرح و حل اشکالات معقولی است که در این باره به نظر می رسد و یا از سوی دیگران مطرح شده است[20]. البته برخی از این ایرادها و اعتراضات به معنای نادرست و ظالمانه شفاعت وارد است و با توجه به معنای درست آن به سرعت مرتفع می شود. برخی از اساسی ترین اشکالات در ادامه مورد بررسی قرار می گیرد:
اشکال اول: اعتقاد به شفاعت مایه تجری و جرأت یافتن مردم بر معاصی است.
در نگاه ابتدایی این سخن معقول به نظر می رسد، زیرا اگر خدای متعال و اولیای الهی به مردم وعده شفاعت دهند و رهبران دینی هم آن را برای مردم تبلیغ نمایند، کاملاً طبیعی است که مردم بر معصیت تجری پیدا کنند و به هتک حرمت احکام الهی تشویق گردند. لذا گر چه ظاهر برخی از آیات و نصوص دینی مؤید شفاعت است ولی برای آنکه مردم بر معصیت جرأت نیابند، این گونه نصوص لازم است مورد تأویل قرار گیرند.
علامه طباطبایی در پاسخ به این اشکال دو جواب مختلف ارائه کرده اند.(ج1،ص252-250)
پاسخ نقضی: اگر این ایراد بر موضوع شفاعت وارد باشد باید عین همین اشکال بر همه آیاتی که در آنها به نحوی وعده آمرزش ملاحظه می شود هم وارد شود[21]. بنابر برخی از این آیات مغفرت الهی شامل تمامی گناهان منهای شرک است و البته شرک و کفر و نفاق نیز در صورت توبه بخشوده می شوند. مگر چنین آیاتی انسانها را تشویق به گناهان صغیره یا کبیره می کند؟ هر پاسخی که در چنین مواردی دارید می تواند درباره مسأله شفاعت نیز ارائه گردد.
پاسخ حلی: وعده شفاعت در صورتی می توانست به تجری مردم در ارتکاب گناهان بینجامد که در نصوص دینی هم نوع گناهان مورد شفاعت تعیین شده باشد و هم افرادی که از شفاعت بهره می برند معین شود و هم آنکه انسان بداند در چه موطنی از وی شفاعت می کنند. (رک : جوادی آملی، ج 4، ص 271-270) به عبارت دیگر، حتی اگر بر فرض شفاعت نصیب کسی شود تنها پس از موقف حساب که تکلیف مردم برای ورود به بهشت یا جهنم معلوم می شود امکان پذیر است. قبل از چنین زمانی قرار است چه حوادث ناگواری برای فرد گناهکار پیش آید؟ هنگام ارتحال، در قبر، برزخ، قیامت کبری، شرم حضور در محضر اولیای الهی و...؟ بر فرض شفاعت در پایان نصیب گناهکار شود ولی چه کسی می تواند این سختی ها و مرارت ها را تحمل کند؟ به علاوه گناهان نیز آثار تکوینی خاصی دارند که این آثار در دنیا دامنگیر انسان می شود. برخی از معاصی در طول حیات دنیوی نعمتهای الهی را تغییر می دهند. امام علیu در دعای کمیل برخی از این آثار دنیایی را چنین بر می شمارند: «اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم. الهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم. اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم. اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء ...» برای فرد عاقل و واقع بین بسیاری از این آثار همچون عذاب های اخروی دردآور و مولم است. بی شک حتی اگر آن عذاب اخروی سرانجام با وساطت شفیعی مرتفع گردد ولی جبران خسارت هایی که وی در دنیا از ناحیه هر یک از این گناهان دیده است امکان پذیر نیست. لذا هیچ انسان خردمندی به صرف وعده شفاعت مرتکب گناه نمی شود. چنین وعده نامتعین و غیر قطعی تنها می تواند روحیه رجاء و امیدواری را در انسانها ایجاد نماید.
به این ترتیب می توان دریافت که چرا در نصوص دینی، موارد شفاعت و گناهانی که در نظر است مورد شفاعت قرار گیرند معلوم نشده است. تعیین دقیق گناهان مورد شفاعت و اشخاصی که مشمول شفاعت قرار خواهند گرفت، با تربیت دینی که مرادش پرورش افرادی منزه و صالح است سازگاری ندارد. خدای متعال ضمن تأیید کلی شفاعت با بیان مبهم و غیر دقیق شرائط شفیع و گناهان مورد شفاعت و... خواسته است هیچ کس درباره بهره مندی خود از شفاعت اولیاء الهی مطمئن نباشد. لذا باید گفت اعتقاد به شفاعت تنها امید آفرین است نه آنکه کسی با تکیه بر آن به خود جرأت ارتکاب گناهان را بدهد. آیات امید آفرین نیز در قرآن کریم فراوان است. از جمله آیه ای که در آن وعده داده اند در صورت پرهیز از گناهان کبیره، برخی از معاصی صغیره مورد آمرزش قرار می گیرد[22]. در مورد چنین آیاتی نیز انسان خردمند هرگز به خود جرأت و اجازه ارتکاب گناهان کوچک را نمی دهد، زیرا هیچ کس نمی تواند اطمینان داشته باشد به طور کامل از کبائر اجتناب کرده است. لذا شرایطی که پذیرش شفاعت موکول به وجود آنهاست هرگز برای انسان قابل احراز نیست. چنین آیاتی تنها می تواند انسان را از غرق شدن در ورطه ناامیدی نجات دهد و در او شعله امیدی روشن گذارد.
البته با توجه به آنکه مطابق برخی از روایات و نصوص دینی، اصحاب یمین، همگی دیر یا زود از آتش نجات می یابند، برخی از آنها اصلاً وارد جهنم نمی شوند و برخی دیگر موقتاً به جهنم رفته و سپس نجات می یابند، به نظر می رسد برای مسلمانان دون همت و سست ایمان همین حکم کلی تجری آور است. از این رو به نظر می رسد، لازم است درباره آن تعمیم و حکم کلی تأمل و تحقیق بیشتری صورت پذیرد.
اشکال دوم : وجود شفاعت بر خلاف سنتهای تخلف ناپذیر الهی است.
در آیات بسیاری سخن از صراط مستقیم الهی و سنت تخلف ناپذیر وی به میان آمده است این سخن بدین معناست که در صورت صدور فرمانی از ناحیه حق تعالی، آن حکم همواره و در مورد همگان به اجرا در آید و هنگام عمل به آن هیچ استثنایی در کار نباشد. (طباطبایی، ج 1، ص 247-246). برخی در تقریر این ایراد گفته اند: شفاعت موجب اختلاف در سنت الهی و تغییر آن می شود زیرا امر از دو حال خارج نیست: یا آنکه به جهت رعایت عدل، شفاعت شامل همگان شود و عذاب از همه مجرمان برطرف گردد و یا آنکه شفاعت تنها شامل برخی از مجرمان گردد. در صورت اول گر چه این امر با عدالت الهی منافاتی ندارد ولیکن نقض غرض به شمار می آید. در صورت شمول شفاعت برای برخی از گناهکاران باید گفت از آنجایی که گناهان همه یکجورند و مجرمان نیز با هم تفاوتی ندارند و در خروج از منهاج عبودیت مشترکند اگر شفاعت تنها به برخی از آنها تعلق گیرد می تواند به معنی وجود اختلاف در فعل الهی و تغییر در سنت الهی باشد. لذا هیچگاه شفاعت تحقق نمی پذیرد. (طهرانی، ج 9، ص 316)
در پاسخ به این ایراد می توان گفت از مجموعه آیات قرآنی تنها می توان دریافت که سنت الهی تخلف ناپذیر است ولی این آیات بیانگر سنتهای الهی نیستند. چرا تنها «عدل» سنت تغییر ناپذیر الهی باشد و بر اساس آن خدا شفاعت هیچ کس را در مورد گناهکار نپذیرد؟ سنن الهی را باید از اسماء حسنای او بدست آورد. هر یک از اسماء خدای متعال، مجرای سنتی از سنن اوست. خدا در عین منتقم بودن، غفار نیز هست. و حکمت خدا تعیین می کند که هر یک از اسمائش را در مورد چه کسی و با چه شرائطی به اجرا گذارد. از سوی دیگر چگونه می توان ادعا کرد که میان گناهان و گناهکاران فرقی وجود ندارد؟ (رک: طباطبایی، ج 1، ص 248-247؛ جوادی آملی، ج 4، ص 267- 266)
اشکال سوم: پذیرش شفاعت از سوی خداوند مستلزم تغییر علم و اراده الهی است.
در جریان شفاعت، شفیع به نحوی موجب تغییر اراده مولا می شود تا او بر خلاف آنچه از ابتدا اراده کرده است، کاری کند. بنابراین حاکم با پذیرش چنین شفاعتی ار اراده خود منصرف می شود. در چنین مواردی از دو راه می توان در حاکم تأثیر کرد: اگر او عادل است شفیع تنها با توسعه دادن آگاهی های وی ممکن است کاری کند حاکم بر خلاف رأی نخست خود حکم کند. در صورتی که وی ظالم باشد و با رابطه (و نه ضابطه) اراده خود را پیش می برد محتمل است شفاعت افراد مقرب را درباره فردی بپذیرد. از آنجایی که هم خطای حکم و هم ظلم از خدایتعالی محال است لذا پذیرش شفاعت نیز ممکن نخواهد بود. (طباطبایی، ج 1، ص 249-248) به عبارت دیگر، شفاعت تنها در صورت قابل تغییر بودن علم و اراده مولا شدنی و معقول است. حال آنکه خداوند متعال حاکمی است که علمش ازلی و خطا ناپذیر است و اراده اش نیز به جهت استناد به علم او، تغییر ناپذیر. پس خداوند هر آنچه برای آگاهی بندگان لازم است (مانند تبشیر و انذار، ارسال پیامبران و اتمام حجت و...) انجام داده است و از این پس هر آن کس که مرتکب سیئه ای شود شایسته جهنم است و اگر حسنه ای انجام دهد بهشتی خواهد بود. پس در محضر چنین حاکمی از هیچ شفیعی کاری ساخته نیست. در پاسخ این شبهه که در برخی از منابع تفسیری نیز مطرح شده است(مانند رشید رضا، ج 1، ص 307) می توان گفت علم و اراده خدا البته ازلی است ولی معلومات او دائماً تغییر می کنند. او از ازل همه چیز را می داند، به خوبی آگاه است که چگونه معلومات متغیر را تدبیر کند. در مورد هر کسی خدا می داند در چه زمانی متولد می شود، چه وقت به سن تکلیف می رسد، گاه معصیت می کند و برخی از معاصی او را مستحق مجازات خواهد کرد.. البته درباره همو نیز می داند که یکی از اولیای الهی در مسیر زندگی اش قرار می گیرد و او را مورد لطف و عنایت خویش قرار داده و سپس آن ولی شفاعت آن فرد را نزد خدا می کند و خدا خود این وساطت را می پذیرد. همه این امور در صحنه علم الهی آشکار است. لذا با تحقق شفاعت و پذیرش آن از سوی حق تعالی در علم و اراده او هیچ تغییری صورت نمی گیرد. (رک: طباطبایی، ج 1، ص 250-249؛ جوادی آملی؛ ج 4، ص 270-268)
منابع و مآخذ ابن عبدالقادر الرازی، محمد بن ابی بکر، مختار الصحاح، طبع 1، بیروت – لبنان، دارالکتب العلمیه، 1414ق / 1994
ابن فارس بن زکریا، ابو الحسین احمد، معجم مقاییس اللغه، قم، مرکز النشر - مکتب الاعلام الاسلامی، 1404
امین عاملی، سید محسن(علامه)، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، تحقیق: سید حسن امین، طبع 3، بیروت، منشورات مکتبه الحرمین، 1382ق/ 1952م
ابن منظور الافریقی المصری، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405ق، /1363
جوادی آملی، عبدالله (آیت الله) ، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، قم، مرکز نشر اسراء، 1378
الراغب الاصفهانی، ابوالقاسم الحسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن فی اللغه و الادب و التفسیر و علوم القرآن، تهران، مکتبه البوذرجمهری المصطفوی، 1373 ق
رشید رضا، محمد ، تفسیر القرآن الکریم الشهیر بتفسیر المنار، بیروت- لبنان، دار المعرفه، بی تا
زمخشری، عبدالقاسم محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، طبع 1، بی جا، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، 1403ق / 1983
سبحانی، جعفر، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حدیث، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1354
صدر الدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (ملاصدرا)؛ تفسیر القرآن الکریم، جلد 3، تصحیح: محمد خواجوی، طبع 1، قم، انتشارات بیدار، 1364
همو، تفسیر القرآن الکریم، جلد 4، تصحیح: محمد خواجوی، قم، انتشارات بیدار، 1403ق/1361
همو، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه (اسفار)، طبع 3، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1981
طباطبایی، سید محمد حسین (علامه)، المیزان، ترجمه: سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، 1363
طبرسی، الشیخ ابو علی الفضل ابن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبع 1، دار احیاء التراث العربی، 1406/ 1986
طوسی، نصیر الدین (خواجه)، تجرید الاعتقاد (با شرح علامه حلی به نام کشف المراد) قم، مکتبه المصطفوی، بی تا
طهرانی، محمد حسین حسینی (علامه)، معاد شناسی، چاپ 1، انتشارات حکمت، 1407 ق
محمدی الری شهری، میزان الحکمه، طبع 1، مرکز النشر – مکتب الاعلام الاسلامی، 1362ش / 1404 ق
مطهری ، مرتضی، عدل الهی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1357
المنجد فی اللغه و الاعلام، طبع 23، بیروت، دار المشرق
____________________________-
[1]- علامه سید محسن امین در کتاب ارزشمند خود بسیاری از عقاید و شبهات وهابیون در موضوع شفاعت را با اشاره دقیق به آراء عبدالوهاب طرح و پاسخ می دهد. (رک: امین، ص 227-206)
[2]-شفع شفعاً الشیء : صیره شفعاً او زوجاً بان یضیف الیه مثله یقال «کان وترا فشفعه باخر» ای قرنه به؛ شفع شفاعه لفلان او فیه الی زید: طلب من زید ان یعاونه (المنجد، ص 395)
[3]- الشفاعه فی اصل اللغه مأخوذه من الشفع الذی هو نقیض الوتر فکان صاحب الحاجه بالشفیع کان شفعاً و اما فی الاصطلاح فهو مسئله الغیران ینفع غیره او ان یدفع عنه مضره (عبد الجبار، ص 688)
[4]- یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله (مائده، 35). در تفسیر این آیه علامه طباطبایی معتقد است توسل در مورد خدای متعال پیدا کردن رابطه ای است که میان بنده و پروردگار اتصالی برقرار نماید و از آنجایی که میان خدا و بنده هیچ رابطه ای جز عبودیت نیست قهراً «وسیله» در آیه یاد شده، هر امری است که بتواند حقیقت عبودیت بنده را نشان دهد. خواه آن امر از نوع علم باشد یا عمل یا حالتی دیگر. (طباطبایی، ج 5، ص 535)
[5]- در این آیه خداوند می فرماید: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله و استغفرلهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیماً. مطابق این آیه تبهکاران علاوه بر استغفار نزد حضرت حق، باید به حضور پیامبر برسند وایشان برای آنها آمرزش بخواهد. در این صورت، تبهکاران خدا را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت. با توجه به تأکیدی که در پایان آیه ملاحظه می شود، می توان به تأثیر آمرزش خواهی پیامبر پی برد.
[6]- البته با نظر دقیق آشکار می شود که هر نوع آمرزش و بخشش از سوی پروردگار، تفضلی از او نسبت به بندگان خطا کار است. زیرا کاملاً محتمل است هنگامی که انسان با ارتکاب جرم و گناهی از مقام معنوی خود سقوط می کند دیگر به هیچ طریقی نتواند آن را جبران نماید. این امر حتمی نیست که همه امور بتوانند جبران شوند. در همین دنیا برخی از امور قابل بازگشت و جبران پذیر نیستند. (همانند عمری که آن به آن می گذرد) ولیکن خدای متعال از سر لطف و مهر خود راه جبران گناهان را با توبه و انابه و تکفیر گناهان از راههای دیگر باز گذارده است و علاوه بر آن که او را به جبران گناهان فرا می خواند راه دیگری را هم برای بخشش و عفو او گشوده است. این راه شفاعت نام دارد.
[7]- صدر المتألهین در تفسیر آیه فوق اظهار می دارد که مقصود نهایی آیه تشویق و ترغیب مسلمانان به عمل است. گر چه این ایه در مورد قوم بنی اسرائیل است و لیکن به جهت اوصافی که در آن شمرده شده تمام مکلفین را شامل می شود. (صدرا، تفسیر قرآن، ج 3، ص 317)
[8]- یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین امنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نوراً... (حدید، 13)
[9]- در بخشی از فراز 19 دعای جوشن کبیر آمده است: «یا من سبقت رحمته غضبه»
[10]- از نظر فیلسوفان هیچ نعمتی بدون وساطت سلسله علل صورت نمی گیرد. اما در این باره برخی دیگر معتقدند «سنت و اراده حکیمانه خداوندی بر این تعلق گرفته که نعمتهای مادی و معنوی خود را از طریق اسباب و علل به بندگان خود برساند. مثلاً انسان در پرتوی اشعه حیات بخش خورشید رشد و نمود می کند در حالی که خداوند می توانست بدون آفریدن چنین سببی نعمت نمو و رشد را در اختیار او قرار دهد.» (سبحانی، ص 231)
[11]- البته انتخاب فردی خاص جهت شفاعت از سوی شفیع حتماٌ باید مسبوق به جهت و حکمتی عقلایی باشد.
[12]- از جهت عدم اطمینان به قابلیت خود نه تردید در فاعلیت و رحمت الهی
[13]- گر چه درباره گروهی که خداوند شفاعت کسی را درباره شان نمی پذیرد باید گفت هیچ یک از شفیعان نیز از چنین افرادی شفاعت نمی کنند، یعنی آنها مأذون به این کار نیستند.
[14]- کل نفس بما کسبت رهینه الا اصحاب الیمین. فی جنات یتسائلون عن المجرمین. ما سلککم فی سقر. قالوا لم نک من المصلین. و لم نک نطعم المسکین. و کنا نخوض مع الخائضین. و کنا نکذب بیوم الدین. حتی اتینا الیقین. فما تنفعهم شفاعه الشافعین. (مدثر، 48-38)
[15]- البته اطلاق عمل صالح به کارها و افعال خیر غیر مؤمن اطلاقی مسامحی و و مجازی است.
[16]- در میزان الحکمه چندین روایت از پیامبر اکرم ص در این باب نقل شده است. (ر ک: محمدی ریشهری، ج 5، ص 119)
[17]- «بل عباد مکرمون. لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون. یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یشفعون الا لمن ارتضی و هم من خشیته مشفقون.» (انبیاء، 28-26)
[18]- «یوم نحشر المتقین الی الرحمن رفدا و نسوق المجرمین الی جهنم وردا، لا یملکون الا من اتخذ عند الرحمن عهداً» (مریم، 86)
[19]- علامه طباطبایی در شرح این مطلب به آیه زیر استناد کرده است: «انه من یات ربه مجرماً فان له جهنم لا یموت فیها و لا یحیی، و من یأته مؤمناً و قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی» (طه، 75)
[20]- برای مطالعه بیشتر درباره اینگونه شبهات (رک: طباطبایی، ج 1، ص 255-244؛ جوادی آملی، ج 4، ص 176-262)
[21]- برخی از این آیات عبارتند از : نساء، 31؛ شوری، 30؛ نساء ، 48
[22]- «ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاً کریماً» (نساء، 31)