از ویژگیهایی که در زیارت جامعه امامان علیهم السلام را به آن می خوانیم «برهان» است...«نوره و برهانه و رحمة اللّه و برکاته» اینک باید ببینیم مقصود چیست؟
واژه برهان
برخی واژه «برهن» که ریشه برهان است رباعی مجرد دانسته و «نون» را اصلی می دانند و بعضی دیگر آن را از ریشه «بره یبره» دانسته و نون را زائد می دانند. این دو قول را مصباح المنیر فیومی آورده است.(1)
این تفاوت در ریشه تأثیری در معنای آن ندارد زیرا که اکثر اهل لغت برهان را به معنای دلیل روشن گرفته اند (2) راغب اصفهانی آنرا محکم ترین دلیل گرفته است.(3)
در صورتی که واژه برهان را از «بره یبره» بگیریم آنچنان که مؤلف «التحقیق» به آن گرایش دارد(4) برگرفته از سفید و روشن گشتن است.(5) و اشتقاق برهان از آن روست که با آن مدعا روشن می گردد.
واژه برهان در منطق
برهان به عنوان یکی از صناعات خمس در منطق عبارت است از قیاسی که تشکیل یافته از یقینیات و قهراً نتیجه یقینی را در پی خواهد داشت.
خواجه نصیر طوسی در اساس الاقتباس گوید:
«برهان قیاسی بود مؤلف از یقینیات تا نتیجه یقینی از او لازم آید بالذات و به اضطرار زیرا لازم از مقدمات یقینی بالذات و بالاضطرار یقین بود.»(6)
واژه برهان در قرآن
این واژه در قرآن به معنای دلیل روشن و روشنگر است چه برگرفته از مقدمات یقینی باشد یا نه، با این خصوصیت برهان در قرآن وسیع تر از آن است که در منطق مطرح است، گرچه در نتیجه که مفید علم قطعی بودن است با آن یکسان است. این واژه 8 بار در قرآن آمده است.(7) در 5 آیه برهان به معنای «حجت» است به عنوان نمونه: «و من یدع مع اللّه الهاً آخر لابرهان له....»(8) و هر کس معبود دیگری را با خدا بخواند مسلماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت.
مشرکان استناد به دلایل واهی همچون تقلید کورکورانه از نیاکان و خرافات دیگر دارند و برهان ندارند.
«ام اتخذوا من دونه آلهة قل هاتوا برهانکم...»(9)
آیا آنها جز خدا معبودانی برای خود انتخاب کرده اند بگو دلیل خود را بیاورید.(10)
در برخی آیات «برهان» به معنای معجزه است که خود دلیلی بزرگ و یقین آور است به عنوان نمونه: «اسلک یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء و اضمم الیک ضیاحک من الرهب فذانک برهانان من ربک الی فرعون و ملائه انهم کانوا قوماً فاسقین.»(11)
دستت را در گریبان خود فرو بر هنگامی که خارج می شود سفید و درخشنده است بدون عیب و نقص و دستهایت را بر سینه ات بگذار تا ترس و وحشت از تو دور شود. این دو (یعنی معجزه عصا و ید بیضاء) برهان روشن از پروردگارت به سوی فرعون و اطرافیان اوست که آنان قومی فاسقند.
در این آیه از دو معجزه حضرت موسی به صراحت به عنوان «برهانان» یاد شده است.(12)
و در برخی از آیات از علم شهودی به عنوان برهان یاد شده است: «و لقد همّت به وهمّ بها لولا ان رأی برهان ربّه...»(13) آن زن قصد او کرد و او نیز اگر برهان پروردگار را نمی دید قصد وی می نمود....
«برهان ربّ» یوسف را از غلتیدن در وادی گناه رهانید این برهان همان دلیل روشن الهی است که نوعی علم شهودی است سؤال: آیا «معجزه» و «علم شهودی» از مقدمات یقینی نیست؟! پس چرا این موارد را برهان منطقی ننامیم؟!
پاسخ آنکه: «آنچه قابل نقل و انتقال ذهنی و صالح برای نقد و گفتگوی علمی است و می تواند در مواجهه با دیگران مطلبی را اثبات یا ابطال کند دانشی است که از راه مبادی عقلی یا مبانی نقلی یا تلفیقی از این دو حاصل شود و به صورت برهان منطقی یا جدال احسن درآید. اما اگر به صورت علم شهودی، تجربه باطنی و مانند آن حاصل شود و واجد شرایط باشد تنها می تواند مطلب را برای خود مشاهده گر و تجربه کننده مبرهن و مستدل کند و بدون تبدیل به علم حصولی قابل نقل و انتقال نیست یعنی نمی توان به دیگری گفت چون من در مشاهدات عرفانی و تجربیات باطنی ام چنین یافتم پس تو نیز بدان معتقد باش. آری خودش می تواند پس از عرضه مشاهدات و تجربیات خود بر وحی قرآنی یا سنت قطعی معصومان به محتوای آن یقین حاصل کند و به مضمون آن معتقد شود.»(14)
امامان برهان خداوند
امامان معصوم برهان خداوند هستند، آنان برهان توحید ذات مقدس ربوبی، برهان دین او هستند. در کتاب شریف اصول کافی بابی تحت این عنوان آورده است که:
«ان الآیات الّتی ذکرها اللّه عزّ و جلّ فی کتابه هم الائمه» اینکه مراد به آیاتی که خداوند در کتابش فرموده ائمه علیهم السلام هستند. مقصود آن است تأویل برخی از آن آیات امامان معصوم(ع) هستند.
داود رقی گوید از امام صادق(ع) پرسیدم مراد از این آیه چیست؟
«و ما تغنی الآیات و النذر عن قوم لایؤمنون»(15)
...آیات و انذارها به حال کسانی که بخاطر لجاجت ایمان نمی آورند مفید نخواهد بود.»
امام صادق(ع) فرمود: «الآیات هم الائمه و النذر هم الانبیاء»(16) آیات امامان اند و بیم دهنده پیامبران.
واضح است که امامان علیهم السلام آیات اللّه العظمی می باشند، وظیفه پیغمبران بیم دادن مردم است از عواقب سوئی که برگناهانشان مترتب می شود و وجود امامان و بیم دادن پیغمبران برای اهل ایمان و افراد شایسته سودمند و برای مردم سرسختی که ایمان نیاورند سودی ندارد.
در روایتی دیگر ابوحمزه گوید به امام باقر(ع) عرض کردم قربانت گردم شیعه از شما تفسیر آیه: «عمّ یتسائلون عن النبأالعظیم»(از چه از یکدیگر می پرسند؟ از خبر بزرگی می پرسند)را می پرسند حضرت فرمود: «ذلک الیّ ان شئت اخبرتهم و ان شئت لم اخبرهم».
اختیار این با من است اگر بخواهم تفسیر آنرا می گویم و اگر نخواهم نه سپس فرمود: «ولکنی اخبرک بتفسیرها» ولی من تفسیرش را برای تو می گویم. پرسیدم از چه از یکدیگر می پرسند؟ «...فقال هی فی امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه و کان امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه یقول ماللّه عزّ و جلّ آیة هی اکبر منّی ولاللّه من نبأاعظم منّی..»(17)
این آیه درباره امیرالمؤمنین علی(ع) است آن حضرت مکرر می فرمود خدا را آیه ای بزرگتر از من نیست و خدا را خبری بزرگتر از من نیست.
در روایتی آمده است:
«روز جنگ صفین مردی از لشکر شام در حالی که سلاح بر تن پوشیده و قرآنی حمایل کرده بود و سوره عمّ یتسائلون عن النبأ العظیم را تلاوت می کرد مولی علی(ع) شخصاً به میدان او آمد و فرمود: «أتعرف النبأ العظیم الّذی هم فیه مختلفون» آیا می دانی نبأ عظیمی که در آن اختلاف دارند چیست؟ امام فرمود: «انا و اللّه النبأ العظیم الّذی فیه اختلفتم و علی ولایتی تنازعتم و عن ولایتی رجعتم بعد ما قبلتم...و یوم القیامة تعلمون ما عملتم» و اللّه آن نبأ عظیم منم که درباره آن اختلاف دارید و در ولایت من به نزاع برخاسته اید، شما از ولایت من بازگشتید بعد از آنکه پذیرفتید...و در قیامت خواهید دانست که چه عملی انجام داده اید.(18)و (19).
آری بحق امیرمؤمنان علی(ع) آیتی بزرگ از آیات الهی است امامان معصوم(ع) هم تجلّی آن حضرت هستند که ولایت در وجودشان جلوه گر شده است.»
نقش آیه آن است که انسان را به «ذوالآیه» می رساند. «ذوالآیة» ذات مقدّس ربوبی است. انسان وقتی در دریای فضائل و کمالات مولی علی(ع) سیر می کند از این مخلوق وارسته می تواند، خالق را بشناسد و درک کند که خداوند جامع جمیع صفات کمال و جلال است یعنی چه؟ وقتی مخلوق اینست پس خالق برتر از اندیشه و وهم و خیال است!!
بزرگ مردی که در عرصه تمامی فضائل در قلّه بوده که خود فرمود: «...ینحدر عنی السیل و لایرقی الیّ الطیر...»(20) سیل علوم از دامن کوهسار وجود من جاری است و مرغان دورپرواز اندیشه ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد.»
بزرگ مردی که در عرصه زهد و ساده زیستی، عدالت و امانت داری شجاعت،سخاوت،گذشت،عبادت و بندگی خداوند، علم و قضاوت و...و... در قلّه بود و فرزندان معصومش نیز در همین قلّه بودند.(21)
در اینجا مناسب می دانم این قلّه فضیلت را از زبان کسانی که همانند ما امامت حضرت را قبول ندارند یعنی بزرگان اهل سنّت نقل می کنم:
احمد حنبل پیشوای مذهب حنبلی می گوید: «آن همه فضیلت ها که برای علی بن ابی طالب بوده و نقل شده برای هیچیک از اصحاب رسول اللّه نبوده است».(22)
زمخشری مؤلف تفسیر کشاف گوید:
«من چه بگویم درباره مردی که فضایل او را دشمنانش از راه کینه جویی و حسد انکار کردند و دوستانش از ترس و بیم پنهان داشتند باز از این میان آنقدر فضیلت های وی انتشار یافت که خاور و باختر را گرفت...»(23)
عبدالفتاح عبدالمقصود استاد دانشگاه اسکندریه گوید:
«... امام برترین مردی است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند از هر چیزی برای آنان شعاعی می درخشد آری او مجسمه ای از کمال است که در قالب بشریت ریخته شده است...»(24)
این اعترافات تنها قطره ای از دریای اعترافات است...(25) آری امام علی(ع) و فرزندان معصومش برهان ذات مقدّس ربوبی هستند.
در پایان این قسمت از زیارت جامعه رحمت و برکات ذات مقدّس ربوبی را نثار روح بلندشان می نمائیم و رحمة اللّه و برکاته و آنگاه فصلی دیگر آغاز می گردد. امید که توفیق حضور در فصول دیگر این گلستان معارف را بیابیم.انشاء اللّه.