به راستى تکیه کردن بر گمان و خیال که پایه عقلى و منطقى ندارد کارى ناپسند و زشت است، پیروى از گمان و خیالى که علمیت و عینیت ندارد تباه کردن زندگى، و ضایع نمودن عمل، و برباد دادن کوشش، و درود به خسارتى سنگین و زیانى عظیم است. کتاب خدا در این زمینه آیات بسیار قابل توجهى دارد که دانستن آن آیات و نکاتش برهمگان لازم است.
به راستى تکیه کردن بر گمان و خیال که پایه عقلى و منطقى ندارد کارى ناپسند و زشت است، پیروى از گمان و خیالى که علمیت و عینیت ندارد تباه کردن زندگى، و ضایع نمودن عمل، و برباد دادن کوشش، و درود به خسارتى سنگین و زیانى عظیم است.
کتاب خدا در این زمینه آیات بسیار قابل توجهى دارد که دانستن آن آیات و نکاتش برهمگان لازم است.
وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا: «1»
و از چیزى که به آن علم ندارى و عینیت و حقیقتش بر تو روشن نیست، بلکه برگرفته از شنیدهها و ساده نگرىها و خیالات و اوهام است پیروى مکن، زیرا گوش و چشم و دل که ابزار علم و شناخت واقعىاند مورد بازخواست و سئوال هستند.
از رسول خدا روایت شده:
«اذا حسدتم فلاتبغوا واذا ظننتم فلا تحققوا واذا وزنتم فارحجوا:»
هنگامى که دچار حسد شدید تجاوز به حقوق محسود نکنید، و هرگاه گرفتار گمان و ظن و خیال و وهم شدید آن را حقیقت مپندارید، و چون چیزى را وزن کردید اضافه بدهید.
فرعون نسبت به موسى بن عمران که پیامبر اوالوالعزم حق و داراى معجزات استوار بود دچار خیال و ظن گشت و همان خیال و ظن او را به هلاکت رسانید، او با دیدن معجزات بینظیر موسى باید حساب معجزات را با سحر و جادو جدا مى کرد و میان آن دو به قبول تفکیک تن مى داد، ولى به خیال و گمانش که هیچ پایه علمى و منطقى نداشت تکیه زد و معجزه را از دریچه خیال و گمال نوعى سحر پنداشت و تصور کرد با به میدان کشیدن ساحران، فرستاده حق را دچار شکست مى کند ولى با رو در رو قرار دادن ساحران و موسى نقشهاش نقش برآب شد، و تدبیرش باطل گشت او بر ضد موسى با کمال بیشرمى خطاب به ساحران گفت:
إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ: «2»
اى جادوگران موسى بزرگ شماست که جادوگرى را به شما آموخته است!
او به خیال و گمان خود موسى را با آن همه معجزات و بینات جادوگر و معلّم جادوگرى پنداشت و تا لحظه هلاکتش در خیال و گمان واهى خود غوطه ور بود.
قوم هود نسبت به نبوت و تبلیغات هود که پیامبرى از پیامبران حق بود و جز اصلاح قوم عاد نظرى نداشت و باهمه وجود دلسوز امت بود متکى به خیال واهى و ظن باطن بودند و براساس گمان و خیالشان هود را که در صف اول عاقلان و راستگویان قرار داشت سبک مغز و دروغگو مى انگاشتند:
قالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراکَ فِی سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبِینَ: «3»
سران و اشراف و ثروتمندان قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را در سبک مغزى و نادانى مى بینیم و تو را از دروغگویان مى پنداریم!!
کافران قوم نوح که بدون دلیل و منطق و بدون آگاهى و علم برگمان و خیال تکیه داشتند براساس گمان بیپایه و باطلشان خطاب به نوح و مؤمنان گفتند:
ما نَراکَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَرى لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ: «4»
ما تو را جز بشرى مانند خود نمى بینیم و کسى را جز فرومایگان که نسنجیده و بدون اندیشه از تو پیروى کرده باشد مشاهده نمى کنیم، و براى شما هیچ برترى و فضیلتى برخود احساس نمى نمائیم، بلکه همه شما را دروغگو مى پنداریم.
راستى گمان و خیال با انسان چه مى کند، و چه خسارت سنگینى ببار مى آورد، و چگونه سعادت دنیا و آخرت انسان را به باد مى دهد، و عمر را به تباهى مى کشد، کدام زیان از این بالاتر که پیامبر اولوالعزم و مؤمنان به او دروغگو خوانده شوند، و عاقلان و خردمندان به نظر سبک مغزان آیند!!
اهل گمان و خیال در برابر وحى و همه پیامبران، و اولیاء الهى موضع گیرى مخالف دارند و هزاران دلیل و برهان را نادیده گرفته و بر اعتقاد خود که متکى به خیال واهى و گمان باطل است اصرار و پافشارى مى ورزند، و حاضر نیستند از گمان دست برداشته و به علم و آگاهى که میوه شیرین دلایل و بینات و نظرات ارزشمند است تکیه کنند.
وَ قالُوا ما هِیَ إِلَّا حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ: «5»
و اعتقادشان براین است که زندگى و حیاتى جز همین زندگى و حیات دنیاى ما نیست، همواره گروهى از ما مى میریم و گروهى زندگى مى کنیم و فقط روزگار ما را هلاک مى کند آنان را نسبت به اعتقادى که دارند یقین و علم استوارى نیست، آنان فقط حدس و گمان مى زنند!
وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ: «6»
اگر از بیشتر مردم روى زمین پیروى کنى و به فرهنگها و آراء و خواستههایشان گردن نهى تو را از راه خدا گمراه میکنند، آنان فقط از گمان و پندار که پایه علمى و منطقى ندارد پیروى میکنند و تنها به حدس و گمان تکیه میزنند.
توهم و خیال، و حدس و گمال که اساس و ریشه علمى ندارد، و برهیچ برهان و دلیلى استوار نیست وقتى مهار زندگى را به دست گیرد، و شکل دهنده حیات انسان شود، بدون تردید فضاى زندگى و عرصه حیات را انباشته از انحرافات و کج فهمىها و کژ راههها مى کند، و زمینه تولید انواع فساد و معصیت و ظلم و ستمگرى و جنایت و خیانت را فراهم مى سازد، و متأسفانه در همه دورهاى حیات اکثریت مردم با خیال پردازان و گرفتاران به حدس و گمان بوده، و پیروى از آنان سبب گمراهى و دورشدن از راه خدا و محرومیت از درک حقایق، و موجب خسارتهاى غیرقابل جبران است.
إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ ... «7»
این بتان که شما آنها را به عنوان شریک خدا گرفته اید، چیزى جز نامهاى بیمعنا و بیمصداق که شما و پدرانتان براساس حدس و گمان نام گزارى کرده اید نیستند خدا بر حقانیت آنها هیچ دلیلى نازل نکرده است، این بت پرستان فقط از گمان و پندار بیپایه و هواهاى نفسانى پیروى میکنند در حالى که براى نجاتشان از این گمانهاى بیپایه و پندارهاى بیاساس از سوى پروردگارشان براى آنان هدایت آمده است.
إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَیُسَمُّونَ الْمَلائِکَةَ تَسْمِیَةَ الْأُنْثى (27) وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً: «8»
بى تردید کسانى که به آخرت که یک حقیقت مسلم و واقعیتى منطقى و بر پایه دلیل و برهان استوار است ایمان ندارند فرشتگان را که موجوداتى نیرومند و ملکوتى و مجرى فرمانهاى حق در عرصه هستى هستند در نامگذارى به نام زن نامگذارى میکنند، آنان در این زمینه متکى به علم و معرفت و آگاهى و بصیرت نیستند، آنان فقط از حدس و گمان پیروى مى کنند و یقیناً گمان به انسان براى دریافت حق هیچ سودى نمیدهد و حدس و ظن هرگز جاى علم و یقین و آگاهى و بصیرت را نمى گیرد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- اسراء 36.
(2)- طه 101.
(3)- اعراف 66.
(4)- هود 27.
(5)- جاثیه 24.
(6)- انعام 116.
(7)- نجم 23.
(8)- نجم 27- 28.
برکرفته از
کتاب: تفسیر حکیم ج3
نوشته: استاد حسین انصاریان