ماهان شبکه ایرانیان

امامان وارثان انبیاء

«ورثة الانبیاء» سلام بر شما امامان که وارث امامان هستید. ابتدا باید ببینیم معنای ارث چیست؟ آنگاه بحث کنیم که امامان از چه ناحیه ای وارث انبیاء هستند.

«ورثة الانبیاء» سلام بر شما امامان که وارث امامان هستید. ابتدا باید ببینیم معنای ارث چیست؟ آنگاه بحث کنیم که امامان از چه ناحیه ای وارث انبیاء هستند.

 

معنای ارث

 

ارث و تراث و وراثت هر سه مصدر «ورث یرث» است و به معنای آن است که چیزی از آن کسانی باشد و بعد از مرگ طبق احکامی خاص بستگان نسبی و سببی مالک آن گردند.(1) بنابراین درباره ارث چند مطلب نهفته است:

1ـ آنکه «مورّث» از دنیا رفته باشد.

2ـ آنکه وارث انتساب نسبی یا سببی با مورّث داشته باشد.

3ـ آنکه انتقال با مرگ باشد نه داد و ستد و معامله.

بنابراین در مواردی که این واژه بدون ملاحظه سه مطلب به کار رفته آنجا یا مجاز است یا استعاره. و تذکر این نکته مفید است که مجاز و استعاره موجب زیبائی و صفای معناست نه ایراد و اشکال یا تحریف!! از زیبائی های قرآن و نهج البلاغه به کارگیری همین مجازات است تا جائیکه بزرگانی همچون سید رضی مجازات القرآن، المجازات النبویه نوشته اند.

واژه «میراث» در اصل موراث بوده واو ماقبل مکسور تبدیل به یاء شده است و به معنای مصدری است که گفتیم و اگر از ریشه ورث باشد بمعنای مالی است که انسان با ارث به آن دست می یابد.(2) واژه «تراث» در اصل وارث بود واوش تبدیل به تاء شده است بمعنای مالی است که از مرده برای ورثه می ماند.

 

وارثان انبیاء

 

اینجا باید به این پرسش پاسخ داد که امامان(ع) از چه ناحیه وارثان انبیاء هستند؟ بی تردید انبیاء مثل همه انسانها دو شخصیت دارند یکی شخصیت حقیقی و دیگری شخصیت حقوقی

 

ارث از امکانات مادی

 

در بعد شخصیت حقیقی آنچه از امکانات مادّی انبیاء پس از آن ها باقی بماند به ارث به وارثان نسبی و سببی آنها می رسد آنها هم همانند دیگر انسانها از خود ارث مادّی بجای می گذارند. «و زکریا اذ نادی ربّه ربّ لاتذرنی فرداً و انت خیر الوارثین»(3) و زکریا را به یادآور در آن هنگام که پروردگارش را خواند و عرض کرد پروردگارا مرا تنها مگذار(و فرزند برومندی به من عطا کن) و تو بهترین وارثانی.

در سوره مریم آیه 5 می خوانیم: «و انی خفت الموالی من ورائی و کانت امرأتی عاقراً فهب لی من لدنک ولیایرثنی و یرث من آل یعقوب و اجعله ربّ رضیّاً»(4) و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم و همسرم نازاست تو به قدرتت ولیّ (جانشین بعد از من) به من ببخش. جانشینی که از من ارث ببرد و همچنین وارث آل یعقوب باشد و او را مورد رضایت خود قرار ده.

«ارث» در این آیات را اگر با توجه به شواهد و قرائن ارث مادی نگیریم حداقل آن است بگونه ای معنا کنیم که ارث مادی را هم شامل باشد چون آنچنانکه مورد مخصص نیست، نمی توان آیات را بگونه ای معنا کرد که مورد را شامل نباشد. استناد حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها به آیه شریفه در مورد ارث فدک زنده ترین سند تفسیر آیه است که مراد از ارث در آیه «ارث مادّی» است. و هیچ مانعی ندارد پیامبری مثل حضرت زکریا نگران آن باشد که بعد از او امکانات مادّی اش در دست نااهلان قرار گیرد خصوصاً با توجه به دو نکته:

1ـ در آن زمان بنی اسرائیل هدایا و نذورات فراوانی برای احبار(علمای یهود) می آوردند و زکریا رئیس احبار بود (نور 323/3) و قهراً اموال فراوانی نزد او بود.

2ـ همسر زکریا از دودمان حضرت سلیمان بن داود بود و با توجه به وضع مالی خوب حضرت سلیمان و داود اموالی را به ارث برده بود و اینها نزد زکریا بود.

بر اساس این آیه است که باید حکم به جعلی بودن حدیثی که می گوید: «نحن معاشر الانبیاء لانورث»(5) ما انبیاء چیزی به ارث نمی گذاریم، بنمائیم. زیرا که این حدیث با قرآن سازگار نیست.

«ابوبکر» گفت: انی سمعت رسول اللّه (ص) یقول: نحن معاشر الانبیاء لانورّث ذهبا و لا فضّة ولاداراً و لا عقاراً و انما نورّث الکتاب و الحکمة و العلم و النبوة و ماکان لنا من طعمة فلاولی الامر بعدنا ان یحکم فیه بحکمه.(6)

از پیامبر شنیدم که ما طائفه پیامبران طلا و نقره، خانه و زمینی را برای کسی به ارث نمی گذاریم بلکه تنها کتاب و حکمت و علم و نبوت را ارث می گذاریم و هر آن چه از ما به جا ماند از آن ولی امر بعد از ماست و او به هر شکل که صلاح دید عمل می کند. عقل و نقل هر دو حکم به جعلی بودن حدیث می کند زیرا:

اولاً: اگر این حدیث درست بود هرگز حضرت صدیقه طاهره ارث خود را نمی طلبید. حضرت زهرا معصومه(س) است و فعلش همانند قولش حجت است. در همان مجلس حضرت زهرا پاسخ داد که:

فقالت سبحان اللّه ما کان ابی رسول اللّه عن کتاب اللّه صادفاً ولالاحکامه مخالفا بل کان یتبع اثره و یقفوا سوره افتجمعون الی الغدر اعتلالاً علیه بالزور و البهتان و هذا بعد وفاته شبیه بما بغی له من الغوائل فی حیاته هذا کتاب اللّه حکما عدلاً و ناطقا فصلایقول یرثنی و یرث من آل یعقوب و یقول ورث سلیمان داود.(7)

حضرت زهرا فرمود: پاک و منزه است خداوند (این کلمه در مقام تعجب گفته می شود) هیچگاه پدرم رسول خدا(ص) از کتاب خدا اعراض نمی کرد و با احکام آن مخالفتی نداشت بلکه پدرم از احکام قرآن تبعیت می کرد و دنباله رو سوره های آن بود آیا همه جمع شده اید و می خواهید خیانت کنید و به حرف باطل و تهمت به پیامبر علت می آورید. این خیانتی که بعد از رحلت پیامبر می کنید شبیه همان ظلمها و غائله هائی است که در زمان حیاتش داشتید این کتاب خداست که داوری است عادل و سخنگوئی است که حق را از باطل جدا می کند این قرآن است (که از زبان حضرت زکریا می گوید) خدایا فرزندی به من بده که وارث من و آل یعقوب باشد و می فرماید سلیمان از داود ارث برد...

ثانیا: این چگونه حدیثی است که مولی علی(ع) که باب مدینة علم النبی(ص) است از پیامبر نشنیده!!حضرت زهرا نشنیده!! اینهمه مسلمان نشنیدند! فقط ابوبکر شنیده است!

ثالثاً: اگر این حدیث درست بود غیر از عائشه از همسران پیامبر(ص) از حضرت می شنیدند در حالی که آنرا از حضرت نشنیده بودند و در پی آن بودند که ارث خود را مطالبه کنند.(8)

رابعاً: عائشه خود معترف است که این حدیث را فقط ابوبکر از پیامبر نقل کرده است.(9)

خامساً: بر فرض که حدیث از حیث سند بی مشکل باشد مضمون خبر است نه انشاء (آنچنانکه ابوبکر به آن استناد می کرد) یعنی انبیاء به مناسبت مقام زهد و ورعی که دارند آنچه از مال دنیا در اختیار دارند و در راه خدا به مصرف می رسانند و چیزی از امکانات مادّی خود به جای نمی گذارند نه آنکه مراد آن باشد که آنان از قانون کلی ارث مستثنا هستند. اگر مقام انشاء بود مناسبت مقام اقتضاء می کرد که حقیرترین مال را ذکر کند و بفرماید: نحن معاشر الانبیاء لانورّث حتی التافة القلیل؛ ما طایفه انبیاء ارث نمی گذاریم حتی اشیاء بی ارزش و قلیل را نه آنکه طلا و نقره و خانه و ملک را اسم ببرد.(10)

ممکن است این سؤال مطرح شود که نظیر این حدیث در کتابهای معتبر شیعی مثل اصول کافی آمده است در روایتی از حضرت امام صادق (ع) رسیده که حضرت فرمود: «انّ العلماء ورثة الانبیاء و ذاک انّ الانبیاء لم یورثوا درهما و لادیناراً و انما اورثوا احادیث من احادیثهم...(11) عالمان دینی وارثان انبیاء هستند بدینجهت که پیمبران پول، طلا و نقره به ارث نمی گذارند و تنها حدیثهائی از احادیثشان را به جای می گذارند.»

پاسخ آن است که اولاً حدیث از جهت سند ضعیف است چون در سند ابی البختری هست که کنیه وهب بن وهب است در مواردی حضرت امام رضا(ع) او را تکذیب کرده تا جائیکه درباره او گفته شده «من اکذب البریه» دروغگوترین مردم است.(12) مرحوم مجلسی در مرآة العقول فرموده الحدیث ضعیف(13) و اینگونه نیست که تمام احادیث کتاب کافی را بتوان اصطلاحاً صحیح نامید.

ثانیا: با صرف نظر از سند معنای روایت این نیست که اگر پیامبری مالی داشت به ارث برده نمی شود بلکه معنای روایت اینست که پیامبران مال قابل توجهی نداشتند آنان علمشان را برای امت باقی گذاشتند و چیزی هم که مردم باید از پیامبران انتظار داشته باشند دانش و حکمت و آثار نبوت است نه مال و ثروت و بخشیدن فدک به حضرت زهرا(س) و تملیک به حضرت نمودن و آنرا ملک شخصی حضرت زهرا(س) قرار دادن بدینجهت بود که این اموال در بیت امامت و ولایت باشد و علاوه بر تأمین زندگی شخصی در جهت پیشرفت امر ولایت به کار گرفته شود.

این ارث انبیاء در بعد حقیقی لکن در مقام بحث نظر به ارث از این نگاه نیست. بلکه مراد ارث از نگاهی دیگر است.

 

وراثت معنوی

 

مراد از ارث در اینجا در ابعاد شخصیت حقوقی پیامبران است برخی از این ابعاد عبارتند از:

الف ـ انبیاء به اذن خداوند ولایت تکوینی داشتند. یعنی می توانستند با اذن خداوند در جهان آفرینش و تکوین تصرف کنند و برخلاف عادت و جریان طبیعی عالم اسباب حوادثی را به وجود آورند مانند زنده کردن مردگان و بازگرداندن بینائی به کور مادرزاد توسط حضرت عیسی(14) باد در اختیار حضرت سلیمان قرار گرفتن(15) با یک چشم بهم زدن احضار تخت بلقیس. (16)

این اختیارات را خداوند به امامان نیز داده است نمونه ها در این عرصه آنقدر زیاد است که محتوای کتابهای بزرگ را تشکیل می دهد ما تنها به ذکر یک روایت بسنده می کنیم: ابوبصیر می گوید بر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) وارد شدم و گفتم آیا شما ورثه پیامبر اکرم هستید امام فرمود آری پرسیدم آیا رسول خدا وارث انبیاء بود و آنچه آنها می دانستند رسول اکرم(ص) می دانست فرمود آری ، گفتم: آیا شما می توانید مردگان را زنده کنید و کورهای مادرزاد و مبتلایان به برص را شفا دهید حضرت فرمود آری به اذن الهی می توانیم آنگاه فرمود نزدیک بیا وقتی جلو رفتم دستی بر چشم و صورتم کشید دیدگانم باز شد و خورشید و آسمان، زمین، خانه ها و آنچه در خانه بود را دیدم سپس فرمود آیا دوست داری به همین صورت بینا باشی و در قیامت مانند دیگران حساب پس دهی یا اینکه مثل سابق نابینا باشی و بهشت از آن تو باشد. گفتم دوست دارم به حال سابقم باشم آنگاه دستی به چشمم کشید و به حالت اولیه ام برگشتم.(17)

ب ـ انبیاء دارای علم گسترده بودند. علم به حقایق جهان هستی که خداوند به آنها اعطاء کرده بود. این علم را برای امامان (ع) به ارث گذاشتند در گذشته در این باره بحث کردیم و به یاری خداوند در آینده نیز به مناسبت فرازهائی که سخن از علم امامان دارد سخن خواهیم گفت اینجا فقط یک روایت را ذکر می کنیم و آن اینکه امام صادق(ع) فرمود: سلیمان از داود ارث برد، محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بردیم از این جهت علم به تورات و انجیل و زبور و بیان آنچه در الواح موسی بود نزد ماست.(18)

ج ـ انبیاء مصطفا و مجتبای خدا بودند یعنی خداوند آنها را جهت نبوت برگزیده بود: «و انّهم عندنا لمن المصطفین الاخیار»(19) آنها (ابراهیم، اسحق و یعقوب) نزد ما از برگزیدگان و نیکانند. «فاجتباه ربّه فجعله من الصالحین»(20) ولی پروردگارش (یعنی پروردگار یونس) او را برگزید و از صالحان قرار داد. امامان سلام اللّه علیهم اجمعین نیز مصطفا و مجتبای خدایند. همانگونه که در اصطفای نبوت سن بالا شرط نبود و کودک در گهواره هم به پیامبری برگزیده شد. «قال انی عبداللّه آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً...(21) حضرت عیسی گفت من بنده خدایم به من کتاب آسمانی داده و مرا پیامبر قرار داده است... و در مورد حضرت یحیی می خوانیم:... و آتیناه الحکم صبیاً...(22) و ما فرمان نبوت را در کودکی به او دادیم.

همینگونه اعطای منصب رفیع امامت در کودکی به حضرت امام جواد(ع) و حضرت امام هادی(ع) و حضرت امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف جای استبعاد ندارد.

در روایتی از یکی از یاران امام جواد(ع) بنام علی بن اسباط می خوانیم: که او می گوید خدمت حضرت رسیدم در حالی که سن امام کم بود، درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و به هنگامی که به مصر باز می گردم کم و کیف مطلب را برای دوستان امام نقل کنم. درست در همین هنگام که در چنین فکری بودم آنحضرت نشست (گوئی تمام فکر مرا خوانده بود) روبه سوی من کرد و گفت: ای علی بن اسباط! خداوند کاری را که در مسئله امامت کرده همانند کاری است که در نبوت کرده است گاه می فرماید و آتیناه الحکم صبیا ما در کودکی فرمان نبوت به او دادیم و گاه می فرماید...، بنابراین همانگونه که ممکن است خداوند حکمت را به انسانی در کودکی بدهد، قدرت اوست که آن را در چهل سالگی بدهد.(23)

د ـ انبیاء در مسیر ابلاغ رسالت خویش رنجها را به جان خریدند، اهانتها، تحقیرها، شکنجه های جسمی و... فاصبر کما صبر اولواالعزم من الرسل...(24) بنابراین صبر کن آنگونه که پیامبران اولواالعزم شکیبائی کردند...از همه پیامبران اولواالعزم تنها به عنوان نمونه، گوشه ای از رنجهای پیامبر اکرم(ص) را در مسیر ابلاغ رسالت یاد می کنیم:

 

الف ـ به پیامبر اکرم تهمت و اهانت روا

داشتند.

 

1ـ او را کاهن(کسی که با اجنه مرتبط است و غیب گوئی می کند) خواندند.(25)

2ـ او را ساحر(جادوگر) خواندند.(26)

3ـ او را مسحور(کسی که جادوگری دیگران در او اثر کرده و عقلش را ربوده) خواندند.(27)

4ـ او را مجنون خواندند.(28)

5 ـ او را معَلَّم به فتح لام (یعنی کسی که دیگری به او تعلیم می دهد) خواندند.(29)

6ـ او را کذّاب (دروغگو) نامیدند.(30)

7ـ او را مفتری(یعنی کسی که قرآن را خود ساخته و به خدا نسبت می دهد) خواندند.(31)

8 ـ یا مفتری یا مجنون.(32)

9ـ او را شاعر(کسی که خیال پردازانه سخن می گوید) خواندند.(33)

10ـ او را کسی خواندند که افکار آشفته و پریشان دارد «اضغاث احلام».(34)

 

ب ـ بهانه جوئیها کردند:

 

1ـ چرا قرآن بر ثروتمندی از ثروتمندان قریش نازل نشد.(35)

2ـ چرا پیامبر بشر است باید فرشته باشد!!(36)

3ـ چرا دعوتش بر خلاف راه نیاکان است.(37)

4ـ چرا دم از خدای واحد می زند(38) و سخن از زندگی پس از مرگ دارد!(39)

5 ـ چرا معجزاتی همانند پیامبران پیشین ندارد؟(40)

6ـ چرا فرشته ای همراه او نیست؟(41)

 

ج ـ آزارهای جسمی و فشارهای روحی

و اقتصادی و...:

 

1ـ سنگسارش کردند آنچنان که از بدن مبارکش خون می ریخت. هنگامی که برای دعوت مردم به اسلام به سوی طائف آمد نه تنها دعوتش را اجابت نگفتند بلکه آنقدر

سنگ بر او زدند که خون از پای مبارکش جاری شد.

ب ـ افراد نادان را تحریک می کردند که فریاد زنند و پیامبر را دشنام دهند.

ج ـ همسر ابولهب که خواهر ابوسفیان بود و عمه معاویه محسوب می شد بوته ای خار را بر دوش می کشید و بر سر راه پیغمبر اکرم می ریخت تا پای مبارکش آزرده شود.

د ـ او و یارانش را تحت فشار شدید اقتصادی قرار دادند سه سال تمام در شعب ابی طالب محصور بودند با گرسنگی شدید، با اینکه ناله جگر خراش گرسنگان به گوش سنگدلان مکّه می رسید ولی در دل آنها اثر نمی گذاشت. جوانان و مردان با خوردن یک دانه خرما در شبانه روز زندگی می کردند و گاهی یک دانه خرما را دو نیم می کردند و با آن روز را به شب می آوردند «ابولهب» عموی ملعون پیامبر در میان بازار فریاد می کشید و می گفت مردم قیمت اجناس را بالا ببرید تا از پیروان محمد قوه خرید را سلب کنید و برای تثبیت قیمت اجناس را گرانتر خریداری می کرد.(42)

هـ. و سرانجام توطئه کینه توزانه قتل پیامبر(ص) که با عنایت حضرت حق خنثی شد.

این تنها گوشه ای از رنجهای پیامبر(ص) در مسیر ابلاغ رسالت بود. امامان (ع) ورثة الانبیاء هستند آنها هم به سهم خود انواع و اقسام رنجها را به جان خریدند تا جائی که هیچکدام از آن ها با مرگ طبیعی نمردند بلکه یا با شهادت سرخ(سالار شهیدان ابی عبداللّه الحسین(ع)) و یا با شهادت سبز(مسموم شدن) به دیدار خدا رفتند.

در روایتی از حضرت امیرمؤمنان علی (ع) می خوانیم:

«ان الصبر علی ولاة الامر مفروض لقول اللّه عزوجل لنبیّه فاصبر کما صبر اولواالعزم من الرسل و ایجابه مثل ذلک علی اولیائه و اهل طاعته بقوله: لقد کان لکم فی رسول اللّه اسوة حسنة».(43)

صبر و استقامت بر رهبران و زمامداران جامعه اسلامی فریضه است زیرا خداوند آنرا بر پیامبرش واجب کرده است. و همین را از پیروانش می خواهد زیرا که می گوید برای شما در زندگی پیامبر سرمشقی نیکوست و همگی باید به او اقتداء کنید.

آری امامان ورثة الانبیاء هستند چون آنها هم هر آنچه ابلاغ وظیفه هزینه می طلبید پرداختند. آنجا که جای صبر و سکوت و خون دل خوردن بود صبر کردند، صبری که همانند استخوان در گلو، خاشاک در چشم، قرار گرفتن نوک تیز شمشیر بر قلب و تلخ تر از تلخ ترین میوه ها «علقم» بود.(44) آنجا که وظیفه تشخیص دادند مسئولیت حکومت را بپذیرند آنرا با رنجهای فراوانش پذیرفتند. آنجا که وظیفه تشخیص دادند نرمش قهرمانانه داشته باشند آنرا با تمام نیشهائی که از سوی خودی و غیرخودی زده می شد، انجام دادند. آنجا که جای جانبازی و ایثار جان خویش و عزیزانشان بود به استقبال آن شتافتند آنجا که وظیفه تحمل حبسهای طولانی بود آنرا بجان خریدند و...و... و اگر بخواهیم رنجهای امامان را در مسیر انجام رسالت امامت فهرست کنیم فهرستی طولانی خواهد شد که از عهده این مقاله بیرون است. و در یک کلام امامان آئینه تمام نمای فضائل و مناقب پیامبران هستند و اگر کسی بخواهد همه آنها را در قالب یک انسان ببیند او امام معصوم است.

در روایتی از پیامبر اکرم(ص) می خوانیم:

«یا عباد اللّه من اراد ان ینظر الی آدم فی جلالته و الی شیث فی حکمته و الی ادریس فی نباهته و مهابته والی نوح فی شکره لربّه و عبادته و الی ابراهیم فی وفائه و خلّته و الی موسی فی بغض کل عدوّلله و منابذته و الی عیسی فی حبّ کل مؤمن و معاشرته فلینظر الی علی بن ابی طالب؛(45) ای بندگان خدا کسی که می خواهد به آدم در جلالتش، به شیث در حکمتش، به ادریس در نام آوری و مهابتش، به نوح در شکرگزاری و عبادتش، به ابراهیم در وفاداری و دوستی اش با خدا، به موسی در بغض دشمنان خدا و بریدن از آنان، به عیسی در دوستی مؤمنان و معاشرت با آنان نگاه کند پس بنگرد به علی بن ابی طالب!.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان