قسمت اول : پیش سخن
حضرت امام خمینی قدس سره حقیقت جاودانه ای است که بر تارک جهان انسانیت می درخشد، چرا که او مظهر کامل انسانیت و مصلحی بزرگ است. سیره عملی او گنجینه پرمحتوا و عظیمی در همه ابعادانسانی است، و در یک جمله او شخص نبود، بلکه مجموعه ای ازفرهنگ ناب انسان ساز بود، اسلام محمد(ص) و علی (ع) در چهره اومی درخشید، بر همین اساس بر انسان های حقیقت جو لازم است برای ارتقا به سوی کمالات، این انسان والامقام را بشناسند، و باپیروی از آن اسوه ارجمند، بر شخصیت و شکوه انسانی خودبیفزایند، من خود را در برابر این راد مرد الهی، چون قطره ای در مقابل دریا می بینم، پس بهتر است عنان قلم را به فرزانگانی که روزگارانی با او بودند و افتخار مصاحبت با او را داشتندبسپاریم، و به بیان امین و راست گوی آن ها گوش جان فرا دهیم ;
1 مرجع والامقام، عالم ربانی حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد علی اراکی که به حق سلمان عصر بود، چنین می گوید:«ایشان (امام خمینی) مردی با تقوا به تمام معنی، و برای اسلام فداکار به تمام معنی است. این مرد قد مردانگی علم کرد، و درمقابل کفر ایستادگی نمود و دست غیبی هم با او همراهی کرد، به طوری که محیر العقول بود، و در هیچ خانه ای و هیچ زاویه ای اززوایای این مملکت نبود که مرگ بر شاه گفته نشود. او جان برکف دست گذاشته، و برای تبلیغ قرآن و دین حنیف اسلام جانبازی می کند. جان برکف گرفته و برای شهادت حاضر شده است...
خداوند قوه غریبی در این مرد خلق فرموده، و مانند قوه ای که به ایشان داده به هیچ احدی نداده است، و نیز جرئت و شجاعت و دیدی که به او داده به احدی نظیر آن را نداده است. کار او فقط وفقط برای خدا است، این مرد از آن مردهایی است که اگر در روزعاشورا بود هفتاد و دو تن، هفتاد و سه تن می شدند، آن وقت سینه اش را جلو شمشیر و نیزه سپر می کرد، و برای همه چیز حاضراست، و از هیچ باک ندارد، نه از آمریکا می ترسد، نه از شوروی،تمام آن ها یک طرف، او هم یک طرف، خدا چنین قلبی به او داده است... او مانند جدش علی بن ابی طالب (ع) است، داستان عمرو بن عبدود (در جنگ خندق) را شنیده اید که آن همه نعره ها از حلقوم او بیرون آمد و مبارز می طلبید، حضرت علی (ع) به جنگ او رفت واو را به خاک هلاکت افکند...
فرزندش (آقای خمینی) نیز این طور است، این همه عمرو بن عبدودهادر دنیا نعره می زنند، و فریاد می کشند، ولی او ابدا ترسی ندارداین چه شجاعتی است که خداوند به او داده است؟... حمایت از این مرد، حمایت از سید المرسلین (ص) و ائمه طاهرین (ع) و حمایت ازحجه ابن الحسن (عج) است، و کوتاهی کردن نسبت به این مرد،کوتاهی کردن در مورد آن ها است.»
2 استاد بزرگ آیت الله العظمی شهید سید محمد باقر صدر قدس سره(1353-1400ه.ق) از مراجع شجاع و کم نظیر، که در راه اعتلای کلمه حق، به فرمان صدام ناپاک، به شهادت رسید، از انقلاب اسلامی ایران و رهبر عالیقدر آن کمال پشتیبانی را نمود، از شجاعت اوهمین بس که در باره رژیم بعثی عراق، به استان دار کربلا و نجف فرمود: « با صراحت می گویم که حکام بعث عراق مانند یزید بن معاویه هستند.» این بزرگمرد در شان حضرت امام خمینی چنین فرمود: «ذوبوا فی الخمینی کما ذاب هو فی الاسلام ; در وجود امام خمینی ذوب شوید (در دریای وجود او غرق گردید) همان گونه که او دراسلام ذوب شده است.»
3 استاد گران قدر حضرت آیت الله حاج شیخ علی پناه اشتهاردی(دام ظله) می فرمود: حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) درابتدای ورود به قم دستور داده بودند که یک نفر خوش خط پیداکنند تا بعضی از نوشته های ایشان را پاکنویس کند،مرحوم حجه الاسلام میرزا محمود (داماد مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی) می گفت: جستجو کردیم تا فردی را پیدا کرده و به خدمت آقا معرفی کنیم، بعد معلوم شد که آقا آن فرد را نپسندیده اند.
با تعجب علت را از حاج احمد (معروف به حاج احمد خادم) جویاشدیم،ایشان گفت: تنها به این خاطر بود که این شخص وقتی خدمت آقارسید، حاج آقا روح الله خمینی در جلسه حضور داشتند، وی به هنگام نشستن، بالاتر از حاج آقا روح الله نشست،
آیت الله بروجردی ناراحت شدند و فرمودند: «من چنین خطاطی رانمی خواهم.» این نشان می دهد که آیت الله بروجردی (ره) آن قدربه امام احترام می گذاشتند که سزاوار نمی دانستند کسی بالاتر ازایشان بنشیند.» نیز طبق نقل آیت الله سید جلال الدین آشتیانی،آیت الله بروجردی فرمودند: «حاج آقا روح الله چشم و چراغ حوزه اند.»
4 نادره زمان مرحوم حضرت آیت الله العظمی سید رضا بهاء الدینی قدس سره در ضمن گفتاری در شان امام خمینی قدس سره می فرماید: «امام خمینی (ره) با احیای دین و سنت الهی احیاگر شریعت اسلام و تجدید کننده حیات روحانی مسلمانان در تمام ابعاد آن است...در اخلاق و فضل نظیر امام را در حوزه نجف و قم ندیده ام، جهات معنوی و اخلاقی امام متکی به تبلیغات نبود، بلکه به واقعیت اتکا داشت، درست مثل اجدادش.»
5 رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (دام ظله)در ضمن گفتاری از اتکاء به نفس امام و پیروزی از نظر او، چنین فرمود: «در یک جا در محضر امام سخن از اداره کشور بود (خطاب به سران) فرمود: «اگر همه شما بروید، من خودم کشور را اداره می کنم.» و این یک واقعیتی است که اگر همه ما نمی بودیم امام می توانستند کشور را اداره کنند، زیرا امام با نیروی مردم و بابازوی نیرومند عناصر مردمی در اداره کشور درنمی ماندند...
پیروزی امام این بود که بتوانند وظیفه شان را انجام دهند، و درنظر ایشان پیروزی این نبود که انسان بتواند آن کاری را که می خواهد انجام دهد، بلکه انسان باید بر طبق تکلیف خود عمل کند. او با این احساس و با این انگیزه مبارزه را ادامه دادندو پیش بردند، در کنار این دو خصوصیت معنوی (اتکای به نفس واحساس وظیفه) دارای دو خصلت دیگر هم بود، که وجود آن ها جز باروحانیت الهی ممکن نیست و آن ها عبارت بودند از: 1 دشمن شناسی ; 2 دوست شناسی.حضرت امام هرگز در شناخت دشمن ها و دوست ها اشتباه نکردند. ازاول دشمن ها را شناختند و اعلام کردند و تا آخر هم در برابر شان ایستادند.
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دام ظله پیرامون شخصیت ممتاز و بی نظیر حضرت امام قدس سره گفتارفراوانی دارند تا آن جا که می فرمایند: «در باره شخصیت حضرت امام (ره) واقعا نمی شود حرف زد. وقتی بخواهیم راجع به ابعادشخصیت این عزیز دوران و یادگار پیامبران، حرف بزنیم ; می دانیم که ناقص خواهد ماند. زمان زیادی لازم است تا زبان های گویابتوانند عظمت این شخصیت را حیطه بندی کنند; لذا من نمی خواهم در آن باره واقعا صحبت کنم، زیرا ما کوچک تر از آن هستیم که بتوانیم در این زمینه به بررسی ابعاد شخصیت آن بزرگواربپردازیم. » نیز می فرماید: «او کلید بود، او ریشه این درخت(انقلاب) محسوب می شد، این ریشه باید محفوظ بماند. اگر این نظام از ریشه خود; یعنی امام عزیز جدا شود مثل درختی است که «اجتثت من فوق الارض » (ابراهیم 26)یعنی از روی زمین آن را اره کرده باشند، و بین تنه و ریشه آن فاصله انداخته باشند. ممکن است چهار روزی هم نمود و هیکلی داشته باشد، اما سرنوشتش معلوم است، دیگر رابطه حیاتی وتغذیه ای بین این دو نیست.» مقام معظم رهبری، شناخت مشخصات راه امام، و عناصر اصلی حرکت امام را نخستین تکلیف ما دانسته و ویژگی های این خط را در ده عنوان تبیین می کند که خلاصه آن عبارت است از: 1 احیای اسلام و ارزش های دینی 2 اعاده روح عزت به مسلمین 3 ایجاد درک امت اسلامی در مسلمان ها 4 فرو ریختن دژ استکبار در ایران 5 ایجاد حکومت اسلامی 6 ایجاد حرکت اسلامی در جهان 7 نگرش جدید در فقه شیعه، و دمیدن روح در حوزه های علمیه 8 ابطال باورهای غلط در خصوص اخلاق زمامداری 9 تحول ملت ایران از ضعف به قدرت 10 اثبات عملی بودن اصل «نه شرقی نه غربی »
امام فقط یک رهبر سیاسی نبود، او پشتوانه ای معنوی و روحی ومایه امید ما بود، وزنه بزرگ و قله عظیمی بود که دایم می جوشید، و هر کس را به قدر ظرفیتش سیراب و بهره مند می کرد. بااین اشاره نظر شما را به شمه ای از عطر گلستان پرطراوت زندگی امام جلب می کنم:
عبودیت و بندگی امام خمینی
مظاهر بندگی در همه ابعاد زندگی امام آشکار بود. او آن چنان در سطح بالایی از پاکی و قداست و پرهیزکاری بودند که همسرایشان می گوید: «من شصت سال با امام زندگی کردم، ندیدم که ایشان یک معصیت بکند.» «من درست شصت سال با ایشان زندگی کردم، در طول این مدت، هیچ وقت ندیده ام آقا از من توقعی داشته باشند. توقع ایشان از ما این بود که گناه نکنیم امام تذکرمی دادند که مواظب اخلاق و سیرت خود باشید، خودتان را نگیرید وتکبر نکنید... یک شب بعد از نماز آقا نشسته بودند و من هم درخدمتشان بودم، فاطمه خانم (خدمتکار منزل) چای آورد و جلو ماگذاشت، خدمتکار دیگر منزل هم در گوشه اطاق مشغول کار بود. به آقا عرض کردم این فاطمه خانم خیلی خدمتکار خوبی است.
آقا فرمودند: غیبت نکنید. عرض کردم آقا! من که غیبت نکردم،گفتم ایشان خوب هستند. آقا فرمودند: « همین که شما می گوییداین خوب است، او (خدمتکار دیگر) می شنود، به نظر می آید که شمامی خواهی بگویی این خوب نیست، و این غیبت است.» نیز خانم امام می گفتند:«بنده تا یاد دارم و با امام زندگی می کنم هر شب(همیشه) به نماز شب می ایستادند، و سعی داشتند که مزاحم من یابچه ها نباشند، حتی یک شب هم نشد که ما به خاطر نماز شب آقابیدار شویم، مگر این که مثلا خودمان بیدار بودیم. مسافرت هم که می رفتیم آقا برای نماز شب که بیدار می شدند، طوری حرکت می کردندو آهسته راه می رفتند و وضو می گرفتند که مزاحم دیگران نبودند.» آقای محمود بروجردی، داماد امام در این باره می گوید: « در دل شب هنگامی که امام برای نماز شب برمی خاستند،لامپ را روشن نمی کردند، بلکه از یک چراغ قوه بسیار کوچک استفاده می کردند که تنها جلو پای ایشان را روشن می کرد.امام به آرامی راه می رفتند، تا دیگران بیدار نشوند.» امام درراستای توحید و عبودیت به حدی رسیده بود که دل به خدا بسته واز خلق بریده بود که از آن به «انقطاع الی الله » تعبیرمی شود، او دیگران را نیز به این ویژگی توحیدی فرا می خواند، به فرزندش حاج احمد آقا فرمودند: «پسرم! مجاهده کن تا دل به خدابسپاری، و بدانی که جز او موثری نیست.» او هنگامی که در حوزه علمیه قم تدریس می کرد، همواره در آغاز درسش این فراز ازمناجات شعبانیه را که از امامان (ع) نقل شده می خواند «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرهاالیک... ; خدایا! کمال بریدن از خلق و پیوستن به ذات پاک خودت را به من ببخش، و دیده های دل های ما را به آن روشنایی که نگاهش به سوی تو باشد روشن کن، به گونه ای که دیده های دل ها حجاب های نور را بدرند، تا آن روشنایی به معدن عظمت برسد، و روان های مابه مقام بلند قدس ارجمندت درآویزد.
سردار سرافراز، سپهبد شهید صیاد شیرازی می گفت: در دوران جنگ،با سران جمهوری اسلامی که حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی نیز حضور داشتند، در محضر امام بودیم، و گزارش جنگ را می دادیم، ناگهان دیدیم امام برخاست و به اطاق دیگر رفت،نگران شدیم، چرا چنین شد، سپس امام برگشت، آقای رفسنجانی پرسید: «آقا کسالتی ایجاد شده است؟» امام با قاطعیت فرمود: «خیر، وقت نماز است.» ساعتم را نگاه کردم دیدم درست مطابق افق تهران، وقت نماز است، همه حاضران برخاستند و با امام نمازجماعت خواندند، این حالت عبادی امام، و مراقبت او به اول وقت نماز، مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد، به طوری که آن را شیوه خود قرار دادم و بحمد لله در جبهه و محیط خانه و همه جا، آن را رعایت نمودم، آن گونه که جلسات عملیاتی خود را با نمازشروع می کردیم و با نماز پایان می دادیم.
یکی از خدمتکاران می گوید: سال 65 یک شب در کنار اتاق امام خوابیده بودم، و در ایامی بود که امام تازه از بیمارستان مرخص شده بودند، امام هنوز حال نقاهت داشتند، با این همه برای نمازشب برخاستند، ایشان وقتی خواستند وضو بگیرند، موقع مسح کشیدن پا چون نمی توانستند و برایشان مشکل بود، دستشان را بر شانه بنده تکیه داده و فرمودند: «تا جوان هستید عبادت خدا رابکنید، اگر پیر شوید مثل من دیگر نمی توانید.» یکی از نزدیکان امام می فرمود: قبل از اذان صبح در بیمارستان به اطاق امام وارد شدم، دیدم امام در مناجات و راز و نیاز خود آنقدر گریه کرده که همه چهره منورش خیس شده بود، و هنوز اشکهایش جاری بود، بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم، وقتی که متوجه من شدند، باحوله ای که همراهشان بود صورتش را خشک کردند. دکتر احمدی، یکی از اعضای ستاد انقلاب فرهنگی می گوید: روزی با اعضای ستاد درمحضر امام بودیم، در ضمن گفت و گو فرمودند: «ما باید ببینیم تکلیف الهی مان چیست، همان را انجام دهیم، و فکر هیچ چیز دیگرنباشیم، وگرنه ممکن است همین مردمی که امروز می گویند زنده بادفلانی، یک روز بگویند مرگ بر کی... ما نباید از آن پروا داشته باشیم، مهم عمل به تکلیف است.
آیت الله توسلی، می فرمود: یک وقتی امام از مرحوم شاه آبادی عارف بزرگ نقل می کردند، در موقع مرگ، شیطان کوشش می کند انسان را به گونه ای از یاد خدا غافل کند، آن چیزهایی را که موردعلاقه اش است، جلو چشمش می آورد.
شاید به همین خاطر بود که امام با این که به علی پسر حاج احمدآقا خیلی علاقه داشتند، ولی سه روز مانده به فوتش گفته بودند: «علی این جا نیاید.» امام دائما در حال ذکر بودند، حتی درساعات آخر عمر در یکی از موارد وقتی به هوش آمده بودند، لب های مبارکشان تکان می خورده است، وقتی دکتر گوشش را جلو می بردمی شنود که امام «الله اکبر» می گوید، با همان حال ذکر گفتن نیز از دنیا رفتند.
شیفته و شیدای ولایت
حضرت امام قدس سره نه تنها رابطه کامل و تنگاتنگ با ولایت خاندان رسالت (ع) داشتند بلکه شیفته و شیدای ولایت، و به عبارت دیگر مظهر و تندیس ولایت بودند، با توجه به این که مساله ولایت از نظر او بسیار عمیق تر و وسیع تر مطرح می شد، و تنها به یک دوستی ساده و خشک اکتفا نمی کرد، ایشان امامان(ع) را مظهر جمال و جلال خداوند بزرگ و صاحب ولایت مطلقه می دانستند، و همان گونه که در کلمات زیارت جامعه آمده، به امامان (ع) اعتقاد داشتند،چنان که همواره این زیارت را می خواندند و توجه عمیق به آن داشتند، در این راستا به نمونه های زیر توجه کنید:
حضرت امام در طول مدت چهارده سالی که در نجف اشرف اقامت داشتند، هر شب دو ساعت و سی دقیقه بعد از غروب آفتاب درتمام فصول سال به حرم حضرت امیر مومنان علی (ع) مشرف می شدندپایین پا زیارت مختصری می خواندند، و سپس به طرف ضلع جنوبی ضریح می ایستادند و زیارت امین الله می خواندند، سپس برخلاف معمول دیگران از پایین پا به پشت سر می رفتند، نماز زیارت ومعمولا زیارت جامعه را به طور نشسته می خواندند.
نکته جالب توجه این که هیچ گاه دیده نشد که حضرت امام از بالای سر حضرت امیر (ع) بگذرند، چه رسد که توقف کنند.
رعایت همیشگی این روش ضمن این که نمودار کمال ایمان و احترام آن حضرت به حریم ولایت بود، اهل نظر و معنی را متوجه نکته ای ظریف می کرد، چرا که طبق یکی از احتمالات و نقل های چهارگانه،بالای سر امیر مومنان(ع) محل سر بریده امام حسین(ع) است، همین احتمال کافی است که عارفان پاکباخته حقیقت پای خود را روی چنین مکانی نگذارند.
عجیب این که یک شب امام به حرم نرفتند، افراد حاضر در بیت ایشان شگفت زده شدند که چرا امام با این که بیمار نیست به حرم نرفته است، بعدا راز موضوع کشف شد و آن این بود که: سفیرایران در بغداد به حرم آمده بود، و به ظاهر به عنوان اهدای فرش به حرم از سوی شاه، مراسمی را برگزار کرده بود، با توجه به اطلاع دقیق آن ها از زمان تشرف امام به حرم و انتخاب همین وقت برای مراسم مذکور، و فیلم برداری از آن، معلوم شد که توطئه ای در سر داشتند، به این ترتیب معما حل شد که چرا امام آن شب به حرم مشرف نشدند.
چهل و هشت ساعت، قبل از رحلت، امام در بیمارستان در بستر رحلت قرار گرفته بود و هر لحظه درد شدیدتر می شد، پزشکان و متخصصان،حال امام را بسیار وخیم اعلام کردند، آن ها گفتند: امام هنگام درد شدید به ذکر خدا اشتغال داشت و با گفتن «مولا علی (ع)»از آن حضرت استمداد می نمود.
در این جا در رابطه با ولایت، گفتنی ها و ناگفتنی ها بسیار است،سخن را کوتاه کرده و نظر شما را به ذکر یک رویای صادقه و چندنکته جلب می کنم: همسر امام می فرمود: حدود یک ماه و نیم، قبل از رحلت امام خمینی قدس سره امام به من فرمود: خواب خوشی دیده ام و برای تو نقل می کنم، ولی تا زنده ام راضی نیستم که آن را برای احدی نقل کنی، در خواب دیدم که فوت کرده ام، حضرت علی(ع) تشریف آوردند و مرا غسل دادند و کفن کردند و بر جنازه ام نماز خواندند، سپس پیکرم را در میان قبر نهادند، آن گاه فرمود: «اکنون راحت هستی؟» عرض کردم: راحت هستم، ولی درجانب راستم کلوخی وجود دارد که مرا ناراحت می کند. حضرت علی(ع) آن کلوخ را برداشته و دست مرحمت بر همان قسمت از بدن من که ناراحت بود کشید، و آن گاه به طور کلی ناراحتی برطرف گردیدو راحت شدم.
یکی از وابستگان به گروهک ها که خطی جداگانه از خط امام داشتند، در مدرسه رفاه به امام عرض می کند: شما چرا درصحبت هایتان از امام زمان (عج) کم تر اسم می برید؟
امام به محض شنیدن این سخن در جا ایستاد و فرمود: «چه می گویی؟ مگر شما نمی دانی که ما آن چه داریم از امام زمان (عج)است، و آن چه من دارم از امام زمان (عج) است و آن چه از انقلاب داریم از امام زمان است.» از اموری که بیان گر شیفتگی عمیق امام به مساله ولایت دارد این که امام هنگام ذکر مصائب امامان(ع) فوق العاده متاثر و منقلب می شدند، مرحوم حجة الاسلام سید محمدکوثری ذاکر معروف قم، روضه خوان خاص بیت امام نقل کرد: پس ازشهادت آیت الله حاج آقا مصطفی فرزند امام، به نجف اشرف مشرف شدم، رفقا گفتند خوب موقعی آمده ای، امام را دریاب که هرچه ماتلاش نموده ایم تا در مصیبت رحلت حاج آقا مصطفی گریه کند ازعهده آن برنیامده ایم، مگر تو کاری کنی (با توجه به این که گریه امام در آن وقت موجب آرامش می شد و به حال مزاجی امام مفید بود) من خدمت امام رسیدم و عرض کردم: اجازه می دهید ذکرمصیبتی کنم، امام اجازه دادند، هر چه نام حاج آقا مصطفی رابردم، امام ساکت و آرام بودند، ولی همین که نام حضرت علی اکبر(ع) را بردم، هنگامه شد، امام چندان گریست که قابل وصف نیست.
موضوع دیگر این که امام در حسینیه جماران همیشه روی صندلی که در آن جا آماده بود، می نشستند، ولی در دو مورد اتفاق افتاد که در روی زمین نشستند، یکی هنگامی که برندگان مسابقه قرآن آمده بودند، امام به احترام قرآن روی زمین نشستند، دوم روز عاشورابه احترام عزاداری امام حسین(ع). این نمونه ها در عین آن که بیان گر شیدایی امام نسبت به قرآن و عترت است و حاکی از پیوندمحکم او با مقام شامخ ولایت می باشد، درس تواضع و شیفتگی دربرابر خاندان رسالت را به ما می آموزد، تا همواره حریم قداست آن ها را حفظ کنیم و سر به آستان ملکوتی آن ها بساییم.
نظم عجیب و دقیق در سیره امام
به طور قطع یکی از ارکان رشد و ارتقا در همه ابعاد زندگی،وقت شناسی، برنامه ریزی و ایجاد نظم و حساب در زندگی است، که در پرتو آن می توان اکثر استفاده را از وقت کرد، و زندگی را پرمحتوا و سازنده نمود، حضرت امام خمینی قدس سره در این راستا نیز گوی سبقت را از دیگران ربوده، و با نظم دقیق وبرنامه ریزی خاصی هرگز نگذاشتند که وقت عزیزش با بیهودگی وبطالت بگذرد.
در این راستا استادش عارف بزرگ مرحوم آیت الله شاه آبادی درباره نظم امام هنگام شرکت در جلسه درس فرمود: «روح الله واقعا روح الله است، نشد یکروز ببینم که ایشان بعداز بسم الله درس حاضر باشند، همیشه قبل از آن که بسم الله بگویم حاضر است.» نظم ایشان به قدری دقیق بود که بعضی ساعت خود را با حرکت او به سوی حرم، یا به سوی جلسه درس تنظیم می کردند، او برای کارهای روزانه شان جدولی داشتند که خودش تهیه کرده بود، در آن جدول، کارهای همه ساعات شبانه روز امام درج شده بود، لحظه لحظه ساعات زندگی شان حتی هنگام بیماری،حساب داشت، به گونه ای که وقت بیداریشان برای نماز شب، آن چنان برای او ملکه شده بود که سر ساعت بیدار می شدند.
یکی از نزدیکان می گوید: هنگامی که امام در روزهای آخر عمر دربیمارستان بستری بود یک بار نماز اول وقت ایشان به تاخیرافتاد، زیرا دکترها گفته بودند باید امام استراحت کند، من نگران حال امام بودم، از این رو فرا رسیدن اول وقت را به ایشان خبر ندادم، بعد که متوجه شد از من گلایه کرد و فرمود: «من از شما گله دارم، چرا شما اجازه می دهید برنامه های من به هم بخورد؟» یکی از شاگردان می گوید: امام در نجف اشرف در مسجد شیخ تدریس می کرد، یک روز بعضی ازشاگردان دیر آمدند، ایشان آن روز درس فقه را به درس اخلاق تبدیل کرد، در آن درس فرمود: «من این مطلب را از استادم مرحوم شاه آبادی (ره) نقل می کنم،و ایشان از پدر بزرگوارش که از شاگردان صاحب جواهر بودند نقل کرد که او می فرمود: مرحوم شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام پسری داشت که از فضلای نامی حوزه بود، در حال حیات پدر از دنیا رفت،در روز تشییع با این که هاله ای از غم سراسر نجف را فرا گرفته بود، صاحب جواهر از فرصت کوتاه استفاده کرده، تا جمع شدن علماو طلاب حوزه و مردم، نصف صفحه از کتاب جواهر را نوشت، آن گاه امام به ما فرمود: «من که به شما نمی گویم درسم بیایید، حال که شما بنا دارید تا در درس شرکت کنید، لااقل به بنای خود عمل نمایید.»
آن گاه توصیه فرمود که حداکثر استفاده را از درس بنمایید. درپاریس گروهی از خبرگزاری های خارجی برای مصاحبه خدمت امام رسیدند، امام حاضر شد، آن ها به آماده سازی دستگاه های فیلم برداری پرداختند، امام از همین فرصت استفاده کرده و به قرائت قرآن پرداخت، و از وقت استفاده کرد.
زهد و وارستگی امام
زهد و عدم وابستگی به دنیا و امور مادی، پایه و اساس تکامل معنوی و سیر در فضاهای ملکوتی است، حضرت امام در این راستا ازتوفیقات سرشاری برخوردار بود، دنیا را وسیله و مزرعه آخرت، ونردبان ترقی می دانست، هرگز آن را هدف قرار نداد، از این روتوانست با پیمودن وادی سیر و سلوک، به درجه عالی کمال دست یابد، وضع ساده منزل ایشان در قم در طول زندگی دلیل زهد اوبود، آجرهای پله های حیاط او ساییده شده بود، بنا می گویدتعدادی آجر تهیه شود، تا آن آجرهای ساییده عوض گردد،امام می فرماید: «همان آجرهای ساییده شده را پشت رو کنید وکار بگذارید.» تابستان طاقت فرسای قم بود، جمعی از مومنان ودوستان از امام تقاضا کردند که اجازه دهند تا برای منزلشان کولر تهیه کنند، امام اجازه نداد، فرمود: «منزل ما سرداب دارد، هر وقت برای همه طلبه ها در قم کولرفراهم شد، آن وقت مانعی ندارد.» در نجف اشرف نیز همین ماجراپیش آمد، گرمای تابستان نجف گاهی تا به پنجاه درجه می رسید،دوستان هرچه کردند که امام حاضر شود تا در خانه اش کولر نصب کنند، حاضر نشد،
آیت الله حاج شیخ نصر الله (پیرمرد معروف، و نماینده بعضی ازمراجع که شخص پرهیزکار و ارجمندی بود) به امام عرض کرد: «آقا! کولر که چیزی نیست، این را فقرای نجف نیز دارند، کولردر نجف با گرمای 48درجه مثل لباس می ماند.»
امام می فرمود: «این صحیح نیست که من این جا خوش بگذرانم، ومسلمانان (در ایران) در زندان ها و در زیر شکنجه باشند.» بعضی از تجار در نجف به منزل امام می آمدند و می گفتند: نه ازوجوهات، بلکه همین طوری می خواهیم برای شما و حاج آقا مصطفی منزل بخریم،
امام جواب می دادند: «هر وقت به همه طلبه ها خانه دادند، یک منزل به مصطفی می دهند و یک منزل هم به من خواهند داد.»
منزل امام در نجف خیلی گرم بود، مکرر اتفاق می افتاد که بعضی از علمایی که به امام ارادت داشتند به امام عرض می کردند مانندسایر مراجع شب ها به کوفه (که در یک فرسخی نجف قرار داشت و به دلیل وجود رودخانه فرات در آن، آب و هوای خوب داشت)به آن جا روند، امام قبول نمی کرد، و می فرمود: مردم ایران درزندان تحت شکنجه اند. امام در طول چهارده سال که در نجف اشرف بودند تنها دوبار به کوفه رفتند، یک بار برای زیارت مرقد منورحضرت مسلم (ع) و انجام اعمال مسجد کوفه، و یک بار برای عیادت حضرت آیت الله العظمی خویی (ره) که پس از بازگشت ازبیمارستان، در کوفه در خانه اش بستری بود.
حضرت امام، بااین که مرجع تقلید بزرگ بودند از نظر لباس وعمامه و محاسن، مانند یک طلبه معمولی بودند، بعضی از طلبه هابه ایشان عرض کردند: «آقایی می گوید: عمامه و محاسن شما کوچک است و در شان یک مرجع نیست.» امام فرمود: «بگویید من هنوز مشرک نشده ام.» کنایه از این که بزرگ کردن عمامه و ریش برای خودنمایی یک نوع شرک است.
از وارستگی او از امور دنیا و دلبستگی او به خداوند این که:در ساعات آخر عمر، یکی از بستگان به امام عرض کرد: «چیزی نیست حال شما خوب خواهد شد.» امام فرمود:«نه آمدنش چیزی هست، و نه رفتنش چیزی هست، و نه مرگش چیزی هست، هیچ کدام از این ها چیزی نیست.»
احترام امام به قانون و مقررات
حضرت امام قدس سره به اجرای قانون و مقررات جمهوری اسلامی تاکید می ورزید، و به طور جدی مردم را از هرج و مرج و بی نظمی برحذر می داشت، در استفتائات جدید که به صورت چند جلد کتاب منتشر شده، سوال های فراوانی در مورد درخواست اجازه تصرف درزمین ها و... وجود دارد، امام در همه جا پاسخ می دهند: «طبق مقررات جمهوری اسلامی.» رفتار شود. یکی از علما می گفت: ازامام اجازه خصوصی خواستم تا گاهی از ماشین های دولتی استفاده می کنم جایز باشد، امام فرمود: «باید طبق مقررات رفتار شود.»
آن گاه که امام در پاریس بودند، بعضی از دوستان گوسفندی تهیه کرده به حیاط خانه استیجاری امام آوردند تا هم گوشت حلال به ذبح اسلامی فراهم شود و هم به خاطر سلامتی امام به اصطلاح خونی ریخته گردد، پس از آن که گوسفند ذبح شد با گوشت آن غذا تهیه شد، امام از آن غذا نخوردند، از علت آن سوال شد. فرمود: «شما بر خلاف قانون فرانسه رفتار کردید، طبق قانون فرانسه برای حفظ بهداشت محیط زیست، نباید گوسفند را در این جا ذبح نمود، چرا خلاف قانون رفتار نمودید؟» رعایت مقررات امام درحدی بود که حتی در خانه مثل سایر مردم برای فراهم کردن کالاهای اساسی از کوپن استفاده می کردند، مثلا گاهی پنیر در خانه نبود،اهل خانه می گفتند کوپن ما تمام شده است. یکی از خدمتکاران منزل امام به نام سید مرتضی می گوید: «من طبق معمول از نانوایی جماران برای خانه امام نان می خریدم، نانوا که متوجه شد نان رابرای امام می خواهم نان سفارشی کنجد درست کرد و به من داد به خانه آوردم، امام به آن نان نگاه کرد و فرمود: آیا نانوا برای همه مردم چنین نانی تهیه می کند؟ عرض کردم نه، فرمود: «آن رابرگردانید و از همان نان هایی که به همه مردم می فروشدبخرید.» و نیز به او فرمود: «شنیده ام که وقتی در صف نان می ایستی می گویند این خدمتکارآقاست و تو را جلو می برند و بی نوبت نان می دهند، این کار رانکن، تو هم مانند سایر مردم در صف بایست، خوب نیست که از این خانه کسی برای خرید بیرون رود و بی وبت خرید کند.»
یکی از اعضای دفتر امام می نویسد: «این جانب به عنوان یکی از خدمتگزارانی که سال ها در دفترامام بودم، به جرئت می توانم بگویم که حتی در محدوده زندگی شخصی حضرت امام نیز هیچ گونه تخطی از مقررات دولت اسلامی ندیدم، از باب مثال; فیش ها و صورت حساب های مربوط به آب، برق،تلفن و مالیات نوسازی و... به مجرد وصول در اولین فرصت پرداخت می شد. هرگز اجازه نمی دادند که منسوبان به بیت و دفترشان نیزقدمی خارج از حیطه مقررات و ضوابط دولت اسلامی بردارند، ایشان همواره در پاسخ ها می نوشتند: «رعایت مقررات دولت اسلامی واجب است و تخلف از آن جایز نیست.»