قلم مقدس اردبیلی تجلی ارزشهای اخلاقی

این روزها کنگره بزرگداشت مقدس اردبیلی بر محور شمع تقدس و تحقیق، تشکیل می گردد و علاوه بر علم رسمی و احیای آثار لفظی، به وادی مقدس (۱) معنویت نیز نظر دارد .

این روزها کنگره بزرگداشت مقدس اردبیلی بر محور شمع تقدس و تحقیق، تشکیل می گردد و علاوه بر علم رسمی و احیای آثار لفظی، به وادی مقدس (1) معنویت نیز نظر دارد .

امروزه که میراث فرهنگی را بیشتر با صبغه ای زمینی، در حفاری ها، نقوش سنگها و کوهها، ظروف سفالین، گچبری ها، مقرنس کاری ها، منبت کاری قلمدان ها، ترسیم طرح البسه اعیان و اشراف و شکل و شمایل و تصاویر آنها جستجو می کنند، احیای ارزشهای معنوی و شناساندن شخصیتهای قدسی، رنگی آسمانی به کنگره می بخشد، و صلای صغیر عرشیان را به گوش فرشیان می رساند و تذکاری است که «لامیراث کالادب » .

برخی از نویسندگان - بخصوص ره رسیده های نارسته - حرمت فقها را پاس نمی دارند و با تعبیراتی زشت و ناروا به اساطین حوزه حمله ور می شوند و با نهایت تنگ نظری به آرای دیگران می نگرند . این مقال می کوشد تا نمایی از ادب مرحوم اردبیلی را در قلمرو قلم قدسی حریم حرمت فقاهت، ترسیم کند .

سر زده داخل مشو میکده حمام نیست

حرمت پیر مغان بر همه کس لازم است

صفا و صمیمیت و حق شناسی و ادب و عفت قلم و احترام به آرا و نظریات دیگران، جزو هویت اصلی روحانیت است و میراثی است که نباید نادیده انگاشته شود . (2) حضرت امام خمینی قدس سره در این باره می فرماید:

آقایان باید خیلی مواظب خورده کاری ها باشند، خیلی باید مواظب الفاظشان باشند، مبادا خدای نکرده به واسطه شطر کلمه ای، سلب توفیق از آنها شود یا از زمره محصلین، خارج گردند و یا از طریق الهی و صراط مستقیم بیرون روند» . (3)

همچنین در تدریس خارج فقه فرمودند:

. مساله بلیط بخت آزمایی از مسائل اجتهادیه فقه است، و نظریه های مجتهدین، ممکن است در باره آن مختلف باشد; چه، این گونه مسائل، از مسائل ضروری و واضح فقه نیست تا اینکه همه در آن متفق باشند در همین مساله بلیطهای بخت آزمایی مشهور بود که مرحوم آقای خوانساری و مرحوم میرزا سید یونس اردبیلی (رضوان الله علیهما) جایز می دانند، البته این اجتهاد ایشان است که مؤدا به جواز شده است و این سبب نمی گردد که چون آنها جایز می دانستند، ما بر آنان طعنه بزنیم . بلکه می توانند بیایند و با ما مباحثه کنند . (4)

شیوه مقدس در نقد آرای بزرگان

محقق اردبیلی هنگام نقل و نقد - در عین بررسی و رد برخی آرای دیگران - ادبی ستودنی دارد . به کتاب مجمع الفائدة والبرهان بنگرید که چنین تعبیر می کند: «. . . و هم اعلم . . .» ، (ج 7، ص 368) ; «والامر فی ذلک هین . . .» ، (ج 5 ، ص 9) ; «فکان غرضهم مجرد ابداء الاحتمال لا الفتوی » ، (ج 9، ص 370) ; «هذا ظنی ولکنه لایغنی من الجوع، و لعلی لا اعاقب به ان شاء الله . . .» ، (ج 3، ص 190) ; «و هو اعرف، قدس الله سره » ، (ج 9 ، ص 202) ; «و لعله ارادبه معنی آخر» ، (ج 11 ، ص 557).

مقدس اردبیلی از محقق طوسی چنین تجلیل می کند: «افضل العلماء و صدر الحکماء، نصیر الحق و الشریعة، و معین الفرقة الناجیة بالبراهین العقلیة والنقلیة علی حقیة مذهب الاثنی عشریة، نفعه الله بالعلوم الدینیة و حشره الله مع محمد خاتم الرسالة و آله، الامناء الائمة، علیهم افضل السلام و التحیة » ، (ج 3 ، ص 189) ; و نیز ر . ک: ج 2، ص 17) زبدة البیان، ص 59، 510، 304، 331 و 695 .

از سید ابن طاووس چنین نام می برد: «الامام العالم العامل الزاهد الورع التقی النقی ابن طاووس الحسینی (روح الله روحه العزیزة) » ، (ج 2، ص 514).

پیر ما هیچ خطا در قلم صنع ندید

آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

محقق اردبیلی آنقدر برای سید مرتضی احترام قائل است که گوید: «سید مرتضی جز با دلیل و برهان، از محدوده مفهوم آیه شریفه، پا فراتر نمی نهد، «. . . لعدم خروجه عن الآیة الا بیقین . . .» (زبدة البیان، ص 239). آری، قدر زه زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری .

در زبدة البیان از مفسران و متکلمان فقیهان فریقین زیاد نقل و نقد می کند;

مثلا بیش از پنجاه بار نام ابوحنیفه را می برد ولی ندیدم جایی به کسی توهین کرده باشد بلکه گاهی حرف حق عالمان عامه را می ستاید; مثلا می نویسد: «زمخشری در کشاف چنین و چنان گفته و چه خوب گفته است » .

همچنین پس از نقل کلام شعبی می نویسد: «هذا کلام جید جدا» (زبده، ص 568).

معمولا در آغاز کتاب و گاه در بین آن، نام محترمانه و کامل بزرگان را ذکر می کند مثلا: «قال الشیخ ابوعلی الطبرسی رحمة الله فی تفسیره الکبیر» ص 4; «و نقل الشیخ ابو علی الطبرسی قدس الله روحه الشریفه » (زبدة، ص 422).

و ذیل آیه شریفه «فاعرض عنهم وعظهم وقل لهم فی انفسهم قولابلیغا . . .» (5) می فرماید: «. . . آیه، بر به کارگیری ملایمت و حسن خلق و عدم خشونت در امر به معروف و نهی از منکر تاکید دارد حتی اگر فاعل منکر، کافر باشد; نظیر اینکه خداوند به موسی و هارون در برخورد با فرعون می فرماید: «و قولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی » . (6)

از این آیه شریفه، نهایت مبالغه و سفارش در خوش خلقی و عدم غلظت و غضب، فهمیده می شود .(زبده، ص 689).

«. . . بعید نیست آیه شامل یاد دادن مباحث علمی و تعلیم و تربیت و . . . نیز بشود; خدا ما و شما را به چنین روشی موفق بدارد» ص 351 .

وقتی انسان با چنین برداشتها و مضامینی روبه رو می شود با خود می گوید ای کاش مبحث امر به معروف زبدة البیان، کتاب درسی حوزه ها می شد .

عملا نیز لحن محقق همراه با نوازش و ملاطفت است مثلا در رساله اصول دین چنین تعبیراتی دارد: «عزیز من تامل نمای در این کلام » .

و در تفسیر «ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن » (نحل/125).

می فرماید:

. آنان را فراخوان با قیاس جدلی، که از مقدمات مسلمه نزد خصم، تشکیل می شود هر چند آن مقدمات در واقع درست نباشد، یعنی دعوت کن از بهترین راه مجادله و مباحثه و ممارات، نه به گونه ای که در آن داد و فریاد باشد و طرف نفهمد، بلکه باید زورگویی، ترشرویی، اعراض و شتم نباشد و گفته نشود: من نمی فهمم، چنانکه همین شیوه نکوهیده، عادت نادانان روحانی نماست همچنین جدال احسن یعنی، مقدمات نادرست دلیل طرف، به شیوه صحیح پاسخ داده شود تا شبهه های آنان زدوده گردد، نه با سکوت، زورگویی و داد و فریاد . یا گفته شود: این مطلب از واضحات است و جواب نمی خواهد و . . . خلاصه آنکه دعوت باید در نهایت نرمش و ملایمت باشد نه زور و سنگدلی . . . و این آیه، ممارات حسنه را تجویز می فرماید نه مراء باطل را; همینطور است آیه «فلا تمار فیهم الا مراء ظاهرا» (کهف/22).

چنانکه روایات فراوانی نیز، از مراء و جار و جنجال بی نتیجه نهی می کنند مثل: لاتمار فان المؤمن لایماری » .(زبده، ص 348).

دقت در تعبیر

هنگام انتساب فتوایی به اصحاب - اگر مساله اجماعی نباشد - با تردید و احتیاط، تعبیر می کند مثلا «و اما اصحابنا، فکانهم یجعلونه مخصوصا بالمرض » . (7)

یا می نویسد: من چنین گمان می کنم به عنوان نمونه عبارت زیر را که می فرماید:

الذی اظن، تحریم ما یاخذون فی هذا الزمان بغیر اذن الامام علیه السلام مثل العشر الحاصل من القرایا، فان حله فی الاصل و استحقاق المسلمین له علی مایفهم من کلامهم رحمهم الله موقوف علی کون تلک القرایا فتحت عنوة باذن الامام علیه السلام . . . قال الشیخ ابراهیم رحمه الله » . (8)

بارها از علمای عامه با احترام نام می برد . مثلا در رساله اصول دین گوید: «فلانی که از دانشمندان عامه است یا ضرار پسر صرد - که شخصی است از اهل دانش - گفته است » .

خاری در حدیقه

به رغم صفا و صمیمیت سایه سار بساتین کتبی اردبیلی، در حدیقه اش خارهایی به چشم می خورد مثلا:

مرا گذار به اصفهان افتاد . دیدم که مردم آن بلده شیخ ابوالفتوح عجلی شافعی اصفهانی را شیخ ابوالفتوح رازی نام کرده بودند و به این بهانه به عادت پدران خویش، قبر آن سنی صوفی را زیارت می کردند و اگر چه از مردم آن دیار، امثال این کردار، دور نیست زیرا که پنجاه ماه زیاده از دیگران نسبت به حضرت شاه ولایت ناشایست و ناسزا گفته اند و در این زمان که مذهب شیعه قدری قوت گرفته است، ایشان همچنان مانند پدران، چندان محبتی به شاه مردان ندارند» . (9)

همه صاحب نظران چنین نظر می دهند که اظهاراتی از این دست، تراوش قلم قدسی اردبیلی نیست و خارهایی است که دست تحریف و تصحیف، در حدیقه کاشته است . مرحوم علامه شعرانی در این باره گوید:

این اعتراض غیر وارد بر اهل اصفهان، البته از مثل احمد اردبیلی - صاحب آیات الاحکام و شرح ارشاد - سخت بعید است، مردی به آن درجه فضل و علم، می داند که اگر مردم شهری اشتباه کنند و قبر سنی را قبر شیعی بدانند، دلیل بر سوء سریرت آنان نیست و اشتباه قبر - چنانکه گفتیم - برای قاضی نورالله شوشتری نیز رخ داد و هیچ کس توهم سوء سریرت، در باره او نکند . ملا احمد اردبیلی، معاصر شاه عباس بزرگ است که اصفهان پایتخت او بود، چگونه مردم اصفهان در عهد او محبتی به شاه مردان نداشتند؟ . (10)

هم و غم مرحوم اردبیلی در تالیف و تصنیف خلاصه نمی شود; بلکه سیاه کردن صفحه های سفید و کلاس و کتاب را ابزاری برای خودسازی و صفای دل می داند . از این رو، همواره از کوزه نهادش طهارت و تقوا می تراود . هرگاه از گناه و رذایل اخلاقی سخنی مطرح می شود، به خدا پناه می برد; مثلا در پایان بحث مراء می نویسد: «اعاذنا الله و ایاکم عن امثالها» (11) با آنکه مفصل بحث تفسیری و فقهی استعاذه را در ذیل آیه شریفه «فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم » مطرح می کند . (12)

وی در توصیه به استغفار و استعاذه می فرماید:

از سوره ناس و فلق می شود استحباب پناهندگی به خدا را فهمید، پناه بردن از شر شیطان، جن، انس، جادو و چشم زخم آنان; همچنین از خطاب «فصل لربک وانحر» به پیامبر پاک و معصوم - و غیر این آیه - می توان استنباط کرد که استغفار و توبه،

مستحب است هر چند به وجود گناه آگاهی نباشد . پس، بعید نیست غسل توبه اش نیز مستحب باشد» . (13)

در باره آن مرحوم که این همه استعاذه و استغفار دارد آورده اند:

«ولم یصدر عنه فعل مباح فضلا عن الحرام والمکروه » ; در طول چهل سال از او کار مباحی هم سر نزد، چه رسد به حرام و مکروه . (14) سرگرمی او به تهذیب و تربیت چنان مؤثر بود که جانها را زیر و رو می کرد . یکی از دست پروردگان مقدس، ملا عبدالله شوشتری رحمه الله در مقام موعظه به فرزندش می گوید:

یا بنی انی بعد ما امرنی مشایخی - رحمهم الله - بالعمل برایی، ما ارتکبت مباحا و لا مکروها الی الآن، حتی الاکل والشرب والنوم . . . .

فرزندم! از آن هنگام که اساتیدم دستور دادند: به رای خودت عمل کن و اجازه اجتهادم دادند، تاکنون، مرتکب کار مباح و مکروه نشده ام، حتی در مورد خوردن، آشامیدن، خواب و . . . . (15)

پس از شرح ابا و استنکار ابلیس، و نقل داستان حضرت یونس علیه السلام می نویسد:

آیات گذشته دلالت دارد بر تحریم افترا به خدا . . . و بر تحریم انکار حق اگر حرف خصم، درست باشد; پس - چنانکه امروزه رایج و متعارف است - حق ناپذیری، مراء و جدال بی فایده و تلاش برای اینکه حرف خود را توجیه و منطق خصم را تزییف و ابطال کند، حرام است . (16)

اخلاق مناظره

بارها می شد که مرحوم ملا عبدالله شوشتری، مسائلی را از محقق اردبیلی می پرسید و آن مسائل بین آن دو عالم بررسی و موشکافی می شد . بسا می شد که ناگاه مرحوم اردبیلی بین بحث، ساکت می شد یا اظهار می داشت: این باشد تا به کتاب، مراجعه کنم . سپس، دست مرحوم شوشتری را گرفته و روانه خارج شهر می شد; هنگامی که به جای خلوتی می رسیدند، مقدس، مساله را مطرح و موشکافی می کرد .

وقتی، مرحوم شوشتری با شگفتی می پرسید: شما که مطلب را به این خوبی می دانستید، چرا در جلسه مباحثه مطرح نفرمودید؟ پاسخ می داد: آنجا گفتگویمان در حضور مردم بود، و این احتمال وجود داشت که ما بخواهیم با همدیگر جدال و بر یکدیگر غلبه پیدا کنیم; ولی اینجا جز خدای متعال کسی نیست و از فخرفروشی و اظهار فضل بدوریم . (17)

خوف عظیم

در بیان قصه حضرت یونس علیه السلام می نویسد:

این ماجرا می رساند که انسان باید همواره بر خوف عظیم باشد . وقتی چنان بلایی به سر آن حضرت آمد، با آنکه کارش ترک اولی بود، پس در باره ما چه می پنداری؟ مگر آنکه به خاطر بی لیاقتی و بی اعتباری، خداوند به ما چندان توجهی نکند و به حال خود رها سازد; و از همین هم به خدا پناه می بریم . (18)

حفظ حرمت دیگران

نویسنده در آغاز زبدة البیان، تیمنا به تفسیر آیاتی از سوره مبارکه حمد می پردازد و در پایان می نگارد:

نظم این سوره طریقه دعا کردن را تا اندازه ای یاد می دهد; یعنی اینکه دعا باید، پس از بسم الله، ذکر حمد و ثنای خدا و توسل به وسیله عبادتی باشد، چنانکه راه و رسم ما و مفاد روایت نیز همین است . (19)

و من ندیدم کسی متوجه این نکته شده و آداب دعا کردن را از نظم سوره فاتحه استنباط کرده باشد . . . . (20)

و برای اینکه این سخن، باعث بدبینی به مفسران نشود، فورا می فرماید:

و کانهم ترکوها للظهور، او لوجودها فی غیرها، الله یعلم .

گویا علمای دیگر هم به این مطالب پی برده اند و چون روشن بوده رها کرده اند، یا چون این آداب دعا، در جای دیگر موجود بوده است، متذکر نشده اند; خدا می داند .

تراوش تقوا

روحیه تعبد و فنای فی الله، در محقق اردبیلی به اندازه ای است که نه تنها خود را فهمیده و دیگران را، ظاهرگرا و خود مراد و کوته نظر و متعصب نمی شمارد، بلکه معمولا با تعبیر «الله یعلم » و نه «الله اعلم » خود را هیچ اندر هیچ می انگارد و مکرر به خدا پناهنده می شود تا دچار غرور نگردد . مثلا، پس از پاسخ به فخر رازی گوید: «الله یعلم . . . الله الموفق للحق والصواب و الیه المصیر و المآب » (21) و هنگامی که بحث رذایل مطرح می شود، می گوید: «اعاذنا الله و ایاکم عن امثالها» (22) و مثل: «و من روافع النکاح، الارتداد - نعوذ بالله منه - » «و عیاذا بالله که خدای تعالی . . .» (23) و توصیه می کند: «از خدا بخواه که به تو بفهماند: «استفهم الله یفهمک » . (24)

نعمتهای ناشناخته

اساتید خوب - که معمولا هم گمنام می زیند و می روند - از نعمتهای ناشناخته و مجهول القدرند . هنگامی که آنها رفتند ما به خود می آییم و دریغا که دیگر، آه و افسوس درمانی نخواهد شد .

فراق استاد، فریاد دل دردشناس اردبیلی را درآورده، او در مبحث قبله شناسی و ریاضیات فلکی چنین انگشت حسرت به دندان می گیرد و گوید:

در این زمان، اهل این دانش جدا کمیابند . تنها کسی را که من در این روزگار سراغ دارم، دایی خودم است، او شخصیتی است که پس از خواجه نصیرالدین طوسی رحمه الله از علمای این فن و حکمای اسلامی، متدین و یگانه است . خدایش او را به راهی که رضایت دارد موفق بدارد و به وجود او بر ما منت گذارد و از دانشش بر ما افاضه فرماید .

از کم توفیقی این بنده، این که - پس از نزدیک بیست و پنج سال دوری و آرزوی بهره وری حضوری - در نجف اشرف به محضرش رسیدم . لیکن بعضی از آن ایام را، بیمار بودم و بعضی غافل;

خلاصه، قدر این نعمت ندانستم و شکرش به جا نیاوردم، تا از این جا رفت و از من جدا شد . از خدای کریم می خواهم مرا موآخذه ننماید بلکه توفیق تشرف و استفاده عنایت نماید . (25)

امکانات امروزی و مسؤولیت ما

ما امروزه در سایه فداکاری فرزانگان و مداد عالمان و دماء شهیدان به سر می بریم و دست رسای ولایت بر سرماست . ولی دیروز، نگاهبانان شریعت سوختند و ساختند و با راه اندازی کاروان شهداء الفضیله لوای مقدس زعامت و فقاهت برافراشتند .

محقق اردبیلی در سال 978 همزمان با تالیف نخستین بخش مجمع الفائدة والبرهان در نجف اشرف، از ترس دشمنان، مختفی بوده است، در این باره می نویسد:

وقع اختتامه فی . . . فی مشهد امیر الامراء و علیه و علی حبیبه سید الانبیاء و اولاده سادات الاتقیاء علیه افضل التحیة والثناء، فی زمن الاختفاء من الاعداء . (26)

شهادت بزرگانی چون شهید اول و ثانی با عصر مقدس اردبیلی چندان فاصله ندارد .

در مواقع بسیاری از ضروری ترین نیاز اهل علم، که در اختیار داشتن کتاب است، در مضیقه بوده اند; به گونه ای که مرحوم اردبیلی از تمام آثار مرحوم شیخ مفید غیر از مقنعه را ندیده بوده و اظهار می دارد: «همه آثار مرحوم مفید و بیشتر آثار مرحوم صدوق نابود شده است » . (27)

با آنکه اکنون با گذشت چهار قرن، چهل و پنج عنوان، از کتابهای شیخ مفید در مجموعه ای چهارده جلدی منتشر شده است، این نشان می دهد که مقدس، حتی این آثار را در کتابخانه دیگران هم نیافته است یا می فرماید: «در باب غناء، حدیث صحیحی نداریم » . (28)

با آنکه حدود صد روایت در این باب هست . همین مطلب، تعجب شیخ حر عاملی و برخی دیگر را برانگیخته است . (29)

وقتی مقدس اردبیلی حکمت 417 نهج البلاغه را نقل می کند، می فرماید: «کانه فی نهج البلاغه » شاید آن وقت نهج البلاغه نزدش نبوده است .

لیکن امروزه، عصر ارتباطات، رسانه و رایانه و انفجار اطلاعات است و نباید این امکانات مایه عجب و غرور ما شود، بلکه باید به تلاشهای خستگی ناپذیر بزرگان ارج نهیم و این مسیر مبارک را استمرار بخشیم .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر