سودان سی میلیون نفر سکنه دارد که به دلیل وسعت زیاد، تراکم نسبی جمعیت در آن بسیار کم است. حدود یک و نیم میلیون نفر از جمعیت آن در مرکز حکومت سکونت دارند و شهرهای «ام دورمان» و «پورت سودان» از دیگر مراکز نسبتا پرسکنه آن هستند. رقم پناهندگان اریتره ای و اتیوپیایی به این کشور حدود 400000 نفر می باشد،
(8) جمعیت سودان به طور فوق العاده ای پیچیده می نماید، به این ترتیب که می توان ده گروه قومی بزرگ را در آن تشخیص داد، اختلاطهای شدید نژادی و جابه جایی های گاه مهم موجبات اختلاط این اقوام را پدید آورده است. به همین ترتیب قوم عرب دارای مفهومی بیشتر زبانی یا فرهنگی است تا نژادی؛ تردیدی نیست که قبایل عرب عمیقا در این سرزمین نفوذ کرده اند ولی آنها غالبا با بومیان آمیزش کرده و به طور تدریجی هویت نژادی خود را از دست داده اند ولی بر فرهنگ، ادبیات و زبان سودان اثر نهاده اند، از لحاظ جغرافیایی منطقه شمال سودان به دنیای عرب و ناحیه جنوب به جهت مردم و تولیداتش به افریقای سیاه مربوط می شود. از مهمتر اقوام سودان «نوبه ها» هستند که تا قبل از سال 1946 میلادی در امتداد نیل و در حد فاصل اسوان تا «دبه» (در جنوب دنقله) پراکنده بودند، عده ای نیز در مصر علیا سکونت داشتند. با به کار افتادن سد اسوان تمامی مردمی که در حد فاصل فرس و کولب زندگی می کردند، به کرانه های عطبره در حوالی سد «خشم القربه» انتقال داده شدند، در حال حاضر نوبیها در فاصله بین آبشار دوم تا چهارم نیل سکونت دارند. اما در مجموع حدود 5/3% سکنه سودان را نوبیها تشکیل می دهند، گروه های قومی دیگری نیز وجود دارند که به زبان نوبی تکلم می کنند و با آنان خویشاوندی دارند.
(9) «بجه ها» اقوامی حامی زبان هستند و اکنون در تپه های دریای سرخ و بخش هایی از دشت های شیب دار (به سوی نیل اصلی) سکونت دارند. اجداد آنان با اعراب مهاجر به مصر علیا در قرون وسطی مقابله می کردند و تا حدی ازدواج هایی بین آنان صورت می گرفت، آنان چادرنشینانی شتردارند لکن مواردی از استقرار آنان دیده شده است. قبایل بجه هم چون کرانه نشینان نوبه ای اسلام آورده و به میزان متفاوتی تحت تاثیر اعراب واقع شدند. عبابده شمالی ترین قبیله از اقوام جدید بجه که اکنون بین مصر علیا و سودان تقسیم شده اند، عرب زبانند. از سایر اقوام غیر عرب شمال سودان فورها مشهورند که با آن که در محاصره سیل قبایل عرب مهاجر بودند، موفق شدند یک دودمان سلطنتی اسلامی به وجود آورند که تا سال 1916م ادامه داشت. در تپه های کوهستانی شمال شرقی، قلمرو قبیله طقالی قرار دارد که فرمانروایانش ساکنان آن سرزمین را به مهاجرت تشویق می کردند و ناحیه قابل توجهی را زیر تیول خود در آوردند، این حکومت پس از غلبه مشترک ترک ها و مصر بر این کشور، به شکل نیمه مختار به حیاتش ادامه داد و جزئی از رژیم دولت محلی در حکومت مشترک شد.
بخش جنوبی سودان شامل انواع گوناگون و گیج کننده ای از زبانها و گروه های بت پرست است. برخلاف اهالی شمال کشور، اقوام این سرزمین عموما غیر مسلمان هستند و مدعی نژاد عرب نیز نمی باشند، اگر چه تا حدودی گرایش اسلامی در آنها وجود داشته، ولی در دوران حکومت مشترک که مبلغان اروپایی و امریکایی تا حدی مردم را متوجه به مسیحیت کردند، این تمایلات سرکوب گردید.
قوم شیلوک که اکنون در منطقه نسبتا کوچکی در کرانه غربی رود نیل سفید ساکنند، در گذشته ناحیه ای وسیع تر را در اختیار داشته اند، آنها بر اثر تاخت و تازهای خود موفق به تاسیس حکومت فونج شدند و تا قبل از پیدایش اسلحه گرم و ماشین های بخار با موقعیتی برابر توانایی مقابله با همسایگان شمالی خود را داشتند. قبایل دنکه قلمرو به مراتب وسیع تری از شیلوک فعلی در اختیار دارند ولی از اتحاد بی بهره اند.
(10) در میان مردمان سودان به ترتیب اهمیت زبان های عربی، انگلیسی و لهجه های قبیله ای رواج دارد. 75% آنان مسلمان، 16% آنیمیست و 9% بقیه مسیحی هستند. 25% مردم باسوادند. نرخ مدرسه روی در سودان پایین است و تنها 10% کسانی که می توانند تحصیل کنند یعنی حدود 600000 کودک مدرسه ای دارد. در سودان دو دانشگاه وجود دارد: دانشگاه قاهره (شعبه خارطوم) با چهار دانشکده و دو هزار دانشجو و دانشگاه خارطوم با نه دانشکده و 4800 دانشجو که 494 نفر آنان دخترند.
(11) درصد بالای بیسوادی در سودان باعث شده که مردم در امور سیاسی و تشکیلات اجتماعی جدید داخل نشوند و چنانچه دخالتی هم مشاهده می شود، آگاهانه و با توجه به اراده آنان نبوده است. اضافه بر بیسوادی سکونت غالب مردم در روستاها و برخورداری از زندگی عشایری آنان را از شناخت تمدن جدید، نوگرایی و خلاقیت های مدرن دور ساخته است و بدیهی است همین عوامل سبب شده تا از دخالت و مشارکت در دستگاه های دولتی به عنوان یک کیان و فکر جدید به دور بمانند. به همین جهت وقتی دولت جعفر نمیری طرح تشکیلات عمومی (1972- 1985م) را مطرح ساخت، تنها عده کمی از مردم در آن شرکت کردند. بر این اساس، تلاش برای ساختن نظام متکامل بدون پیکار با بیسوادی و تغییر اساسی اوضاع زیربنایی اقتصاد موفق نخواهد بود، دولت باید فعالان سیاسی شهرها و روستاها را جذب کرده و با ایجاد تغییر در قوه برداشت سیاسی و درک و جهت دادن به سوی ملیت و هویت راستین سودان اسلامی، آنان را در جهت تحقق اهداف خویش بکار گیرد. نیروهای استعماری و بخصوص انگلستان در زمان سلطه به این سرزمین، ضمن بهره گیری از نیروهای خودی برای اداره آن کشور به آموزش برخی از کادرهای محلی سودان پرداخت، مجموعه این افراد از کارمندان و کارگران و کشاورزان شاغل در بخش های صنعتی، کشاورزی و خدماتی و نظامی به اضافه نیروهائی که در نتیجه بوجود آمدن یک یگان جدید دولتی پدید آمدند، تشکیل می گردد. ولی غالب جامعه سودان سنتی و با درصد بالایی از بیسوادی است که با روش سنتی و بومی در زراعت و دامداری و عموما در روستاها مشغول فعالیتند. با وجود برخی از مظاهر نوگرایی در سودان، خصوصا از نیمه دوم قرن بیستم میلادی باید گفت: اکثریت افراد این کشور را افرادی بومی و با فرهنگ روستایی و عشایری تشکیل می دهد، این عوامل همراه با خصوصیات ویژه چون وسعت زیاد کشور، ضعف شبکه ارتباطی و عدم توسعه راه ها و عدم گسترش تحصیلات در میان اقشار جامعه، دولت و خدمات دولتی را خواسته یا ناخواسته در انحصار جمعیت نخبه در آورده است که درصد اندکی از سکنه سودان را تشکیل می دهند. این مجموعه که به عنوان طبقه نخبگان در سودان ظهور یافته اند، توانسته در امور سیاسی دخالت های قابل ملاحظه و چشمگیر داشته باشند و حدود نیمی از بودجه دولت را به خدمت خود گیرند در حالیکه تنها درصد اندکی از افراد جامعه را در بر می گیرند. همچنین آنان خدمات، رشد و توسعه را در مراکزی بکار گرفته اند که به نحوی با منافع آنان در ارتباط است. رژیم های سیاسی هم هرگاه خواسته اند فشار خود را بر علیه این طبقه مرفه بکار گیرند، در قبال آنان که غالبا سیاسی و اقتصادی هستند، عاجز شده اند و بر عکس نخبگان برای عملی ساختن خواسته های خود و قبضه افزونتر امکانات، شیوه های مختلفی را به کار برده اند که شاید مهم ترین آنها تاسیس سندیکاها و اهرم های مختلف فشار همچون جمعیت های حقوق مدنی است. توسط همین دستگاهها و مؤسسات، قدرت سیاسی نخبگان بیشتر شده به طوری که نقش های مهمی در صحنه های سیاسی مملکت که به سرنگونی بیش از یک دولت یا عقب نشینی آن در مقابل آنها انجامید بازی کردند.
هویت اسلامی جغرافی نویسان مسلمان قرون وسطی منطقه جنوبی کویر صحرا در قاره افریقا را بلادالسودان (سرزمین سیاهان) نامیده اند. به عبارت دقیق تر سرزمین های واقع در جنوب مصر که از سال 1899 میلادی تا 1955م قلمرو حکومت مشترک مصر و انگلیس را تشکیل می داد، اکنون شامل جمهوری سودان می شود. سابقه این واژه از قرن نوزدهم است و عنوان اداری مناسبی برای امپراتوری افریقایی محمدعلی پاشا، نایب السلطنه مصر و جانشینان او می باشد. مسلمانان از طریق فتوحات و محاصره نظامی، بر سودان غلبه نیافتند، بلکه گرایش به اسلام در این سرزمین نتیجه نفوذ تدریجی قبایل ربیعه و جهینه (عربی) بود که از جانب مصر علیا از طریق نیل به این سوی آمده و در میان قبایل بجه (مستقر در حد فاصل نیل و دریای سرخ) و به تدریج در سرزمین مقره ساکن شدند.
وصلت های زناشویی مایه تسهیل روند اسلام گرایی شد. تجار عرب با ازدواج با خانواده های روسا توانستند با استفاده از قاعده توارث بر اساس ازدواج -همچنان که در نوبی مرسوم بود- جانشینان خود را به پست های کلیدی برسانند. مملوکهای مصر که میل داشتند نوبی را به صورت یکی از ایالت های وابسته خود در آورند، در جایگزین کردن یک مسلمان به جای یک پادشاه مسیحی با کوچکترین زحمتی روبه رو نشدند و این کار با استفاده از تفرقه موجود در میان طبقه حاکمه نوبی به آسانترین وجه صورت گرفت. این واقعه همانگونه که از کتیبه های کاخ پادشاهی دنقله که به مسجد تغییر شکل یافته بود بر می آید، در سال 1317 میلادی روی داد.
دو قرن بعد قلمرو علوه نیز به سبب هجوم گسترده قبایل عرب گرویده به اسلام متحول گشت زیرا قبیله فونج ها در سنار به سال 1505 میلادی سلسله ای را بنیاد نهادند که بدون درنگ مذهب اسلام را برای خود برگزید. روند اسلام گرایی در نوبی به کلی با گسترش اسلام در غرب افریقا تفاوت داشت، در این جا عامل پیش برنده اسلام قبیله بود و تاثیر حاصل از آن علاوه بر جنبه مذهبی، خاصیت فرهنگی هم دارا بود. در واقع بازرگانان و عشایر عرب تمدنی را ارائه دادند که از نظام موجود این ناحیه بالاتر بود و اساس اجتماعی و سیاسی بسیار وسیعی داشت، مسیحیان محلی در برابر امت فاتح و سرشار از حرارت و هیجان در تبلیغ دیگران به آیین خود در حالت زیردست قرار گرفتند و کلیسا خیلی زود موجودیت خود را از دست داد.
با بر طرف شدن این مانع قبایل کوچ رو و بازرگان نیمه عرب و نیمه حامی توانستند به آسانی جابه جا شوند و به سوی نواحی غرب سودان بروند و در گسترش فرهنگ اسلامی بکوشند. مقارن با همین ایام، شخصیت های مذهبی به نهضت مذهبی مهاجرین سرعت بخشیدند، نخستین اینها «غلام الله بن اید» اهل یمن است که در نیمه دوم قرن چهاردهم میلادی در دنقله سکنی گزید، وی جد اعلای رکابیه محسوب می شود که مبلغان سرسخت اسلام در جنوب کوردوفان بودند. شخص دیگر محمود العرکی مصری فقیهی است که در حدود سال 1550 میلادی در سنار زندگی می کرد و نفوذ عمیقی در این ناحیه داشت. وجود این چهره های مذهبی در مرکز فرمانروایی فونج ها یعنی در سنار به این شهر اعتبار قابل ملاحظه ای در تمامی بلاد السودان داده بود.
فرقه ها و طریقه های مذهبی طریقه های اسلامی (فرقه های دینی) نیز سهم مهمی را در ترویج عمقی اسلام در میان مردمی داشتند که غالبا جز شهادتین چیزی از مذهب خود نمی دانستند، این گروههای مذهبی بر قبایل بت پرست مجاور هم اثر گذاشتند و آنان را مایل به پذیرش اسلام کردند.
تاجران مسلمانی که با جوامع سودانی در دادوستد بودند، آنان را به مذهب خود فرا می خواندند. به همین دلیل عمال افریقایی تاجران مسلمان و نیز واسطه های آنان اغلب به پذیرش مذهب رئیس خود دعوت شدند. به این ترتیب با گسترش تجارت در تمامی این سرزمین، کانونها و هسته های اسلامی برای فراخواندن مردم به اسلام، به وجود آمد، سلسله ای که در دارفور توسط سلیمان سولونگ در سال 1596 میلادی بنیاد نهاده شد و بعدا در قرن هیجدهم میلادی قدرت خود را تا کوردوفان نیز وسعت بخشید، برای ترویج اسلام در منطقه، بذرهایی را که قبلا بازرگانان مسلمان در این سرزمین افشانده بودند شکوفا ساختند.
قبیله های سودانی برای آن که یک چهارچوب اجتماعی و فرهنگی داشته باشند و به حیات خویش ادامه دهند، به اسلام روی آوردند. نهضت محمد احمد سودانی نیز به ترویج اسلام در سودان کمک کرد، هدف این نهضت استقرار یک امت واحد بر اساس شریعت به جای یک جامعه متفرق که از وجود فرقه ها، مکاتب و فساد بازماندگان بت پرست ها ناشی شده بود، تعیین گردید.
در سودان طریقه ها جایگاه اصلی را اشغال کرده اند و طبق تحقیقات «تری مینگام»، هر مسلمان ساکن این سرزمین به یکی از فرقه های مذهبی تعلق دارد. هیچ کس حتی یک روشنفکر غرب زده نمی تواند از شرکت در جلسات طریقه ای که به آن تمایل یافته، طفره برود. طریقه ها در سودان تشکیلات سازمانی متمرکز یا غیر متمرکز دارند. شیخ السجاده بر مقدرات هر کدام حاکم است، وی وارث روحانی بنیان گذار طریقه است که معمولا از میان اخلافش برگزیده می شود، مقام بعد از وی خلیفه نام دارد که به عنوان نماینده برای پذیرفتن پیروان پس از ورودشان به طریقه انتخاب می گردد. وکیل نیز شخصی است که بر منافع مادی و دنیوی پیروان نظارت دارد. نمازگزاری در زمان های معین، شرکت در مجالس ذکر و دعا، مولودی خوانی و مدح به افتخار حضرت رسول اکرم(ص) از وظایف مذهبی افراد مطیع این طریقه هاست. قدیمی ترین طریقه ها در سودان شاذلیه می باشد که در سال 849 ه ش)، (1445میلادی) توسط فردی به نام جزولی در میان بربرها رایج گردید.
دیگر طریقه ها عبارتند از قادریه، مجذوبیه، سمانیه، ادریسیه، میرغانیه، اسماعیلیه، تیجانیه، هندیه، سنوسیه، عظمیه و احمدیه.
تعلیمات مذهبی در سودان در مدارسی صورت می گیرد که خلوه نام دارد، برنامه ساده این مدارس شامل حفظ خوانی قرآن، فراگیری مختصر مسایل مذهبی زیر نظر یک استاد و فقیه، و دوره تحصیل هشت سال می باشد و تعداد دانش آموزان در هر دوره هفت تا پانزده نفرند. بعد از اتمام این دوره که با امتحانی پایان می پذیرد، دانش آموز می تواند وارد مؤسسه عالی مذهب شود و در آن جا فلسفه، الهیات و معارف متداول و کلاسیک دینی را فراگیرد. در این صورت پس از چهار سال رسما در تعلیمات مذهبی کارشناس می شود.
مسلمانان سودان پیرو مذهب تسنن هستند و گروههایی ازآنان که در نقاط شرقی زندگی می کنند و تحت نفوذ عربستان می باشند، مذهب حنبلی دارند و آنان که در شمال هستند تابع مذهب شافعی اند اما غالب مردم مالکی یا حنفی مذهب هستند. با آن که مذهب مالکی بیشتر در سودان گسترش یافته است، ولی اغلب فقه حنفی که مورد استفاده مصریان در قرن نوزدهم میلادی هنگام تصرف سودان بوده، بکار می رود.
(12) پی نوشت: 8) کرمان، شماره 16690 به نقل از خبرگزاری فرانسه
9) مسلمانان افریقا، ژوزف ام کوک، ترجمه دکتر سید اسدالله علوی.
10) تاریخ سودان، صفحه 10-11.
11) مسلمانان افریقا، صفحه 413.
12) مسلمانان افریقا، صفحه 428 - 434.