ماهان شبکه ایرانیان

جلای جان(ریا)

ریا، بندگی اهریمن است. ریا، گام نهادن در مسیر شرک است؛، چرا که آن که تنها از خدا می ترسد، هرگز چشمه روشن دلش را آلوده ریا نمی سازد.

نفسِ فریبکار

محمدسعید میرزایی

ریا، بندگی اهریمن است. ریا، گام نهادن در مسیر شرک است؛، چرا که آن که تنها از خدا می ترسد، هرگز چشمه روشن دلش را آلوده ریا نمی سازد.

«ریا» روح آدمی را ویران می کند.

ریا، فریب خویشتن است.

ریاکار، قلبی بیمار دارد که خداوند روز به روز بیماری اش را زیادتر می کند؛ «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُوءْمِنینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا ...

ریا، گیاه هرزه ای است که بر گرد تنه و شاخ و برگ درخت «عبودیّت» می پیچد و آن را می خشکاند.

«ریا» پنجره بصیرت آدمی را به درک نور می بندد، تا جایی که خود نیز دیگر نتواند جلوه ای از حقیقت را نظاره گر باشد.

آدمی باید مواظب قدم های پنهانی و خاموش ریا، در کوچه های «نفس» خویش باشد که نفس آدمی فریبکار است و بسیار به بدی فرمان می دهد. خدایا! یاری مان کن در اخلاص.

چه قدر در لابه لای رنگ و ریا؟

اکرم کامرانی اقدام
«گر دَهر دو روی و بخت ده رنگْ است باری دلِ تو یگانه بایستی»

چشمانم را در لابه لایِ رنگ و روزمرّگی می گشایم.

چه قدر در لابه لای رنگ و ریا غرق شدن؟

چه قدر در میانِ واژه ها و معانی معلق بودن؟چه قدر در حصارِ زور و تزویر اسیر گشتن؟

کاش همه می توانستند پیراهنِ دو رنگِ ریا را از تن درآورند و خویش را به «لباس تقوی» و حجابِ یکرنگِ صداقت بیارایند!

کاش همه می توانستند افکارشان را بی پرده بنگارند!

کاش دو رویِ چهره هامان یکی بود!

تفکراتمان آسمان مثل آب زلال بود!

نگاهمان مثل نور یکرنگ بود!

کاش صافی ضمیرمان با گل و لایِ گناه آلود نمی شد!

کاش سپاهِ صداقت به دستِ «ریا پیشگان» اسیر نمی گشت!

کاش در جاده های رنگ و ریا، راه برای عبور صداقت باز بود!

بیایید با داسِ صداقت خوشه های ریا را از مزارع دل ها بچینیم.

بیایید دو رویِ دستانمان را در چشمه پاکی و صداقت بشوییم تا رنگِ ریا از دستانمان زدوده شود.

بیایید همه باهم در زیر پرچم یکرنگِ صداقت، فریادِ برائت از ریا را سر دهیم که:

«چون شب و چون روز دو رنگی مدار صورتِ رومی رخِ زنگی مدار»

تا باران پلیدی و پلشتی ما را در خویش غرق نسازد.

پرده های ریا را با تیغ یکرنگی بدریم.

فریاد یکرنگیِ خویش را از بلندای منبر راستی بپراکنیم. و باور کنیم که نسلِ صداقت، ماندگارتر است از ریاکارانِ پوشیده از رنگ.

باور کنیم که سلام های صادقانه، زندگی را آسان تر می کند.

کاش هرگز شرنگِ کشنده نیرنگ را ننوشیم!

کاش هرگز در سایه تزویر و دو رنگی نیارامیم!

«گر چو نرگس نیستی شوخ و چو لاله تیره دل پس دو روی و ده زبان همچون گل سوسن مباش»

«صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست»

فریب

محبوبه کاویان

... و مرد

تمام عصمت خود را

به پای عافیت و نام و نان خود گم کرد

و در حوالی ابلیس،

دست حرص آلود

بلند کرد و هوای خرید گندم کرد

ولی نمای دروغین پینه ای که به پیشانی اش چروک انداخت،

که هُرم مُهر نمازش

تنوری از تب تزویر بود و داغ ریا،

میان کادویی سجده اش نهاده

و نذر فریب مردم کرد

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان