ماهان شبکه ایرانیان

مراجعه به پزشک برای بیماری بدبینی

زنگ خطر شروع بیماری زمانی است که نوع بدبینی از اظهارنظرهای کلی و اجتماعی فراتر می رود

مراجعه به پزشک برای بیماری بدبینی

زنگ خطر شروع بیماری زمانی است که نوع بدبینی از اظهارنظرهای کلی و اجتماعی فراتر می رود. به عنوان مثال ا گر فردی به طور کلی در خصوص مسائل اجتماعی مثل مشکلات اداری بی اعتمادی نشان می دهد اما در رفتار وی مشکل خاصی مشاهده نمی شود، می توان گفت بیماری وجود ندارد؛ ولی اگر فردی از بدخواهی وکینه ورزی به طور اخص صحبت کند و مثلاً به صورت واهی اصرار کند که سایرین به طور مشخص علیه وی دسیسه چینی می کنند، این نشان دهنده ی بیماری او است و چنین فردی نیاز به درمان دارد، چرا که نظر خود را غیرقابل رد می داند. یعنی موارد نقض را هم نمی پذیرد. مثلاً حتی اگر در اداره ای کارش به خوبی هم انجام شود، استدلال می کند که «نه، این ها فقط این بار کار من را انجام دادند که پی گیرشان نشوم، من می دانم که این ها با من دشمن هستند.» فردی که بر اثر بیماری بدبین شده باشد همه چیز را بر اساس بدبینی خودش تفسیر می کند. ما از روی استدلال این فرد متوجه می شویم که آیا مستنداتِ واقعاً قوی دارد یا نه.
گاهی افراد به دلیل تجربیات منفی در زمینه ی خاصی دچار بی اعتمادی می شوند که طبیعی است، اما اگر تجربه ی منفی در یک زمینه ی خاص را به همه ی موارد تعمیم بدهند، این نشان از بیماری بدبینی دارد. به عنوان مثال کسی که یک بار دیده فروشنده ی محل شان کم فروشی می کند و با او اختلاف پیدا کرده، اگر این مسئله را به همه ی فروشنده ها تعمیم بدهد می توان گفت که احتمالاً به بیماری بدبینی دچار شده است.
در مواردی که فرد بیماری بدبینی نداشته باشد، اگر قبلاً تجربه ی بدی داشته و بی اعتماد شده و اکنون در موقعیت مشابه، بدون داشتن شواهد محکم و فقط بر اساس احساس و تجربه ی قبلی نتیجه بگیرد که باز آن واقعه ی بد تکرار شده، می توان از طریق استدلال و بررسی منطقی امور به یک قضاوت درست دست پیدا کرد. یعنی می توان به فرد نشان داد که به عنوان مثال «اگرچه همکارتان به دلیل سابقه ی خراب قبلی اش حس بدبینی و بی اعتمادی را در شما ایجاد کرده، اما این اتفاق جدید شاید اصلاً به معنای خصومت او نباشد و شما برای داشتن یک قضاوت درست باید مثل دفعات قبل حتماً شواهد محکمی در دست داشته باشید.» یکی از نشانه های بدبینی این است که فرد اتفاقات را بدون در دست داشتن شواهد محکم به هم ربط می دهد. یعنی در بسیاری مواقع افراد فکر می کنند که مستنداتی برای اثبات ادعای خود دارند ولی در واقع چنین نیست و هیچ یک از اظهارات آنان دلیل محکمی بر قضاوت شان محسوب نمی شود. برای مثال فردی به خانه تلفن می زند و متوجه می شود که تلفن نیم ساعت اشغال است. تلفن می تواند به دلایل مختلف اشغال باشد، ممکن است بچه گوشی را بد گذاشته باشد یا اصلاً خانم دارد با خواهرش صحبت می کند. ولی تنها فکری که به ذهن فرد بدبین خطور می کند این است که «حتماً همسرم دارد با مرد
غریبه ای حرف می زند.» این نشانه ی بدبینی مرضی است. یعنی دلایلی که فرد برای بدبینی های خود دارد خیلی دلایل محکمی نیستند و شواهد قابل ربطی محسوب نمی شوند. مسلماً نمی توان گفت که هرگاه تلفن اشغال است، آدم ها دارند با هم روابط نامشروع برقرار می کنند. اگر کسی هنگام ورود به خانه اش که یک ساختمان چند طبقه است، ببیند که مردی دارد از در ساختمان خارج می شود، گمان کند که این مرد در خانه ی او بوده و با همسرش رابطه ی نامشروع داشته، به دلیل این که چنین استدلالی معقول نیست، می توان نتیجه گرفت که فرد به بیماری بدبینی دچار شده چرا که نمی توان بر این اساس به کسی تهمت خیانت زد. یعنی چنین برداشت هایی از وقایع، نشانه ی وجود بیماری در فرد هستند. واقعیت این است که موضوع خیانت باید آخرین مسئله ای باشد که به ذهن فرد خطور می کند، در غیر این صورت می توان به وجود داشتن عامل بیماری در او مشکوک شد.

آیا روش های غیردارویی در درمان بدبینی مؤثر هستند؟

شناخت درمانی شاید بتواند روی نگرش منفی فرد اثر بگذارد و بی اعتمادی او را کاهش بدهد اما برای درمان بیماری بدبینی زیاد موثر نیست. گفت و گوی مستقیم و تلاش برای اصلاح بدبینی از طریق منطق و استدلال نیز اثری ندارد و اگر هم بیماری این منطق را بپذیرد، اثر آن موقتی است. بنابراین بحث و اظهارنظر در خانواده را توصیه نمی کنیم. البته پزشک متخصص که با چنین بیمارانی سروکار دارد، ممکن است ضمن دارو درمانی لازم بداند که از شناخت درمانی هم استفاده کند، که این امر نیاز به کارشناسی دارد و از توان اعضای خانواده بیرون است. شناخت درمانی در واقع روشی است که روی نوع تفکر بیمار کار می کند و به او می آموزد که از طریق مهار فکر، هیجانات خود را نیز مهار کند.
روان درمانی به عنوان این که بخواهیم تفکرات بدبینانه ی فرد را تغییر بدهیم خیلی کاربرد ندارد. روان درمانی عموماً سعی می کند به کسانی که بدبینی های خیلی جدی یا بدبینی مرضی دارند کمک کند تا با وضعیت موجودشان کنار بیایند و رفتار خود را مهار کنند و درمان دارویی را بهتر بپذیرند.
روش هایی مانند یوگا، مراقبه Meditation و آرامش Relaxation تنها در برطرف کردن نگرانی و اضطراب ناشی از بدبینی موثر هستند و روی خود بیماری تأثیری ندارند.

بهترین راه درمان بیماری بدبینی کدام است؟

مناسب ترین درمان بیماری بدبینی درمان دارویی است. این روش نسبت به شیوه های دیگر درمانی بهتر پاسخ داده است.
چنانچه فردی به بدبینی در حد بیمارگونه مبتلا باشد، درمان دارویی تنها روش درمانی مؤثر برای او است و روش های غیر دارویی تنها می توانند در ترغیب او به درمان مؤثر باشند یا به او کمک کنند تا در ارتباط با سایرین و در زمان اوج باورهای بدبینانه بر هیجانات ناشی از این باورها غلبه کند.
در صورتی که بدبینی بر اثر آسیب دیدگی های مغز از قبیل سکته های مغزی به وجود آمده باشد، درمان آن طبیعتاً مشکل تر می شود ولی نمی تواند غیر ممکن باشد. علائم این ا ختلال را می توان با دارو کاهش داد، اما ممکن است نتیجه ی درمان صددرصد قابل قبول نباشد.
معرفی دارو درمانی به عنوان بهترین روش یا تنها راه درمان مؤثر به معنی عدم به کارگیری روش های غیر دارویی نیست، ولی بیانگر این موضوع است که بدون دارو امکان درمان بیماری بدبینی وجود ندارد و در صورتی که داروی مناسب تجویز گردد، استفاده از روش های غیردارویی در استفاده ی مؤثرتر دارو نقش خواهد داشت.

خودِ بیمار چگونه می تواند به درمان کمک کند؟

بسیاری از افراد بدبین قبول نمی کنند که افکار و استدلال هایشان اشتباه است. طبیعتاً نمی توان توصیه ی خاصی به این نوع بیماران کرد، چرا که تا خود بیمار بیماری اش را نپذیرد و آن را قبول نکند و به دنبال درمان نباشد نمی توان او را روان درمانی کرد، فقط با استفاده از روش های خاصی می توان بیماران را مجاب کرد که از دارو استفاده کنند و آن ها وقتی می بینند که مصرف دارو باعث می شود تنش های کمتر و آرامش بیشتری داشته باشند و افکار مزاحم به سراغشان نیاید، سعی می کنند برای دارو درمانی همکاری کنند، چرا که خود این بیماران هم به اندازه ی اطرافیان از افکار و رفتار خود در عذاب هستند و آرامش و آسایش ندارند. ما از این طریق آن ها را به مصرف دارو تشویق می کنیم و معمولاً آن ها هم وقتی اثر مثبت دارو را می بینند با ما همکاری نموده و به روند درمان کمک می کنند.
بعضی از بیماران می توانند تشخیص بدهند که افکارشان بدبینانه است، توصیه ی ما به این گونه بیماران این است که بر اساس افکار بدبینانه رفتار نکنید. یعنی اگرچه ممکن است افکار بدبینانه به ذهن تان برسد و آن افکار از شما تقاضا کنند که عملی را انجام بدهید، اما تلاش کنید تا از آن عمل پرهیز و دوری کنید، چون رفتار کردن بر اساس بدبینی باعث می شود که افکار بدبینانه تقویت شوند. پس سعی کنید هیجان های ناشی از این گونه افکار را مهار کنید و با تحمل کردن وضعیت سختی که در آن قرار دارید، اجازه بدهید به مرور ذهن تان آرام شود تا این افکار خود به خود کم رنگ شوند و از بین بروند.
توصیه ی ما به بیماران این است که رفتار خود را با خانواده، همکاران و دوستانتان تحلیل کنید و رفتارهای منفی و بدبینانه ی خود را در برخوردهای اجتماعی تشخیص بدهید. می توانید این مسئله را بپذیرید که منفی نگری سودمند نیست و باعث درگیری های احساسی می شود. باید تلاش کنید که طرز فکرهای منفی را شناسایی و به عکس العمل های دیگران در برابر منفی نگری و بدبینی توجه کنید و فهرستی از تفکرات منفی خود بردارید و آن ها را کنار هم بگذارید و به شکلی منطقی از آن ها نتیجه گیری کنید.

اگر فرد بدبین برای مراجعه به روان پزشک مقاومت کند، چه باید کرد؟

متأسفانه مراجع نکردن بیمار به روان پزشک و مقاومت در مقابل اصرار اطرافیان مشکل شایعی است. بسیاری از بیماران بدبین حاضر به مراجعه به پزشک نیستند، چرا که خود را بیمار نمی دانند و بر صحت باور خود نیز اصرار دارند. نقش خانواده و اطرافیان در ترغیب بیمار برای مراجعه به پزشک بر اساس شرایط بیمار متفاوت است.
نخست آن که باید بدون اشاره به نوع بیماری و تنها به سبب آن که فرد به دنبال بروز این افکار، دچار حالات هیجانی مثل اضطراب و افسردگی شده است، وی را تشویق کنند که برای درمان به روان پزشک مراجعه کند. در این حالت، اطرافیان نباید به بیماری یا باور بدبینانه ی او اشاره ای بکنند و کافی است به او بگویند که برای بهبود وضعیت عصبی خود می تواند به پزشک مراجعه کند.
در برخی موارد راه حل فوق چاره ساز نیست و فرد بیمار تحت هیچ شرایطی حاضر نمی شود به روان پزشک مراجعه کند. در چنین مواردی عموماً خانواده توانایی چندانی در تشویق بیمار برای مراجعه به پزشک ندارد. چنانچه فرد به علت بیماری برای خود و دیگران خطری ایجاد کند، لازم است از روش های قانونی برای ارجاع به روان پزشک استفاده شود.
با توجه به این که نوع برخورد خانواده در مورد هر بیمار به مهارت خاصی نیاز دارد و ممکن است هر گونه برخورد نامناسب موجب تشدید مشکل شود، پیشنهاد اکید ما این است که در برخورد با بیمار حتماً قبل از هر اقدامی با روان پزشک مشورت شود. روان پزشک با شنیدن شرح حالت های بیمار توصیه های مناسب در خصوص برخورد بهتر با او و چگونگی ارجاع وی به مراکز درمانی را ارائه خواهد داد. از این رو انواع راه حل های ذکر شده تنها برای طرح کلی مشکل و ارائه راهکارهای احتمالی است و مطالعه این چند سطر به تنهایی نمی تواند راه گشای عملی خانواده ها باشد. اگر چه بیماران بدبین در وجوه بدبینی با هم اشتراک دارند ولی تفاوت های فردی، تعیین کننده ی نوع برخوردخانواده با مشکل آن هاست.

آیا می توان بیماری را که راضی به درمان نمی شود پنهانی یا به زور درمان کرد؟

بسیاری از افرادی که به بیماری بدبینی دچار هستند، بیمار بودن خود را نمی پذیرند و راضی نمی شوند به روان پزشک مراجعه کنند یا در صورت مراجعه حاضر نمی شوند از دارو استفاده کنند. ممکن است خانواده ها بخواهند که روان پزشک به صورت غیابی و فقط با شنیدن علائم بیماری از زبان آن ها، برای فرد دارو تجویز کند و آن ها هم به صورت مخفیانه دارو را به بیمار بدهند تا علائم بدبینی در او کاهش پیدا کند، اما این کار از نظر اخلاق پزشکی به هیچ وجه صحیح نیست. یعنی ما نمی توانیم بدون معاینه کردن بیمار و بدون اطلاع او برایش دارو تجویز کنیم.
در حالتی که بیماری بسیار شدید شده و احتمال دارد بیمار به خود یا اطرافیانش آسیبی بزند، می توان با اجازه ی مراجع قانونی او را به صورت اجباری درمان کرد که در آن صورت هم بیمار در جریان درمان قرار می گیرد. یعنی به هیچ وجه نمی شود کسی را به صورت پنهانی تحت درمان قرار داده؛ و حتی اگر این احتمال وجود داشته باشد که بیمار به خود یا دیگران آسیب بزند، مطلقاً نمی توان او را به طور اجباری درمان کرد.
ما به خانواده ی این بیماران توصیه می کنیم با بیمار صحبت کنند و از او بخواهند تا نه برای درمان بدبینی که برای مهار کردن اضطراب ها و استرس هایی که با آن مواجه است و برای پایان دادن به اختلافات و مشاجرات خانوادگی به روان پزشک مراجعه کند. بعد از آن، روان پزشک می تواند اعتماد او را جلب و به شکل مناسبی او را درمان کند. اما اگر از این طریق هم نتوانستند بیمار را مجاب کنند که به روان پزشک مراجعه کند، می توانند از اهرم های قدرت دیگری که در خانواده وجود دارد استفاده کنند. مثلاً اگر بیمار از شخص خاصی حرف شنوی دارد یا از کسی حساب می برد، از آن فرد بخواهند که بیمار را راضی نماید تا خود را درمان کند.
در برخی موارد ما با بیمارانی رو به رو می شویم که شامل درمان اجباری نمی شوند و در عین حال به هیچ عنوان و با هیچ یک از روش های ذکر شده نمی پذیرند که تحت درمان قرار گیرند. در این شرایط پزشک قادر به اقدام از هیچ طریقی نیست. اگرچه عدم درمان و مداومت بیماری موجب مشکلات عدیده در خود فرد و خانواده ی او می شود.

درمان بیماری بدبینی چه قدر زمان می برد؟

معمولاً درمان بدبینی مرضی کمی طولانی است و حتی ممکن است چندین سال طول بکشد. البته طول درمان بر اساس وضعیت بیمار متفاوت است و موردهایی وجود دارند که خیلی زود بهبود می یابند یا حتی بدون این که تحت درمان قرار بگیرند به صورت خود به خودی بیماری از بین می رود.
در صورتی که بدبینی به عنوان علامت یک بیماری دیگر مثل افسردگی باشد، طول مدت درمان به شدت بیماری زمینه ای مربوط می شود.
در برخی از بیماری های ذکر شده چندین ماه برای درمان کافی است ولی در بعضی موارد که بیماری زمینه ای شدید است درمان چندین سال به طول می انجامد.
در مورد بدبینی هم مثل هر بیماری دیگر همیشه احتمال عود وجود دارد و بدون شک خود بیماری و استفاده از دارو، عوارض جانبی هم دارد که هر چه بیماری زودتر تشخیص داده شود و درمان زودتر آغاز شود عوارض آن کمتر می شود. هر چه بیمار زودتر درمان شود سختی کمتری را تحمل می کند. به عنوان مثال کسی که چهار سال دیر درمان را آغاز کرده است، چهار سال را در بدبینی سپری کرده، چهار سال خودش و اطرافیانش آسایش فکری نداشته اند، چهار سال تنش را در خانه تحمل کرده و حتی ممکن است در این مدت به خودش یا دیگران آسیب رسانده و مشکلات مختلفی پیدا کرده باشد. مثلاً با کسی درگیر شده و کارش به دادگاه و مراجع قضایی و غیره کشیده شده باشد؛ در حالی که می توانسته این چهار سال را در آرامش فکری و با یک خانواده ی آرام و سالم زندگی کند.

آیا افراد بدبین به طور قطع درمان می شوند؟

قطعیت درمان به شدت و نوع بیماری زمینه ساز بدبینی بستگی دارد. با توجه به شدت بیماری، زمینه های درمان گاه موفقیت نسبی وگاه موفقیت کامل دارند. ولی نکته ی حائز اهمیت این است که درمان همیشه کمک کننده است حتی اگر با موفقیت صددرصد همراه نباشد.
در مورد بدبینی هایی که زمینه ی بیماری ندارند و بیشتر بر اثر مسائل اجتماعی به وجود آمده اند، می توانیم بگوییم که چون در نتیجه ی نوعی واقع نگری ایجاد شده اند، توصیه های درمانی چندانی نداریم و فقط می توانیم چند راه حل اجتماعی را به افراد توصیه کنیم. به عنوان مثال توصیه می شود که موضوعات منفی جزئی به همه ی موضوعات بعدی تعمیم داده نشوند. تعمیم دهی غلط یکی از مواردی است که باعث می شود افراد گرفتار افکار بدبینانه شوند. مثلاً اگر فردی از یک قشر خاص در برخورد حرفه ای اش با ما دچار خطا شد، ما نباید این خطا را به سایر افراد این قشر تعمیم بدهیم، باید همیشه احتمالات را در نظر بگیریم و هیچ چیز را به طور قطع تفسیر نکنیم.
توصیه ی اجتماعی ما این است که ایجاد جوّ اعتماد در جامعه وظیفه ی همه ی مردم و همه ی مسئولین است. از این جوّ اعتماد می توان به عنوان یک سرمایه ی اجتماعی با ارزش یاد کرد. این سرمایه ی اجتماعی موجب کمتر شدن هزینه ها، سریع شدن کارها وکمتر شدن بروکراسی می شود. برقراری جوّ اعتماد عمومی راهی است برای از میان بردن زمینه های اجتماعی بدبینی.

آیا کمبود «ویتامین ب» باعث ایجاد بدبینی و ترس می شود؟

کمبود ویتامین ب 12 می تواند علائم روانی گسترده ای مانند افسردگی، اضطراب و بدبینی ایجاد کند. در نتیجه ی کمبود این ویتامین، نوعی کم خونی به وجود می آید که با عصبی بودن و تغییرات حسی و حرکتی اندام ها همراه است. ولی هرگز نمی توان گفت که افراد بدبین حتماً دچار کمبود ویتامین ب 12 هستند. اگر کسی به علت کمبود این ویتامین به بدبینی گرفتار شده باشد، قطعاً در کنار آن، علائم کم خونی هم در او دیده می شود.
تجویز ویتامین ب 12 جایگاهی درمان ندارد، مگر برای کمک به کاهش کم خونی، که به طور غیرمستقیم روی بیماری بدبینی تأثیر می گذارد.
مجدداً یادآوری می کنیم اگرچه کمبود ویتامین ب 12 می تواند سبب بیماری بدبینی شود ولی در هر فرد مبتلا به بیماری، بررسی اختصاصی و یا اندازه گیری ویتامین ب 12 توصیه نمی شود. این بررسی آزمایشگاهی زمانی منطقی است که در فرد مبتلا به بدبینی شواهدی از کم خونی فوق یافت شود و یا در آزمایش های معمول تغییراتی مبنی بر کم خونی مذکور مشاهده گردد.

آیا از طریق محیط درمانی هم می توان بیماران بدبین را درمان کرد؟

جامعه ای به سامان و عدالت پیشه، محیط امنی را پدید می آورد که کیفیت زندگی فرد را به شکل مثبتی تحت تأثیر قرار می دهد. محیط مناسب، نگرش منفی را از میان بر می دارد ولی تأثیر چندانی روی بدبینی مرضی ندارد. دارو درمانی در محیط مناسب، نتیجه ی بهتری می دهد. همان گونه که محیط امن اطمینان و اعتماد افراد سالم را بیشتر می کند، به همان ترتیب هم بدبینی افراد بیمار را تخفیف می دهد ولی آن را ریشه کن نمی کند. به عبارت دیگر هر چه محیط ناامن تر و غیرقابل اعتمادتر باشد، بیماری فرد بدبین شدیدتر میشود. بنابراین ایجاد یک محیط امن و سالم ضروری و لازم است.
فرض کنیم مردی نسبت به همسرش سوء ظن دارد و بدبینی او مرضی است، توصیه ی ما در این مورد دارو درمانی است ولی نکته ی قابل توجه این است که همسر نباید با او مقابله کند و شک او را برانگیزد. زنی که با شوهر بدبینی رو به رو است، ناخودآگاه و ناخواسته واکنش معکوس نشان می دهد، یعنی گاهی از حد معمول فراتر می رود. ما نمی گوییم تفکر فرد بدبین و منطقی و درست است ولی نباید دست به رفتاری بزنیم که شک برانگیز باشد و بیماری او را تشدید کند. ما از کسانی که با افراد بدبین سروکار دارند تقاضا می کنیم تا آن جا که امکان دارد بیمار را تحریک نکنند، اعمالی را که بیمار روی آن هاحساسیت دارد، انجام ندهند تا روان پزشک بتواند در وضعیت مساعد به دارو درمانی بپردازد.
منبع مقاله :
صمیمی اردستانی، مهدی؛ (1387) بدبینی، تهران: نشر قطره، چاپ اول.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان