ماهان شبکه ایرانیان

انگیزه دینی و فرهنگی در وضع حدیث

با نگاهی گذرا به کتب روایی به آسانی می توان پی برد افرادی به دواعی و انگیزه های گوناگون دست به وضع حدیث زده و مطالب ناروایی را به رسول خداصلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام نسبت داده اند، رسول گرامی اسلام در زمان حیات نورانی خویش، خطر دروغ پردازی را متذکر گردیده و بارها فرمودند: من کذب علی متعمدا فلیتبو امقعده من النار

مقدمه:

با نگاهی گذرا به کتب روایی به آسانی می توان پی برد افرادی به دواعی و انگیزه های گوناگون دست به وضع حدیث زده و مطالب ناروایی را به رسول خداصلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام نسبت داده اند، رسول گرامی اسلام در زمان حیات نورانی خویش، خطر دروغ پردازی را متذکر گردیده و بارها فرمودند: من کذب علی متعمدا فلیتبو امقعده من النار . هر کس بر من دروغ ببندد باید جایگاهی از آتش برگزیند . (1)

حرکت ناپسند جعل حدیث به صورت کمرنگ در زمان حیات رسول خداصلی الله علیه وآله آغاز گردید و در سال های پس از رحلت آن حضرت به ویژه در دوران خلافت بنی امیه و عام الجماعه (2) گسترش یافت . (3)

دروغ پردازی در حدیث به انگیزه های مختلفی صورت پذیرفت که یکی از خطرناک ترین آن ها انگیزه فرهنگی و دینی بود . در این مقاله بر آنیم تا به بررسی و تبیین انگیزه مزبور بپردازیم .

1) تعدد مرجعیت فکری و دینی

بر اساس نصوص مسلم ودلیل های قطعی رسول خداصلی الله علیه وآله حاکمیت سیاسی و دینی پس از خود را به امیرالمؤمنین علی علیه السلام واگذار کرد (4) . آن حضرت با ذکر نام ائمه معصومان علیهم السلام و تبیین فضایل آنان، وظیفه مردم را در رجوع به اعلم مشخص کرد . افرادی که دارای علم لدنی بوده و آگاه ترین مردم زمان خود نسبت به تفسیر و فهم قرآن و سنت رسولش بودند، گر چه حوادث پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله منجر به حذف عملی اهل بیت و در راس آنان علی علیه السلام از صحنه خلافت و حکومت شد اما مرجعیت فکری و دینی در جای خود محفوظ بوده و بر همگان لازم بود در مسایل دینی خود از اهل بیت یا کسانی که از آن آبشخور سیراب می شدند، بهره جویند . تاریخ گواه این مرجعیت است تا آن جا که عمر پناه می برد به خدا در معضل و مشکلی که علی علیه السلام آن جا حاضر نباشد (5) . وی تاکید داشت «علی اقضانا» (6) . عائشه می گفت (7) : علی در میان باقی ماندگان آگاه ترین نسبت به سنت است . شخصیتی که بنابر فرمایش رسول خداصلی الله علیه وآله «علی مع القرآن والقرآن مع علی لا یفترقان حتی یردا علی الحوض » (8) هرگز از قرآن جدایی ندارد و همه جا با قرآن است، اما متاسفانه در واقعه یوم الخمیس (رخداد روز پنج شنبه) که اغلب مورخان و محدثان از جمله بخاری در جاهای متعدد کتابش به صراحت آورده، نظریه قرآن محوری وحسبنا کتاب الله مطرح شد . ابن عباس در حالی که اشک چونان سیل بر گونه هایش جاری بود می گفت: تمام مصیبت ها و بدبختی همان است که با اختلاف و شلوغ کاری خود، مانع از نوشتن کتاب توسط رسول خداصلی الله علیه وآله شدند و گفتند که رسول خداصلی الله علیه وآله هذیان می گوید . (9)

عواملی که حاکمیت سیاسی را از جایگاه خود دور کردند، کوشیدند تا وحدت در مرجعیت فکری و دینی مردم را بر هم ریخته و افراد دیگری را به عنوان ملجا ومرجع فکری بتراشند . عمر در خطبه ای گفت: هر کس می خواهد درباره قرآن بپرسد به ابی بن کعب مراجعه کند و هر کس قصد دارد درباره حلال و حرام الهی سؤال کند باید به معاذ بن جبل رجوع کند و هر کس قصد دارد در مورد فرائض و واجبات بداند به زید بن ثابت مراجعه کند و هر کس در مورد مال سؤال دارد سراغ من بیاید که خازن و نگهبان آن هستم . (10)

مصداق آشکار این تفکیک، نظریه عدالت همه صحابه و آنان را قابل اقتدا دانستن است با انتساب متنی به رسول خداصلی الله علیه وآله که فرمود اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم . . .

ابوبکر بزاز (م 292ق) پس از نقل روایت می نویسد [و هذا الکلام لا یصح عن النبی صلی الله علیه وآله ]. (11)

بررسی نظریه عدالت صحابه تحقیق مستقلی را می طلبد (12) در همین باره سخنان بی اساسی جعل نمودند تا به مقابله با ده ها حدیث در تبیین جایگاه اهل بیت و ارتباط وثیق آنان با رسول خداصلی الله علیه وآله بپردازند از جمله; عن ابن عباس مرفوعا، ابوبکر منی بمنزلة هارون من موسی علامه امینی تصریح می کند این سخن از موضوعات علی بن حسن کلبی است . (13) روشن است این سخن کذب در برابر حدیث منزلت که جایگاه امام علی علیه السلام را نسبت به رسول خدا بیان می کند، وضع شده است .

2) فرقه های گوناگون

در مدت کوتاهی پس از رحلت رسول خدا (ص) و اواخر عمر صحابه اندیشه ها و افکار گوناگون به حوزه فرهنگ اسلامی وارد شد، هر مذهب و گروه خود را حق دانسته و سایر آرا و مذهب را باطل می خواند . این اختلافات گاه به درگیری فیزیکی و جنگ منتهی می شد و افرادی بر سر عقیده خویش جان می باختند . حکومت ها نیز در شعله وری این آتش موثر بوده و از کنار آن منافع خویش را می جستند . صاحبان این آرا و مذاهب برای مشروعیت بخشی و استوار سازی دیدگاه های خود، علاوه بر تاویل ناروا از آیات قرآن، اقدام جعل حدیث می نمودند; افرادی هم بودند که در هر دوران دین به دنیا فروخته و برای هر مطلبی که می پسندیدند سخنی را به رسول خداصلی الله علیه وآله نسبت می دادند، عمده ترین فرقه ها عبارتند از:

الف) فرقه های کلامی

مقصود از فرقه های کلامی، گروه هایی هستند که از نظر اعتقادی با یکدیگر اختلاف داشته و هر کدام برای ایمان، صفات خدا، جبر و اختیار و . . . عقیده ای را ابراز می کردند، به عنوان مثال معتزله که به قدریه نیز معروف اند انسان را یکسر آزاد و مختار می خوانده و خدا را از هر دخالتی در اعمال بشر جدا می دانستند . آنان مرتکب کبیره را جاودان در آتش می دانسته و کلام الهی را مخلوق می خواندند . (14) از این رو، در تایید عقاید خویش احادیثی را جعل کردند . از جمله حدیثی که جعفر بن حسن از ابی مامه نقل می کند، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:

«اذ کان یوم القیامة جمع الله الاولین والاخرین فی صعید واحد فالسعید من وجد لقدمه موضعا فینادی مناد من تحت العرش الا من برا ربه من ذنبه فلیدخل الجنة » . (15)

«هنگامی که روز قیامت می شود خداوند گذشتگان و آیندگان را در یک زمین جمع می کند . پس سعادتمند کسی است که برای خود جای پایی بیابد، در این هنگام منادی از زیر عرش الهی ندا می دهد آگاه باشید هر کس خدا را از گناه خودش تبرئه کند باید وارد بهشت گردد .

ابن جوزی حدیث را موضوع خوانده و تصریح می کند جعفر بن حسن قدری بوده و آن را جعل کرده است . (16)

در مقابل، حدیث طولانی را در مورد بحث و گفت گوی ابابکر در موضوع قدر آورده اند که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود، با ابابکر ان الله لو لم یشا ان یعصی ما خلق ابلیس . . . (17) خدا اگر نمی خواست معصیت شود شیطان را نمی آفرید . ابن جوزی تصریح می کند حدیث را یحیی ابو زکریا وضع کرده که دجال این امت است . (18) افرادی نیز در رد قدریه احادیثی را ساختند مانند:

قال رسول خداصلی الله علیه وآله: «ان لکل امة مجوسا ومجوس هذه الامه القدریه فلا تعودهم اذا مرضوا ولا تصلوا علیهم اذا ماتوا» . (19)

«همانا هر امتی مجوسی دارد و مجوس این امت قدریه هستند . اگر بیمار شوند به عیادتشان نروید و اگر مردند بر آنان نماز نگذارید» .

نمونه دیگر از این دست، جعل حدیث در مورد عقاید مرجئه است .

مرجئه افرادی بودند که ایمان را معرفت به خدا و کفر را جهل به خدا می دانستند و معتقد بودند ایمان فزونی و کاستی نداشته و عمل نیز به حوزه ایمان راه ندارد . روایاتی در تایید آنان جعل شد، افرادی هم در مقابل روایاتی در ذم آنان وضع کردند . ابن جوزی در الموضوعات بابی را گشوده و پنج حدیث جعلی را تحت عنوان باب فی ان الایمان لا یزید ولا ینقص آورده است از جمله:

قال رسول الله صلی الله علیه وآله من زعم ان الایمان یزید و ینقص فزیادته نفاق ونقصانه کفر فان تابوا والا فاضربوا اعناقهم بالسیف اولئک اعداء الرحمان فارقوا دین الله و انتحلوا الکفر وخاصموا فی الله طهر الله الارض منهم الا فلا صلاة لهم وله صوم لهم - لا ولا زکاة لهم الا و لا حج لهم الا ولا دین لهم، هم براء من رسول الله و رسول الله بری منهم .» (20)

«کسی که گمان کند ایمان فزونی وکاستی دارد، فزونی آن نفاق و نقصانش کفر است اگر توبه کند (باکی نیست) واگر توبه نکند گردن او را با شمشیر بزنید . آنان دشمنان خدای رحمان هستند از دین خدا جدا گشته، کافر شده و با خدا مخاصمه کرده اند . خدا زمین را از آنان پاک گرداند، آگاه باشید نماز بر آنان نیست، روزه بر آنان نیست (پذیرفته نیست) زکاة و حج بر آنان نیست، آنان دین ندارند آنان از رسول خداصلی الله علیه وآله جدا هستند و پیامبر نیز از آنان بیزار است » .

این سخن ازموضوعات محمد بن قاسم ابوبکر بلخی است که وضع حدیث می کند . (21)

«قدم وفد ثقیف علی رسول الله فقالوا جئناک نسئلک عن الایمان ایزید او ینقص؟ فقال الایمان مثبت فی القلوب کالجبال الرواسی وزیادته ونقصانه کفرا .» (22)

گروهی از ثقیف بر رسول خداصلی الله علیه وآله وارد شدند و گفتند ما آمده ایم در مورد ایمان از شما بپرسیم . آیا فزونی و کاستی پذیراست؟ آن حضرت فرمودند: ایمان در قلب ها ثابت است مانند کوه های پایدار و فزونی ونقضانش کفر است » . ابن حبان تصریح می کند عثمان بن عبدالله واضع حدیث است و احادیث جعلی را به ثقات نسبت می دهد . (23)

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: الایمان لا یزید ولا ینقص .» (24)

«ایمان فزونی و کاستی ندارد .

در برابر احادیثی نقل شده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «الایمان قول وعمل یزید و ینقص ومن قال غیر ذلک فهو مبتدع .» (25)

ایمان سخن وعمل است، فزونی و کاستی دارد و هر کس غیر از این بگوید بدعت گزار است .

چگونه ممکن است کلماتی نقیض هم از رسول خداصلی الله علیه وآله صادر شده باشد؟ بر اساس روایات صحیح که در منابع فریقین وارد شده ایمان عبارت است از قول، عمل و عقیده، و دارای مراتب می باشد .

ابن جوزی حضور احمد بن محمد بن حرب و ابن حمید را در سلسله سند دو آفت این حدیث می خواند . (26)

سخنانی نیز در ذم مرجئه وضع شده مانند حدیث: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «ان لکل امة (27) یهودا ویهود امتی المرجئه .»

«هر امتی یهودی دارد . یهود امت من مرجئه هستند .»

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: «لو ان مرجئا او قدریا مات فدفن و نبش بعد ثلاثه ایام وجد وجهه الی غیر القبله .» (28)

«اگر مرجئی یا قدری بمیرد و دفن شود سپس نبش قبر شود پس از سه روز صورتش به غیر قبله خواهد بود .»

به طور کلی انشعاب های کلامی وعقیدتی یکی از عوامل جعل حدیث است که هر کدام طبق عقیدة خود سخنی را نقل کرده و مع الاسف منابع روایی مسلمانان از نقل آن ها مصون نمانده است .

ب: فرقه های فقهی

روی دیگر سکه، فرقه های فقهی است . همان طور که در انگیزه اول ذکر شده، تعدد مرجعیت فکری، حریم شکنی و دور ساختن مردم از خانه اهل بیت، خانه هایی که خدا آن را بالا برده، منجر به ایجاد گروه ها و جریان هایی شد که هر یک وظیفه عملی و فقهی مردم را به تشخیص خود تفسیر می نمود تا آن جا که امروز شاهد اختلاف عمیق بین صاحبان نحله های مختلف فقهی هستیم، هر گروه برای تایید مرام خویش سخنی را به رسول خداصلی الله علیه وآله نسبت می داد که یا در تایید بنیان گذار تفکر بود و یادیدگاه های آنان را صحیح می خواند، تایید افراد مانند:

«یکون فی امتی رجل یقال له النعمان بن ثابت یکنی ابا حنیفة یجری الله علی یدیه دینی و سنتی .» (29)

«ابن حبان آن را از موضوعات ابو علی جویباری خوانده که هزاران حدیث جعل کرده است .» (30) ابن جوزی هم طرق حدیث را موضوع می خواند . (31)

«یکون فی امتی رجل یقال محمد ابن ادریس اضر علی امتی من ابلیس و یکون فی امتی رجل یقال له ابو حنیفه هو سراج امتی، هو سراج امتی » . (32)

«ابن جوزی واضع آن را مامون بن احمد یا احمد بن عبدالله جویباری خوانده است .»

«یجی ء من آخر الزمان رجل یقال له محمد بن کرام یحیی السنة والجماعه هجرته من خراسان الی بیت المقدس کهجرتی من مکه الی المدینه .» (33)

اسحاق بن محمشاد که دارای مذهب کرامیه است و کتابی در فضایل محمد بن کرام دارد، این سخن را وضع نموده است . (34)

- تایید دیدگاه های فقهی مانند:

«من رفع یدیه فی الصلاة فلا صلاة له .»

«هر کس دستش را در نماز بالا ببرد نماز او صحیح نیست .»

«قال رسول الله صلی الله علیه وآله من جمع بین صلاتین من غیر عذر فقداتی بابا من ابواب الکبائر (35) .»

هر کس بین دو نماز جمع کند بدون عذر، بابی از باب های گناهان کبیره را مرتکب شده است » .

عقیلی نوشته است: هذا الحدیث لا اصل له . (36)

- بدیهی است بالا بردن دست در نماز یا جمع بین دو نماز نه کبیره است ونه مبطل نماز محسوب می شود .

3 - پیدایش اندیشه تندروی در فرهنگ اسلامی

یکی از خطرناک ترین جریان های فرهنگی در زمینه وضع حدیث پیدایش غلات در حوزه فرهنگ اسلامی است; غلو ریشه در اندیشه یهود و مسیحی دارد . قرآن کریم می فرماید «وقالت الیهود عزیز ابن الله » (37) یهودیان گفتند که عزیز پسر خداست . همان جا می فرماید «وقالت النصاری المسیح ابن الله » (38) مسیحیان گفتند که عیسی پسر خداست . در دو مورد قرآن کریم با صراحت می فرماید: «یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم » ، (39) ای اهل کتاب در دین خود زیاده روی نکنید; در روایات رسیده از رسول خداصلی الله علیه وآله وائمه معصومین نیز خطر غلو در دین تذکر داده شده و از مردم خواسته اند تا از افراط و زیاده روی بپرهیزند .

رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: «ایاکم والغلو فی الدین فانما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدین .» (40)

«از زیاده روی در دین خود بپرهیزید همانا کسانی که قبل از شما بودند به علت غلو در دین خود نابود شدند .

هم چنین در نقل دیگری فرمودند:

«صنفان من امتی لا نصیب لهم فی الاسلام، الناصب لاهل بیتی حربا وغال فی الدین مارق منه (41) .»

«دو گروه از امت من، نصیبی از اسلام ندارند، یکی کسانی که با اهل بیت پرچم جنگ بر پا کنند و دیگر گروهی که در دین از حد تجاوز نموده و بیرون روند .»

عمده ترین افکار غالیان به ویژه در حوزه فرهنگ شیعی عبارت اند از:

1 . اعتقاد به الوهیت افراد;

2 . اعتقاد به نبوت ائمه معصومان علیهم السلام با افراد دیگر;

3 . اعتقاد به حلول;

4 . اعتقاد به تناسخ;

5 . اعتقاد به تشبیه;

6 . اعتقاد به تفویض مطلق;

7 . اعتقاد به علم غیب مطلق ائمه;

8 . اعتقاد به مهدویت برخی افراد;

9 . تاویل های ناروا از آیات قرآن;

10 . توجیه احکام و فرایض دینی .

امامان معصوم به شدت در برابر این طرز تفکر موضع گیری نموده و در مراحل مختلف عقاید غلات را به نقد کشیدند اشکال این، برخورد عبارتند از:

1 - تبیین عقاید صحیح و نفی عقاید باطل غلات

امام رضاعلیه السلام هنگامی که شنید بعضی افراد، صفات الهی را به حضرت علی علیه السلام نسبت می دهند بدنش لرزید، عرق از رویش جاری شد و فرمود: «منزه است خداوند! منزه است خداوند از آن چه ظالمان و کافران درباره او می گویند آیا علی خورنده ای در میان خورندگان، نویسنده ای در میان نوشتگان، ازدواج کننده ای در میان ازدواج کنندگان و گوینده ای در میان گویندگان نبود . . .» (42)

هروی گوید: از امام رضاعلیه السلام سؤال کردم، مردم می گویند شما ادعا می کنید افراد دیگر بندگان شما هستند . حضرت با تمام ناراحتی فرمودند: «اللهم فاطر السموات والارض عالم الغیب والشهادة انت شاهد بانی لم اقل ذلک قط ولا سمعت احدا من آبائی قال قط وانت العالم بما لنا من المظالم عند هذه الامر وان هذه منها .»

خدایا: «ای خالق آسمان ها و زمین! که از پنهانی ها و ظاهرها آگاه می باشی، تو شاهدی که من چنین سخنی نگفته ام و هیچ یک از پدران من نیز چنین گفتاری نداشته اند . بار الها! تو گواهی که این مردم به ما چه ستم هایی روا داشته اند که این یکی از آن هاست . » (43)

2 - انزجار از غلات و لعن آنان

پیشوایان معصموم علیهم السلام گاه به صورت عام و گاه با ذکر نام افراد به اعلام انزجار و بیزاری از غلات و لعن آنها می پرداختند .

ابی هاشم جعفری گوید: از امام رضاعلیه السلام در مورد غلات و مفوضه پرسیدم آن حضرت فرمودند:

«الغلاة کفار والمفوضه مشرکون من جالسهم . . . خرج من ولایة الله و ولایة رسول الله وولایتنا اهل البیت .» (44)

غالیان کافرند، باورمندان به تفویض مشرک اند و هر کس با آنان رابطه و نشست و برخاست داشته باشد، از ولایت خدا ورسول و ولایت ما اهل بیت خارج می شود .»

امام صادق علیه السلام از مغیره و ابوالخطاب اعلام انزجار نموده و آنان را لعنت کردند . (45)

حتی در مواردی ائمه فرمان قتل برخی از غلات را صادر نمودند، مانند صدور فرمان قتل فارس بن حاتم قزوینی توسط امام عسکری علیه السلام که به دست جنید به قتل رسید و صدور فرمان قتل علی بن حسکه از سوی امام عسکری علیه السلام و موارد دیگر . (46)

جعل حدیث توسط غلات

غلات برای جذب عموم مردم و مشروعیت بخشیدن به عقاید بی پایه و نا استوار خویش به حدیث سازی و دروغ پردازی روی آوردند .

هشام بن حکم از قول امام صادق علیه السلام چنین نقل کرده است:

«مغیرة بن سعید به طور عمد بر پدرم (امام باقرعلیه السلام) دروغ می بست، یاران او که در میان یاران پدرم مخفی بودند، کتاب های اصحاب پدرم را می گرفتند و به مغیره می دادند و او در آن کتاب ها به صورت مخفیانه (دس) کفر و زندقه را جای می داد و آن ها را به پدرم اسناد می داد . سپس آن کتاب ها را به یارانش می داد تا در بین شیعیان پخش و منتشر کنند . پس هر نوع غلوی که در کتاب های پدرم می یابید، بدانید که از آن مواردی است که مغیره در کتاب های پدرم به صورت مخفیانه جای داده است .» (47)

آبشخور بسیاری از مطالب غلات، یهودیان بودند . هم چنین مسیحیان که سابقه در غلو داشتند، به نشر این افکار در بین مردم به ویژه کوفیان پرداختند .

غلات گاه تصور می کردند امام علی علیه السلام در ابرهاست، گاهی می گفتند جبرئیل اشتباه کرد، قرار بود وحی بر او نازل شود . (48)

ابن ابی عمیر از ابی المغیره نقل می کند نزد امام کاظم علیه السلام بودیم .

یحیی بن عبدالله بن حسن عرض کرد: غلات چنین تصور می کنند که شما علم غیب مطلق می دانید . حضرت فرمود: «سبحان الله ضع یدک علی راسی فوالله ما بقیت فی جسدی شعرة ولا فی راسی الا قامت ثم قال لا والله ما هی الا روایة عن رسول الله صلی الله علیه وآله .» (49)

سبحان الله دستت را بر سر من بگذار، به خدا سوگند هیچ مویی در بدن و سر من نماند مگر آن که برخاست، سپس فرمودند نه به خدا قسم این ها نیست مگر روایت از رسول خداصلی الله علیه وآله .

مثال هایی از اخبار غلو

1 - در تفسیر آیه شریفه «سنفرغ لکم آیه الثقلان » (50) از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود «الثقلان نحن و القرآن » (51) این حدیث، علاوه بر این که در سندش محمد بن عیسی یقطینی است که از غالیان است با سیاق خود آیات، تطبیق ندارد که می فرماید «فبای آلاء ربکما تکذبان » .

2 - در تفسیر آیه شریفه «وما امروا الا لیعبدو الله مخلصین له الدین حنفاء ویقیموا الصلاة و یؤتوا الزکاة وذلک دین القیمه » آورده اند که «فالصلاة والزکاة علی بن ابی طالب و ذلک دین القیمه قال هی فاطمة .» (52)

عمرو بن شمر از غالیان مشهور و ضعیف است .

3 - اخباری از عامه ذیل آیه شریفه «والنجم اذا هوی » (53) وارد شده که طبق آن اخبار مراد سقوط نجم در خانه علی بن ابی طالب علیه السلام است و این دلیل بر امامت ایشان است .

علامه تستری در این مورد نوشته است «کوچک ترین ستاره ها از زمین بزرگ تر است . چگونه می توان پذیرفت خانه علی علیه السلام توانسته باشد ستاره ای را در خود جای دهد که زمین گنجایش آن را ندارد . مراد از آیه سوگند به پیامبر است وقتی از دنیا رفت یا به معراج مشرف گردید . (54)

3 - اندیشه های وارداتی به حوزه فرهنگ اسلامی

به دنبال شکاف ایجاد شده بین قرآن و عترت، تعدد مرجعیت فکری و منع نگارش رسمی حدیث ، جریان های فکری و فرهنگی وارداتی به حوزه دین راه یافت و افرادی که سابقه کفر یا سایر ادیان را داشتند به ظاهر لباس اسلام پوشیده و افکار و عقاید خود را به نام حدیث بر عقاید مسلمانان تحمیل کردند . این عامل را در دو بخش بررسی می کنیم:

الف: زنادقه و ملحدان

زندقه لفظ فارسی است که معرب گریده، گفته شده اصل آن زندوین یعنی دین زن (دین المرئه) است هم چنین گفته اند زندقه یعنی تفسیر خارج از حدود طبیعی که به سوی تاویل متمایل است، به عبارت دیگر، به تاویل نصوص قرآنی، تاویلی که مخالف اصول اعتقادی یا معنی مقصود آیه باشد، اطلاق می شود . زنادقه افرادی هستند که قرآن و سنت را تاویل فاسد و منافی اصول عقیده اسلامی می نمایند . (55)

زبیدی نوشته است: «و الصواب نسبة الی الزند و هو کتاب مانی المجوس . . . واعتقد فیه الالهین النور والظلمه .»(56)

ابن حبان نوشته است زنادقه اذعان به خدا و روز قیامت ندارند . آنان وارد شهرها می شدند و با تشبه به اهل علم وضع حدیث می کردند . (57)

محمود ابوریه نوشته است: زنادقه لباس اسلام بر تن می کردند و با غش و نفاق هدفشان ایجاد اختلاف بین مسلمانان و فساد دین بود (58) .

آنان خود به وضع حدیث اعتراف کرده اند گر چه این ادعا نیز با سعایت و تدلیس همراه بوده و قصد آنان تشکیک بین مردم در پذیرش احادیث است مشهور است . هنگامی که محمد بن سلیمان تصمیم گرفت یکی از زنادقه به نام عبدالکریم بن ابی العوجاء را گردن بزند، گفت: به خدا قسم چهار هزار حدیث در بین احادیث شما جای دادم در آن احادیث حلال را حرام و حرام را حلال نمودم . (59)

ابن لهیعه گوید: بر شیخی وارد شدم در حالی که گریه می کرد به او گفتم: چرا گریه می کنی، گفت: چهار هزار حدیث در برنامه های مردم وارد کردم، نمی دانم چه کنم . (60)

حماد بن زید گوید زنادقه چهارده هزار حدیث بر رسول خدا بستند . (61)

خلفای عباسی با برخی از زنادقه برخورد کردند . نقل شده مهدی عباسی دیوان خاصی علیه زنادقه تهیه کرده بود .(62)

زنادقه در موضوعات گوناگون به ویژه مباحث اعتقادی به وضع حدیث پرداختند مانند:

از رسول خداصلی الله علیه وآله سؤال شد، پروردگار از چیست؟ فرمود: از آب جاری نه از آسمان و زمین، خداوند اسبانی را آفرید و حرکت داد آن ها عرق کردند از عرق آنان خود را آفرید! (63)

یکی از چهره هایی خطرناک زنادقه که روایت های بسیاری را جعل کرده و صدها صحابی، تابعی، سرزمین، نامه، شهر و جنگ طبق ذهنیت خود تراشیده سیف بن عمرو است .

علامه سید مرتضی عسکری ضمن تحقیقی جامع در مورد ساخته و پرداخته های سیف، آمار و موارد مجعول توسط او را در نج بخش بررسی و نقد کرده است:

1 - صحابیان ساخته سیف زندیق: افرادی که هیچ واقعیت خارجی ندارند و بیش از هزار سال است به عنوان صحابی در کتاب های معتبر مانند تاریخ طبری، ابن اثیر و این خلدون نامشان درج شده است;

2 - عبدالله بن سبا و سبائیان ساخته سیف;

3 - راویان حدیث ساخته سیف;

4 - فرماندهان لشکر کافران ساخته سیف;

5 - شاعران ساخته سیف . (64)

ب: اسرائیلیات

اسرائیلیات جمع (اسرائیله) منسوب به اسرائیل است . اسرائیل از القاب حضرت یعقوب فرزند اسحاق و نوه حضرت ابراهیم علیه السلام است که یهود به او منسوب می شوند . اسرائیل مرکب از [اسری] به معنی بنده یا برگزیده و [ایل] به معنی الله و پروردگار می باشد . اسرائیل یعنی عبدالله، بنده خدا و برگزیده الهی . (65)

تورات علیت تسمیه یعقوب به اسرائیل را مبارزه با خدا و پیروز شدن بر او دانسته است و معتقد است در پی پیروزی بر خدا به این نام ملقب گردید . (66)

اسرائیلیات به ظاهر نمایان گر عقاید، آراء و افکاری است که یهودیان وارد فرهنگ اسلامی کردند . این واژه امروزه بر معنی وسیع تری اطلاق می شود . یعنی همه عقاید غیر اسلامی، افسانه ها، خرافات و . . . که از طریق یهودیان، نصرانیان و حتی مجوس وارد حوزه فرهنگ اسلامی شده است . ذهبی اسرائیلیات را اصطلاحی دانسته که متقدمین به کار نبرده اند بلکه تنها متاخرین درباره آن بحث کرده اند . (67)

مقصود ما از اسرائیلیات به عنوان یک عامل جعل حدیث شامل تمام چیزهایی است که به وسیله اهل کتاب به ویژه یهود، وارد فرهنگ اسلامی شده است .

عمده ترین عوامل نفوذ اسرائیلیات عبارت اند از:

1 - ضعف علمی و فرهنگی جامعه عرب: اعراب حجاز قبل از اسلام و سال ها پس از ظهور اسلام از نظر فرهنگ و سواد در سطح بسیار پایینی قرار داشتند . عدد با سوادان انگشت شمار بود، غرق در گمراهی، فساد، خرافات و ناامنی بودند . قرآن کریم می فرماید:

«وکنتم علی شفاحفرة من النار فانقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون .» (68)

«شما بر لب حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد . این چنین خداوند، آیات خود را بر شما آشکار می سازد شاید پذیرای هدایت شوید .»

امیرالمؤمنین علیه السلام به مناسبت بحث از بعثت انبیا، وضعیت جامعه را چنین گزارش می کند:

«الناس فی فتن انجذم فیها حبل الدین و من عزت سواری الیقین واختلف النجر وتشتت الامر وضاق المخرج و عمی المصدر فالهدی خامل والعمی شامل، عصی الرحمان نصر الشیطان وخذل الایمان . . .» (69)

«[خدا پیامبر را زمانی فرستاد که] مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته های دین پاره شده و ستون های یقین ناپایدار بود . در اصول دین اختلاف داشته و امور مردم پراکنده بود، راه رهایی دشوار و پناهگاهی وجود نداشت . چراغ هدایت بی فروغ و کور دلی همگان را فرا گرفته بود . خدای رحمان معصیت می شد و شیطان یاری می گردید و ایمان بدون یار مانده بود . . . .»

یهودیانی که به ظاهر لباس اسلام پوشیده بودند به دلیل اطلاع برخی چهرهای آنان با کتاب های عهد عتیق، اطلاعاتی نسبت به آفرینش، تاریخ انبیای گذشته، بهشت و جهنم و . . . داشتند . گر چه اندوخته های آنان پیوندی با احکام شرعی نداشت، برای اعراب حجاز که هیچ آگاهی از این امور نداشته جاذبه داشت . آنان که گوش های مسلمانان را آماده پذیرش افسانه ها و اسطوره های کهنه و قدیمی خود که سینه به سینه و دهان به دهان گشته بود، یافتند، با افزودن پیرایه های عجیب و غریب به نام مطالب شرعی و مذهبی و به نام اسلام و پیامبر گرامی آن را نقل نموده اند .

2 - منع نگارش رسمی حدیث

قریب یک قرن به صورت رسمی از نگارش حدیث رسول خداعلیه السلام ممانعت به عمل آمد . پندار منع نگارش حدیث با منع از کتابت سخنان، پیامبر و نسبت هذیان به آن حضرت در آخرین روزهای عمر شریفش شکل گرفت، عمر احادیث مکتوب را نابود کرد . قاسم بن محمد از پیشوایان زیدیه از عایشه نقل می کند که گفت: پدرم ابوبکر 500 حدیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را جمع آوری کرد و شب را به صبح کرد و به من گفت: دخترم احادیثی را که نزد توست بیاور، وقتی آوردم آن ها را سوزاند، گفتم چرا سوزاندی؟ گفت ترسیدم بمیرم و این احادیث نزد ما باشد در حالی که در آن ها احادیثی باشد از افرادی که من به آن ها اعتماد کرده ام اما آن گونه که برای من نقل کرده اند، نباشد . (70)

در زمان عمر این عملیات جدی تر شد . او در اجرای این سیاست از قدرت حکومتی نیز بهره جست و بخش نامه رسمی صادر کرد که هر کس حدیثی از رسول خداصلی الله علیه وآله ثبت کرده است باید آن را محو کند و در میان مسلمانان نباید غیر از قرآن نوشته دیگری وجود داشته باشد . (71)

این پدیده شوم موجب شد کلمات رسول خداصلی الله علیه وآله مکتوب و محفوظ نماند، در نتیجه با آزاد شدن نگارش و کنار رفتن منع رسمی، میدان برای هر کسی از جمله یهودیان به ظاهر مسلمان پیدا شد، تا هر سخنی را به پیامبر نسبت دهند .

3 - میدان دادن معاویه

عامل قوی دیگر که موجب شد سیل اسرائیلیات به حوزه فرهنگ اسلامی راه یابد به قدرت رسیدن معاویه بود . او با میدان دادن به کعب الاحبارها، برای تثبیت خلافت خود، روایات اسرائیلی را ترویج کرد، از طرفی تعدادی از مشاوران او از میان رومیان بودند مانند: سرجون . بدین ترتیب زمینه برای ورود اسرائیلیات و فرهنگ غیر اسلامی کاملا مهیا بود، معاویه کعب الاحبار یهودی را به عنوان دانشمندی اسلام شناس و مفسری آشنا به قرآن به جامعه معرفی کرد، او نیز متقابلا آنچه توانست درباره بنی امیه، شام و بیت المقدس فضیلت تراشید .

عروة بن حریم گوید: مردی کعب الاحبار را ملاقات نمود، سلام داد و به او دعا کرد . کعب از او پرسید، اهل کجایی؟ گفت، شام، کعب گفت شاید تو جزو همان لشکری باشی که هفتاد هزار نفر آن بدون حساب و عذاب داخل بهشت می شوند، مرد پرسید: آنان چه کسانی اند؟ گفت اهل دمشق . مرد گفت: نه! از دمشق نیستم . کعب گفت: پس تو جزو کسانی هستی که خداوند هر روز دو مرتبه به آنان نظر می کند . مرد پرسید آنان چه کسانی اند؟ گفت اهل فلسطین . آن شخص گفت: آری! من اهل فلسطینم . در نقل دیگر آمده کعب گفت: شاید تو جزو همان لشکری باشی که هر شهیدش از هفتاد نفر شفاعت می کند و مرد پرسید آنان چه کسانی اند؟ کعب گفت: اهل حمص .(72)

4 - بی توجهی مسلمانان و جاذبه مطالب:

روی دیگر سکه در نشر اسرائیلیات، ایجاد جاذبه در مطالب جعلی در قالب نقل داستان، افسانه، امور عجیب و شگفت، مباحث مربوط به آفرینش، طبیعت و مانند آن است مردم نیز به دلیل جاذبه مطالب، نو بودن آن و جدایی از مکتب اهل بیت نسبت به اسانید و پایه های نقل این مطالب اهتمام و توجهی نداشتند، همین امر موجب شد روز به روز دایره اسرائیلیات گسترش بیشتری یابد، قرآن کریم در تبیین قصص و رموز آفرینش به کلیات پرداخته و دنبال اهداف هدایتی و تربیتی بود اما عده ای با نادیده گرفتن این بعد به دنبال شرح و تفصیل قصص به صورت ریز بودند، این حس کنجکاوی و دانستن، میدان را برای ورود اسرائیلیات گشود .

مهم ترین شخصیت های گسترش دهنده اسرائیلیات

1 - کعب الاحبار:

کعب بن ماتع حمیری یمانی با کنیه ابو اسحاق از یهودیان یمن است که زمان پیامبر را درک کرد اما در زمان ابوبکر یا عمر اسلام آورد . (73) او برای اسلام آوردن خود نیز جریانی را جعل کرد که پدرم نوشتاری از تورات برای من نگاشت و گفت بدان شتاب مکن و در حفظ آن کوشا باش سپس آن را مهر کرد . . . هنگامی که از ظهور اسلام خبردار شدم آن نوشته را باز کردم، و چون وصف پیامبر اسلام و امت او را یافتم به اسلام گرویدم . (74)

ابن عساکر می نویسد: عمر به کعب گفت اکنون که اسلام آورده ای چرا در مدینه نمی مانی که محل هجرت پیامبر و قبر اوست؟ کعب در پاسخ گفت: من در کتاب نازل شده خدا دیده ام که شام را گنج خداوند در زمین نامید، که در آن گنج بندگانش جمع هستند . (75) عمر به کعب میدان داد، در بسیاری از مسایل خرد و کلان به او مراجعه نمود و افکارش را ستایش می کرد . حتی افرادی چون زهری تصریح کرده اند لقب فاروق هیچ پیشینه ای جز اندیشه یهودیان ندارد و دروغی است که به رسول خداصلی الله علیه وآله نسبت داده اند، او می گوید:

به ما رسیده است که اهل کتاب اولین کسانی بودند که به عمر فاروق گفتند و مسلمانان این تعبیر را از آنان گرفتند . به ما نرسیده که رسول خداصلی الله علیه وآله در این مورد چیزی فرموده باشد . (76) کعب در یک ملاقاتی به عمر گفت:

ما تو را در کتاب الهی بر دری از درهای جهنم دیدیم که مانع از ورود مردم در جهنم می شوی، هنگامی که بمیری، مردم تا روز قیامت در آن سقوط می کنند . (77)

هم چنین آن زمان که عمر به دست ابولؤلؤ، مجروح شد گفت: اگر عمر از خدا می خواست او را برای همیشه باقی می گذاشت . (78)

روایت زیر از مجعولات کعب است:

پنج شهر از شهرهای بهشت است: بیت المقدس، حمص، دمشق، جبرین و ظفار الیمن (کعب در ظفار الیمن قبل از هجرت به مدینه زندگی می کرده است). (79)

در دستگاه خلافت عثمان نیز کعب از صاحب نظران، عالمان و مفسران محسوب می شد . عثمان در دریافت دین و احکام آن به او مراجعه می نمود . اباذر در مجلسی کعب را مورد خطاب و عتاب قرار داد عصایش را در حضور عثمان بلند کرد و به سینه کعب کوبید و فرمود: «ای پسر یهودی! چه چیز به تو این قدر جرات داد تا درباره دین ما سخن بگویی .» (80)

اباذر تبعید می شود اما کعب ملازم حضور خلیفه و صاحب منصب شرعی می گردد . کعب حتی در فتنه ای که منجر به قتل عثمان شد آرام ننشست با تمام توان در آتش فتنه دمید و تیرهای مسموم حیله گری یهودی خویش را بر آن فرود آورد و این فکر را نشر داد که خلافت بعد از عثمان به معاویه تعلق خواهد داشت . او در دوران حکومت معاویه فرصت فراوانی یافت تا روایات و مطالب فرسوده و کهن و خرافات و افسانه ها را به نام اسلام و فرهنگ دینی در قالب روایات و قصص در انجمن ها و مسجدها برای مسلمانان نا آشنای شام بازگو کند . معاویه نیز به ترویج او پرداخت و رسما به او دستور داد در شام داستان پردازی کند . (81)

ابن عباس گوید: روزی نزد معاویه بودیم که آیه 86 سوره کهف را به شکل خاصی خواند من به او اعتراض کردم، معاویه آیه را از عبدالله بن عمر و عاص پرسید او نیز نظر معاویه را تایید کرد . من به عنوان اعتراض گفتم قرآن در خانه ما نازل شده است یعنی ما سزاوار هستیم که درباره آن سخن گفته و اظهار نظر کنیم . معاویه برای حل مساله کسی را دنبال کعب فرستاد تا طبق نظر او اختلاف برطرف شود . (82)

مع الاسف رجالیان و دانشمندان متقدم اهل سنت چون ذهبی، نووی، رمزی نعنانه، ابن حجر عسقلانی، ابن عساکر و دیگران او را ستوده اند و شیخان (مسلم و بخاری) از او نقل حدیث کرده اند . (83)

متاخرین از اهل سنت مانند رشید رضا، دکتر احمد امین، ابوریه و . . . او را تایید نمی کنند و از حیله گرانی می خوانند که با نام اسلام، اهداف خود را وارد فرهنگ و معارف اسلامی می کرد . حتی دکتر احمد امین و رشید رضا او را از عوامل قتل عمر دانسته اند . (84)

2 - ابا هریره

عبدالرحمان بن صخر باکنیه ابوهریره پس از جنگ خیبر در سال هفتم هجری مسلمان شد . او اهل دوس یمن است، گفته اند که گربه ماده کوچکی داشت که با آن بازی می کرد و آن را به مدینه هم آورد . از این رو او را اباهریره گویند، هم چنین به شیخ المضیره (85) هم معروف است . او به تصریح خودش تنها سه سال در کنار پیامبر بوده است . ابوریه مدت مصاحبت او با پیامبر را بنابر تحقیق یک سال و نه ماه ذکر کرده است . (86) ابو هریره عنصری هرهری مذهب و نان به نرخ روز خور بود در صفین حاضر، بود سعی می کرد خود را به هر 2 طرف نزاع صمیمی نشان دهد او بعضی روزها در نماز جماعت امیرالمؤمنین حاضر می شود و پس از اتمام نماز به سوی معاویه رفته با او غذا می خورد و هرگاه آتش جنگ سخت می شد به کوه پناه می برده، و خود را پنهان می نمود هنگامی که از چنین رفتاری به او اعتراض نمودند گفت: مضیرة معاویه ادسم و الصلوة خلف علی افضل والجبل اسلم . (87) مضیره معاویه چرب و لذیذ است، نماز پشت سر علی ثوابش بیشتر است و پناهنده شدن به کوه ها به سلامت نزدیک تر است .

در زمان خلیفه اول و دوم اباهریره جلوه چندانی نداشت عمر سال 21 ق او را به ولایت و فرمانداری بحرین گماشت و در سال 23 ق به دلیل اموال فراوانی که به سرقت برده بود، او را عزل کرد . (88)

دوران عثمان و معاویه عصر شکوفایی اباهریره است . وی جعل حدیث و نقل اسرائیلیات را در این زمان آغاز کرد، روایات متعدد در مدح خلفاء بویژه عثمان بدست او بنیان شد، او به شدت تحت تاثیر افکار کعب بود، کعب الاحبار نیز در مورد او می گفت:

کسی را در قرائت تورات آگاه تر از اباهریره نیافتم . (89) معاویه میدان وسیعی به او داد، او رابه فرمانداری مدینه گماشت و دستور داد قصری عقیق نشان برایش بنا کردند .

امام علی علیه السلام در مورد او فرمود ان اکذب الناس علی رسول الله صلی الله علیه وآله لابوهریره الدوسی (90)کسی که بیشترین دروغ را به پیامبر نسبت داد ابوهریره دوسی است .

علیرغم مصاحبت کوتاهش با پیامبر بیشترین حدیث را از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل نموده است حتی عمر و عایشه در این زمینه او را مورد انکار قرار می دادند . (91) ابو هریره پس از بر کناری از فرمانداری بحرین به مدینه و نزد کعب الاحبار آمد . او شاگرد خوبی برای کعب و ناشر خوبی برای افکار او بود محمد ابوریه می نویسد: «تردیدی نمی توان داشت که ابو هریره در بازگویی روایات شگفت از استاد بزرگ خود کعب الاحبار یهودی که خرافات عجیب غریب اسرائیلی را در میان مسلمانان نشر می داد متاثر گردیده است همان طور که از روحانی دیگر یهودی یعنی وهب بن منبه متاثر بوده است .» (92)

ابا هریره و اسرائیلیات

طبق آمار، احادیث اباهریره به 5374 مسند رسیده که بخاری در صحیح خود 446 حدیث را نقل می کند .

یکی از مطالب جعلی که که به پیامبر خدا (ص) نسبت داده چنین است:

سلیمان بن داودعلیه السلام شبی گفت: به خدا قسم امشب با 199 تن از همسرانم هم بستر خواهم شد که هر یک فرزندی جنگجو به دنیا آورد و همه این فرزندان در راه خدا جهاد کنند فرشته ای که نزد او بود گفت، بگو انشاء الله ولی سلیمان علیه السلام از گفتن چنین جمله خودداری کرد و در نتیجه تنها یک همسرش حامله شد آن هم تکه گوشتی به دنیا آورد رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود به خدای محمد سوگند اگر سلیمان ان شاء الله می گفت به طور حتم به هدف خویش نائل می گردید . (93) - متن روایت گواه بر موضوع بودن آن است .

3 - وهب بن منبه

ابو عبدالله وهب بن منبه اهل صفای یمن است در سال 34 هجری متولد شد او به شدت تحت تاثیر یهودیان یمن قرار داشت که در بین آنها زندگی می کرد و اطلاعات زیادی از طریق آنان کسب نموده بود . او مدعی است 92 کتاب خوانده که همه آن ها کتب آسمانی بوده است، (94) وهب از زمره تابعین محسوب می شود . برخی رجالیون مانند ذهبی و ابن قتیبه او را ستوده اند .

رشید رضا ضمن کوبیدن وهب می نویسد: «از میان کسانی که اسرائیلیات را روایت می کنند وهب بن منبه وکعب الاحبار بدترین، ریاکاترین ونیرنگ بازترین آنها هستند به گونه ای که هیچ خرافه ای در کتب تفسیری و تاریخی پیرامون آفرینش پیامبران و اقوامشان، فتنه ها، رستاخیز و آخرت به کتب تفسیر و تاریخ اسلام وارد نشده مگر این که از این 2 نفر اثری در آن باشد . . .» (95)

وهب بن منبه اطلاعات کعب الاحبار و عبدالله بن سلام را جمع آوری نموده و به نقل اسرائیلیات می پرداخت، به عنوان مثال:

وهب در مورد درختی که آدم و حوا از نزدیک شدن به آن نهی شدند، روایتی به این مضمون نقل نموده است:

«آن درخت، میوه ای است که فرشتگان از آن می خوردند تا جاودان بمانند و آن گاه شیطان در صدد بر آمد آدم و حواء را فریب دهد، در شکم ماری که دارای چهار دست و پا بود و همانند شتری راه وار و از بهترین مخلوقات چرنده بود، داخل شد . چون مار به بهشت در آمد شیطان از شکم او بیرون آمد . از میوه درخت بر گرفت و بدان وسیله ایشان را گمراه ساخت . . . .» (96)

4 - شبهه افکنی در اعتبار قرآن (اخبار تحریف)

بحث از تحریف ناپذیری قرآن سابقه ای کهن دارد از دیر زمان شبهه تحریف قرآن از سوی دشمنان دانا و دوستان غافل مطرح بوده و همواره دستاویز افرادی بر کوبیدن مسلمانان به صورت عام و شیعه به صورت خاص قرار گرفته است . کتب متعددی در این زمینه به رشته تحریر آمده، مؤلفین مغرض سعی نموده اند پیرایه تحریف را به شیعه نسبت دهند در مقابل افرادی نیز به دفاع پرداخته و آثار ارزشمندی در زدودن این شبهه نوشته و پاسخ ادعای گزاف مغرضین را داده اند به ضرورت عقلی و ادله نقلی قطعی، قرآن مصون از تحریف بوده و خدای متعال بر حفظ آن وعده داده «انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون » (97) هم چنین بنابر تصریح قرآن کریم هیچ باطلی بر قرآن راه ندارد و هرگز در طول زمان قرآن در دستبرد حوادث قرار نمی گیرد «وانه لکتاب عزیز، لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید» . (98)

دهها حدیث صحیح به صراحت یا دلالت ضمنی در اعتبار قرآن وارد شده و هر گونه تحریفی را از آن نفی می نماید .(99)

در طول تاریخ بزرگان شیعه مانند شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، کاشف الغطاء، فیض کاشانی، حر عاملی، محقق کرکی، علامه امینی، علامه طباطبایی، امام خمینی و . . . بر مصونیت قرآن از تحریف تصریح داشته اند . (100)

بررسی مجموع روایات تحریف، تحقیق مستقلی را می طلبد برخی محققین معاصر به نقد پرداخته و روایات را مورد بررسی قرار داده اند . (101)

آن چه در این گفتار تذکرش ضروری می نماید آن است که یکی از انگیزه های وضع حدیث قداست شکنی از قرآن و ایجاد شبهه در اعتبار آن بود که توسط ملحدان و معاندین که به ظاهر لباس اسلام پوشیده بودند این روایات جعل گردید، گر چه بسیاری از روایاتی که ادعای تحریف در آن ها شده از نظر سند مشکل چندانی ندارد بکله در فهم و دلالت آن دچار اشتباه شده اند و موضوع ربطی به تحریف ندارد اما در میان روایات تحریف، مواردی یافت می شود که ساخته و پرداخته واضعین و جاعلین است مانند .

1 - ذیل آیه شریفه «ربنا اغفر لی و لوالدی والمؤمنین یوم یقوم الحساب » (102) از جابر بن یزید جعفی نقل شده که می گفت از امام باقرعلیه السلام در مورد این آیه سؤال شد امام فرمودند کلمه ای توسط کاتبان تصحیف شده است در واقع ابراهیم گفته است رب اغفرلی ولولدی ومراد از آن اسماعیل و اسحاق و امام حسن و امام حسین علیه السلام و فرزندان رسول خدا هستند . (103)

علامه طباطبایی، روایت را ضعیف و غیر قابل اعتماد دانسته است (104) روایت مقطوع السند نیز می باشد .

2 - عن عبدالله بن سنان قال: قرات عندابی عبدالله علیه السلام [کنتم خیر امه اخرجت للناس] فقال ابو عبدالله علیه السلام: خیر امه تقتلون امیرالمومنین والحسن والحسین: فقال القاری جعلت فداک کیف نزلت قال: نزلت کنتم خیر ائمه اخرجت للناس . . . عبدالله بن سنان گوید: نزد امام صادق (ع) آیه را چنین خواندم کنتم خیر امه امام با تعجب پرسید بهترین امت، کسانی که امام علی علیه السلام، امام حسن و امام حسین را می کشند، گفتم فدای شما شوم چگونه نازل شده، فرمودند: کنتم خیر ائمه . . .

این روایت در تفسیر قمی آمده، که منسوب به ایشان است و در واقع از نوشته ها و املاءهای شاگردش ابی الفضل العباس بن محمد العلوی است بعلاوه روایت مجهول است، راوی از علی بن ابراهیم معلوم نیست چه کسی است . بعلاوه به دلیل تعارض با ادله قطعی در مصونیت قرآن از تحریف، حکم به سقوط آن می شود و قابل اعتماد نیست .

قول به تحریف در منابع روایی اهل سنت نیز فراوان نقل شده، حشویه عامه انبوهی از اخبار تحریف را نقل نموده اند که در صحاح هم راه یافته . اصولیین عامه برای توجیه این مطالب، مسئله نسخ التلاوة دون الحکم ونسخ التلاوة والحکم را مطرح نموده اند که جز تغییر نام و عبارت هیچ مشکلی را حل نمی کند به عنوان مثال: آیه رجم را خلیفه دوم بارها سعی نمود در قرآن جای دهد، او تاکید داشت از رسول خدا این آیه را شنیده که [الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموهما (105) کاتبان وحی این ادعا را از او نپذیرفتند و زیر بار نرفتند، در نهایت دانشمندان اهل سنت آن را منسوخ التلاوة خوانده اند .

ادعای دیگر حذف بخشی از سوره احزاب بود که گفته اند سوره احزاب هم سنگ و هم تراز و یا طولانی تر از بقره بوده است، هم چنین عروه از عائشه، خاله اش نقل نموده: «سوره احزاب در عصر پیامبر 200 آیه بود چون عثمان مصاحف را نوشت ما فقط به مقدار موجود دست یافتیم .» (106)

نتیجه:

حرکت نامبارک و خطرناک وضع حدیث به دواعی و اسباب گوناگون، دومین پشتوانه استنباط احکام و معارف اسلامی یعنی سنت را مورد تهدید قرار داد . یکی از این دواعی انگیزه فرهنگی و دینی بود که طی 5 محور مورد بررسی قرار گرفت پس از بررسی این محورها بایستی با نگاهی ژرف و عمیق به استخراج روایات موضوع و پالایش کتب روایی از آن پرداخت .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان