ماهان شبکه ایرانیان

انتصاب علی(ع) به رهبری جامعه(آخرین قسمت)

همدردی عملی با مستمندان و شریک غم آنها بودن در رأس امور اصلاحی امیرمؤمنان قرار داشت چنانچه آن حضرت در پایین ترین سطح زندگی آن زمان، زندگی می کردند بطوریکه مشهور است، خانواده حضرتش سه روز بدون افطار روزه گرفتند و غذای افطاری خود را به نیازمندان بخشیدند.

هـ ـ اشرافی گری مانع رشد اقتصادی

همدردی عملی با مستمندان و شریک غم آنها بودن در رأس امور اصلاحی امیرمؤمنان قرار داشت چنانچه آن حضرت در پایین ترین سطح زندگی آن زمان، زندگی می کردند بطوریکه مشهور است، خانواده حضرتش سه روز بدون افطار روزه گرفتند و غذای افطاری خود را به نیازمندان بخشیدند.

امام، هنگامی که چهره های درهم کشیده فقرا را نظاره می کردند و از عقب ماندگی آنها دلشان بدرد می آمد. در نابودکردن پیکر فقر که در زمان عثمان به اوج خود رسیده مصمم تر می گشتند. بقول جرج جرداق نویسنده مسیحی لبنانی: علی(ع) به خوبی می دانست که فقر به هرگونه فضیلتی غالب می آید تا فرد را بسوی کفر و الحاد سوق دهد. از آن پس علی در هر میدانی با فقر می جنگید و راه را بر آن می بست.(1) در فقرزدائی از جامعه امام اقدامات اساسی به عمل آوردند که از جمله آنها مبارزه با اشرافی گری و زیاده طلبی عدّه ای قلیل از سرشناسان جامعه بود.

«آن حضرت تهدید کرده بودند که هر آنچه به غیر استحقاق ملک کسی باشد خواهد گرفت ولو کابین همسران آنها باشد.» خود آن حضرت می فرمایند: «خداوند بر پیشوایان دادگر فرض کرده است که زندگی خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر، مستمندان را ناراحت نکند.»(2) این چنین بود که حضرتش لباس های ساده و کهنه خود را وصله می زد. و از نان خشک و خالی تغذیه می نمود تا اینکه التیام زخم های فقرا باشد. از طرف دیگر با حفر چاه و قنوات و وقف نمودن آنها برای فقرا با فقر می جنگید و به یاران و کارگزاران خود نیز توصیه می کردند که با ساده زیستی و قناعت الگوی عملی امت باشند. امام در عین حال که در نهایت قناعت و ساده زیستی زندگی می کردند، آنرا به عموم جامعه تعمیم نمی دادند و می فرمودند: «امام شما از دنیای شما به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است. بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاکدامنی و راستی، مرا یاری کنید.»(3)

در نامه ای خطاب به کارگزار خود فرمودند: «گزارشی از تو به من داده اند که اگر چنان کرده باشی خدای را به خشم آورده ای و امام خویش را نافرمانی کرده ای. خبر رسیده که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه ها و اسب هاشان گردآورده و با ریخته شدن خون هایشان بدست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند و ترا برگزیدند، می بخشی...اگر این گزارش درست باشد در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است.»(4) گرایش به دنیاپرستی و تجمل گرایی فاصله طبقاتی را در جامعه افزایش داده و موجب عقب ماندگی هر جامعه از سازندگی و بالندگی می گردد بنابراین همت امام بر این بود که ثروت و رفاه در جامعه به صورت اعتدال درآمده و موجب غرور عدّه ای و اندوه عدّه ای دیگر نباشد که هر دو صفت از عوامل بازدارنده پرستش حقیقی به شمار می آید. بنابر نقل تاریخ نگاران افرادی که در عصر عثمان به اشرافی گری معروف بودند همان ها در حکومت علوی تحمّل اجرای عدالت را نداشته و لذا سر به شورش برداشته و رودرروی رهبر خود قرار گرفتند. عثمان به قدری دست اطرافیان خود را در حیف و میل بیت المال بازگذاشته بود که نهایتاً موجب خشم مسلمانها گردید و زبان اعتراض بر وی گشوده شد. این حیف و میل ها سبب فقر هرچه بیشتر فقرا گردید و آنان را در جامعه منزوی ساخته بود. پایه گذاری این تبعیض و بی عدالتی از زمان خلیفه دوم بنا نهاده شد و به قدری در میان مردم ایجاد تنش کرد تا اینکه خلیفه گفته بود: اگر امسال را زنده بمانم. مساوات را بین همه قبائل (عرب و عجم، سیاه و سفید) رعایت خواهم کرد. آنگونه می کنم که رسولخدا و ابوبکر انجام می دادند.(5)

بنابر نقل مسعودی در مروج الذهب: «زبیر در بصره خانه ای ساخته که تجار و ثروتمندان بحرین و غیر آن امروز هم در آنجا اطراق می کردند و در کوفه و مصر و اسکندریه هم خانه هایی ساخت و نیز بعد از مرگ وی پنج هزار دینار و هزار اسب، هزار عبد و کنیز باقی ماند، و طلحه صحابی نامدار دیگر خانه ای در کوفه ساخت که معروف به «دار الطلحتین» در کناسه می باشد.»(6)

عبدالرحمن عوف (از نزدیکان عثمان) هزار شتر(7)و سه هزار گوسفند و 200 اسب و...داشت.(8) آنقدر طلا بر جای گذاشته بود که با تبر تکه تکه می کردند که دستان تبر زنان تاول زد و برای هر زن هشتاد هزار دینار طلا رسید.(9)

عثمان به یکی از فرزندان مروان بن حکم که داماد خودش بود. اموال نواحی آفریقا را که پانصدهزار دینار طلا بود در یک نوبت به او داد.(10)

نمونه هایی از این قبیل در تاریخ خلفا قبل از امیرمؤمنان به چشم می خورد که موجب گرایش آنها به دنیاطلبی و فساد و تباهی گردید. بنابر نقل جرج زیدان:مسلمین قبل از آن به عظمت و پیشرفت اسلام توجه داشتند اما تجمّل گرایی مسیر زندگی آنها را تغییر داد.

 

2ـ اصلاحات صحیح و عادلانه زمینه ساز هدایت

همان گونه که اشاره شد. رسیدن به اهداف بلند و عالی اسلامی جز با رفع موانع موجود و زمینه سازی برای رسیدن به قله های سعادت، امکان پذیر نبود. شاخص های بارز در راستای ایجاد زمینه های مساعد برای پیشرفت مسلمانان، از دیدگاه امیرمؤمنان چیزهایی بودند که بیشترین انگیزش و اثرگذاری را در میان مردم به همراه داشت در این بخش به گوشه هایی از این شاخص های هدایت اشاره می گردد.

 

الف: کارگزاران مسؤول و متعهد

برای ایجاد فضای سالم برای رشد و تربیت، اسباب و ابزارهای گوناگون به کار گرفته می شود تا در فضای امن و آرام خلّاقیت ها و توانمندی ها به منصه ظهور گذاشته شود. از جمله امکانات زمینه ساز در اصلاحات علوی، وجود و انتخاب افراد متعهد و مسؤول و کاردان و متخصص در امور مورد نظر بود. تاریخ اثبات کرده است در هر جامعه ای عامل مؤثر در حرکت و تلاش، ترقی و حتی وقوع انقلاب ها بر علیه ظلم و استبداد، نقش و شیوه رهبری و مدیریتی مردان مسؤول و متعهد اثر گزار، بوده است. به طوریکه شیوه های مدبرانه آنها عامل راه گشایی برای رفع مشکلات فردی و اجتماعی بوده است و هم چنین سپری در مقابل تهاجم غیر انسانی و غیراخلاقی بنابر این امیرمؤمنان افراد مورد اطمینان و مسؤولیت پذیر و... را برای خدمت به مردم انتخاب نمود تا بدین گونه با اجرای صحیح قوانین الهی از هرج و مرج جلوگیری نموده و جامعه را به سوی هدف معین شده پیش ببرند. و در سایه هدایت حکیمانه آنها و عملکرد مثبت اخلاقی و رفتاری آنها، مردم الگوپذیری نیز داشته باشند، خود آن حضرت ضمن اینکه دنیا را سه طلاقه کرده بودند می فرمودند: «هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند و از نور دانشش روشنی می گیرد. آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است ...» و خواستار تقوا و پاکدامنی کارگزاران شده و بدان ها توصیه می نمودند که ممکن است برای خود رفاهی فراهم آورند اما شایسته یک رهبر دل سوز نیست که خود در رفاه باشد، اما مردمان تحت نفوذ او از اقل زندگی بی بهره باشند بنابراین می فرمودند: «اگر من می خواستم می توانستم از عسل پاک یا از مغز گندم و بافته های ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد،... در حالیکه در حجاز و یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد. یا هرگز شکمی سیر نخورد.»(11) امام با این تفکّر و اندیشه بلند، اقدام به اصلاحات نمودند تا آنجا پیش رفتند که با اطمینان خاطر می فرمود: «در مناطق تحت نفوذ من همه مردم از یک نان مطلوب استفاده می کنند.»

در همین راستا، در انتخاب کارگزاران خود دقت بیشتر به خرج داده و همواره عملکرد آنها را زیر نظر داشتند و با اندک اعتراض مردم، آنان را مورد مؤاخذه قرار می دادند. از جمله توصیه های امام به کارگزاران این بود که در هر حال حقوق انسانی مردم را رعایت نموده و با نرمش و مهربانی با آنها برخورد نمایند. و عدالت را یکسان در حق آنها به اجرا بگذارند. در نامه معروف به مالک اشتر چنین توصیه فرمودند: «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار بده و با همه مهربان باش، مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی، زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می باشند. اگر گناهی از آنان سر زد...آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آنگونه که دوست داری خدا ترا ببخشاید...انصاف را رعایت کن اگر چنین نکنی، ستم روا داشتی،...دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو، در حق میانه ترین و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد. هنگام نماز با طولانی کردن نماز، مردم را پراکنده نکن، مبادا قراردادی را امضاء کنی که در آن برای دغلکاری و فریب راه هایی وجود دارد. مبادا دچار خودپسندی گردی و به خوبی های خود اطمینان کنی و ستایش را دوست داشته باشی، که همه اینها از بهترین فرصتهای شیطان برای هجوم آوردن به توست. «مبادا با خدمتهایی که انجام دادی بر مردم منت گزاری»(12) تمام هرآنچه که یک کارگزار و رهبر برای اداره کشور بدان نیاز دارد امام در نامه معروف به مالک اشتر بدانها اشاره فرموده اند.

 

ب: بازسازی سیستم اقتصادی

یکی از عوامل رشد و بالندگی در هرجامعه بنیه اقتصادی آن جامعه است از آنجا که چرخهای اقتصادی با چرخش به موقع و به جای خود امکان شکوفایی خلاقیتها و استعدادها را مهیا می نماید. بنابراین اصلاح ساختار تقسیم و مصرف بیت المال یکی از دغدغه های اصلی امام علی(ع) بود، آن حضرت علاوه بر تقسیم عادلانه اموال عمومی بدست خود، نظارت دقیق بر عملکرد عمّال خود داشتند که مبادا از اموال عمومی دیناری در جهت تضییع حقوق مسلمانها مصرف گردد.

اگر امام در تقسیم اموال عمومی سخت گیری می کردند بخاطر رعایت حال عموم مردم بود که اغنیاء با اندوختن ثروت به تباهی کشیده نشوند و فقرا از شدت اندوه نداری از قافله کمال عقب نمانند و هر روز فقیرتر نگردند و انگیزه عبادت و طاعت از آنها گرفته نشود. امام در عین سخت گیری در برابر اموال خدا و مردم در مورد شخص خویشتن بسیار سهل گیر و بخشنده بود. بطوریکه معاویه گفت: «اگر علی(ع) دو اتاق پر از طلا و کاه داشته باشد هر دو را می بخشد (اول طلا را می بخشد).»(13)

آن حضرت با رعایت کردن حال فقرا مایه امید و انگیزش آنها برای زندگی و تلاش می شدند و در برابر کسانی که به این عملکرد چشمگیر و بی نظیر امام اعتراض می کردند که چرا عرب و عجم را در تقسیم اموال به یک چشم می نگری؟ می فرمودند: «من در کتاب خدا ندیدم که فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحق برتری داشته باشند.» تقسیم عادلانه بیت المال مولای متقیان زبان زد خاص و عام بود. آن حضرت پس از تقسیم اموال خزانه مسلمین را جارو کرده و نماز (شکر) می گزاردند. «در یک مورد امام پس از تقسیم اموال بین نمایندگان هفت قبیله، یک عدد نان بر جای مانده را دوباره به هفت قسمت تقسیم نموده و بین نمایندگان قبائل پخش کردند.»(14)

می فرمودند: «اگر مال از آن من بود همگان را برابر می دانستم، چه رسد که مال مال خداست بدانید که بخشیدن به کسی که مستحق آن نیست با تبذیر، اسراف یکی است.»(15)

مراقبت دقیق و شدید از حیف و میل شدن اموال عمومی مسلمانان با این انگیزه الهی صورت می گرفت که بنابر تعبیر خود آن حضرت: «وضع موجود مبنی بر پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم آنها را دگرگون می سازد.» خود آن حضرت با قرار گرفتن در کنار زندگی فقرا و محرومان و...بار سنگین درد و آلام تهیدستی را از دوش مردمان سبک می گردانند و آنها را به زندگی ساده و بی آلایش امیدوار می ساختند. امام در خطبه متقین می فرماید: «متقی کسی است که خودش از ناحیه سختگیریهای خودش در رنج است اما مردم از ناحیه او در آسایشند.» و نیز می فرمود: «خداوند بر پیشوایان دادگر فرض کرده است که زندگی خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند که رنج فقر، مستمندان را ناراحت نکند.» از منظر امام سیستم اقتصادی و قضایی به عبارت دیگر، امنیت اقتصادی و اجتماعی در اولویت برنامه اصلاحی حکومت دینی قرار دارد. زیرا نقش انگیزش این دو سیستم در تسریع رشد و شکوفایی حائز اهمیت است. اقتصاد هر جامعه بسان استخوان بندی آن جامعه می باشد. به ویژه در حکومت دینی، موجب آرامش روحی و فکری بوده و موجب افزایش آرامش فردی و اجتماعی نیز می گردد بدین معنا که هرگاه شکمی گرسنه باشد خداپرستی گسترش نخواهد یافت، چرا که انسان گرسنه از بی عدالتی دینداران می نالد که در رسیدگی به وضع معیشتی هم نوع خود کوتاهی نموده اند، بنابراین انگیزه دین گریزی در او بیش از سایر افراد مهیاست.گرچه امام بزرگوار در راه پیاده کردن، این طرح (فراگیری عدالت اجتماعی) با مشکلات عدیده ای روبرو شد. مسلمانان مرفه و بی درد نه تنها امام و رهبر خود را یاری نکردند بلکه رو در روی رهبر خود قرار گرفتند. اما علی رغم همه مشکلات و کارشکنی ها توانستند یک سیستم اقتصادی نمونه ای را به جهان اسلام عرضه کنند که در همه اعصار قابلیت کاربردی دارد.

 

ت: باز سازی حصار امنیت

زمانی که مولای متقیان به خلافت رسیدند، وضع اجتماعی و...چنان آشفته بود که امام مایل بودند نظیر افراد عادی جامعه در خدمت مردم باشند تا اینکه امیر و رهبر آنها باشند. در آن روزهای بحرانی که عثمان به قتل رسید و هجوم مردم به طرف امام بیش از حد انتظار بود، امام حکومت را قبول نمی کردند و با صراحت می فرمودند: اوضاع خیلی آشفته است من اگر وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم، امام آینده را پیش بینی می کردند که این مردم بعد از رسولخدا(ص) با سه خلیفه ای روبرو بودند که هر کدام از آنها به نوعی مردم را از اسلام اصیل دور کرده بودند، بنابراین بازگشت به صراط مستقیم با وضع تعریف شده مشکل به نظر می رسید. در این رابطه فرمودند: «الا انّ اخوف الفتن عندی علیکم فتنة بنی امیّه فانّها فتنة عمیاء مظلمة..»(16) و اسلام را به بیراهه می بردند مخصوصاً از ناحیه معاویه ضربات علیه اسلام بسیار سنگین و شکننده بود. در چنین موقعیتی آن حضرت می بایست در چندین جبهه مهم به رویارویی با دشمنان مختلف فرهنگی، عقیدتی، امنیتی و... به نبرد و مقابله بپردازد تا اینکه بتواند امنیت نسبی را دوباره به جامعه اسلامی بازگرداند از جمله سنگرهای مبارزاتی آن حضرت سنگر قضاوت و دادرسی بود که می بایست سالم سازی شود تا مردم ستم دیده طعم گوارای عدالت را بچشند در این راستا آن حضرت فرمودند: «اتأمرونی ان اطلب النّصر بالجور فیمن ولّیت علیه... مرا فرمان می دهید تا پیروزی را بجویم به ستم کردن درباره آن که (افراد تحت نفوذ) والی اویم؟! بخدا که نپذیرم تا جهان سرآید.»(17) آیا چنین کاری از عهده امیرمؤمنان بر می آید. آنجا که خطاب به فرزند خویش می فرماید: «مواظب باش هرچه امروز قضاوت می کنی باید فردای قیامت در پیشگاه عدل الهی جواب دهی.» این توجه دادن در مورد داوری دو خط نوشته شده است که توسط دو کودک نگاشته شده، کسی که در مورد یک نوشته حساسیت نشان می دهد چگونه می تواند به هنگام ربوده شدن خلخال از پای یک زن غیرمسلمان تحت نفوذش بی تفاوت باشد؟ و اقدامی به عمل نیاورد. از توصیه های مؤکّد امام به اطرافیان خود به ویژه، فرزندانشان این بود که: هنگام قضاوت نفس خود را در مورد اتهام قرار دهید به این معنا که خود را در جایگاه خاطی و شاکی قرار بدهید و سپس قضاوت بنمائید. و نیز توصیه می کردند که همواره یاور مظلوم باشند «کونا للظالم خصماً و للمظلوم عونا».

یکی دیگر از ارکان امنیتی حفظ و تقویت سپاهیان و رجال سیاسی(اعم از کارگزاران و قاضیان) در حکومت دینی است که امام در این زمینه نیز اقدامات چشمگیر و قابل توجهی داشتند. و خطاب به کارگزاران توجه به تمام اقشار ملت از جمله رسیدگی به امور سپاهیان را از اصلاحات کلیدی برمی شمردند. و در مورد پایداری و سلامت جسمی و روانی و معنوی آنها توصیه های ویژه داشتند. از جمله: «جهاد لباس تقوا، و زره محکم و سپر مطمئن خداوند است. کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند، خدا لباس ذلت و خواری بر او می پوشاند.»(18)

در نامه بلند و معروف خطاب به مالک اشتر ضمن برشمردن تمام حقوق و وظایف اقشار مختلف جامعه، آن حضرت در مورد سپاهیان به فرماندهان نیز توصیه هایی پدرانه می نمایند: «...پس در کارهای آنها بگونه ای بیندیش که پدری مهربان درباره فرزندش می اندیشد، و مبادا آنچه را که آنان را بدان نیرومند می کنی در نظرت بزرگ جلوه کند و نیکوکاری تو نسبت به آنان ـ هر چند اندک باشد ـ خوام پندار، زیرا نیکی، آنان را به خیرخواهی تو خواند و گمانشان را نسبت به تو نیکو گرداند. و رسیدگی به امور کوچک آنان را به خاطر رسیدگی به کارهای بزرگشان وامگذار زیرا از نیکی اندک تو سود می برند و به نیکی های بزرگ تو بی نیاز نیستند.» «برگزیده ترین فرماندهان سپاه تو، کسی باشد که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند و از امکانات مالی خود بیشتر در اختیارشان گذارد، به اندازه ای که خانواده هایشان در پشت جبهه، و خودشان در آسایش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن سربازان اسلام تنها به یک چیز بیندیشند.» «پس آرزوهای سپاهیان را برآور و همواره از آنان ستایش کن و کارهای مهمی که انجام داده اند برشمار، زیرا یادآوری کارهای ارزشمند آنان شجاعان را برمی انگیزد، و ترسوها را به تلاش وا می دارد...»(19)

رهبر متقین ضمن اینکه سپاهیان زیر دست فرماندهان را به آنها سفارش می کردند. بر جهت نظم و انضباط نظامی و جلوگیری از هرج و مرج به سربازان توصیه می کردند که در اطاعت فرماندهان خود کوشا باشند. «من (مالک اشتر) را بر شما و سپاهیانی که تحت امر شما هستند فرماندهی دادم گفته او را بشنوید و از فرمان او اطاعت کنید.او را چنان زره و سپر نگهبان خود برگزینید، زیرا که مالک نه سستی به خرج داده و نه دچار لغزش می شود.»(20)

بدین گونه در ارکان نظامی اتحاد و اطمینان و اعتماد به نفس جان دوباره گرفت و تا بدانجا پیش رفت که در سایه اجرای عدالت سربازان پای برهنه تا پای شهادت ایستادگی کردند و حصار امنیت را بر دور تا دور سرزمینهای اسلامی با خون مطهر خود کشیدند.

 

د: احیاء شخصیت و هویت دینی و انسانی

برقراری ارتباط عاطفی همواره کلید ورود به قلوب انسانهاست. انسان از روزی که آفریده شده تا روزی که از پا افتاده باشد. نیاز به محبت و ابراز علاقه دارد، امام متقین می فرماید: «قلوب انسانها به مانند حیوان وحشی است هر کس بقدر توان خود آنها را رام می کند.»(21) خود حضرتش از دریای محبت خود تمام کسانی که تشنه محبت بودند و حتی دشمنان شخصی خود را سیراب می کردند و محبتهای ایشان در قالب های گوناگون بر دل و جان نیازمندان، حیات دوباره می بخشید. گاهی در کنار فقیری بر سر سفره بی نانش زانو می زند، گاهی فرمانداری را مورد تفقد قرار می دادند، گاهی به درد دل پیرزنی گوش می دادند، گاهی در کنار خرما فروش در کنار طبق خرمایش ایستاده و به جای او کارش را انجام می دادند و فراوان موارد دیگر، که همواره جزئی از زندگی آن رهبر فرزانه بود. اینگونه بود که اقشار مختلف مردم دوستدار و خواهان ایشان بودند. حتی خود معاویه با آن همه دشمنی و سرسختی که با امام داشت در خلوت از اطرافیان می خواست که از علی(ع) برایش بگویند.

امام بر مبنای عهد الهی که به عنوان خلیفة اللّه و پدر امت با خدای مهربان داشت تمام سعی و تلاش خود را به کار گرفته تا اینکه اسباب و ابزارهای گوناگون دل مردم را به سوی خداوند مهربان سوق بدهند، بنابراین همه همت و کوشش ایشان در جهت زمینه سازی این هدف مقدّس انجام می گرفت. مهربان، اعطای شخصیت، فراهم نمودن لوازم زندگی و...همه و همه در اتحاد امت و یکپارچگی آنها و مقاومت در برابر بی عدالتی ها و تجاوز آثار بسیار مهم و سرنوشت ساز به همراه داشت. هرچند جنگ های داخلی و سیاستهای شیطانی عدّه ای منافق پیشه، مانع روند رشد و گسترش عدالت علوی شدند. اما در عین حال امام توانستند یک آرامش نسبی برای عموم سرزمین های تحت نفوذ خود فراهم نمایند و زمینه عبادت و طاعت را در میان مردم مهیا نمایند.

اقشار آسیب پذیر جامعه از منظر امام کسانی بودند که جز رهبران جامعه اعم از حاکمان، والیان محل و غیره امید و پناه گاهی نداشتند بر همین اساس امام به کارگزاران خود توصیه أکید داشتند که مراقب وضع محرومان، ستمدیدگان باشند. حتی در مورد اخذ مالیات رعایت حال آنها را توصیه می کردند: «باید تلاش تو در آبادانی زمین بیشتر از جمع آوری خراج باشد... پس اگر مردم شکایت کردند، از سنگینی مالیات یا آفت زدگی، یا خشک شدن آب چشمه ها یا کمی باران...در گرفتن مالیات به میزانی تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد.» «ثم اللّه اللّه فی الطّبقة السّفلی...» سپس خدا را خدا را در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چاره ای ندارند...بخشی از بیت المال و بخشی از غله های زمین های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص بده، زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک ترین آنها سهمی مساوی وجود دارد و تو مسؤول رعایت آن می باشی.»

«همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روی برمگردان به ویژه امور کسانی را از آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی آیند و دیگران آنان را کوچک می شمارند و کمتر به تو دسترسی دارند.»(22)

همانگونه که ذکر شد رعایت حال عموم مردم اعم از مسلمانان و غیر مسلمان سرلوحه حکومت علوی بود. آنجا که امام در نامه معروف خود به مالک اشتر از همه اقشار جامعه یاد کرده و توصیه به رعایت حال و موفقیت آنها را می نماید. چرا که رهبر دلسوز به خوبی آگاه است که آحاد مردم بمانند حلقه های زنجیر درهم تنیده و به شکل ریسمان محکم درآمده و ارکان حاکمیت را مراقبت و پاسداری می نمایند. چه آنکه در مزارع به کشت و کار پرداخته و چه آن که در شهر به سازندگی و بافندگی همت گماشته است. «مهربانی تو نسبت به سربازان دل هایشان را به تو می کشاند. همانا برترین روشنی چشم زمامداران، برقراری عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم نسبت به رهبر است، که محبت دلهای رعیت جز با پاکی قلب ها پدید نمی آید.» (به عبارت دیگر خدمات متقابل رهبر و مردم مهربان و اطاعت مردم در مقابل ایثار و فداکاری رهبر) در مورد استحکام بنیه روانی و شخصیتی قاضی اینگونه توصیه کردند: «سپس از میان مردم برترین فرد را برای قضاوت انتخاب کن...خسته نشود، زود خشمناک نگردد... پس از انتخاب قاضی هرچه بیشتر در قضاوت های او بیندیش و آنقدر به او ببخش که نیازهای او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد و از نظر مقام و منزلت او را گرامی دار که نزدیکان تو به نفوذ در او طمع نکنند.»(23) امام به درایت حکیمانه می دانستند هرگاه کسانی که در رأس امور اجرایی قرار می گیرند نیاز به گرامیداشت و دلجویی...دارند بنابراین از حقوق شخصیتی و معنوی آنها غافل نبودند.

«پس در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش به کارشان بگمار...کارگزاران دولتی را از میان مردم با تجربه و با حیاء از خاندان های پاکیزه و با تقوا که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند انتخاب کن... سپس روزی فراوان بر آنان ارزان دار، که با گرفتن حقوق کافی در اصلاح خود بیشتر می کوشند.»«سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستی بیندیش و کارهایت را به بهترین آنها واگذار...به کاتبان و نویسندگان اعتماد داشته باش که در میان مردم آثاری نیکو گذاشته و به امانتداری از همه مشهورترند»«سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر...(آنها) پدید آورندگان وسایل زندگی و آسایش زندگی از نقاط دوردست و دشوار می باشند از بیابانها، دریاها، صحراها جاهای سختی که مردم در آن اجتماع نمی کنند یا برای رفتن به آنجا شجاعت ندارند.»(24) کسانی که در قرون گذشته و یا در عصر حاضر ادعا می کردند که اسلام دین زور و شمشیر است، شاهد و سندی بر ادعای خود ندارند(زمانی که فلسطین اشغالی بدست صهیونیست ها افتاد مسیحیان فلسطین خواهان زندگی در کنار مسلمانها شدند) مردم سایر ادیان کم و بیش با شیوه های حکومت و مردمداری مسلمانان آشنا شده بودند برای همین سبب سالیان متوالی در سرزمین های اسلامی به زندگی بی دغدغه مشغول بودند.

«روزی امیرمؤمنان از کوچه و بازار عبور می کردند مرد نابینایی را مشاهده کردند که در حال گدایی از مردم است امام از اطرافیان در مورد آن مرد سؤال کردند. مردم گفتند: یا امیرالمؤمنین او مردی یهودی است، امام از جواب مرد مسلمان چنان برآشفت که زبان به مذمت آنها گشودند و فرمودند: در جوانی از او کار کشیده اید (یعنی به جامعه خدمت کرده) حالا که پیر و نابینا شده او را به حال خود، رها می کنید؟ و سپس دستور دادند از بیت المال مسلمین سهمی برای او پرداخته شود.»(25)

امام به اطرافیان خود نیز گوشزد می کردند که رعایت برخوردهای اجتماعی را داشته باشند و از موقعیت خود سوء استفاده ننمایند «چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستی را برقرار کن، اگر روی بر گرداند تو مهربانی کن و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، به هنگام گناهش عذر او را بپذیر، چنان که گویا بنده او می باشی و او صاحب نعمت تو می باشد...، با دشمن خود با بخشش رفتار کن زیرا سرانجام شیرین و پیروزی است(انتقام یا بخشیدن) اگر خواستی از برادرت جدا گردی جایی برای دوستی باقی گذار تا اگر روزی خواست به سوی تو بازگردد بتواند.»(26) بیشترین افرادی که دور شمع وجود آن حضرت جمع می شدند کسانی بودند که در اثر فتوحات برون مرزی به اسارت درآمده بودند که اصطلاحاً به آنها (موالی) می گفتند و اکثر موالی ایرانی بودند که دور امیرمؤمنان جمع شده بودند. هرگاه به امام انتقاد می کردند که چرا این همه غیر عرب را به دور خود جمع کرده ای؟ می فرمودند: «می گویید مردمان شکم گنده را دور خود جمع کنم، که مراد حضرت ثروتمندان بی درد جامعه بود. امام کسی نبود که موالی را با اسم و رسم و نسب بشناسد، با آنها می نشست با آنها درد دل می کردند، با آنها بر سر یک سفره می نشستند که شاید غم غربت و تنهایی از چهره غمبار آنان کاسته شود. رهبر مهربان حتی در مورد قضاوت و داوری نیز از عنصر محبت غفلت نمی کردند جایی که می باید حدود الهی جاری شود، انگشتان دزد را قطع می کنند اما سپس فرزند خود را در پی او روانه می کنند: پسرم برو عمویت را برگردان!! با دعا و نیایش به سوی خدای بزرگ شفای انگشتان قطع شده را می نمایند و آنها را بر سر جای خود می گذارند.»

در مورد دیگری دست نوازشگرشان به همراه هدایا به سوی مردمی که بر اثر اشتباه سربازان لشکر با حمله خود، زنان منطقه را ترسانده اند و در مورد سرقت خلخال پای زنی اندوهگین می گردد. این است حکومت عدل علوی که عدالت را در همه جای جای حکومتش می توان به وضوح مشاهده کرد، این جاست که یادآوری سخن «جرج جرداق مسیحی، نویسنده لبنانی دلها را به آتش می کشد: ای روزگار چه می شد تمام توان و قدرت خود را بکار می گرفتی و موجودی مثل علی را بار دیگر به جهان می آوردی.»

در هیچ جای گیتی پهناور رهبری این چنین مشاهده نشده است که در عین اقتدار و توان و قدرت، در نهایت مهربانی و بردباری و اظهار همدردی با مردم جامعه خویش زندگی نماید: «آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین می خوانند و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم؟ و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟ اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد.(در حالی سیر بخوابم که) پیرامونم شکم های گرسنه از گرسنگی به پشت چسبیده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد.»(27) آن نویسنده مسیحی بهتر از دیگران امام علی(ع) را شناخته بود و برای همین اظهار تأسف کرده و می گوید: «اگر به علی 30 سال مهلت داده بودند. تمام زمینه های سعادت و هدایت و... برای مردم مهیا کرده بود، راه را به همه نشان داده بود.»

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان