یک کشور نمی تواند در جمیع صنایع سرآمدی داشته باشد، یعنی نمی شود بگوییم: «همه چیز را خودم می سازم، ارزان تر و با کیفیت تر از دنیا هم می سازم». مثلا امارات توریسم و تجارت را انتخاب کرده است. همانطور که ما برای یک بنگاه در تدوین استراتژیش می گوییم: «من که نمی توانم همه کاره باشم، اگر بخواهم هزار کار بکنم، هیچ کاره می شوم». لذا یک کشور باید تصمیم بگیرد اصل درآمدش را از کدام زمینه ها می خواهد تاًمین کند و این زمینه ها نمی تواند خیلی زیاد باشد. اگر ما در نقشه ی جامع علمی کشور بگوییم 12 فناوری اولویت ماست، یعنی هیچ اولویتی نگذاشته ایم؛ مثلاً ژاپن 4 تا اولویت تعیین کرده است.
آقای دکتر نایبی یکی از اساتید برجسته ی دانشگاه شریف و از تولیدکنندگان موفق کشور در زمینه ی تجهیزات مخابراتی می باشند. متن زیر خلاصه ای از سخنرانی ایشان در جمع فعالان مرکز مطالعات اقتصادی دانشگاه صنعتی شریف در موضوعات مشکلات تولید فناوری های برتر در کشور است.
1- لزوم تدوین استراتژی توسعه ی صنعتی برای پیشرفت صنعت یک کشور نمی تواند در جمیع صنایع سرآمدی داشته باشد، یعنی نمی شود بگوییم: «همه چیز را خودم می سازم، ارزان تر و با کیفیت تر از دنیا هم می سازم». پس بایستی مشخص شود در کدام زمینه ها می خواهیم GDP یمان را تعیین کنیم. مثلا امارات توریسم و تجارت را انتخاب کرده است؛ در دانشگاه هایش هم که می رویم رشته های مختلف وجود دارد، ولی در این رشته ها بیشترین تمرکز و قدرت را دارد. همانطور که ما برای یک بنگاه در تدوین استراتژیش می گوییم: «من که نمی توانم همه کاره باشم، اگر بخواهم هزار کار بکنم، هیچ کاره می شوم» [در مورد یک کشور هم همین طور است]. لذا یک کشور باید تصمیم بگیرد اصل درآمدش را از کدام زمینه ها می خواهد تاًمین کند و این زمینه ها نمی تواند خیلی زیاد باشد. اگر ما در نقشه ی جامع علمی کشور بگوییم 12 فناوری اولویت ماست، یعنی هیچ اولویتی نگذاشته ایم؛ مثلاً ژاپن 4 تا اولویت تعیین کرده است.
اگر از من بپرسند مدیریت استراتژیک یعنی چه می گویم یعنی درست بتوانی انتخاب کنی و روی آنها تمرکز کنی تا بتوانی سرآمدی داشته باشی. این انتخاب کردن هم به مزیت های رقابتی که شما در حال حاضر داری بر می گردد. یعنی با توجه به قوت های درونی و فرصت های بیرونی، تعیین کنیم که کجاها هست که می شود یک بازار را هدف قرار داد و امید رسیدن به آن را داشت. باید یک برنامه ریزی انجام بگیرد به این صورت که در بعضی حوزه ها پتانسیل هایی وجود دارد و در بعضی حوزه ها هم فرصت های بیرونی وجود دارد و ما باید این توانایی درونی را با آن فرصت بیرونی مرتبط کنیم. اگر این کار انجام بشود، تازه می شود برای تحقیقات کشور نسخه پیچید.
این کاری است که من ندیده ام در کشور انجام شده باشد، و هر وقت به وزارت صنایعی ها می گوییم، می گویند: «بله، ما انجام دادیم و اسنادش هست». استراتژی کشور، یعنی چیزی که آحاد مردم ازآن خبر دارند؛ اگر منِ صنعتکار هنوز نمی دانم که کدام 2 یا 3 تا صنعت، مورد نظر کشورم است، یعنی استراتژی تدوین نشده است. استراتژی توسعه ی صنعتی باید مثل سند چشم انداز ملی بشود و همه آن را بدانند. مهاتیر محمد در مالزی 20 سال پیش تکلیف کشورش را تعیین کرده که به دنبال کدام صنایع برود.
2- خصوصی سازی چگونه باید انجام شود؟ شما الآن مواجهید با اینکه اغلب کسب و کارهای مهم دست دولت است و بخش خصوصی همین بقالی ها و... است، یعنی خیلی کوچک است. حالا من این دولت بزرگ را چطور می خواهم خصوصی سازی کنم؟ اصلاً خصوصی سازی کنم، به چه کسی بدهم؟ بخش خصوصی که بتواند اینها را بخرد، کجاست؟
راه اینکه از اقتصاد دولتی به خصوصی انتقال پیدا کنیم، این بود که یک پروسه ی 10ساله تدوین بشود که ما آرام آرام بخش خصوصی بزرگ بوجود بیاوریم، و لازمه اش هم این بود که شرکت های دولتی در مناقصات دولتی حق شرکت نداشته باشند. یعنی هنوز دولت در یک مرحله عملیات انجام می دهد [یعنی مناقصه گذاشتن، خودش کار عملیاتی است، سیاستگذاری نیست]، ولی می گوییم حداقل پیمانکارش نمی تواند دولتی باشد. [برای کوچک شدن بخش دولتی] کافی است ورودی کار نیاید، از طرف دیگر برای اینکه بخش خصوصی بزرگ شود کافی است به آن کار داده بشود، اگر یک شرکت 3 نفره، الان به یک شرکت 600-700 نفره تبدیل شده است، به دلیل این است که به آن کار داده شده است. ولی الان مواجهیم با اینکه رقیب بعضی دولتی ها هستیم، چون کارها را ارزان تر و سریعتر انجام می دهد.
شرکت دولتی به نظر من ذاتا ترکیب بی معنایی است، زیرا شرکت یعنی کار عملیاتی و دولت یعنی حاکمیت. ما باید به تدریج بخش خصوصی را بزرگ و شرکت های دولتی را کوچک کنیم. پس از آن است که می توانیم مناقصه فروش یک شرکت بزرگ دولتی بگذاریم. ضمنا بایستی در مورد اهمیت و لزوم وجود بخش خصوصی بزرگ در کشور فرهنگ سازی شود وگرنه تحمل اینکه یک عده خصوصی پولدار شوند وجود نخواهد داشت. در صورتی که باید پولدار شدن از راه حلال را تشویق کنیم، و دولت هوشمند یعنی دولتی که منافع فردی را در جهت منافع ملی همگرا کند، یعنی افراد ببینند برای اینکه جیبشان پرپول شود باید در راستای منافع کشور بدوند. راه دزدی بسته است. اگر کسی فلان کار قشنگ را انجام داده است، باید تشویقش بکنی. همه جای دنیا تشویق می کنند، حتی اگر کسی از یک سطح درآمدی بالاتر باشد، برایش معافیت های مالیاتی می گذارند. حتی به عنوان قهرمان ملی از او نام می بردند. اصلاً باید یک ارزش بشود. هنوز در جامعه ی ما، پولدار شدن و لو از یک راه خیلی عالی، باز هم ضد ارزش است.
ولی الان چون بخش خصوصی بزرگ وجود ندارد، اتفاقی که می افتد این است که ما اقتصادمان را از دولتی آشکار به دولتی پنهان تحویل می دهیم. در ادبیات دنیا به اینها GLC Government Linked Company)) گفته میشود، واگر بخواهد واقعاً خصوصی اداره بشود، آفت اقتصاد یک کشور هستند.
این ایده که ما می خواهیم در برابر آحاد جامعه، فرصت های برابر قرار دهیم به این معنی است که اگر کسی این توانمندی را دارد که یک چیزی را درست کند و یک پروژه ای را بگیرد، نباید با کسی که به وزیر دسترسی بیشتری دارد فرق داشته باشد. مثلا فرض کنید اپراتور سوم، بدون مناقصه به تاًمین اجتماعی داده می شود، ولی به بخش خصوصی داده شدن اصلا متصور نیست، زیرا آنها وزیر رفاه را دارند که در کابینه است و می رود با بقیه لابی می کند.
مثلا فرض کنید می خواهیم به جانبازان و مستضعفین رسیدگی کنیم. این کار باید از بودجه ی عمومی صورت بگیرد، نه اینکه اجازه بدهیم سازمانی در فضای کسب و کار وارد شود، درآمد کسب کند بعد بگوییم حالا آن درآمد را خرج مستضعفین کن؛ این بزرگترین اشتباه است. ما باید بگوییم بخش خصوصی کسب و کار بکند و دولت مالیات بگیرد و از محل مالیات، کارهای عام المنفعه انجام بدهد. اما اگر گذاشتیم شرکت هایی که به نوعی حاکمیت پشت آنهاست، وارد کسب و کار بشوند، یعنی فضا را برای بخش خصوصی تنگ کرده ایم. الان تمام کسب و کارهای بزرگ ما یا دست شرکت های دولتی هستند و یا شبه دولتی (به نوعی حاکمیت پشت آنهاست).
زمانی ما داد می زدیم که شرکت های دولتی را به مناقصه ها راه ندهید. حالا طوری شده که اینها بدون مناقصه کار می گیرند. اگر به منافع کشور می اندیشیم، راهش اینطور نیست.
3- درآمدهای نفتی باید به تولید اختصاص یابد نه به مصرف چرا به تولید در کشور اهمیت داده نمی شود؟ چرا در کشورهای دیگر به تولید اهمیت داده می شود؟ چون [در آن کشورها] دولت جیره خوار صنعت است، تا صنعت نباشد و مالیات ندهد، چرخ دولت نمی چرخد. ولی اینجا نفت وجود دارد، [می گویند] اصلا بگذار صنعت بمیرد. وشعار غلطی که تمام کاندیداهای ریاست جمهوری مطرح کردند، این بود که نفت را سر سفره های مردم می بریم، و این اصلا ضد توسعه است.
چین چطور توانست به قدرت بین المللی تبدیل شود؟ آنجا، در یک مکان کوچک 100نفر کارگر کار می کنند، و شب هم همانجا می خوابند و ماهی30 دلار حقوق می گیرند و دست کار فرما را هم می بوسند، ولی وقتی ما بدون عرق جبین و تولید، سطح رفاه مردم را بالا می بریم، آنوقت نمی توانیم رقابتی داشته باشیم. چون آن ثروت از عرق جبین در نیامده، از چیزی که زیر پایمان هست در آمده. جمعیت آلمان 80 میلیون نفر و صادرات صنعتی اش سالانه 1800 میلیارد دلار است، و ما صادرات غیر نفتی مان زیر 10 میلیارد دلار است.
صنعت جایی نیست که هرچه تولید کردیم مردم بخرند، صنعت یعنی جایی که بتواند در عرصه بین المللی رقابت کند. یک چیزی را بتواند در رقابت بین المللی یا با کیفیت تر و یا با هزینه کمتر بسازد. تا وقتی اتکای ما به نفت است و غافلیم از اینکه باید تولید ملی بالا برود، این روند ادامه خواهد داشت. و بدتر از همه اینکه، این چندسال شعار اینکه «نفت برود سر سفره ی مردم» داده شده است. حداقل قبل از این می گفتند نفت باید صرف زیرساخت ها و شاهراه ها و... شود، که باز این خوب است. ولی شیوه ی فعلی توزیع یارانه ها که مستقیما به دست مصرف کننده برسد صحیح نیست. حداقل می شد هوشمندانه تر عمل کرد و ما این سوبسید را به جای مصرف به تولید بدهیم. این بودجه ی یارانه را به جای اینکه به آحاد مردم بدهیم، به کارفرماها بگوییم: «شما مگر 30% حقوق پرسنل را به تأمین اجتماعی نمی دهید، آن را من از این محل میدهم». اینطوری هزینه تمام شده تولید کننده پایین می آید.
5- نمونه هایی از حوزه ی مخابرات برای اینکه با کارهایی که در حوزه ی مخابرات که من در آن هستم آشنا بشوید [به چند مورد اشاره می کنم].
1- شرکت فنون ارتباطات سیار
شاید حدود 10-12 سال پیش شرکتی بنام فنون ارتباطات سیار، بحث ساخت BTS را شروع کرد، فکر کنم ابتدا بودجه ی مختصری از سازمان پژوهشهای علمی-صنعتی گرفتند و بعد با حمایت مرکز صنایع نوین به توانمندیهای خوبی دست پیدا کردند.
گوشی تلفن همراه در ارتباط با اولین ایستگاهی است که سیگنال از طریق آن رد و بدل میشود، به نام Base Transmitter Station. در حقیقت بیشترین تعداد سیستمهایی که در شبکه موبایل وجود دارد، BTSها هستند، که تقریبا در هر کوی و برزنی می بینید. در دنیا فقط شرکتهای معدودی مثل آلکاتل، اریکسون، زیمنس و ZTE سازنده اینها هستند. و اینکه یک شرکت ایرانی بتواند اینها را بسازد، خب کار تحسین برانگیزی است. ولی [این شرکت] سالها پشت در مخابرات ماند که این دستگاه را ازش بخرند. نهایتا هم بعد از اینکه یک قراردادی بسته شد، در این قرارداد اینها را بسیار اذیت کردند. مثلا [مخابرات می گفت دستگاه شما] درمرز پوشش(در 20کیلومتری) دچار قطع و وصل می شود، در صورتی که در مرز پوشش [دستگاه ساخت] زیمنس هم همینطور است. وقتی کسی نخواهد کاری را انجام بدهد، هزارجور بهانه می آورد برای اینکه آن کار انجام نشود.
بسیاری از مدیرانی که دراین مناصب قرار دارند، صحبتشان این است که اگر من [دستگاه ساخت] زیمنس را بخرم و دستگاه اشکالی داشته باشد، می گویند خب یک جنس مطمئن ومعروف خریده شده، پس این اصلا اشکال این فناوری است که فلان ایراد را دارد.
نهایتا به جایی رسید که مهندسین شرکت فنون ارتباطات سیار ماهها نتوانستند حقوق بگیرند و داشتند از شرکت بیرون می آمدند و دنبال کار می گشتند. شما نمی دانید که چقدر سخت است که یک تیمی را به وجود بیاوری و صد نفر دور هم جمع شوند که یک فناوری را از صفر به وجود بیاورند تا یک کاری را بتوانند انجام بدهند. آنوقت با از دست دادن اینها، دوباره جمع کردنشان تقریبا محال است. روی نسل سوم موبایل هم این شرکت کار کرده بود و واقعا اگر حمایت می شد، الان فکر کنم BTS نسل چهارم را هم ساخته بودند وما می توانستیم صادرات داشته باشیم، ولی نشد.
2- شرکت پرمان ارتباط
در بحث انتقال اطلاعات از نقطه ای به نقطه دیگر عنصری که بسیار در شبکه مخابراتی استفاده میشود، SDH است. در شرکتی که یکی از اساتید دانشگاه شریف تاسیس کردند، از کمترین ظرفیتی که در شبکه تعریف میشود که STM1 هست شروع به ساختن کردند، بعد STM4 را ساختند و بعد STM16. جالب است که بعد از اینکه ایشان دستگاهش را ساخته بود، بعد از یکسال رفتن وآمدن و تست کردن و متقاعد کردن که این سیستم خوب است، و حتی در بعضی زمینه ها بهتر از نمونه های خارجی و سطح جهانی است، گفتند که ما بدون مناقصه نمیتوانیم خرید کنیم.
خب ZTE و هوآوی هم آمدند [در مناقصه شرکت کردند]. مدیرعامل شرکت گفت، شرکت ما تازه تأسیس است و نمی تواند که با اینها رقابت کند. گفتند برای اینکه از شما حمایت کنیم، در اسناد مناقصه می نویسیم که فقط باید ساخت داخل باشد. مناقصه تجدید شد و فقط یک شرکت کننده داشت، بعدا گفتند این مناقصه باطل است چون فقط یک شرکت کننده دارد. خب این را که همه میدانیم که در کشور یک SDHساز وجود دارد و آن هم این شرکت است، پس چرا مناقصه بگذاریم؟ میگویند نه، قانون اجازه نمیدهد.
خلاصه اینکه ساخت یک چیزی 20% نیاز به تلاش دارد ولی فروشش 80% به تلاش نیاز دارد. سرانجام حدود 100 تا 200 تا از اینها خریدند در حالی که بیشترش را هم نیروهای نظامی خریدند. واگر الان هنوز چرخ شرکتش می چرخد بدلیل خرید قابل توجه دستگاههای نظامی است.
بسیاری ازمدیران هم می گویند من اگر بخواهم یک جنس ایرانی را تایید بکنم، هزار جور مسئولیت دارد، ولی جنس خارجی نه [مسئولیت ندارد]. ضمن اینکه می گویند من پول نفت تو جیبم هست، دوست دارم بهترین جنس دنیا را بخرم.
3- شرکت پیک آسا
بعد ازاینکه مخابرات خصوصی شد گفتند که ما رسالتی برای حمایت از صنعت داخلی نداریم، ما بیزینس خودمان را داریم، هرجا ارزانتر بدهد از همانجا می خریم. مثلا یک نمونه اش SMS است. چندین میلیون نفر از مشترکین موبایل از server SMSی که پیک آسا ساخته است، استفاده می کنند.
در همین بحث SMS، در آخرین مناقصه ای که همراه اول داشت فکر می کنم پیک آسا 11-12 میلیارد قیمت داد، هوآوی هم 11-12 میلیارد. ولی ZTE یک دفعه آمد گفت چهار میلیارد. که وقتی نگاه می کنی می بینی که فقط سخت افزار این کار حدود شش میلیارد تومان است. ولی فقط برای این بود که رقیب هایشان را بُکُشند و هیچ مکانیزم حمایتی ای [از طرف دولت] نیامد بگوید که تو [مخابرات] خصوصی هستی، نیازی نیست ضرر کنی، ولی جبران این [قیمت] را برای اینکه صنعت داخلی در برابر این دمپینگ متضرر نشود، من میدهم. دولت ما الان از اپراتورهای موبایل حدود سالی 3هزار میلیارد تومان درآمد دارد و تحقیقا هیچ بخشی از این پول صرف صنعت مخابرات نمی شود.