محرم پیغام

در زمانی که مسئولیت وزارت اطلاعات بر عهده این جانب بود، روز پنجشنبه 21/3/77 در قم محضر مراجع عالیقدر وفرزانه از جمله مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی(رض)، مرحوم آیت الله حاج شیخ جواد تبریزی(رض) ومرحوم آیت الله بهجت(رض) شرفیاب شدم و از محضر پرفیض بزرگان و علمای ربانی و فقهای عظیم الشأن و مربیان بزرگ اخلاق و معرفت استفاده نمودم. اینک به مناسبت دومین سالگرد ارتحال آیت الله العظمی بهجت(رض) خلاصه ای از سخنان نورانی آن بزرگوار را که برای همه ما می تواند ره توشه هدایت و درس مراقبت و محاسبه نفس باشد، یادآور شده، انشاءالله برای همه ما مفید و سرمایه راه باشد و خداوند بر علو درجات آن بزرگواران بیفزاید. او به حق یکی از اولیای الهی و اصحاب یقین و اهل زهد وقناعت و وارسته بود. او آزاد به معنی واقعی و آزاده از تعلقات و تمنیات بود. در دل او جز محبت و عشق دوست نبود و در جانش جز شعله ایمان و معرفت و اخلاص تلألو نداشت. هجم بهم العلم علی حقیقه البصیره و باشروا روح الیقین. او با چشم تیزبین خود بسیاری از حقایق را می دید. اوعالم ربانی به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین (ع) بود که:

عالم و زاهد و صوفی همه طفلان رهند

 

مرد اگر هست بجز عالم ربانی نیست

یادش بخیر باد و راهش پررهرو باشد. اینک سخنان آن بزرگوار طبق سند مکتوب در 21/3/77 تقدیم می شود.
1 هر شب محاسبه نفس کنید. «حاسبوا قبل ان تحاسبوا: قبل از اینکه به حساب شما برسند، خود به حساب خود برسید.»
2 من عمل بما علم، علمه الله علم ما لم یعلم: هر کس به آنچه می داند عمل کند، خداوند دانش آنچه را نمی داند به او خواهد آموخت.
3- هر کس محاسبه نفس کند و نیز به علمش عمل کند، خداوند محاسبه آخر عمر او را به او الهام خواهد کرد.
4 قدم به قدم انسان باید مستغفر و تائب باشد تا خداوند او را نجات دهد.
5 میزان خود انسان است. افتراها نبندید (که انسان در درون خود نفس محاسبه گر دارد).
6 هیچ شاگردی نباید به استادش نگاه بکند در بهشت و جهنم رفتن. شاگرد به استاد رفتن سم است. «باید خود انسان فکر بهشت و جهنم خود باشد و به دیگران نگاه نکند. ببیند تکلیف او چیست و به تکلیفش عمل نماید و ملاک حق و باطل است. اعرف الحق تعرف اهله، نه تبعیت مطلق از دیگران، باید موازین را شناخت و از موازین پیروی کرد نه اشخاص!»
7 در کلیات با معیارهای دینی و در مصادیق بامشورت باید عمل کرد.
8 مشورت با آدمهایی امین انجام دهید تا چنانچه زهر می خورید، به شما بگویند.
9 برای چهار تا شاهی حقوق نباید انسان خود را بفروشد. خدایی که رزاق است، حیوانات را روزی می دهد (فراموش نکند)
10 کارهایی که تشخیص دادید اسلامی است، (با بینش و اخلاص و نیت قرب الهی به احسن وجه) انجام دهید.
11 چه بکنیم که خودمان را فراموش بکنیم: خدا را هرگز فراموش نکن.
الا این که انسان در ظاهر وباطن مراقب باشد، فکر این را بکنیم که خودمان (فقط برای خودمان) می توانیم یک کاری بکنیم.
12 خدا را نصرت نکردی، خداوند هم شما را یاری نخواهد کرد. اگر خدا را یاری نکردید و به کسی ظلم کردی، بعداً دیگری در حق تو ظلم می کند.
13 چه کنیم که رئیس خودش را محتاجتر ببیند؟آخر هر کس بامش بیش برفش بیشتر!
14 عامل بودن غیر عالم بودن است.
15 خدا کند در روشنایی راه برویم، در تاریکی، در حین عصای احتیاط در علم عمل و حرکت هیچ پشیمانی ندارد.
16 درس را رها نکن.
17 رشوه بلای بزرگی است، باید هوشیار بود، فلسطین را رشوه به باد داد. آتاتورک، رضاخان به وسیله رشوه پدید آمدند. (توضیح: منظور ساخت و پاخت با انگلیسی ها و غربی ها و تجزیه دولت عثمانی به دست ترکان جوان و حکومت سکولار و کودتای سید ضیا و رضاخان و مزدوری برای انگلیسی ها و دوران سیاه دودمان ننگین پهلوی و اسلام ستیزی آنها در سایه وابستگی به اجانب و استکبار و صهیونیزم و تعامل سیاسی و تبانی با دشمنان اسلام و قرآن بوده است. حب جاه و مال و قدرت موجب شده تا برای چند صباحی ریاست و ارضای غریزه شهوت و قدرت کشورها و سرزمین های اسلامی را به بیگانگان بفروشند و اهداف بیگانگان را پیاده کنند. و سرزمین فلسطین را در داد و ستدهای سیاسی آل سعود به انگلیسی ها واگذار نمودند. آنها نیز در برابر خاندان شریف مکه، از اینها حمایت کنند و وهابیت و خاندان آل سعود را بر دنیای اسلام و حجاز مسلط نمایند. و با آتاتورک نیز به نحو دیگر معامله کنند و حکومت سکولار او را به رسمیت بشناسند و خلافت عثمانی را از پا درآوردند. و از رضاخان نیز در ایران حمایت کنند و او را به عنوان مهره سیاست های استعماری خود انتخاب و دست او را در قتل و غارت و فساد و ترویج ایرانیت و ملیت در برابر اسلام باز بگذارند. بلکه از او بخواهند تا اهداف پلید و استعماری و شیطانی آنان را در کشور عزیز ما پیاده کند و با مظاهر اسلامی مبارزه نماید. و مدرس ها را به شهادت برساند و مسجد گوهرشاد و حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) را به خاک و خون بکشند و ملی گرایی افراطی را در برابر اسلام و اهل البیت(ع) و مکتب ایرانی را در برابر انقلاب اسلامی و خون مقدس شهدا و ولایت فقیه و امام راحل (قدس سره)، قرار دهند و سازمان پرورش افکار بر اساس همین ایده های غلط و استعماری تاسیس کند که البته قرآن کریم می فرماید: ان الباطل کان زهوقا، خداوند همه ما را از خواب غفلت بیدار بفرماید انشاءالله).
18 هیچ فکر می کنید این پولهایی که داده می شود (چقدر مسئولیت آفرین است) به خواب نمی دیدیم؛ پدر مرحوم شیخ انصاری، روزی یک شاهی از دزفول می داده برای اصفهان (شیخ در اصفهان بوده) احتمال می دهم مادرش هم بوده. دو روز تعطیل شد و پول نرسید. از نانوا می گرفت. روز سوم نانوا گفت: من دیگر نمی توانم نسیه بدهم. بالاخره می آید درس سید شفتی(ره) (حجت الاسلام شفتی(ره) که بنیان گذار مسجد سید اصفهان بوده است) یکجا سید گیر می کند، شیخ لنگی هم به خودش پیچیده بوده. شیخ جواب و توضیح می دهد و آقا می گوید: حل اشکال همین است. بعد می آید از کنار شیخ عبور کند، نگاهی می کند می فهمد که ضعیف الحال است.
انگشتر خودش را می دهد به او؛ شیخ انگشتر را می دهد به نانوا؛ (نانوا) می گوید مهر آقا را برداشتی! (دزدیدی) کشیده ای می زند به شیخ، می افتد. سید خودش می آید سر شیخ را به دامن می گیرد. می گوید آن مقامات را که شما طالب هستی، اینها پیشش سهل است. خدا می داند چقدر صبر کرده آن مقامات عالیه ای که بعد شیخ رسید که مرجعیت پیش او صفر است، از بیت المال استفاده نمی کرد، اقل ضرورت بود؛ اما مقامات عالیه او یک کتاب می شود، حتی شاید بنده هم یک چیزهایی می دانم از معنویت دور بشویم همین است.
19 آب دریای شور هرچه می خوریم، بیشتر عطش می آورد؛ این رشوه ها برای ما کار می کند؟! با اقل مایمکن اکتفا می کردند و غرق کار بودند.
20 کسی را که خودم دیدم آشیخ محمد رضای مظفر بود؛ اتاقش روبروی اتاق من بود. ما مطالعه ای می کردیم و شامی بخوریم و استراحت کنیم. می دیدیم آن آقا نشسته است دارد چیز می نویسد؛ از آن طرف، اذان می دیدیم هنوز مشغول نوشتن است؛ مکرر می آمد نگاه می کرد ببیند آیا طلوع فجر شده یا نه؟ نماز صبح را می خواند و بعد می خوابید تا اینکه آفتاب بیاید. روز در سردابی که او می خوابید، ما هم می خوابیدیم؛ دفتر بزرگی داشت درس هایی که خوانده می نوشت؛ عادی زندگی اش بود. اگر پست تر از حدّ وسط نبود، بالاتر نبود؛ شب هیچ نخوابد، خوابش بین طلوعین باشد و صبح تا ظهر بخواند و بنویسد. این را خودم دیده ام، این طور زندگی کردند. 
 


از آخوند ملامحمدکاظم بگویم (منظور مرحوم آخوند خراسانی(ره) است)، آسیدمحمدکاظم بگویم [منظور مرحوم سیدمحمدکاظم یزدی(ره) صاحب عروه الوثقی است] با چه وضعی زندگی کردند تا مرجعیتشان و ریاستشان. «مع ذلک کله» اگر خدا بخواهد هدایت کند، می کند.
21 [شرایط نامناسب] حوزه علمیه زاهدان و اینکه حوزه علمیه، مدرس ندارد و فضلا و طلاب باید بروند و اینکه دیگران چقدر طلبه دارند.
22 [تحصیل و تدریس توأمان] یک مطلب لازمی است در حوزه ها، یک نفر شرح لمعه می خواند. باید بگوییم اشکالاتش را برطرف کنید و بعد بتواند شرح لمعه را بگوید و بعد بتوانند تدریس کنند.
23 مرحوم آقای بهاءالدینی می گفت: ما هر کتابی را می خواندیم، بعد مباحثه می کردیم. باید شرط باشد به طور یقین در خود این مدرسه، مدرس پیدا می شود، اگر یک روز استاد نیامد آنها بتوانند تدریس کنند.
24 مرحوم میرزای شیرازی 27 روز بعد از رحلت، وارد بهشت برزخی شد. علت تأخیر را پرسیدند؛ ایستاد و گفت: «تا مقلدین من نیایند، نمی روم.»
25 باید آنچه را نمی دانیم، توقف و آنچه را می دانیم عمل کنیم.
 
شرفیابی به محضر آیت الله بهجت در سال 1387
در زمانی که در سمت دادستانی کل انجام وظیفه می کردم نیز به حضور حضرت ایشان رسیدم. در این دیدار که ریاست محترم دادگستری قم جناب حجت الاسلام آقای طالبی و دیگر معاونت های دادستانی حضور داشتند، پس از احوالپرسی، معظم له از احوال آیت الله محمدی گیلانی جویا شدند و فرمودند: «حال آقای محمدی گیلانی چطور است؟» گفتم: «تازگی خدمت ایشان رسیده ام. در حق ایشان دعا کنید.» اشاره کردم اخیراً عمل جراحی قلب انجام داده اند و نیاز به دعا دارند و پس از ملاقات خواستم که به مقداری نبات دعا بخوانند تا تقدیم ایشان شود.
 
جناب آقای طالبی گفتند: به ذهن من بود که اکنون فرصتی است تا درباره امام زمان(عج) و خواب آن بزرگوار را دیدن یا در بیداری خدمت آن حضرت شرفیاب شدن از ایشان سئوال کنم تا موجب اطمینان قلب شود. قبل از اینکه سئوال و ذهنیت خود را در این باره مطرح کنند، آن بزرگوار فرمودند:
 
26 من حضرت را در عالم خواب دیدم؛ مگر اشکال دارد! [با تأکید] در عالم خواب دیدم به سن همان هزار و دویست سالگی و بعضی اوقات بین 25 تا 30 سالگی؛ هرکس عاشق باشد، می تواند ببیند و هرکس ببیند، خود آن حضرت را دیده است؛ مگر می شود آن حضرت را نبیند. آنگاه شروع فرمودند به بیان داستان شیخ محمد کوفی(ره) که در نجف بود. خیلی دلش می خواست آقا را ببیند. شب در عالم رؤیا دید به او گفته شد: آشیخ محمد، اگر می خواهی آقا را ببینی، برو مسجد سهله (زمانی که عراق در اشغال انگلیسی ها بود و آنها محدودیت زیاد قائل شده بودند).
 
او تا حدودی نگران بود و وحشت داشت. شب دوم به او گفتند: «مگر نمی خواهی آقا را زیارت کنی؟ برو مسجد سهله.» او موضوع را با خانمش در میان گذاشت؛ خانم او را ترغیب کرد و گفت: «برو!» شب سوم مجدداً خواب دید و همسرش او را خیلی ترغیب کرد. او تصمیم گرفت که شب برود؛ آخر شب رفت. برق هم نبود نزدیک مسجد که رسید، دید یک افسر رشید و نورانی شمشیری به کمر بسته و نزدیک درب ایستاده. تا چشمش به افسر افتاد، کمی نگران شد که مبادا گرفتار شده باشد؛ آن افسر یک تبسمی کرد و درب مسجد باز شد (یا بازکرد)، دید مسجد نورانی است و مثل روز روشن است. نماز و دعا خواند و توسل پیدا کرد و اعمال مربوط را انجام داد و برگشت؛ از درب که بیرون آمد، همه چیز تغییر کرد. دید یک کسی آمده مغازه نانوایی دارد برای خمیرگیری و نان پزی، از او پرسید: «مسجد سهله کی در شب باز می شود؟» گفت: «برای نماز صبح. از زمانی که انگلیسی ها آمده اند، فقط برای نماز صبح امکان حضور در مسجد فراهم است.»
معلوم شد همان کسی که دم درب ایستاده بود، خود آقا بوده و این شعاع فیض آن حضرت بوده؛ ایشان در عالم بیداری دیدند مگر اشکال دارد؟
(آقای طالبی فرمودند: آقا ذهن ما را خواند) تأکید مکرر ایشان بر اینکه مگر اشکال دارد (این به عنایت الهی مربوط است و «لؤلؤ پاک بیاید که شود قابل فیض») خداوند توفیق معرفت به همه ما عنایت فرماید. ان شاء الله
 
تذکر این مطلب نیز لازم است که در روایات نیز راجع به رسول اکرم(ص) آمده که: هرکس آن حضرت را در عالم خواب و رؤیا ببیند، خود ایشان را در عالم رؤیا دیده؛ چون شیطان نمی تواند به صورت آن بزرگوار که مظهر اسم الله اعظم است، متمثل شود: «انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و کانوا یتقون. انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون». در هر صورت شیطان نمی تواند به صورت ولی الله مطلق و امام خلایق و حضرت رحمت اللعالمین و مظهر کامل مشیّت بالغه الهی تمثل پیدا کند. در آیات و روایات کریمه نیز شواهدی برای این مسائل هست و شواهد عقلی و نقلی و قرآنی نیز آن را تأیید می کند.پس هرکس حضرت را در خواب دید، اگر حضرت را در خواب دیده باشد و یا در بیداری، باید گفت قطعاً حضرت(ع) را دیده و شیاطین را در عرصه های ملکوتی و ولانی عالم نفوذی نیست «و انهم عن المسمع لمعزولون» البته این بحث مجال بیشتری را می طلبد.
 
مطلب دیگر حضور در بارگاه اولیا و درک محضر شریفشان نیاز به چشمه حقیقت بین و درک مجالس قدسیان و محاضر اهل یقین را دارد و جز در سایه اخلاص و تخلیص و حضور و شهود و تجرید و تجرّد و باز شدن چشم حقیقت بین انسان ها و دیده بینا و تحول باطنی انسانها میسر نخواهد بود و با آلودگیها و وابستگی های دنیوی سازگار نیست. و نیاز به مجاهدت و مقام موت اختیاری دارد؛ اما صادق(ع) فرمودند: «لو یقیتم علی حاله واحده لصافحتم الملائکه: اگر بر حالت واحده باقی بمانید و این حالت انس و ذکر و حضور و معرفت را حفظ کنید و تداوم پیدا کند و به ملکات روحی شما تبدیل شود، شما با ملائکه مصافحه خواهید کرد و در زمره ملائکه قرار خواهید گرفت.» البته شرط دوام ذکر و انس «دوام احیای عقل و اماته نفس» است که حضرت مولی الموحدین(ع) فرمودند: «قد احیا عقله و امات نفسه حتی دقّ جلیله».
 
مرحوم آیت الله بهجت خود نمونه ای از این انسانهای فرهیخته و اصحاب یقین بودند که در طول هشتاد سال مجاهدت از سنین نوجوانی و بلوغ تا هنگام رحلت و هجرت الی الله به صورت شرب مدام و حضوری تمام داشتند.


حضوری گر همی خواهی، از او غافل مشو حافظ

 

متی ما تلق من تهوی، دع الدنیا و اهملها

آری! دوام ذکر و انس و قطع تعلقات و علائق دنیوی و وابستگی و همرهی خضر و حضرت «بقیه الله ارواحنا لتراب مقدمه الفدا» و مراقبت و مواظبت دل را در گرو دوست داشتن و دلباخته او شدن و ترک و رفض و... به قول شیخ بزرگوار این سیاره گوهر عرفان در این کلمات خلاصه می شود و جانمایه آن در کلمه شریفه و طیبه لااله الاالله است که انسان جز خدا را در عالم وجود مؤثر نبیند و نشاند و به این باور برسد و ترک غیر کند و تسلیم جانان شود و پرده های غفلت را کنار زند و کمر به خدمت خدا و خلق خدا ببندد و جز از او اجر و مزد نخواهد به یقین بداند که:

رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن

 

یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن

خداوند آن رحیل الی الله را قرین لطف و عنایت و ما را مشمول دعای خیر حضرت صاحب الامر(عج) بفرماید.

کام هر جوینده ای را آخریست

 

عارفان را منتهای کام نیست

از هزاران در یکی گیرد سماع

 

زآنکه هرکس محرم پیغام نیست
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان