محسن صفایی فراهانی، فعال سیاسی اصلاح طلب در گفت وگویی با
بیان اینکه انقلاب که در ایران اتفاق افتاد شتاب زده مصادره ها شروع شد، گفت: خیلی
دیر به این نتیجه رسیدیم که آن روش جواب نمیدهد. بعد از انقلاب بخش خصوصی
تازه رشد یافته بسیار صدمه دید و البته پیش از انقلاب هم از رشد بخش خصوصی جلوگیری
میشد. انقلاب همان بخش خصوصی کوچک را هم مصادره کرد و در اختیار دولت قرار داد.
پس از انقلاب، دولت خیلی دیر متوجه شد که مدیر خوبی برای اداره صنایع نیست!
اظهارات صفایی فراهانی در این گفت وگو را در زیر می خوانید.
*تحولاتی که از قرن نوزدهم در اروپا ایجاد شد و در نظام های حکومتی و
ساختار اجتماعی آن کشورها تغییرات بنیادی رخ داد باعث شد که بخشی از این تحولات به
سایر کشورها هم سرایت نماید. امیرکبیر در ایران شروع به این اصلاحات کرد که
متاسفانه با قتل او تمام اقداماتی که شروع کرده بود ابتر ماند.
*امپراطور ژاپن که بعد از امیرکبیر شروع بکار
کرد نیز به اروپا سفر میکند و شاهد تغییرات گسترده در آنجا میشود، میجی تصمیم میگیرد
گروههایی را برای بررسی تحولات به وجود آمده به اروپا بفرستد. گروه نخست ماموریت
داشت که تغییرات نظام آموزشی و روشها و آثار آن را بررسی کند گروه دوم مسئوول
بررسی قوانین اساسی کشورهای انگلیس و آمریکا و فرانسه و .. و قوانین جاری منبعث از
آنها و نتایج حاصله، و گروه آخر صنایع و اختراعات جدید را مطالعه کند. همه این سه
گروه ماموریت داشتند که علاوه بر آن ساختار جدید حکومتی این کشورها را
مطالعه و بررسی کنند. این هیاتها بعد از 3 سال برمیگردند و اصلاحات در ژاپن آغاز
میشود. تمرکز میجی بر روی نظام آموزشی بوده و بر همین اساس ژاپن را به هشت قسمت
تقسیم میکند و در هرکدام از آنها کلیه مدارس سنتی را تبدیل به نظام جدید کرده و
30 دبیرستان و یک دانشگاه در آنها تاسیس می کند و در سایر ارکان حکومتی نیز این
اصلاحات شکل می گیرد. نتیجه آن اصلاحات، امروز بعد از 150 سال در ژاپن کاملاً قابل
رویت است.
* رئیس جمهور
قبلی به نمایندگان مجلس گفت قوانین را آسانتر وضع کنید تا ما اجرا کنیم سخت باشد
نمیتوانیم اجرا کنیم! رئیس دولت که باید بشارت اجرای قانون را به مردم بدهد
که چنین رفتاری در مقابل قانون داشت!
*واضعین قانون یعنی نمایندگان مجلس در تمامی
ادوار برای وضع قوانین از پشتیبانیهای فکری احزاب برخوردار نبودند و
نیستند. میزان اطلاعات آنها برای وضع قانون از مشکلات مرتبط به جامعه
کافی نیست، اکثر قوانین نارسا و غیر شفاف است! نتیجه همه اینها این میشود که
قوانین در جامعه تاثیرگذار نیستند! تعداد نفراتی که از دریافت یارانه انصراف دادند
چرا اینقدر کم بود؟ چون مردم به دولتها اعتماد ندارند. توسعه یعنی ساختار اصولی و
منطقی برای زندگی در یک محیط مطلوب و این در جوامع توسعه یافته با قانون، قانونگرایی
و اینکه قانون برای زندگی انسان ها است، حاصل شده است. بر همین اساس امروز میبینیم
بخش مغفول قانون اساسی، فصلی است که مربوط به حقوق مردم است یعنی 37 سال است به آن
توجه نشده است!
*در کشورهای دموکراتیک، حوزه پارلمانی
کشورهای توسعه یافته، نمایندگان پارلمان به دلیل پشتیبانی های فکری که از ناحیه
احزاب می شوند در وضع قوانین و سیاست گذاری های کلان موثر هستند. چون در چارچوب
مطالعات قبلی و برنامه حزبی عمل میکنند. وقتی می گویند فلان حزب صاحب یک سوم
پارلمان است، وقتی دولت ائتلافی شکل می گیرد آن حزب اصرار دارد که مسئوولیت
وزارتخانه های خاصی را بعهده بگیرد! چرا؟ چون فکر میکنند میتوانند در آن
وزارتخانهها تاثیرگذارتر باشند و می توانند به مردم نشان بدهند که آن وزارتخانه
ها نسبت به قبل موثرتر عمل می کنند تا بتوانند در دوره بعد رای بیشتری کسب کنند.
ولی وقتی نماینده به صورت منفرد وارد مجلس می شود نقش تعیین کننده ندارد زیرا نمی
تواند از یک پشتوانه فکری و کارشناسی سازمان یافته حمایت شود.
*در بسیاری از کشورها که پارلمان های قوی
دارند احزاب در اقلیت، دولت در سایه تشکیل می دهند یعنی حزب تمام تحولات وزارتخانه
ها را دائما کنترل می کنند. در حالی که در ایران احزاب هیچ نقشی در پارلمان ها
ندارند اگر هم یک فرد حزبی به دولت برود سعی می کند ارتباط خود را با حزب قطع کند
زیرا ارکان حاکمیت وزیر حزبی را نمی پسندند! در حالی که این امر در دنیا به عنوان
یک مزیت شناخته شده است.
*به نظر من کشور زمانی میتواند در مسیر
توسعه گام بردارد و با فساد مبارزه کند که بردارهای ارکان حاکمیت به یک سو حرکت
کنند یعنی همگی استراتژی توسعه را پذیرفته باشند و حرکت بردارها همسو با آن باشند.
هر سه قوه می توانند استقلال داخلی داشته باشند اما خارج از استراتژی مشخص شده
حرکت نکنند. باید ارکان حاکمیت نسبت به آن استراتژی احساس همدلی و همکاری کنند. به
طور مثال صادرات یکی از محورهای استراتژی توسعه میشود، اما از یک طرف می بینید در
برخی تریبونها به سرمایه گذار حمله میشود. با وجود این تناقضها به جایی نمیرسیم.
*در کشور ما هنوز حقوق مالکیت را به رسمیت
نمی شناسند. وزیر اقتصاد می گوید 400 هزار میلیارد تومان به فعالان اقتصادی بدهی
دارند. طلبکاران چگونه میتوانند طلب خود را وصول کنند؟ اگر به محاکم دادگستری
بروند باید چند سال دوندگی کنند! با این شیوه عملا به فعالان اقتصادی آدرس می دهند
که برای وصول مطالباتشان از روش های دیگر استفاده کنند! یعنی رشوه دادن و روشهایی
که باعث فساد می شود. در حالی که در کشورهای توسعه یافته این اتفاق صورت نمی گیرد.
اگر کسی از دولت طلبکار باشد راه قانونی دسترسی به طلب خود را میداند.
*اوایل انقلاب به دلیل تحرکات گسترده
نیروهای چپ، نگاه سوسیالیستی و نقد سرمایه دار در جامعه حاکم بود و مبارزه
با سرمایهداران یکی از وجوه انقلابگری تلقی میشد. در دهه 50 و 60 میلادی
نیروهای اپوزیسیون اکثر کشورهای جهان سوم عمدتا چپ بودند. از کاسترو و چه
گوارا در آمریکای لاتین، تا لومومبا در آفریقا و هوشی مینه در شرق دور. همه نگاهها
ضد سرمایه داری و حول ملی کردن صنایع شکل گرفته بود!
*متاسفانه در واگذار کردن آنها نیز غلط
ترین راه و شیوه را در پیش گرفت! صنایع را به جای خصوصیسازی به سایر نهادهایی
حکومتی که هیچ توانایی سازمان یافتهای برای اداره بهینه بنگاههای اقتصادی
ندارند، واگذار کرد. امروز اکثر واحدهایی که به اسم خصوصیسازی واگذار شدند، آسیبهای
بیشتری دیدند. شرکت ارج زودتر از سامسونگ در ایران آغاز به کار کرد اما اکنون با
مقایسه جایگاه و وضعیت این دو شرکت میتوانیم نتیجه دو نوع سیاست گذاری را به وضوح
مشاهده کنیم.
29219