اشاره
کلاس اوّل تربیت و آموزش انسان در خانواده است و کودک دروس اولیه زندگی را از پدر و مادر و اطرافیانش فرامی گیرد. از این رو، اگر زبان والدین عربی باشد، کودک به زبان عربی آشنا می شود، و اگر فارسی باشد، به زبان فارسی و اگر ترک باشد به زبان ترکی ... اگر خانواده اهل ساز و دهل و ترانه و تصنیف باشند، کودک از همان خردسالی به طور نهادی آنها را می آموزد. و اگر اهل نماز و دعا و عبادت باشند، باز روی قانون تبعیت کوچکتر از بزرگتر، مُهر را از مقابل والدین برداشته و به تقلید از آنها خم و راست می شود و می بوسد؛ اگر والدین اهل فحاشی و دشنام باشند او نیز دشنام و فحاشی می آموزد. و اگر اهل بی بندوباری و هرزگی در سخن و رفتار باشند، او نیز به همان شیوه بارخواهد آمد. خلاصه چشمان درخشان کودکان شب و روز حرکات پدر و مادر و روابط آنها را می نگرند و گوشهای حسّاس آنان، مانند یک دستگاه گیرنده قوی و مجهّز مواظب حرکات و سکنات آنهاست؛ براین اساس ناگفته پیداست که اگر کانون خانواده گرم و دوستانه باشد و پدر و مادر و اعضای دیگر خانواده، دارای روابط خوب و صمیمانه ای باشند، معمولاً کودکانی سالم، با شخصیتی مثبت و فعال در آن پا به عرصه جامعه خواهند گذاشت؛ و گرنه افرادی بی بندوبار و لاابالی، بزهکار و بی دین و ... وارد عرصه جامعه شده و چون خود مفسدند، فساد بارمی آورند. در این نوشتار مختصر برخی از آثار مثبت و منفی را که محصول روابط والدین در کانون خانه و خانواده است را ضمن بیان ویژگی های ارتباط سالم، مورد بررسی قرار می دهیم.
جایگاه فرزند در کانون خانواده
پی بردن به ارزش و اهمیت هر چیزی مستلزم شناخت حقیقت آن می باشد؛ زیرا اگر انسان به ارزش واقعی چیزی پی نبرد برای حفظ و نگهدرای آن اهتمام نمی ورزد. بدون تردید، بسیاری از پدران و مادران آن گونه که باید فرزندان خود را نشناخته، به امر پرورش و تربیت آنها همت نمی گمارند. امام علی(ع) در این باره می فرماید: الناس اعداء ماجهلو(1)مردم دشمن ندانسته های خود هستند. پدران و مادرانی که اهمیت و جایگاه فرزندان خویش را نمی شناسند، نه تنها در تربیتشان سهل انگاری می کنند، بلکه آنان را دشمن خود تصور می کنند. بنابراین، ضروری می نماید که جایگاه و منزلت فرزندانمان را بشناسیم تا نسبت به وظایف خود، درباره آنان بی اعتنا نباشیم، بلکه گوهرشناس باشیم و به فرزندان، این گوهرهای نفیس زندگی، عشق بورزیم.(2)
جایگاه فرزند در آیات و روایات
قرآن کریم در برخی آیات از فرزندان با عنوان هایی همچون: نور چشم(3)؛ زینت بخش زندگی(4) و وسیله آزمایش بشر(5) یاد کرده است.
پیامبر اکرم(ص) و ائمّه معصومان(ع) نیز هر کدام تعابیر بسیار زیبایی درباره فرزند بیان کرده اند. این تعابیر گویای این هستند که فرزند از منزلت و جایگاه بالایی برخوردار است که اگر والدین این حقیقت را دریابند، با آگاهی بیشتر در تربیت و آموزش فرزندان، این میوه های زندگی، اهتمام می ورزند. پیامبر(ص) فرزند را گلی از گلهای بهشت الولد الصالح ریحانة من ریاحین الجنة(6) جگرگوشه مؤمن و موجب شفاعت و آمرزش آنها می داند: الولد کبد المؤمن إن مات صار شفیعا و إن مات بعده یستغفرالله له فیغفر له.(7) آن حضرت در جای دیگر مهر ورزیدن به فرزندان را موجب دستیابی به درجات بهشت معرفی می کند و می فرماید: قبّلوا اولادکم فانّ لکم بکل قُبلة درجة فی الجنة و ما بین کل درجتین خمس مائة عام(8) فرزندان خود را ببوسید؛ زیرا برای هر بوسه ای که به فرزندان می زنید، یک درجه در بهشت خواهید داشت که فاصله هر درجه تا درجه دیگر به اندازه پانصد سال راه است.
ابن عمر از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند: من سقی ولده شربة ماء فی صِغَرِه سقاه الله سبعین شربة من ماءِ الکوثر یوم القیامة(9) هر کس به فرزند خردسال خود جرعه ای آب بنوشاند، خداوند به پاداش آن در روز قیامت هفتاد جرعه از آب کوثر به او می نوشاند. در جایی دیگر، پیامبر (ص) فرمود: نظر الوالد الی ولده حبّاً له عبادة(10) نگاه کردن پدر و مادر به فرزند از روی مهر و محبت، عبادت است.
از مجموع آیات و روایات که به برخی از آنها اشاره شد، استفاده می شود که فرزند عطیه و موهبتی الهی و نعمتی است که خود منشأ نعمتهای بی شمار دیگر است. وجود فرزند در خانه، فضای آن را از خیر و برکت و مهر و محبت لبریز می کند، رابطه معنوی و الهی والدین و فرزندان هر دو را از رحمتهای واسعه ربوبی بهره مند می گرداند.(11) با چنین نگرشی به فرزندان چگونه می توان نسبت به شخصیت و نیازهای آنها و تربیت و شکوفایی استعدادهایشان غفلت ورزید؟
اسلام و حقوق فرزند
آیات و روایاتی که ذکر شدند پدران و مادران را برآن می دارد که در باب پرورش و آموزش فرزند احساس وظیفه کنند؛ وظیفه ای سنگین و مسئولیتی بزرگ که هرگز نمی توان آن را نادیده گرفت و نسبت به آن کوتاهی نمود؛ زیرا تعلیم و تربیت از جمله حقوق فرزند بر والدین است که این امر علاوه بر رشد، نیاز به شهامت دارد. درباره اهمیت تربیت و آموزش فرزندان و اقامه حقوق آنها مسئله در حدّی است که اگر فرزندان به وظیفه خود در برابر والدین عمل نکنند عاق والدین خواهد بود، اگر والدین هم به وظائف مقرّره از شرع عمل نکنند، قطع رحم کرده اند و از طرف فرزندان خود عاق خواهند شد؛ زیرا پس از والدین نزدیکترین ارحام به انسان، فرزندان او هستند. بر این اساس در برخی روایات، حقّ فرزندان به عهده والدین، همانند حقّی شمرده شده است که پدر و مادر بر عهده فرزندان دارند.
در روایتی آمده است: مردی از رسول خدا(ص) پرسید: یا رسول الله! به چه کسی نیکی کنیم؟
حضرت فرمود: بَرَّ والِدَیک. قال: لَیسَ لی والدان. قال: بَرَّ وَلَدِک کما أنَّ لِوالِدَیک عَلَیک حقَّا کَذلک لِوَلَدِک حقّ(12) رسول خدا(ص) به آن مرد فرمود: به پدر و مادرت نیکی کن. گفت: پدر و مادر ندارم (از دنیا رفته اند). فرمود: به فرزندانت نیکی کن؛ همانگونه که پدر و مادر بر تو حق دارند، همانطور فرزندانت نیز دارای حقوقی هستند.
به هر حال، در آموزه های دینی عاق والدین و عاق فرزندان هر دو مطرح است که بر اساس آن چنانچه ترک فرزندان در اثر ترک حقوق والدین به آثار وخیمه عقوق والدین مبتلا می شوند، همچنین والدین هم در صورت ترک حقوق فرزندان به آثار وخیمه آن مبتلا می شوند. چنان که پیامبر اکرم(ص) در ضمن سفارشهایی به امام علی (ع) فرمود: یا علیُّ لَعَن اللهُ والدین حَمَلا وَلَدهما علی عُقُوقهما؛ یا علیُّ! یَلزِمُ الوالدینِ مِن العُقُوقِ لِوَلَدِهما مایَلزِمُ الوَلَدَ لَهما مِن عُقُوقهم(13) رسول اکرم(ص) به علی (ع) فرمود: خدا لعنت کند پدر و مادری را که فرزندان خویش را بد تربیت کنند و موجبات عاق خود را فراهم نمایند. ای علی! همانگونه که فرزند عاق والدین می شود، والدین نیز عاق فرزند خواهند شد.
اسلام به مسئله تربیت و آموزش فرزندان تا آن حد اهمیت داده که آن را حقّ مسلّم فرزند بر پدر دانسته است. امام سجاد (ع) نیز در رساله حقوق بدین وظیفه خطیر چنین اشاره می فرماید: فأعمل فی امره عمل من یعلم انه مثاب علی الاحسان الیه، معاقب علی الاسائة الیه(14) عمل کن درباره فرزند خویش چون عمل کسی که می داند اگر به فرزند خود احسان کند پاداش داده می شود و اگر بدرفتاری کرد مؤاخذه و عقاب می گردد. در جای دیگر، امام با تفصیل بیشتری می فرماید: و امّا حقّ ولدک فتعلم انّه منک و مضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شرّه، و انّک مسئول عمّا ولّیته من حسن الادب و الدلالة علی ربّه و المعونة علی طاعته فیک و فی نفسه. فمثاب علی الاحسان الیه و معاقب علی الاسائة علیه. فاعمل فی امره عمل المتزیّن بحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا المعذر الی ربّه فیما بینک و بینه، بحسن القیام علیه و الاخذ له منه(15) و اما حق فرزند تو این است که بدانی او پاره ای از وجود توست و در نیکی و بدی خود در این دنیا به تو وابستگی دارد و تو در تربیت و ادب آموزی و خداشناسی او مسئولیت داری و باید او را در اطاعت فرمان خدا، در آنچه مربوط به تو و اوست، کمک رسانی. در احسان به او پاداش می گیری و در بدی به او کیفر می بینی. عمل تو درباره او مانند کسی است که یقین دارد به کارهای نیکوی او در دنیا آرایش می یابد و به واسطه حسن قیام به وظایف و مسئولیتها در پیشگاه خداوند معذور است.
پیشوای عالیقدر شیعیان امام سجاد(ع) در این حدیث شریف به مسئولیت پدران در تربیت فرزندان تصریح فرموده است. امام(ع) پرورشهای اخلاقی و ایمانی فرزند را از وظایف مسلم مذهبی آنان (پدران) دانسته و خاطر نشان نموده است که تربیتهای پسندیده پدران، مانند ادای یک فریضه مذهبی موجب اجر و پاداش در پیشگاه خداوند است و پرورشهای ناپسند مانند ترک واجب یا ارتکاب گناه، پدران را مستحق عقاب و کیفر الهی خواهد کرد.
رسول اکرم(ص) فرمودند: ما مِن مَولُودٍ یُولدُ علی الفطرة فَأبواهُ یُهوّدانِهِ و یُنصّرانِهِ و یُمجّسانِهِ(16)هر فرزندی بر فطرت توحید و خداپرستی متولد می شود، و این پدر و مادر او هستند که او را یهودی یا مسیحی و یا زردشتی سوق می دهند (و او را از راه فطرت دور می سازند).
افزون براین، در اصل ششم اعلامیه جهانی حقوق کودک (مصوب اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، بیستم نوامبر 1959) چنین آمده: کودک جهت پرورش کامل و متعالی شخصیتش نیاز به محبّت و تفاهم دارد و باید حتی الامکان تحت توجه و سرپرستی والدین خود، و به هر صورت در فضایی پر محبت در امنیت اخلاقی و مادی پرورش یابد. کودک خردسال را به جز در موارد استثنایی نباید از مادر جدا کرد.(17) بنابراین، هم قوانین پذیرفته شده بین المللی و هم آموزه های دینی با تأکید بیشتر، والدین را مسئول می دانند و از این رو، خانواده هایی که به سعادت فرزندان خود می اندیشند و نسبت به آینده آنها احساس مسئولیت می کنند باید برای طفل، پیش از تولدش، بلکه پیش از انعقاد نطفه برنامه ریزی کنند(18) و همه نیازهای کودکان را برای رشد و تعالی تأمین نمایند.
تأثیر روابط والدین در تربیت فرزندان
چشمان ظریف و تیزبین کودک مانند دوربین حسّاس از تمام صحنه های زندگی خانواده و به خصوص حرکات و رفتار والدین و دیگر اعضای آن، فیلم برداری می کند. از لبخندها، زمزمه ها و نوازشهای والدین درس خوش بینی، امیدواری، اعتماد و محبّت می آموزد و به عکس، از تندیها، بد رفتاریها و عصبانیت های آنها درس تندی و بداخلاقی می گیرد. معمولاً کودک سخن گفتن، آداب معاشرت، رعایت نظم یا بی نظمی، امانتداری یا خیانت، راستگویی یا دروغگویی، خیرخواهی یا بدخواهی را در محیط خانه فرامی گیرد.(19)براین اساس، نخستین کسانی که کودک از آنها شکل می گیرد و بسیاری از روحیات و غرایز او در اثر تماس با آنها به وجود می آید، والدین هستند. آنها از آن جهت که بسیاری از ویژگیها و صفات را از خود و اجدادشان به کودکان منتقل می کنند، عامل وراثتند و از آن جهت که در تماس همیشگی با فرزند خویش هستند و اعمال و رفتار او را زیر نظر دارند و او نیز آنها را الگوی خویش قرار می دهد، یک عامل محیطی برای تربیت به حساب می آیند. پس پدر و مادر (خانواده) اولین بذر رشد فردی و شخصیت آدمی را می کارند؛ زیرا کودک در بیشتر حالات خود، مقلّد پدر و مادر خواهد بود. مهمترین و سنگین ترین رسالت تربیت به عهده این عامل است که با بهره گیری از ابزار مختلف، در این میدان وسیع، قدم برمی دارد و نیازهای روحی، عاطفی، اخلاقی و اجتماعی کودک را تأمین می کند.
پدر و مادر، اگر خود دارای ثبات نظر، آرامش روحی و دوستی باشند و هرگونه کینه و خشونت را از خود دور سازند، در ایجاد آرامش روحی فرزند و دلبستگی او به خانه و خانواده، کمک کرده اند. بسیاری از کودکان منحرف و کسانی که در بزرگسالی به جرمهای سنگین رو می آورند، به خاطر نبود آرامش در خانواده آنهاست.
روابط خانوادگی نقش بزرگی در تحکیم اساس خانواده و تقویت همبستگی میان اعضای آن دارد. این روابط چنان است که بر رشد و تربیت فرزندان، رسانیدن آنان به مرحله کمال و استقلال تأثیر به سزایی دارد.
ضرورت روابط سالم در تربیت
یکی از نیارهای اساسی والدین و مربیان در امر تربیت و پرورش اخلاقی کودکان، برقراری ارتباط سالم با آنهاست .
ارتباط صحیح بین پدر و مادر و روابط سالم آنان با کودکان، اولین و مهمترین زمینه رشد و پرورش اخلاقی نونهالان است .
بهترین ملاک و معیاری که براساس آن تربیت و کیفیت پرورش اخلاقی کودکان را می توان مورد ارزیابی و دقت قرار داد، همان شبکه ارتباطی اعضای خانواده با یکدیگر است؛ ازاین رو، امروزه خانواده را به سیستم ارتباطی تعریف می کنند که سلامت جامعه، بازتابی از سلامتی سیستم ارتباطی خانواده است؛ زیرا جامعه سالم، بدون روابط سالم درون خانواده ها امکان پذیر نیست.
سیستم در اینجا به معنای مجموعه عناصر و یا افرادی که با هم در جهت اهداف و منافع مشترک، ارتباطی متقابل داشته و در حقیقت یک هویت را می سازند، به طوری که اگر در این سیستم اختلالی ایجاد شود و یا برای یکی از عناصر و یا اعضای آن مشکلی پدید آید به سایر عناصر و اعضای سیستم سرایت می کند. به قول سعدی شیرین سخن:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
بنابراین، اساس تربیت سالم فرزندان جامعه، بستگی کامل به سلامتی خانواده دارد و سلامتی خانواده مستلزم ارتباط سالم بین اعضای خانواده است.
ارتباط یا روابط عبارت است از: فرایند مبادله اطلاعات و احساسات. مبادله بر وزن مفاعله، امری است طرفینی و دو جانبه، پس ارتباط جریانی است متقابل.
ارتباط سالم و صحیح آن است که، طرفین در امر مبادله اطلاعات و احساسات در فضایی مناسب مشارکت کرده و با یکدیگر هماهنگی داشته و در این ارتباط، هر دو احساس ارزشمندی کنند. در اینجا جهت تبیین مطلب، مهمترین ویژگیهای یک ارتباط سالم را در کانون خانواده بین والدین مورد بررسی قرار می دهیم.
اوّل مهر و محبت: باید در محیط خانه و خانواده مهر و محبت و عاطفه و دوستی حاکم باشد، و هیچ گونه اثری از نفرت و کینه و عداوت در آن نباشد و افراد خانواده همدیگر را دوست داشته باشند و محبتشان را ابراز و اظهار کنند؛ به ویژه پدر و مادر باید محبت، ثبات و آرامش را در داخل خانه گسترش دهند، چنان که خداوند در قرآن کریم فرموده است: وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لاَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(20)
از نشانه های الهی، آن که از خودتان برای شما جفتهایی آفرید تا در کنارشان بیارامید و در میانتان دوستی و مهر نهاد. در این، نشانه هاست مردمی را که می اندیشند.
بنابراین، ارتباط بین زن و شوهر یا پدر و مادر باید ارتباط محبت آمیز و آمیخته با رحمت و شفقت باشد و چنین رابطه ای مایه آسایش نفس، و آرامش اعصاب، اطمینان روح و جسم و همچنین موجب همبستگی خانواده، تحکیم اساس آن و دوام موجودیت واحدش خواهد بود.
عشق و محبت و مهربانی، احترام متقابل و همیاری واقعی در گشودن گره تمام مشکلات و برطرف کردن موانع از سر راه خانواده ها را در پی خواهد داشت و وجود روابط محبت آمیز در برقراری تعادل روحی فرزند یک ضرورت محسوب می شود.
دکتر اسپاچ می گوید: آسودگی فردی و اساسی کودک به طور پیوسته نیازمند اتّحاد پدر و مادر و انسجام و هماهنگی آنان در رویارویی با مسئولیتهای زندگی است.(21)
در میان اعضای خانواده وظیفه پدر سنگین تر است؛ زیرا او باید مهر و محبت را بین اعضای خانواده گسترش دهد؛ به ویژه نسبت به همسرش مهربان باشد و نیازهای او را برآورده سازد، چون این هم از حقوق اوّلیه همسرش است و هم موجب تربیت صحیح فرزند می گردد تا بدین وسیله مهر و محبت و دوست داشتن را به فرزندانش منتقل کند.
از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت شده: لِیَتَأسَّ صغیرکم بکبیرکم، ولیَرؤف کبیرکم بصغیرکم...(22) کوچکترهای شما باید از بزرگانتان پیروی نمایند و بزرگترهای شما باید به کوچکترها مهر و محبت کنند.
پدر نباید در کانون خانواده بزرگی نماید، بلکه باید با افراد خانواده متواضع و دوست و مهربان باشد.
رسول خدا (ص) فرمود: خیرُ الرّجال مِن اُمَّتی الَّذین لا یَتَطاوَلون عَلی اهلهم ویحنُون وَلایظلمونَهُم...(23) بهترین مردان امت من، کسانی هستند که بر خانواده شان بزرگی نمی فروشند و به آنان مهر می ورزند و بر آنان ظلم و ستم روا نمی دارند.
والدین باید با قدرشناسی و احترام نمودن به یکدیگر، فرزندان را به این روش پسندیده عادت دهند.
همه روان شناسان معتقدند که کودکان به موازات نیازهای زیستی و فیزیولوژیکی به ویژه در سنین نخستین، نیازمند ارتباطات عاطفی و پذیرش از جانب دیگران هستند که برآورده کردن این نیازها، موجب بسترسازی آرامش و تعادل روانی و دستیابی به برخی از بالندگی های روانی است. آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین، الگوگیری در مهرورزی به دیگران و پیشگیری از انحرافات، نمونه ای از این امتیازات است. به اعتقاد برخی از روان شناسان، مهرورزی و محبت نمودن به کودکان، نه تنها موجب تندرستی بلکه بهترین پل ارتباطی برای تربیت کودکان در ساحت های گوناگون اعم از تربیت اخلاقی، دینی، سیاسی، عاطفی، فیزیکی و آموزشی است.
ارتباط عاطفی با فرزند موجب می شود که وی با والدین خویش صمیمی باشد، به آنان اعتماد کند و آنان را پناهگاه خویش در بحران های زندگی بداند. خداوند در قرآن کریم، خطاب به پیامبرش می فرماید: فبما رحمةٍ من الله لِنتَ لهم ولو کنت فظّا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک(24) به خاطر رحمت خدا بود که تو با آنان ارتباط صمیمی و مهرآمیزی پیدا کردی، اگر یک فرد خشن و گستاخ بودی، هر آینه هیچ کس دور تو جمع نمی شد.
|