کشتار شیعیان پاکستان از 30 سال پیش در زمان ژنرال «ضیاء الحق» حاکم نظامی وقت با همکاری مدارس دینی وابسته به گروه های افراطی و با کمک مالی آمریکا و عربستان به اوج خود رسید و این زمانی بود که روسیه با تفکر کمونیستی وارد افغانستان شده بود و انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) با تفکر حکومت دینی اسلامی در ایران پیروز شده بود.
در طول این مدت پاکستان به عنوان یکی از همسایگان جمهوری اسلامی ایران مدام شاهد قتل عام و کشتار شیعیان بود. انفجار بمب در سال 2008 با چهل و پنج شهید، انفجار بمب در شهر کراچی در سال 2009 با چهل و شش شهید، انفجار بمب در مراسم عزاداری امیرالمؤمنین(ع) در سال 2010 با چهل و نه شهید، انفجار بمب در شهر کویته و در مراسم روز قدس در سال 2010 با هشتاد شهید، عملیات انتحاری در شهر پاچنار در سال 2012 با پنجاه شهید و صدها عملیات دیگر از جمله اقدامات تروریستی علیه شیعیان در پاکستان است.
آخرین مورد و مهم ترین این اقدامات تروریستی نیز اعمال جنایتکارانه ای بوده که توسط گروه های افراطی حاضر در پاکستان علیه شیعیان کراچی و کویته اتفاق افتاده است.
اقدامات تروریستی صورت گرفته علیه شیعیان پاکستان باعث شد که برخی از مراجع تقلید، مجمع جهانی بیداری اسلامی و نیز برخی از نخبگان سیاسی کشورمان آن را بشدت محکوم نموده و طلاب و فضلا و اساتید حوزه های علیمه نیز در اعتراض به این اقدامات تروریستی درس های خود را تعطیل کرده و اقدام به تجمعاتی گسترده در محکومیت این اقدامات وحشیانه نمایند.
عاملان اصلی کشتار شیعیان در پاکستان
به راستی علت این کشتار هدفمند علیه شیعیان پاکستان چیست؟ تفکر و باور این گروه های تروریستی از کدام آبشخور فکری و ایدئولوژیک سیراب می شود که چنین فجایع بزرگ انسانی را توجیه می کند؟
آیا جنایت های این گروه ها ریشه ی فکری دارد یا انگیزه ی سیاسی؟ چه دستهایی پشت این اعمال قاسیانه کمین کرده اند و این جنایات فجیع را رقم می زنند؟
به راحتی می توان جواب این سؤالات و علت این کشتارها را در شعارهای مردم پاکستان که پس از این وقایع تروریستی تظاهرات کرده و نسبت به این فجایع اعتراض می کنند پیدا کرد.
در واقع این فجایع وحشتناک در پاکستان را می بایست معلول رشد اسلام انحرافیِ ناشی از عملکرد لشکر «جهنگوی» و «سپاه صحابه» در منطقه دانست که به احتمال فرقه ای و مذهبی شدن منازعات در پاکستان و افغانستان منجر شده و سبب ایجاد تفرقه در مرزهای شرقی کشورمان می شود.
مردم پاکستان به خوبی می دانند که سیاست های آمریکا عامل اصلی کشتارهای شیعیان در پاکستان است و این کشور می خواهد با ایجاد فضای رعب و وحشت در منطقه به اهداف خودش برسد و در این کار از گروه های افراطی و تکفیری که در به اصطلاح «جهاد افغانستان» آموزش نظامی دیده اند و پیرو افکار افراطی و سلفی هستند، استفاده می نماید.
سپاه صحابه و اختلاف افکنی بین مسلمانان
قرن ها شیعیان و اهل تسنّن در شبه قارّه هند در کنار هم به عنوان برادران مسلمان می زیستند، تا اینکه وهّابیّون متعصّبی به عنوان «سپاه صحابه» شروع به کشتار شیعیان کردند و با استفاده از ترورهای بی رحمانه، این گروه از مسلمین را اعمّ از زن و مرد و کودک را به خاک و خون کشیده و زمینه های نا امنی را فراهم کردند.
این سپاه که ادّعا دارد پیرو دین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بوده و از این رو خود را «سپاه صحابه» نامیده است، گروهی افراطی است که در اوایل دهه 1980 توسّط یک روحانی سنّی به نام «مولانا حق نواز جهنگوی» تأسیس شد.
بعد از قتل «مولانا جهنگوی» در سال 1990 میلادی «مولانا اعظم طارق» مسؤولیّت این گروه را به عهده گرفت.
اعظم طارق ابتدا از لشکر «جهنگوی» حمایت می کرد، ولی بعدها در فوریه سال 2003 ارتباط خود را با لشکر «جهنگوی» انکار کرد و ادّعا کرد که بعضی از اعضای لشکر صحابه از روند صلح آمیز ما! برای اجرای قوانین اسلامی به ستوه آمده و لشکر «جهنگوی» را تأسیس کرده اند، از این رو ما دیگر با ایشان کاری نداریم.
منبع درآمد این گروه گاه از ناحیه سنّی های افراطی و ثروتمندی که در عربستان سعودی و خلیج فارس بودند، تأمین می شد و گاه از ناحیه فرقه های متعصّب داخلی مانند گروه «جماعت اسلامی» و گروه «جماعت علمای اسلامی» و سایر گروه های هم عقیده با ایشان فراهم می گردید.
در چهاردهم آگوست 2001 حکومت پاکستان تصمیم گرفت که جلوی حرکت گروه های افراطی را بگیرد تا اینکه «پرویز مشرّف» در دوازدهم ژانویه 2002 فعّالیّت این گروه را ممنوع اعلام کرد و به دنبال آن، گروه سپاه صحابه را مورد حمله قرار داد و افراد بسیاری را دستگیر کرد.
بعد از این واقعه «اعظم طارق» فعّالیّت خود را تحت عنوان جدیدی به نام «ملت اسلامیّه» آغاز کرد و مبالغ هنگفتی از ناحیه هواداران خارجی خود به دست آورد.
در پانزدهم نوامبر 2003 دولت پاکستان این گروه را نیز ممنوع اعلام کرد و اعضای اصلی این گروه را دستگیر و حساب بانکی آنها را مصادره کرده و محلّ اجتماعات ایشان در خانه ها، مساجد و سایر اماکن را مورد حمله قرار داد.
دولت پاکستان برای این که جلوی فعالیّت دیگری از این گروه را در قالب اسمی جدید گرفته باشد، حدود ششصد نفر از دستگیرشدگان را به پرداخت وجه ضمانت صد هزار روپیه محکوم کرد.
بالاخره «اعظم طارق» در ششم اکتبر سال 2003 به قتل رسید و بعد از قتل او نیروهای امنیّتی در منطقه مستقر شدند. در مراسم تشییع «اعظم طارق»، افراد مدرسه او که تحت رهبری او بودند با هیاهوی بسیار در مراسم تشییع او شرکت کردند و بر پیکر او در مقابل ساختمان مجلس در اسلام آباد نماز گزاردند. بعد از آن جمعیّت به مغازه ها، رستوران ها و چند سینما حمله کرده، آن اماکن را به آتش کشیدند و خرابی بسیاری به بار آوردند.
سپاه صحابه تشکیلاتی برای مبارزه با عزاداری امام حسین(ع)
همواره نام «سپاه صحابه» یادآور خشونت های عجیب و کشت و کشتارهای بی رحمانه حتّی در مساجد و در میان نمازگزاران است که در جای جای کشور پاکستان واقع شده است. در واقع نام این گروه با کشتار شیعیان که جمعیت حدود 20 درصدی پاکستان را تشکیل میدهد، گره خورده است.
این گروه یکی از اهداف مهمّ خود را مبارزه با عزاداری امام حسین علیه السلام و در واقع تخطئه قیام آن حضرت می دانستند و مجلّه «خلافت راشده» در طول سال های انتشار خود بارها این خواسته را مطرح کرده و از دولت پاکستان خواسته است تا ضمن برچیدن تمامی اماکن منتسب به شیعه و حسینیّه ها، از برگزاری مراسم عزاداری عاشورا در کلّیه مدارس و دانشگاه ها جلوگیری به عمل بیاورد. البتّه این تقاضا هیچ گاه از طرف دولت پاکستان مورد قبول قرار نگرفته است.
یکی دیگر از اهداف این گروه، مبارزه با گروهی شیعی به نام «تحریک جعفری» بوده است که در پاکستان در سال 1979 تأسیس شده است.
سپاه صحابه و ترس از شیعیان
سپاه صحابه که مصادف با سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران پایه ریزی و تأسیس شده بود یکی از اهداف اصلی خود را جلوگیری از تأثیرگذاری انقلاب اسلامی مردم ایران بر مردم پاکستان قرار داده و همواره در صدد مبارزه با خطرات احتمالی شیعیان و ترس از رشد قدرت نظامی، سیاسی و مذهبی آنان در منطقه بوده است.
این گروه تروریستی علاوه بر حملات خود بر ضدّ شیعیان، ایرانیان مقیم پاکستان را نیز به این بهانه که ایشان از ناحیه حکومت شیعی در ایران مورد حمایت قرار می گیرند و باید از میان برداشته شوند، مورد هدف تهاجمی خود قرار می دادند.
این تشکلیات تروریستی در صدد است که پاکستان به طور رسمی به عنوان سرزمینی سنّی نشین معرّفی شود.
قلعه های نظامی و سنگرهای این گروه بیشتر در نواحی جنوبی پاکستان در منطقه مرکزی و پرجمعیّت «پنجاب» و مرزهای کراچی واقع شده و در هر بخش از استان پنجاب شاخه ای از این گروه وجود دارد و در کشورهای خارجی مانند: امارات متّحده عربی، عربستان سعودی، بنگلادش، کانادا و... نیز مراکزی برای فعّالیّت خود دایر کرده اند.
بسیاری از حوزه های علمیّه و مدارس در ایالت پنجاب نیز توسّط این گروه اداره می شود و گفته شده که بسیاری از مدرسه های سنّی در خارج از کشور پاکستان، تحت نظارت معلّمان و نیروهای «سپاه صحابه» اداره می شوند و افراد خود را برای ترور مخالفان آموزش می دهند.
نقش وحدت در خنثی کردن نقشه دشمنان
بر کسی پوشیده نیست که کشتار هدفمند شیعیان در پاکستان و افزایش اختلافات مذهبی و قومی فقط در راستای تامین منافع قدرت های استکباری و در رأس آنها آمریکا است. دخالت نظامی مستقیم در کشورها و یا تفرقه انداختن و حکومت کردن سیاستی است که غرب از سال های گذشته تاکنون به دنبال آن است.
نقض حقوق شیعیان و ریختن خون مسلمانان نه فقط تهدیدی علیه وحدت ملی و استقلال و حاکمیت پاکستان است بلکه دشمنان اسلام را به اهداف شیطانی خود نزدیک تر می سازد.
به همین دلیل وظیفه رهبران گروه ها و طایفه های مختلف است که با یکدیگر مذاکره کنند و راه حلی برای پایان بخشیدن به این موج فرقه گرایی در پاکستان پیدا کنند. دولت پاکستان نیز باید دولت نیز باید با دعوت از همه احزاب و فرقه ها در یک هم اندیشی راه حل مناسبی را برای حل این مشکل پیدا کند و هرآنچه را که موجب تفرقه افکنی و فتنه میان مردم می شود منع کند. همچنین مردم پاکستان نیز باید با تمسک به ریسمان الهی و همکاری و تعاون و دوری جستن از تفرقه جلوی توطئه بیگانگان را بگیرند.
اما در پایان، صرف نظر از این که انگیزه کشتار شیعیان در پاکستان، فرقه ای است یا نژادی، اما رشد فزاینده تروریسم افراطی در منطقه از یک سو می تواند وجهه جوامع اسلامی را مخدوش نماید و از دیگر سو عملکرد کشورهای غربی در منطقه را وجهه ای مشروع ببخشد.
اما حقیقتی که هر روز خود را بیشتر می نمایاند، تلاش وهابیت به سرکردگی خاندان سعودی برای نفوذ در پاکستان و به تبع آن در استان سیستان و بلوچستان ایران می باشد. بررسی نقش کشورهایی نظیر عربستان و قطر در حمایت مادی و معنوی از افراط گرایی دینی در پاکستان و افغانستان در سال های اخیر نشان می دهد که این شکل از اسلام افراطی صرفا در راستای منافع کشورهای غربی در منطقه بوده است.
آنچه واقعیات منطقه و اسناد موجود و حمایت های مالی از جریان های تروریستی و افراط گرا در منطقه که در خفا صورت می گیرد نشان می دهد، این است که بدخواهان به دنبال این هستند که نشان دهند مسلمانان خود به جان هم افتاده و یکدیگر را می کشند. از این رو کشتارهایی از این دست نیاز فزاینده کشورهای منطقه به وحدت اسلامی به ویژه پس از نهضت بیداری اسلامی و نیز خروج تدریجی بیگانگان از منطقه را نشان می دهد.