اگر انسان بخواهد دعایش مستجاب شود، اوّل خودش را از گناهان تطهیر کند و بعد دعا کند؛ اگر با این زبانی که آمرزیده شده دعا کند، دعایش مستجاب میشود.رمضان ماه ضیافت الهی است. ماهی که پیامبر صلی الله علیه و آله در خطبه مشهورش درباره آن می فرماید: «ای مردم، ماه خدا، همراه برکت و رحمت و آمرزش گناهان به شما روی آورده است، ماهی که از همه ماه ها ارزشمندتر و بافضیلت تر است، روزهایش ارزشمندترین روزهاست و شب هایش بافضیلت ترین شب هاست و ساعت هایش از همه ساعت ها ارزشمند تر و ارجمندتر است...».
ماه رمضان امسال با همه شور و حلاوت روحانی اش برای تهرانی ها غمی در دل نهفته دارد و آن خلأ بزم های معرفت و اخلاق استاد مبرز فقید اخلاق و عرفان آیت الله آقامجتبی تهرانی است.
عرض کردم افضل اعمال در ماه مبارک رمضان، یکی تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده است، و دیگری دعا است که عبد با ربّش گفتوگو میکند و تقاضاهایش را مطرح میکند. اهل معرفت از این دعا به «قرآن صاعد» تعبیر میکنند. دعا را به مأثور و غیرمأثور تقسیمبندی کردیم و عرض کردیم که دعای مأثور موقّت و غیرموقّت داریم؛ دعای مأثور موقّت یعنی دعاهایی که از معصومین صلواتاللهعلیهماجمعین برای ما رسیده است و باید در زمان یا مکان خاصّی خوانده شوند. در مورد تأثیر این زمان و مکان در اجابت دعا هم بحث کردیم.
ما در ابتدای غالب دعاهای مأثور میبینیم که اسم جلاله مثل «الاهی» یا «اللّهم» به کار میرود و در بسیاری میبینیم که اسم نیست، بلکه صفت «ربّ» است که ربوبیّت را مطرح میکند. جلسه گذشته رابطه بین دعا و ربوبیّت و آیاتی را که در این رابطه بود مطرح کردم.
در دعا خودت را بر دیگران مقدم کن
امّا در این جلسه میخواهم سراغ روش دعاهای مأثور بروم. خودِ این روش دعا، بحثی بسیار زیبا و مفصّل است. ابتدا سراغ مسأله تقدیم و تأخیر نسبت به دعا میروم، بعد هم به بحث مضمون میپردازم. ما در ادعیه مأثوره و حتّی در آیات الهی در قرآن مجید میبینیم که داعی ابتدا نسبت به خودش و بعد دیگران دعا میکند، امّا نه به طور مطلق. آیات متعدّدی داریم؛ مثلاً در سوره ابراهیم میفرماید: «رَبَّنَا اغْفِرْ لی»؛ اوّل برای خودش دعا می کند، بعد دیگران را هم دعا می کند: «وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنین».
در سوره نوح می فرماید: «رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِنات». یا به دعای بیست و چهارم صحیفه سجّادیه مراجعه کنید، امام زینالعابدین علیه السلام خیلی زیبا و مفصّل دعا میکنند، امّا اوّل خودشان را دعا می کنند. پس در تقدیم و تأخیر نسبت به کسی که میخواهی برای او دعا کنی، خودت را مقدّم کن.
چرا باید اول برای خودت دعا کنی؟
من این نکته را عرض کنم که این تقدیم خویش در دعا، به طور مطلق نیست؛ چون خواستههای انسان از خداوند، خواستههای مختلفی است. در آیات که نگاه میکنیم، میبینیم جایی که داعی اوّل برای خودش دعا میکند، خواستهاش چیست؟ مضمون دعا چیست؟ مضمون دعا «غفران» است؛ «رَبَّنَا اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ». در غفران، خودش را بر دیگران مقدَّم میدارد. خدایا اوّل من را بیامرز، بعد پدر و مادرم را و بعد سایر مؤمنین و مؤمنات را بیامرز. امّا چرا چنین آمده است؟
من در گذشته این نکته را گفتم که یکی از دستوراتی که در شیوه دعا کردن وارد شده، این است که اگر انسان بخواهد دعایش مستجاب شود، اوّل خودش را از گناهان تطهیر کند و بعد دعا کند. من این نکته را غالباً، به خصوص در لیالی قدر تذکّر میدهم که اوّل صلوات بفرستید، بعد استغفار کنید، بعد دوباره صلوات بفرستید و بعد حاجتهای خودتان را بخواهید. اوّل خودتان را تمیز کنید، آمرزش بخواهید تا خدا گناهانتان را ببخشد؛ حالا اگر با این زبانی که آمرزیده شده دعا کنی، دعایت مستجاب میشود.
بعد از خودت برای خاندانت دعا کن
ما خیلی مسائل زیبایی در بحث دعا داریم؛ خصوصاً اگر به آیات مراجعه کنید، میبینید که میگوید خدایا اوّل من را بیامرز. وقتی او را آمرزید، سراغ دیگران میرود. حالا میگویم که چرا برای آن ها هم از خدا غفران میطلبد؟ «رَبَّنَا اغْفِرْ لی». چرا اوّل میگویم من را ببخش؟ چون میخواهم برای شخص دیگری دعا کنم و شرط استجابت دعای من این است که اوّل خودم را تطهیر کرده باشم.
این که گفتم تقدیم خود در دعا مطلق نیست، مرادم این بود که در مسأله غفران، انسان باید خود را مقدّم کند؛ امّا در مسائل دیگر به طور مطلق نیست. در آیات متعددی هم میبینیم که به همین شکل است. مثلاً میفرماید: «رَبَّنَا اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ». در مرتبه بعد، میبینیم که خاندان و وابستگان و فرزندان انسان هستند؛ این ها بر دیگران مقدّم هستند.
دعای انبیا در حق اهل بیتشان
در سوره ابراهیم دارد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاء». حالا که میخواهد دعا کند، می گوید: «ربّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ». میفرماید: «ربّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ» اوّل برای خودش، «وَ مِنْ ذُرِّیَّتی» بعد بچهها و وابستگانش، بعد هم میگوید: «رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ». قبلش هم داشت: «إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاء»، بعد هم میگوید: «رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ».
در سوره بقره از زبان ابراهیم علیه السلام دارد: ««وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیم؛ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک». اینجا سراغ ذریّه رفت. در سوره شعرا از زبان حضرت نوح علیه السلام میگوید: «رَبِّ نَجِّنی وَ أَهْلی مِمَّا یَعْمَلُون؛ فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعین». در سوره اعراف از زبان حضرت موسی علیه السلام میگوید: «رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِأَخی وَ أَدْخِلْنا فی رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمین». یعنی انبیای الهی به هنگام دعا، در مرتبه متأخره نسبت به خودشان، سراغ فرزندان و ذرّیه و اهل و خاندان میروند.
چرا در دعا خاندان انسان بر دیگران مقدّم هستند؟
جهت این تقدیمها چیست؟ من بحثی در باب تربیّت داشتم که اینجا آن را به کار میگیرم. با بحث دعا هم کمالِ ربط را دارد. انسان که میمیرد و از این نشئه به نشئه دیگر میرود، خودش هست و اعمالش. پس اوّل برای خودم دعا میکنم و غفران و مغفرت و رحمت می طلبم. امّا از اینجا که به نشئه برزخ میروم، انقطاع کلّی از این نشئه پیدا نمیکنم. ما وقتی میمیریم به نشئه برزخ میرویم و بعد از آنجا به نشئه قیامت میرویم. ما در نشئه برزخ، انقطاع کلّی از این عالم نداریم و لذا یک سنخ تعلّقاتمان مثل فرزندانمان و خاندانمان هنوز هستند و تا حدودی رابطه با این نشئه برقرار است.
از طرفی چون این رابطه هست و فرزند دنباله وجودیِ انسان در این عالم است، گویا بخشی از هستیام را در اینجا گذاشته ام و رابطهام با نشئه دنیا قطع نشده است. لذا من عرض کردم که میراث حقیقی، فرزند است نه مال؛ چون وقتی میمیرم انقطاع کلّّی از مال پیدا میکنم. ریاست هم همین طور است. چرا که یک رابطه اعتباری بود و با مرگ تمام شد. همه این ها تمام شد، هیچ رابطه دیگری نیست، فقط یک رابطه هست و چون این رابطه هست، میراث حقیقی برای انسان فرزندان او هستند.
ثمره دعا برای اهل بیتت به تو هم می رسد
هر چه از این ارثیهای که گذاشتهام و رفتهام صادر شود، با من رابطه دارد. اگر صالح باشد، اعمال صالحهاش به من هم میرسد؛ چون اعمال او به تربیت کردن من بستگی داشته و محصول کار من است. اگر نعوذ بالله طالح باشد، باز هم به من میرسد. این که شما میبینید در آیات این مسأله را پیش میکشد به همین جهت است. این رابطه دقیق بود. من رابطه فرزندی را با میراث مطرح کردم که خیلی روشن بود. پدر و مادر هم همینطور هستند؛ آن ها برای این که من در این عالم و این نشئه بیایم، علل معدّه بودند.
ما به طور کلّی تعبیر اهل بیت و خاندان را به کار می بریم. این رابطهها، چون از رابطههای دیگر قویتر هستند، مؤثّر هستند و چون مؤثّر هستند دعاهای خیری را که برای خودت میکنی، در مرتبه متأخر برای آن ها بکن؛ چون ثمرهاش به تو هم میرسد. این غیر از آن بحثی است که من سابق کردم. یک وقت این ها را با هم خلط نکنید. قبلاً گفتیم که اگر انسان برای غیر دعا کند، خدا چندین برابر به او عنایت میکند. این یک بحث کلّی بود که من در باب دعا برای غیر بحث کردم. این مسأله غیر از آن چیزی است که در این جلسه گفتیم. این بحث دقیقتری بود. آن دعای برای غیر یک بحث کلّی بود؛ امّا این بحث تقدیم و تأخیر است که من از آیات قرآن استفاده کردم.
دعای پیامبر اکرم(ص) برای اهل بیت(ع)
در روایتی اُم سلمه نقل میکند: «بینما رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جالس عندی فأرسل إلی الحسن و الحسین و فاطمة و علی؛ میگوید پیغمبراکرم پیش من بود؛ به سوی امام حسن و امام حسین و علی علیهمالسلام و حضرت فاطمه سلاماللهعلیها فرستاد» «فانتزع کساء؛ سپس عبای من را از سر من برداشت». «فألقاه علیهم؛ عبا را روی آن ها انداخت» و فرمود: «اللهم إن هؤلاء أهل بیتی»؛ خدایا، این ها اهل بیت من هستند». «فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا؛ پلیدی را از آن ها دور فرما و پاکِ پاکشان کن»
روایت دیگری را ابن عباس از اسماء بنت عمیس نقل میکند و میگوید: «فَأَخْبَرَتْنِی أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ أَنَّهَا رَمَقَتْ رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ یَزَلْ یَدْعُو لَهُمَا خَاصَّةً»؛: دیدم پیغمبر اکرم(ص) همینطور برای آن دو، یعنی علی و فاطمه علیهماالسلام به طور خاص دعا میکند. بعد هم میگوید: «وَ لَا یُشْرِکُهُمَا فِی دُعَائِهِ أَحَداً». یعنی غیر از آن دو بزرگوار کس دیگری را هم اضافه نمیکردند.
دعا و دعوت؛ روش تمام اولیای خدا
این روش تقدیم و تأخیر در دعا بود که گفتم اوّل خودت، بعد فرزندانت، خاندانت، پدر و مادرت و کسانی که به تو وابسته هستند را دعا کن. بحث دعا برای غیر هم یک بحث جداگانه است که در آینده وارد بخشی از آن که قبلاً بحث نکرده ام میشوم؛ و آن راجع به پیغمبر اکرم صلیاللهعلیه و آله و نسبت به ائمه و انبیا علیهم السلام است که در مرتبه بعد نسبت به امّت دعا میکنند.
این روش در دعاهای مأثور است؛ جهتش این است که آنها گویا دو چیز اساسی در نظرشان بود؛ یکی «دعا» و دیگری «دعوت». من نمیخواهم بگویم بین این ها هم تقدیم و تأخیر است؛ امّا دو چیز بوده است که همه آن ها دارند؛ دعا و دعوت. پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله هم همین کار را میکرد؛ هم دعوت میکرد و هم دعا میکرد. تمام اولیا هم سلسلهوار همین روش را به کار گرفتند که سرآمد آنها حسین علیهالسلام است.
دعوت امام حسین علیه السلام از زهیر
حسین علیهالسلام در تمام مسیر که میآمد، هم دعا میکرد و هم دعوت میکرد. همه را دعوت می کرد؛ به مذهبش هم نگاه نمیکرد. شما شنیدهاید دیگر که زهیر عثمان مسلک است، علی مسلک نیست. حتی زهیر میگوید که عمل حجّم تمام شده بود و برمیگشتم، در راه مقیّد بودم که با امام حسین برخورد نکنم و اصلاً او را نبینم. عجیب است! میخواست حسین علیهالسلام را نبیند! میگفت هرجا که او خیمه و خرگاهش را برپا میکرد، من از آنجا حرکت میکردم و میرفتم؛ ولی جایی مجبور شدیم در کنار هم اُتراق کنیم.
زهیر از شخصیّتهای بزرگ عرب است؛ خاندان و ثروتش و غلامها و عشیرهای که همراهش بودند خیلی معروف است. راوی میگوید در خیمه نشسته بودیم و داشتیم غذا میخوردیم؛ ناگهان دیدیم یکی به خیمه زهیر آمد، به زهیر گفت: «یا زهیر، أجب ابا عبدالله»! حسین اهل دعا و دعوت است؛ نمیگوید خدایا زهیر را هدایتش کن! نه، دعوتش هم میکند.
راوی میگوید چنان سکوت ما را فرا گرفت که: «کَأَنَّمَا عَلَی رُءُوسِنَا الطَّیْر؛ مثل این که پرنده روی سر ما نشسته باشد؛ به گونه ای که انسان تکان نمیخورد که نکند پرنده بپرد»! همینطور سرهایمان پایین بود. کسی که سکوت را شکست همسر زهیر بود. گفت سبحان اللّه! پسر پیغمبر تو را دعوت میکند و میخواند، تو بلند نمیشوی بروی؟! برو ببین چه میگوید! حرفهایش را گوش کن و برگرد.
زهیر به خیمه حسین علیهالسلام رفت. گفتوگوی بین امام حسین و زهیر را در تاریخ به طور روشن نداریم؛ امّا این هست که میگویند: «فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً». وقتی زهیر از خیمه امام حسین بیرون آمد، دیدند چیز دیگری شده است؛ بشارت در صورتش هویدا است. «قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُهُ؛ اصلاً نوری به صورت او آمده و تلألؤیی دارد»
همین که زهیر به خیام خودش رسید، به همه آنها رو کرد و گفت همگی بروید! با شما هیچ کاری ندارم! گفتند زهیر چه شده است؟ گفت: «وَ قَدْ عَزَمْتُ عَلَی صُحْبَةِ الْحُسَیْن؛ بنا گذاشتم که با حسین باشم» من از او جدا نمیشوم. زمینه مساعد، دعوت و داعی ببین چه اثری گذاشت! حتّی به همسرش گفت تو هم برو! همسرش در جواب گفت من کجا بروم؟! من منشأ سعادت تو شدم. چگونه است که تو میخواهی روز قیامت پیش پیغمبر سرافرازی کنی،، امّا من پیش فاطمه سلام الله علیها این کار را نکنم؟!
یا ابا عبدالله! نظری هم به ما بفرما! ما مشکلات دنیایی و آخرتی زیادی داریم. آیا میشود آن نگاهی که به زهیر کردی، امشب به ما هم بکنی؟ یا حسین! ماه مبارک رمضان است، ماه رحمت الاهی است، نگاهی به این جمع ما بفرما!... عصر عاشورا بود؛ صحنه جنگ تمام شد؛ همسر زهیر با غلامش آمده بود؛ کفنی به غلام داد و گفت: برو آقا و مولایت را کفن کن. این غلام آمد، ولی آقایش را کفن نکرد و برگشت؛ همسر زهیر به او گفت چرا مولایت را کفن نکردی؟ غلام گفت چگونه مولایم را کفن کنم و حال آن که بدن پسر پیغمبر بدون کفن است؟
گزیده:
یکی از دستوراتی که در شیوه دعا کردن وارد شده، این است که اگر انسان بخواهد دعایش مستجاب شود، اوّل خودش را از گناهان تطهیر کند و بعد دعا کند. من این نکته را غالباً تذکّر میدهم که اوّل صلوات بفرستید، بعد استغفار کنید، بعد دوباره صلوات بفرستید و بعد حاجتهای خودتان را بخواهید. حالا اگر با این زبانی که آمرزیده شده دعا کنی، دعایت مستجاب میشود... .