خسران، زیان از سرمایه
خسران یک واژه عربی به معنای کاهش و کم شدن اصل سرمایه است. وقتی شخصی در معامله و خرید و فروش، اصل سرمایه یا بخشی از آن را از دست دهد می گویند که او زیان کرده و زیانکار بوده است.
هر چند که کاربرد این واژه بیشتر در مال است؛ ولی در امور دیگر نیز به کار می رود. به عنوان نمونه وقتی شخصی مقام و منصبی را از دست می دهد و جاه و جایگاهش سلب می شود، او را نیز زیانکار می دانند.
اما از نظر آموزه های قرآنی زیانکار واقعی کسی نیست که مال و مقامی را از دست می دهد؛ بلکه زیانکار واقعی کسی است که سرمایه عمر خویش را می بازد و از این فرصت استثنایی و بی بدیل عمر و زندگی دنیوی برای رسیدن به کمالات و سعادت و خوشبختی اخروی بهره نمی برد.
البته این اوج زیان از نظر قرآن است؛ اما موارد دیگری نیز در قرآن بیان شده که به زیان در امور نفسی و معنوی مربوط است؛ چنان که از نظر قرآن و آموزه های وحیانی اسلام، زیان در صحت و سلامت، عقل، ایمان و ثواب نیز مصداق می یابد. بنابراین انسان باید مواظب باشد همان گونه که از خسران و زیان مالی و مقامی اجتناب می کند و تمام هوش و حواسش را برای پرهیز از آن به کار می گیرد و حیله و چاره جویی می کند، برای زیان در این امور نیز باید مراقبت و مواظبت داشته باشد و گرفتار زیان در امور نفسی و معنوی نشود. [1]
دنیا، دوره زیانکاری انسان
از نظر آموزه های قرآنی اصولا زندگی دنیوی، زمان و دوره زیانکاری انسان است. به این معنا که اگر برای انسان سه مرحله قبل از دنیا، دنیا و پس از دنیا در نظر بگیریم، مرحله دنیا، مرحله زیان و خسران بشر است. به سخن دیگر، انسان وقتی وارد عصر دنیا شد، به طور طبیعی وارد عصر زیان و زیانکاری شده است. پس همه مردم در حال زیان و خسران هستند؛ مگر آنکه چهار کار را انجام دهند که شامل 1.ایمان؛ 2.عمل صالح؛ 3.توصیه دیگران به حق؛ 4.توصیه دیگران به صبر است.[2]
این بدان معناست که اصل اولی در زندگی مادی و دنیوی برای بشر با خسران و زیان رقم خورده است و انسان همین که وارد دنیا شد دستگاه زمان سنج و ارزش سنجی شروع به کار می کند و از صد به سمت صفر در حرکت است. تک تک لحظات عمر آدمی، به معنای از دست دادن فرصت های استثنایی است. در حقیقت باتری وجود آدمی به میزان صددرصد پر شده است. وقتی وارد دنیا می شویم این باتری آغاز به خالی شدن می کند تا به صفر می رسد. زمانی که باتری به صفر رسید، اجل مسمی و زمان تعیین شده و استاندارد آدمی است. البته کسانی هستند که از درون و بیرون اختلالاتی را ایجاد می کنند که این فرآیند طبیعی طی نشود و مرگ زودرس باتری را به همراه داشته باشد. از این مرگ زودرس در آیات قرآنی به اجل معلق و غیرمسمی یاد می شود.[3]
البته اصل در زندگی دنیوی خسران و زیان است ولی براساس آیات قرآنی از جمله آیات سوره عصر، می توان جلوی این زیان را گرفت و حیاتی جاودان برای خود در آخرت رقم زد. کسی که بتواند چهار عمل اصلی را انجام دهد به زندگی و حیات جاودانه در آخرت دست می یابد که همه اش حیات است.[4] اما اگر نتوانست از فرصت عمر برای انجام این چهار عمل اصلی استفاده کند، گرفتار نوعی زندگی در آخرت می شود که در آیات قرآنی از آن به «نه مرگ و نه زندگی» تعبیر شده است.[5]
زیانکاران واقعی از نظر قرآن
در قرآن افراد و گروه هایی به عنوان زیانکاران واقعی نام برده شده اند. از آنجایی که از نظر آموزه های وحیانی قرآن، معیار برای سنجش سود و زیان، تقوا و کرامت های انسانی است،[6] بنابراین زیان واقعی را در افراد و یا گروه های انسانی می داند که از این معیارها بیرون رفته اند. پس بر خلاف معیارهای عمومی که در میان مردم مورد استفاده است و مقام و منزلت و ثروت و قدرت را ملاک و معیار قرار داده و بهره مندی از مادیات و مواهب دنیوی را اصالت داده و آن را ملاک سنجش قرار می دهند، آموزه های قرآنی، اعتقادات و امور اخروی را اصالت می بخشد؛ زیرا از نظر قرآن زندگی دنیوی و امور مرتبط با آن، از اصالتی برخوردار نیست تا میزان سنجش باشد و بدان سود و زیان شخص سنجیده شود.[7]
اگر در آیات قرآنی از افراد و اشخاصی به عنوان زیانکاران واقعی نامبرده می شود، در حقیقت ناظر به تفکر و عقاید و رفتار آنان است. به این معنا که این افراد دارای افکار و رفتارهایی هستند که با اصول ارزشی و معیارهای حقیقی سنجش سود و زیان، همخوانی و هماهنگی ندارند.
مهم ترین گروه های انسانی که به دلیل فقدان چهار اصل اولی نتوانسته اند جلوی خسران خویش را بگیرند و به حیات اخروی دست یابند عبارتند از:
1- اهل باطل و کفر:
از آنجایی که یکی از عوامل اصلی رهایی از خسران ابدی ایمان است، گرایش به باطل و کفر به معنای زیان واقعی معرفی شده است.[8] در زیرمجموعه این اهل باطل می توان گروه ها و اشخاصی چون کافران[9] حتی اگر این کافران از اهل کتاب از یهودی و مسیحی و مانند آنان باشند[10]، اشراف اقوام پیشین چون قوم شعیب[11] و همه امت های پیشین را نام برد که گرفتار عذاب الهی در همین دنیا به سبب کفر شدند[12]؛ دشمنان خدا و پیامبران[13]، گمراهان[14] ، مشرکان[15]، بت پرستان[16]، تکذیب کنندگان معاد[17]، منافقان[18] و مانند آنها را جزو اهل خسران و زیان واقعی نام برد.
2- بدکاران:
چنانکه گفته شد یکی از عوامل رهایی انسان از خسران و زیان، عمل صالح در دنیاست. پس بدکاران به هر نام و شکل و شمایلی جزو کسانی هستند که اهل خسران هستند. خداوند بر همین اساس جباران و زورگویان[19]، خبیثان و اهل خباثت[20]،ستمگران[21] فاسقان[22]، قاتلان[23]، گناهکاران[24] را جزو زیانکاران دانسته است.
3- تارکان تبلیغ و دعوت به حق و صبر:
از دیگر کسانی که اهل خسران هستند، کسانی اند که حق را می شناسند و نسبت به آن تبلیغ نکرده و مردم را توصیه بدان نمی کنند. انسان وقتی حق و صبر را شناخت باید خود بدان ایمان آورده و دیگران را نیز به آن توصیه کند. این مطلب را می توان از آیات سوره عصر به دست آورد؛ زیرا خداوند بیان کرده که تنها کسانی از خسران اصلی دنیوی رها می شوند که به این عامل نیز توجه داشته باشند.
قیامت، روز ظهور خسران
اکثریت مردم زمانی درک می کنند که اهل خسران بودند که کار از کار گذشته و روز قیامت شده است؛ زیرا در دنیا گرفتار غفلت هستند و فراموش کرده اند که هدف از آفرینش هستی و انسان چیست؟ از این رو، به جای آنکه به فکر آخرت باشند و ره توشه آخرت فراهم آورند، به فکر دنیا هستند و تمام فکر و ذکرشان آن است که در مسائل مادی ضرر و زیانی نبینند و به کشت و زراعت و دام و مال ایشان زیان و خسارتی وارد نشود؛ اما فراموش می کنند که فرصت عمر بهترین سرمایه است که به لهو و لعب گذرانده می شود و از دست می رود.
خداوند می فرماید که برای بیشتر مردم در قیامت این مسئله روشن می شود. از این رو در آیه 27 سوره جاثیه می فرماید که ظهور و بروز خسران باطل گرایان، در قیامت است؛ اما مواردی است که در همین دنیا شخص به زیانی که گرفتار آن است آگاه می شود که البته برای آنان نیز خیلی دیر است؛ زیرا زمانی می فهمند که عذاب دنیوی الهی آمده است و راه فراری برای آنان نیست. خداوند می فرماید که به هنگام نزول عذاب الهی خسران کافران برای آنان آشکار می شود.[25]
به هرحال، آخرت، زمان آشکار شدن خسران واقعی برای انسان هاست[26] در آن زمان می فهمند که از نفس و جانشان زیان کردند و استعدادها و توانایی خداداد خویش را از دست داده اند.[27]
عوامل خسران
در آیات قرآنی بیش از 70 مورد به عنوان عوامل خسران معرفی شده است. به این معنا که آدمی به سبب اموری گرفتار خسران واقعی می شود و از حق و حقیقت غافل شده و به جای آنکه از سرمایه عمر استفاده کرده و خود را برای ابد حفظ کند، خود را برای ابد نابود می کند و سرمایه های وجودی خودش را از دست می دهد.
از جمله این امور می توان به مواردی چون احساس ایمنی از مکر خدا [28]، ارتداد و بازگشت از ایمان به کفر[29] تمسخر انبیای الهی[30] ، پذیرش ولایت شیطان، پیروی از او و قرار گرفتن در حزبش[31]، اطاعت از کافران[32]، اعراض از کتب الهی[33] ، افترا به خدا[34] ، اهانت فرزند به والدین[35]، باطل گرایی و روی آوری به کفر[36]، احباط و تباهی کردار نیک[37]، تحریم روزیهای حلال الهی[38]، فراموشی از روی بی اعتنایی به قرآن و ترک عمل به تعالم آن [39] ، تزلزل در ایمان به خدا و پرستش او[40] ، تسلیم غیر خدا بودن و تسلیم نبودن در برابر خدا و حق[41]، تکذیب معاد[42]، جهل و سفاهت[43]، دلبستگی به فرزند در حد دوری از خدا[44]، دنیاطلبی و دلبستگی به مال دنیا[45]، زیبا دیدن گناه[46]، زورگویی[47]، ظلم و ستم[48]، عجب و خودبینی[49]، فسق و فجور[50] فسادگری[51]، قتل[52]، قطع رحم و پیوندهای خویشاوندی[53] و مانند آنها اشاره کرد.
راه مصونیت از خسران ابدی
راه مصونیت از خسران ابدی عمل به چهار اصل اساسی است که در سوره عصر گفته شده است. غیر از آن می توان با کارهای دیگری زمینه رهایی از خسران را فراهم آورد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود.
بهره مندی از آمرزش الهی، عامل مصونیت از خسران است که در آیاتی از جمله 23 و 149 سوره اعراف و 47 سوره هود به آن اشاره شده است. همچنین اعتقاد به لهو و لعب بودن دنیا، موجب مصونیت از خسارت است. این مطلب در آیات 31 و 32 سوره انعام مورد تأکید قرار گرفته است. ایمان نیز نجات دهنده انسان، از زیان و خسران است.[54] خداوند در آیه 53 سوره اعراف می فرماید که ایمان به تعالیم انبیا و عمل به آنها، راه جلوگیری از خسران است.
خداوند در آیه 82 سوره اسراء قرآن را مایه مصونیت مؤمنان از خسران دانسته است. همچنین نصرت خدا[55] ، فضل الهی[56]، عمل صالح[57]؛ سفارش به صبر[58]، سفارش به حق[59] رحمت الهی[60] ، خداپرستی[61] ، تقوا [62] ، اندیشه و تعقل[63] ، تزکیه نفس و خودسازی[64]، پذیرش ولایت خدا و اطاعت او[65]، پذیرش دین اسلام[66] از دیگر عوامل مصونیت از خسران ابدی است.
فرصت عمر غنیمت شمار
باتوجه به آنچه بیان شد دانسته می شود که فرصت کوتاه عمر واقعاً فرصتی بی مانند است که هرگز تکرار نمی شود. انسان در این دوره از زندگی دنیا در شرایطی سخت قرار می گیرد و مانند میوه ای است که از هر سو فشرده می شود تا عصاره او بیرون آید. خداوند دنیا را محل ابتلا و آزمون های بسیاری قرار داده تا مشخص شود که در این عملیات عصاره گیری با فشاری که بر انسان وارد می شود هرکسی تا چه اندازه تحمل دارد و صبر پیشه می کند و با استقامت بر ایمان و عمل صالح، خود را برای آخرت حفظ می کند و چه کسی خود را تباه می کند و تمام سرمایه های وجودی اش را در این فشار بی مانند زندگی از دست می دهد و مانند میوه آب گرفته ای می شود که جز پوست و استخوان هیچ آبی ندارد که مایه حیات و زندگی پس از مرگش باشد.
اینکه در سوره عصر این دوره از زندگی بشر عصر گفته شده است به دلیل آن است که این دوره همانند عصر روزهاست که خورشید دامن خویش را جمع می کند و کنار می رود و تاریکی می آید. اگر انسان بتواند در این عصر از فشار زندگی به خوبی بیرون آید می تواند نور را همیشه با خود داشته باشد. اصولاً دوره زندگی بشر در دنیا را خداوند عصر معرفی می کند که زمان عصاره گیری از راه آزمون هاست تا سیه روی شود هر که در او غش باشد و این گونه خداوند پاک از ناپاک و کافر از مؤمن را جدا می کند.[67]
انسان عاقل کسی است که از این فرصت به خوبی بهره می گیرد و سربلند بیرون می آید و اجازه نمی دهد تا شرایط، او را به کفر بکشاند و استعدادها و توانایی هایش را از میان ببرد. پس بر چهار اصل اساسی زندگی خود را سامان می دهد و آخرت را برای خود حیات محض می کند نه آنکه میان مرگ و زندگی در دوزخ دست و پا زند.
پی نوشت ها:
[1] نگاه کنید: مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 282-281، «خسر»
[3] انعام، آیه 2؛ ابراهیم آیه 44؛ هود آیه 104؛ یونس آیه 49؛ رعد، آیات 38 و 39
[7] عنکبوت، آیه 64 و آیات دیگر
[9] مائده، آیه 5، بقره، آیه 121
[10] کهف، آیات 103 و 104؛ بقره، آیه 121؛ انعام آیه 20؛ اعراف آیات 148 و 149
[12] فصلت، آیه 52؛ احقاف، آیه 18؛ طلاق آیات 8 و 9
[13] مجادله، آیات 19 و 20
[16] انبیاء آیات 67 تا 71
[18] بقره، آیات 8 و 16؛ توبه آیات 68 و 69
[21] هود، آیات 18 و 21؛ شوری آیه 45؛ اسراء، آیه 52
[24] مائده، آیه 21؛ انعام، آیه 31
[26] نحل، آیه109؛ نمل، آیه5
[27] انعام، آیه12؛ اعراف، آیات8-9
[30] کهف، آیات 103 تا 106
[31] نساء آیه119؛ مجادله، آیه19
[33] بقره، آیات61 تا 64؛ اعراف، آیات52 و 53
[36] عنکبوت، آیه52؛ توبه، آیه69
[37] مائده، آیه53؛ کهف، آیات103 و 104
[45] اعراف، آیات167 و 168؛ توبه، آیه69
[54] طلاق، آیات9 و 10؛ عصر، آیات2 و3
[55] آل عمران، آیات149 و 150
[60] بقره، آیه64؛ اعراف، آیه149
[65] آل عمران، آیات149 و 150
[67] انفال، آیه37؛ آل عمران، آیات 140 و 166