قال الصادق علیه السلام: و ما من نبی و لا وصی و الّا شهید. (1)
آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ اعتقاد ما اینست که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم شد. عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر عمر طبیعی خودشان را کرد. کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.
اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(علیه السلام) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است.
در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:
عیون: ابا صلت هروی از حضرت رضا علیه السّلام نقل کرد که فرمود هیچ یک از ما نیست مگر اینکه کشته می شود.
اعتقادات صدوق: می نویسد اعتقاد ما اینست که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم شد پیوسته این ناراحتی در آن جناب بازگشت می کرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع شد. و از آن ناراحتی فوت شد.(2)
کفایة الاثر: هشام بن محمّد از پدر خود نقل کرد که حضرت امام حسن علیه السّلام پس از شهادت پدر خود امیر المؤمنین علیه السّلام در ضمن سخنرانی خود فرمود: پیامبر اکرم به من خبر داده که امامت در اختیار دوازده امام از اهل بیت اوست که برگزیده اند. هیچ کدام از ما نیست مگر اینکه یا مسموم می شود و یا مقتول.(3) عده ای بر این نظرند (البته روایاتی هم مؤید نظرشان وجود دارد) زنی یهودی ایشان را مسموم کرد؛ اما تاریخ این مسمومیت تا لحظه شهادت زیاد است و با عقل جور در نمی آید. اما نظر دیگری هست که از درون امت اسلامی منافقین پیامبر را مسموم کردند. روایت ذیل اشاره به این نظر دارد: جبرئیل ابتدای سوره ی عنکبوت را بر حضرت رسول فرود آورد و گفت ای محمّد بخوان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکمُونَ. (4)
رسول خدا به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشی است جبرئیل عرض کرد ای محمّد همانا خدای تعالی تو را سلام می رساند و می فرماید: که من پیامبری پیش از تو نفرستادم مگر اینکه در پایان زندگیش جانشینی که بجایش بنشیند برگزید و روش و احکامش را زنده کرد پس راستگویان آنانند که فرمان رسول خدا را اجرا می کنند و آنان که نافرمانی او را می کنند دروغگویانند. همانا ای محمّد نزدیک شده رفتن تو بسوی پروردگارت خدا فرمان می دهد به تو که پس از خود علی بن ابی طالب را برای امتت انتخاب کنی او جانشین تو است که قیام به ارشاد و هدایت امت و رعیتت می کند. اگر امت پیروی او را کردند سالم خواهند ماند …حذیفه گفت رسول خدا، علی علیه السّلام را خواست و با او خلوت کرد همان روز و شب را علم و حکمتی که خدا با وی سپرده بود او هم به علی(علیه السلام) سپرد و او را آگاه کرد آنچه را که جبرئیل گفته بود.
این داستان روزی بود که پیامبر در خانه عا... دختر ابوب... بود،. .. عا... عرض کرد هم اکنون مرا آگاه فرما. در انجام وظیفه، من بر دیگران مقدم باشم و آنچه را که صلاح من است بگیرم پیامبر فرمود به تو خبر می دهم اما به کسی نگوئی مگر آنگاه که من فرمان خدا را در میان مردم اجرا کنم زیرا که اگر تو این راز را نگه داری، خداوند ترا در دنیا و آخرت نگاه می دارد و برای تو برتری هست در پیشی گرفتن و شتاب کردن بسوی ایمان بخدا و رسولش. و اگر ضایع و تباه کنی و مراعات نکنی آنچه را که به تو گفته شد به پروردگارت کافر شده ای و پاداش تو ضایع می شود و ذمه ی خدا و رسولش دوری و نیز تو از زیانکاران باشی و این کار زیان به خدا و رسولش وارد نمی کند پس خوب است تو پیمان ببندی که سرّ این دستور را نگه داری و. ..
سپس پیامبر به همسرش عا.... فرمود: خدای تعالی به من خبر داده که عمرم به پایان رسیده و فرمان داده که علی را بجای خود نصب کنم، و او را پیشوای مردم قرار دهم...
عا...تعهد سپرد که راز را افشا نکند خداوند پیامبرش را بر آنچه در نهاد عا... بود از آن راز که با حف.. دختر ع... و ا... و د... در میان گذاشت آگاه کرد. طولی نکشید که حف... را خبر داد هر یک از این دو خانم پدران خود را آگاه کردند آن دو گرد هم آمدند بسوی گروهی از منافقان و آزادشدگان دست رسول خدا فرستادند همه را از این راز آگاه کردند گروهی به گروه دیگری روبرو شدند و گفتند همانا محمّد خیال دارد خلافت را در میان خاندان خود قرار دهد مانند روش پادشاهی کسری قیصر تا پایان روزگار. نه به خدا در این زندگی دگر برای شما بهره ای نیست اگر این کار به مرحله ی اجرا برسد و خلافت به علی بن ابی طالب واگذار شود همانا محمّد به ظاهر شما با شما معامله کرد. ولی علی با شما آن طور که خودش بخواهد با شما معامله می کند! خوب فکر کنید در این داستان رای خویش را در این باره پیش نظر آورید.
سخن در میانشان رد و بدل شد بسوی دومی رفتند افکار خویش را به گردش آوردند همه با یکدیگر متفق شدند، و سخن بدین جا رسید که در گردنه ی هرشی شتر پیامبر را رم بدهند تا از شتر بیفتد و جان بسپارد. همین کار را در جنگ تبوک انجام دادند ولی خداوند شرّ آنان را از پیامبرش برگرداند. ایشان در کار رسول خدا اجتماع کردند از کشتن و مسموم نمودن، و فریب دادن.(5)
تاریخ و نصوص صحیحه ثابت کرده که عایشه و حفصه دو زن حبشی بوده اند.
ابن سعد می نویسد: بعد از اینکه به پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) سم خورانده شد، حضرت نگاهی به عایشه کردند و فرمودند: بدا به حالت عایشه
قضاوت در خصوص این که پیامبر اسلام(ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفته و یا به شهادت رسیده، مشکل است. از برخی متون استفاده می شود که پیامبر(ص) در جنگ خیبر مسموم شد و همان مسمومیت زمینه مرگ پیامبر(س) را فراهم نمود. در خصوص مسمومیت پیامبر(ص) آمده است: "گروهی، زن یکی از اشراف یهود را به نام "زینب" فریب دادند که پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد.
نقشة وی از این قرار بود که آن زن، کسی را خدمت یکی از یاران پیامبر(ص) فرستاد و از او پرسید که پیامبر اسلام کدام عضو گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع. .. زینب، گوسفندی را بریان کرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را که به دهان گذاشت، احساس کرد مسموم است...".
***ابن اسحاق گزارش می دهد که پیامبر(ص) در مرض وفات خود فرمود: "اثر همان خوراکی (گوشت گوسفند) اکنون رگ دلم قطع می شود".
آیت الله سبحانی می نویسد: "معروف این است که پیامبر در مرض وفات خود فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی خورانده است".
شاید به خاطر همین متون تاریخی و روایات بوده که برخی احتمال داده اند که پیامبر(ص) شهید شده و رسول خدا علاوه بر افتخارات نبوّت دارای مقام شهادت نیز می باشد.
از برخی متون دیگر استفاده می شود که مسمومیت پیامبر(ص) در جنگ خیبر علت اساسی برای مرگ پیامبر(ص) نبوده است، از این رو به طور قاطع نمی توان گفت حضرت شهید شده است؛ زیرا مسمومیت پیامبر(ص) در سال هفتم هجری بوده، ولی رحلت پیامبر(ص) در سال 11 هجری اتفاق افتاده و این فاصله زمانی حکایت از آن دارد که مسمومیت عامل اصلی رحلت پیامبر(ص) نبوده است.
اگر مسمومیت علت اصلی رحلت پیامبر بود، باید پیامبر(ص) بعد از مسمومیت از دنیا می رفت. از سوی دیگر آن گاه می توان چیزی را به ساحت مقدس پیامبر(ص) نسبت داد که شبهه و ابهام نداشته باشد، از این رو نمی توان گفت که پیامبر شهید شده است، زیرا که در استناد مرگ پیامبر(ص) به مسمومیت قطعی نیست.
از آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت که به طور قاطع نمی توان گفت پیامبر شهید شده است. نیز نمی توان گفت به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، و این قسمت از تاریخ زندگانی پیامبر(ص) ابهام دارد.
***در فرمایشات ائمه اطهار علیهم السلام بارها تاکید شده است که حضرات معصومین علیهم السلام باشهادت دنیا را وداع نموده اند.
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود: والله ما منا مقتول او شهیداز ما معصومین نیست مگر اینکه کشته وشهید می شود.(امالی طوسی باب فضل الزیارةالرضا علیه السلام )
شهادت یکی از بالاترین درجات کمال است و از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام در اعلی مرتبه کمال قرار گرفته اند.
همانگونه که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:
المثل الاعلی و یا فبلغ الله بکم اشرف محل المکرمین و اعلی منازل المقربین. ....حیث لا یلحقه. ..لاصدیق ولاشهید...
بر این اساس تمامی حضرات معصومین علیهم السلام ودر راس آنها حضرت ختمی مرتبت رسول خدا محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله وسلم باشهادت به لقاءالله رسیدند.
این چند نمونه گویای قصد شوم منافقین در به شهادت رساندن پیامبر اسلام است تا خود بر مسلمانان حکمرانی کنند؛ و کردند آنچه می خواستند. و شد آنچه نباید می شد. وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون: و آنها که ستم کردند به زودی می دانند که بازگشتشان به کجاست! (6)
پی نوشت ها:
1. بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم 1404 قمری.
2. ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج 5، ص 176.
3. ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج 5، ص 178.
4. سوره عنکبوت، آیه 1 – 3.
5. ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج 2، ص 235- 238.
6. سوره شعراء، آیه 227، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی.