رُوِیَ عَنْ رَسولِ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: «إِنَّ الغَیْرَةَ مِنَ الایِمان»[1]
اوّلین محیطی که به طور غالب انسان در آن ساخته می شود محیط خانوادگی و رابطه تنگاتنگ پدر و مادر با فرزند است؛ و در سه رابطه فرزند تربیت می شود چه از نظر دیداری، چه شنیداری و چه کرداری. جلسه گذشته وارد این بحث شدم که آن چیزی که در باب تربیت نقش زیربنایی و اساسی دارد، مسئله حیاء است. یعنی پرده داری که در مقابل آن پرده دری است و حیاء هم یک غریزه انسانی است. یعنی هر انسانی فطرتاً با حیاء است و ما به الامتیاز انسان از سایر حیوانات همین است. در آخر جلسه به روایاتی که وارد شده بود-گفتار انبیاء یعنی بحث این نیست که یک پیغمبر بوده است. بلکه گویا همه پیامبران الهی این مطلب را داشتندـ اشاره کردم که «إِذا لَم تَسْتَحِ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ؛[2]اگر حیاء را از دست دادی آنجاست که دست به هر جنایتی می زنی. و روایتی از علی علیه السلام که می فرماید: «أَلحَیاءُ یَصُدُّ عَنِ فِعلِ القَبیحِ»[3]حیاء است که مانع می شود انسان دستش آلوده به کار زشت و قبیح شود؛ چه قبحِ شرعی باشد، چه قبح عقلیِ عقلی باشد. بحث راجع به اوّلین محیطی بود که انسان در آن محیط ساخته می شود، که محیط خانوادگی است و ایّام طفولیّت که در این مقطع زمانی سریع در طفل اثر می کند؛ هم در بُعد دیداری، هم در بُعد شنیداری و هم در بُعد رفتاری، و عمیق هم اثر می کند. در باب تربیت، بر این محور قرار دادم که آنچه نقش اساسی دارد عبارت از عنصر حیاء است و در مقابل آن وَقاحت است. آن پرده داری و این پرده دری است.
اجازه کودکان نابالغ به خلوت گاه پدر و مادر
در باب محیط خانوادگی، در ارتباط با اطفال در سورۀ نور قرآن کریم می فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْکمُ الَّذینَ مَلَکتْ أَیمانُکمْ وَ الَّذینَ لَمْ یبْلُغُوُا الْحُلُمَ مِنْکمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکمْ لَیسَ عَلَیکمْ وَ لا عَلَیهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیکمْ بَعْضُکمْ عَلی بَعْضٍ کذلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ. وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکمُ الْحُلُمَ فَلْیسْتَذِنُواْ کمَا اسْتَأذَنَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمْ ءَایتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ»[4] خطاب به مؤمنین است؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید باید مملوک های شما(چون مملوکات مَحرَم بودند) و کودکان نابالغ شما در سه وقت اجازه وارد شدن بگیرند. یعنی هنگامی که می خواهند در اتاق های شما وارد شوند شما را آگاه کنند. منظور کودکان نابالغ است!
اول: پیش از نماز صبح.
دوم: هنگام نیم روز که جامه های خویش را می نهید.
سوم: بعد از نماز عشاء، یعنی وقتی که آماده خواب می شوید.
بعد می فرماید: «ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکمْ» اینها، سه وقتِ خلوت شماست. «لَیسَ عَلَیکمْ وَ لا عَلَیهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ»؛ در غیر این سه وقت بر شما و آنها باکی نیست که بدون اجازه و آگاه ساختن، سرزده بر شما وارد شوند. چون آنها و شما با یکدیگر زیاد ارتباط دارید؛ این اشاره به رابطه تنگاتنگِ داخل خانه بین فرزند و پدر و مادر است. در ادامه میفرماید: خداوند آیات را چنین بیان می کند، خداوند دانا و حکیم است. آیه بعد: «وَ إِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکمُ الْحُلُمَ» چون کودکان شما به حدّ بلوغ رسیدند، باید مانند دیگران اجازه ورود بگیرند. دیگر بین آنها و دیگران فرقی نمیکند. سه مطلب را که مربوط به بحث است، می گویم؛ اول: آیۀ شریفه میگوید: در سه نوبت فرزندان شما اگر بخواهند در اتاقهای شما وارد شوند کسب اجازه کنند. این که من تعبیر به اتاق می کنم، به این جهت است که در آیات قبل می فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتاً غَیرَ بُیوتِکمْ حَتَّی تَسْتَأنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها ذلِکُم خَیرٌ لَکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ»[5] که مسئله آگاه ساختن و اجازه گرفتن در وارد شدن است. «حتَّی تَسْتَأنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها» یعنی شما سرزده وارد نشوید. در آیه «بیت» داریم، بیت آن موقع به اتاق اطلاق میشده امّا «دار» خانه است که صحن و حیاط دارد.
اجازه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام ورود به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها
قرآن می فرماید: «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّی یؤْذَنَ لَکمْ وَ إِنْ قیلَ لَکمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکی لَکمْ»[6] که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خودشان هم به همین عمل می کردند که هیچ وقت سرزده وارد نمی شدند، این را هم شما زیاد شنیدید که حتی وقتی می خواست وارد خانه فرزندش یعنی یگانه دخترش بشود، می آمد درب خانه می ایستاد و می فرمود: «السّلامُ علیکم یا اَهلَ بَیتِ النُّبوة» اگر اجازه ورود می دادند داخل می شد، اگر نه، بار دوم می فرمود، اگر اجازه ورود نمی دادند بار سوم...اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله می دید اجازه نمی دهند، برمی گشت. سرزده وارد نمی شد این آیه هم به همین شیوه اشاره می کند. اینکه تعبیر به اتاق کردم جهت آن این است که آیات قبل آن بیوت دارد، مراد از «بیت» هم اتاق است، ولی «دار»، خانه است. و من خیلی نمی خواهم طلبگی اش بکنم، می خواهم فقط به آن اندازه ای که مربوط به بحثم است اشاره کنم.
وظیفه پدر و مادر
اینجا سه نوبت برای وارد شدن فرزندان مطرح می کند: صبح، ظهر، شب. امّا در اینجا این خطاب به فرزندان نیست، خطاب به بزرگ ترهاست، به پدر مادر ها است. می فرماید: «یا أَیُّها الَّذینَ آمَنوا» ندارد یا أَیُّها الأطفال. ای پدر ها و مادرها! فرزندانتان باید در سه نوبت که در اتاقِ شما وارد می شوند از شما اجازه بگیرند و شما را آگاه کنند که می خواهند وارد اتاق شوند. سه نوبت چه وقت است؟ صبح، ظهر، شب. در اینجا شاید کسی بگوید آخر چرا؟ فرزندم است، آن هم فرزند نابالغ (صریح آیه است: «وَ الَّذینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکمْ»، فرزندان نابالغ شما، یعنی هنوز بالغ نشده است، او باید اجازه بگیرد و تو باید این روش تربیتی را به او بدهی) می گوید چرا باید اجازه بگیرد؟ در آیه راجع به ظهر (یعنی در وسط روز) توضیح می دهد. و بعد از توضیح، صبح و شب آن را هم می فهمید، در وسط روز که راجع به ظهر است («وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکم مِّنَ الظَّهِیرَه» این مربوط به ظهر است) چه می گوید؟ توضیح: این آیات در حجاز نازل شده، و حجاز منطقه حارّه(گرم) است. نیم روز که می شد وقتی اینها از سر کار برمی گشتند به خانه، چون هوا گرم بود چه می کردند؟ لباس رو را در می آوردند و تخفیف می دانند، گرمشان بود. کأنّه نیمه عریان می شدند. می گوید این سه وقت، اوقاتِ خلوت شماست، یعنی صبح قبل از نماز فجر که بلند می شوی، از کجا بلند می شوی؟ از داخل بسترت بیرون می آیی. به تعبیر روز می گویم: هیچ وقت ما نشنیدیم کسی با لباس بیرون از منزل بخوابد. موقعی که از خواب بلند می شوی، از رختخواب می آیی تو نیمه عریانی یعنی لباس خواب تن تو است. بعد از نماز عشاء چه؟ چون آن موقع نماز عشاء را که می خواندند، می رفتند در بستر که بخوابند. موقع خواب در لباس تخفیف می دهند. «ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ» فرزندان نابالغ در این سه موقعیّت اگر بخواهند وارد اتاقِ شما و خلوتگاه شوند، باید به آنها یاد بدهی و تربیتش کنی که با اجازه و آگاه ساختن شما وارد بشوند. به در بزند و کسب اجازه کند؛ چون تو نیمه عریانی و در این حالت شما را نبیند.
علّت اجازه خواستن، دریده نشدن حیای فرزندان است
چرا؟ اینها همه برای این بوده است که وقتی تو نیمه عریانی و او با این حال وارد شود پرده حیای او دریده می شود. معمولاً در این حالت نیمه عریانی که آدم هست چه بسا یک سنخ اعمال قبیحه هم از او صادر بشود که قبح عقلی و عرفی و امثال اینها دارد. در جلسه قبل گفتم، نسبت به فرزندانتان شماها پرده داری را بیاموزید نه پرده دری را. نگاه کنید کودکان نابالغ را می گوید. این آیات همه در سوره نور است که مسئلۀ عفّت و عفاف را مطرح می کند. عفّت را گفتم که شاخه حیاء است؛ که من بعداً در باب مسئلۀ عفّت وارد می شوم.«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتاً غَیرَ بُیوتِکمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی أَهْلِها ذلکم خَیرٌ لَکُم لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ»[7] همین کاری را که پیغمبر صلی الله علیه و آله می کرد، دربِ خانه دخترش که می رسید سلام می کرد و می فرمود: «السّلامُ علیکم یا اَهلَ بَیتِ النُّبوة» سرزده داخل نمی شد. «فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فیها أَحَداً فَلا تَدْخُلُوها حَتَّی یؤْذَنَ لَکمْ وَ إِنْ قیلَ لَکمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْکی لَکمْ»[8]، بدون اجازه وارد نشوید «وَ إِنْ قیلَ لَکمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا» اگر به شما گفته شد بازگردید، باز گردید. الآن در یک حالی نیست که بتواند تو را بپذیرد. بعد در آنجا وقتی یک سنخ احکام را مطرح می کند، در آخر حتّی نسبت به آن کسانی را که در باب ازدواج امید ازدواج آنها نیست، مثل عجوزه ها(پیرزن ها)، می گوید: «وَ لْیسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یجِدُونَ نِکاحا»[9] و کسانی که دیگر امید ازدواج برای آنها نیست عفاف بورزند. روی عفّت دارد دور میزند« وَ لْیسْتَعْفِفِ » عفّت را برای آن کسانی که دیگر عجوزه شده و دیگر امید اینکه او ازدواج کند نیست. می گوید او هم عفّت! هم از بچه عفّت، هم از پیرزن عفّت.
انتقاد از بی مبالاتی پدران و مادران در نوع پوشش خود و فرزندان
اسلام بر محور پرده داری است که پرده داری امری است فطری برای انسان، ما به الامتیاز انسان از حیوانات است، روی این تکیه می کند، همسو با او است. نکند یک کاری کنی آنچه را که من در نهاد او گذاشتم به عنوان ودیعه الهیّه که حیاست، این پرده را توِ پدر و مادر بدری! فرزند نابالغ را می گوید. بالغ شد که هیچ! وای به حال آن کسانی که این فرزندان نابالغ را نیمه عریان در ملأ عام بیاورند، وای به حالتان! می گوید در خانه ات، در اتاقت که می خواهد بیایدـ ای پدر، ای مادر ـ به او بگو وقتی خواست وارد شود، به درب بزند و اجازه بگیرد و سرزده وارد نشود. وای به حال تو ای پدر و مادر! که ـ نعوذ بالله- خودت بخواهی اینگونه در ملأ عام بیایی، تو مسلمانی!؟ تو دنباله رو فاطمه سلام الله علیها هستی؟! آیه خواندم برای تو، من اهل خطابه و شعار نیستم! می گوید اینها در این سه نوبت اجازه بگیرند. چون آن سه نوبت که در اتاقت هستی خلوت گاه تو است، نیمه عریانی. با لباس خواب هم تو را نبیند، پرده حیای او دریده می شود.
عنصر حیاء در حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
همه شما شنیده اید دیگر و می دانید که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها: فرمود «فاطِمَةٌ بَضعَةٌ مِنّی» فاطمه پارۀ تن من است. میدانید این را چه جاهایی گفته است؟ اکثر مواردی که پیغمبر گفته است «این پارۀ تن من است» کجا بوده است؟ در چه رابطه ای گفته است؟ این تعبیر متواتر است، عامّه و خاصّه نقل کرده اند، در این هیچ شبهه ای نیست، یک نفر شبهه نکرده که این را پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نگفته است، من چند مورد آن را می گویم:
بهترین زن ها کیست؟
اول: داریم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خودشان نشسته بودند و اصحابشان هم بودند، سؤال فرمود: «ما هو خَیرُ للنِّساءِ؟» بهترین زن ها کیست؟ راوی می گوید: «فلَم نَدرِ ما نَقوُل» گفتیم نمی دانیم چه بگوییم، «فَصارَ عَلِیٌّ إِلی فاطِمَة فَأَخبَرَها بِذلِک»؛ دارد آنجا امیرالمؤمنین علی علیه السلام رفت و وارد منزل شد و قضیه را گفت. گفت یک هم چنین سؤالی پیغمبر صلی الله علیه و آله کرده همه در جواب آن مانده اند، زهرا سلام الله علیها گفت: بهترین زنان، آن زنی است که به مرد نامحرم نگاه نکند و مرد نامحرم هم او را نبیند. علی علیه السلام برگشت، به پیغمبر صلی الله علیه و آله جواب را گفت. پیغمبر صلی الله علیه و آله رو کرد و فرمود: «فَقالَ لَه: مَن عَلَّمَکَ هذا؟»، بگو ببینم چه کسی این را به تو یاد داد؟ «قال: فاطمة» فرمود: فاطمه. اینجا بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّها بَضعَةٌ مِنّی»[10] یک مورد اینجا بود.
حجاب از مرد نابینا
دوم: روایت از امام هفتم علیه السلام است که این را شنیدید و شاید منبری ها برای شما نقل کرده باشند، یک شخص نابینایی آمد و اجازه گرفت که وارد بشود، و زهرا سلام الله علیها بلافاصله رفت و پوشش را بر تن کرد. ما می گوییم چادر. هرچه بود. پیغمبر صلی الله علیه و آله رو کرد به او و گفت چرا رفتی چادر سرت کردی؟! اینکه نابینا است! البته این را پیغمبر صلی الله علیه و آله عمداً گفت، برای اینکه این مطلب به من و تو برسد.(ای مادرها! توجّه کنید) گفت این که تو را نمی بیند «فَقالَتْ إِنْ لَمْ یَکُنْ یَرانِی فَإِنّی أَرَاهُ وَ هُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ فَقَالَ رسوُلُ اللهأَشْهَدُ أَنَّکَ بَضْعَةٌ مِنّی»؛[11] زهرا سلام الله علیها عرضه داشت: او من را نمی بیند؛ ولی من که او را می بینم! او بوی من را استشمام می کند. من نشنیده ام که زهرا علیهاالسلام مثلاً آن موقع عطر زده بوده است. اینجا پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: من گواهی می دهم که تو پارۀ تن منی.
پوشاندن خود از نامحرم؛ نزدیک ترین حالات زن به پروردگار
سوم: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله راجع به زن از اصحابش سؤال کرد و بعد فرمود: «مَتی تَکوُنُ أَدْنَی مِنْ رَبِّها؛ در چه حالتی است که زن خیلی به پروردگارش نزدیک می شود؟» نزدیک ترین جا به پروردگارش کجا است؟ قرب الی الله تعالی مراتب دارد، درجات دارد. آنجایی که خیلی نزدیک می شود به خدا کجاست؟ «فَلَمّا سَمِعَتْ فاطِمَةُ ذلِکَ قالَتْ: أَدْنَی مَا تَکوُنُ أنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِها» وقتی زهراسلام الله علیها شنید با یک جملۀ کنایه ای فرمود: آن حالتی که خودش را از نامحرم می پوشاند، نزدیک ترین حالت به خدا است. نه نماز! نه سجده! نه روزه! آن وقت می دانی پیغمبر صلی الله علیه و آله چه فرمود؟ «فَقال رُسولُ الله إِنَّ فاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنّی»[12] خیلی روایت داریم؛ کجاها گفت؟ در چه رابطه ای گفت؟ مربوط به چه خصوصیّت او بود که پاره تن اوست؟ آنجایی را که پرده دار است نه پرده در.
احکام اسلام بر محور حیاست
بسیاری از احکامی که در شریعت داریم چه در بُعد اجتماعی، چه در بُعد فردی بر محور حیاست. در بُعد اجتماعی و فردی مثال می زنم: در بُعد اجتماعی: شما خیلی می گویید امربه معروف نهی از منکر، البته این روزها لَقلَقه زبان شده است ولی عملاً خبری نیست. شوخی هم می کنند، نمی خواهم حرف هایی را بزنم. این پرده داری است و پرده دری در سطح جامعه. اینکه نهی از منکر واجب است برای همین است. می خواهد پرده دری کند در جامعه؛ منکر، پرده دری است. جلوی پرده دری در جامعه را می خواهد بگیرد، می گوید نهی از منکر واجب است. چرا؟ چون پرده دری است در جامعه، پُررو کردن مردم نسبت به خدا است، حریم الهی را شکستن است، حیای من الله را از بین بردن است، بیاورم در قالب اصطلاح، چون جلسه گذشته گفتم حیاء من الله، حیاء من الخلق، حیاء من النفس. بالاترین حیاء، حیاء من الله است. این می خواهد پرده دری کند. لذا اینجا نگاه کنید مسئله این است، دوباره حیاء محوریت دارد، بحث پرده داری است و پرده دری است. مثال در بعد فردی: غیبت حرام است. چرا؟ چون پرده دری است، عیب دیگران را فاش کردن و بازگو کردن حرام است. این پرده دری است. می گوید حرام است. باید پرده دار باشی نه پرده در. حالا اگر خودش پرده خودش را درید، خودش سوا است می گوید اینجا دیگر رهایش کن. «قَالَ رَسوُلُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: مَن أَلْقَی جِلْبَابَ الْحَیاءَ فَلا غِیْبَةَ لَهُ؛[13] کسی که خودش پرده حیاء را کنار زد، اینجا غیبت او اشکال ندارد.» حتی پیغمبر در روایت «جلباب» یعنی پرده مصرف می کند. یعنی خودش، خودش را بی آبرو کرده است. نگاه کنید من به عنوان مثال گفتم، غالب احکام شرعیّه بر محور حیاء است. من نمی خواهم وارد این بحث بشوم، این بحث خودش، بحث مفصّلی است، چه فردی آن، چه اجتماعی آن، محور، حیاء و پرده داری است و در مقابل پردهدری است که حرام است. پرده داری واجب و پرده دری حرام است.
وظیفه پدر و مادر شکوفا کردن عنصر حیاء در فرزند است
غرض این که: چون بحث راجع به خانواده بود، پدر و مادر باید این غریزه انسانیّه ای که در او است را شکوفا کنند نه اینکه حیاء را در کودک سرکوب کنند. لذا آیه صریحاً اینها را می گوید. تا می گویی آخر این چه قیافه ای است که دختر خرد سالت را بیرون آوردی؟ می گوید هنوز تکلیف نشده است؛ تویی که مَحرَم او هستی، قرآن می گوید بدون اجازه وارد نشود، آن وقت تو او را نیمه عریان آورده ای در ملأ عام؟ خاک بر سر شیطان. ـ نعوذ بالله ـ خودت هم در کنار او همین گونه؟ ـ نعوذ بالله ـ گفتم نمی توانم من حرف بزنم، بدان که تو داری به او روش می دهی و تربیتش می کنی و او را بیحیاء بار می آوری.
ذکر توسّل
حق داشت پیغمبر صلی الله علیه و آله، آن گونه که در روایات معتبره هم هست، هنگام وفاتش که می شود ابن عباس نقل می کند که دیدیم بارها و بارها پیغمبر صلی الله علیه و آله گریه می کند، گریه هم به گونه ای است که اشک هایش روی محاسنش سرازیر می شود، همه هم تعجّب کردیم، سؤال کردیم: یا رسول الله سبب گریه شما چیست؟ چرا این قدر گریه می کنید؟ فرمود: گریه می کنم برای فرزندانم و آنچه را که این امّت بعد از من به آنها روا می دارند، به تعبیر من این کلّی بود. دومی آن: می دانی چیست؟ اسطورۀ عصمت و حیا را می کوبند. بَضعَةٌ مِنّی را. یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها، اسطوره عصمت و حیا را می کوبندش. می فرماید: «کَأَنّی بِفاطِمة.»[14] اسم می برد دیگر. گویا می بینم دخترم فاطمه را، می بینم، که به او ستم شده است، منِ بابا را صدا می کند، می گوید «یا أَبَتاه»، منِ پدر را صدا می کند، احدی از این امّت او را اجابت نمی کند، کمک او نمی کند، این چه وقت بود؟ می گویند موقعی که زهرا بین در و دیوار قرار گرفت، صدای او بلند شد «یا أَبَتاه... .
پی نوشت ها:
[1] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 444.
[2] حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 20، صفحه 154.
[3] آمدی، غرر الحکم، صفحه 257، روایت 5454.
[4] نور، آیات 58-59.
[5] نور، آیه 27.
[6] نور، آیه 28.
[7] نور، آیه 27.
[8] نور، آیه 28.
[9] نور، آیه 33.
[10] حلیة الأولیاء، ج 2، ص 41.
[11] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، جلد 43، صفحه 91.
[12] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، جلد 43، صفحه 92.
[13] نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، جلد 8، صفحه 461.
[14] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، جلد 43، صفحه 156.