ماهان شبکه ایرانیان

جنگ تبلیغاتی و تخریب غرب علیه اسلام

جهانی سازی در یکی از ابعاد خود به معنی تبعیت ناخودآگاه غیرغربی از ارزش ها و مفاهیم غربی است، حتی اگر این ارزش ها و مفاهیم با منافع ملت های غیرغربی در تضاد باشد. جهانی سازی ارزش ها به معنی شبیه سازی ناخودآگاه انسان با مردان (سفیدپوست) استعمارگر است.

جنگ تبلیغاتی و تخریب غرب علیه اسلام

جهانی سازی در یکی از ابعاد خود به معنی تبعیت ناخودآگاه غیرغربی از ارزش ها و مفاهیم غربی است، حتی اگر این ارزش ها و مفاهیم با منافع ملت های غیرغربی در تضاد باشد. جهانی سازی ارزش ها به معنی شبیه سازی ناخودآگاه انسان با مردان (سفیدپوست) استعمارگر است.

ادوارد سعید در پایان کتاب فرهنگ و امپریالیسم می نویسد که یکی از آسیب های استعمار به ملت های در حال توسعه این است که هویت ویژه ای را مخصوص به خود آن ها نشان می دهد، این در حالی است که این هویت برگرفته از تقسیم بندی هایی است که استعمار در راستای خدمت به منافع خود، آن ها را ایجاد کرده است، به عنوان مثال برای ساکنان رواندا و بوروندی این گونه وانمود می کند که تقسیمات هوتو و توتسی در نتیجه رویکردهای اجتماعی عمیق است.

گفتمان تاریخی غرب در زمینه خصومت با اسلام نیز از سوی برخی مسلمانان دنبال می شود، این در حالی است که کشورهای غربی ابزارهای جنگ های گذشته خود در کشورهای عرب و مسلمان را بار دیگر روی کار آورده اند. البته کاخ سفید چندی پیش کنگره ای برای مبارزه با افراط گرایی برگزار کرد و تعدادی از «عناصر معتدل» از عربستان سعودی، امارات، مصر، قطر، اوگاندا، بحرین و اردن به علاوه نمایندگانی از قزاقستان را به آن دعوت کرد تا ما در مورد متجاوزان به حقوق بشر در غرب چیزی نگوییم.

آمریکا تصمیم به مبارزه با افراط گرایی گرفت، همان طور که در طول جنگ سرد با مظاهر افراط گرایی چپ گرا لائیک و روشن فکری و فمینیستی در تمامی کشورهای در حال توسعه مبارزه کرد. این کشور با همکاری دولت عربستان، اردن و پاکستان ارزش های موسوم به افراط گرایی واپس گرای اسلامی را برای کنار زدن مارکسیسم ترویج کرد. آمریکا در آن زمان به بسیج دینی و مذهبی مسلمانان برای مبارزه با رویکردهای روشن فکری و لیبرالیسم در زمان جنگ سرد تشویق می کرد.

باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا به علت این که در کنار اسم بردن از گروه های افراطی، از واژه اسلام گرایان استفاده نکرده بود، از سوی تیم سیاست مداران آمریکایی هدف انتقادات گسترده قرار داشت، چرا که از نظر آمریکایی ها افراط گرایی مقارن با نام اسلام است. افراطی خواندن رویکردهای اسلامی در راستای منافع سیاسی موجود و جنجال گسترده و بی پایانی است که در جهان به وجودآمده است. آیا اسلام بی گناه است یا گناه کار است؟

محکوم کردن اسلام یکی از مهم ترین ویژگی های نحوه تعامل غرب با این دین است. از دیدگاه غرب، اسلام همواره در مظان اتهام قرار دارد، چه در قرون وسطی و چه در دوره لیبرالیسم استعماری. به همین علت، توحش گروه تروریستی داعش حوادث در غرب و شرق بر سر زبان ها قرار دارد. این گروه از لحاظ تاکتیکی و هدف، اقدامات تروریستی را دنبال می کند و با ایجاد تروریسمی جدید، در این مسیر گام نهاده است.

با این وجود، داعش وسایل شکنجه های جدیدی را اختراع نکرده و هیچ دیدگاه جدیدی برای منطقه ما به وجود نیاورده است. داعش اجرای عملی دیدگاه حاکم در عربستان سعودی است که البته اجرای حکم های آن را از طریق تصاویر تلویزیونی منتشر می کند. این در حالی است که رژیم آل سعود کسانی که جرأت تصویربرداری یا تهیه فیلم و عکس از قطع سر متهمان یا شلاق زدن مستمر آن ها در میدان های عمومی نمایند، را مجازات می کند.

در غرب تلاش شده تا توحش همواره در کنار اسلام قرار گیرد، حتی در شرق نیز گاهی اوقات این موضوع دنبال می شود، به ویژه وقتی که شرق شناسان بومی (غالبا کلیسایی) مطالبی را در زمینه خصومت و نفرت از اسلام بیان می کنند. گفتمان نفتی عربستان سعودی که در حمایت از غرب و رژیم صهیونیستی قرار دارد نیز مبتنی بر انتشار مجدد و تزریق بسیاری از مطالب غربی - صهیونیستی بر ضد اعراب و مسلمانان است، از همین رو است که می بینیم بسیاری از صفحات روزنامه های الشرق الاوسط و المجله که از سوی خاندان حاکم عربستان سعودی تأمین مالی می شوند، مملو از نوشته های افراط گرایان صهیونیسم و افرادی است که دشمنی خود با اسلام را در غرب به اثبات رساندند.

هفته نامه المجله مقاله ای طولانی از «جوشوا مرافچیک» منتشر کرد. این فرد صهیونیست یک چهره آکادمیک یا کارشناس امور خاورمیانه نبود، بلکه تنها تخصص وی ضدیت با اعراب است و در این مسیر صهیونیستی گام نهاده است تا نوشته های «ادوار سعید» را مورد نقد و توهین قرار دهد. حامیان حرمین شریفین نیز به ترویج کنندگان دیدگاه های ضد صهیونیستی تبدیل شده اند و این روند وجهه اسلام را در شرق و غرب تخریب می کند.

آیا می توان از وحشی گری یا تروریسم اسلامی صحبت کرد؟ چرا بعد از گذشت نیم قرن از جنایت ها و اقدامات ترویستی از سوی یهودی ها، لکه تروریسم یهودی به آن ها نمی چسبد؟ البته برچسب تروریسم به دین در هر دو حالت اشتباه است، چه تعداد پیروان آن دین کم باشد یا زیاد، چرا که وحشی گری مشابه دین نیست و این لائیک ها و ملحدها هستند که سعی دارند هر نوع تروریسم یا وحشی گری را به دین پیوند دهند.

این بدان معنا نیست که ضرورتاً همه پیروان ادیان از تمامی اتهامات مطرح شده در این حالت ها مبرا هستند، چرا که به عنوان مثال حاکمیت کلیسای کاتولیک به عنوان بالاترین مرجع دینی مسیحیت در طول تاریخ مسئول اعلام رسمی جنگ های صلیبی و قاچاق زنان تحت عنوان مبارزه با ساحره ها بوده است، یا در زمانی که حاکمیت سیاسی را در دست داشت، اقلیت ها را سرکوب می کرد. این وصله بنا به یک علت ساده به اسلام نمی چسبد، چرا که حاکمان طاغوتی در جهان اسلام بیش از این که به دین مرتبط باشند، با استعمار مرتبط هستند.

صحبت از وحشی گری در اسلام این نکته را ضروری می سازد که فرضیه نسبت عاملان این اقدامات یا حاکمان مسلمان به دین اسلام بررسی شود. برخی نویسندگان از جمله «هادی العلوی» در کتاب «تاریخ شکنجه در اسلام» سعی کردند شکنجه ها و جنایت ها را به صورت کلی به اسلام نسبت دهند، اما چنین تعمیمی می تواند منجر به ترویج دیدگاه های سنتی شرق شناسان شود. به صورت دقیق نمی توان جنایت های تعدادی از مسلمانان را به دین نسبت داد. چنین تعمیمی هرگز در یهودیت یا مسیحیت انجام نمی شود.

روش کنونی غربی بر دو موضوع اصرار دارد؛ اول این که اقدام هر مسلمانی را در هر نقطه ای از دنیا به اسلام نسبت داده و دین را سرزنش کند و دوم این که برای تغییر دیدگاه های اسلامی و تفسیر نصوص دینی بر اساس منافع غرب و رژیم صهیونیستی تلاش می کند. من در پاسخ به روزنامه نگار نیویورک تایمز در سال 1993 و بعد از حوادث دوره اول در انفجار مرکز تجارت جهانی گفتم که هدف من نفی تهمت تروریسم از برخی مسلمانان نیست، بلکه مسلمانان نیز مانند دیگر ادیان و جماعت ها، تعدادی جنایت کار و تروریست و اراذل و اوباش در خود دارند، اما نباید اقدامات جنایت کاران و تروریست ها به دین اسلام یا فرهنگ عرب یا تاریخ منطقه تعمیم داده و این ها را مسئول شرارت هایی بدانیم که تنها منحصر به مسلمانان نیست.

راهکارهای گوناگونی برای مطالعه توحش اسلامی معاصر وجود دارد، یکی از این موارد این که می توان این پدیده را هم در ابعاد سیاسی و تاریخ معاصر مورد بررسی قرار داد. این روشی است که «رابرت بیب» در کتاب خود در مورد پدیده عملیات های انتحاری معاصر مطرح کرده و در نتیجه به این موضوع رسیده که این اقدامات با یک دین یا اعتقاد واحد مرتبط نیست، بلکه ملت های مختلف با مذاهب گوناگون (از جمله چپ گرایان لائیک ) چنین اقداماتی را با انگیزه های مشترک که رها شدن از دست اشغال گری خارجی است، انجام می دهند.

در واقع شبه نظامیان صهیونیستی پیشگامان اولیه ورود رویکردهای وحشیانه و تروریستی به منطقه بودند و خاورمیانه پیش از آن ها نظیر این اقدامات را به خود ندیده بود. گروهک های صهیونیستی، توحش و تروریسم را در رویکردهای زیر دنبال می کردند: پرتاب نارنجک به داخل قهوه خانه ها، اتوبوس ها و بازارهای عمومی و ایجاد انفجار در هتل ها و سفارتخانه ها و بمب گذاری خودروهای اورژانس و ارسال بسته های بمب گذاری شده پستی.

این دیدگاه همچنین در میان شبه نظامیان راست گرای فرقه ای در جنگ لبنان شامل شبه نظامیان حزب الکتائب و نمور الاحرار و حراس الارز و التنظیم نیز قابل مشاهده است، این گروه های شبه نظامی اولین جریان های جنگ طلب عربی معاصر بودند که البته مسلمان نبودند بلکه دیدگاه ها و رویکردها و شعارهای آنها و نمادهایشان برگرفته از مسیحیت بود. البته همان طور که گفته شد تحمیل مسئولیت این گروه ها به دین مسیح نیز اجحاف است. این گروه ها مانند صهیونیست ها وسایل شکنجه وحشیانه ای را ابداع کردند که منطقه پیش از این شاهد آنها نبود.

همبستگی و همراهی این شبه نظامیان با دشمن صهیونیستی احتمالاً منجر به مشارکت طرفین در اجرای انواع متفاوتی از وحشی گری بود که با الهام از یکدیگر دنبال می کردند. گروگان گیری های فرقه ای و موشک باران بی هدف مناطق شهری از جمله اقداماتی بود که این گروه ها انجام می دادند.

آمریکا بنا به دلایل متعدد نمی خواهد به صورت واقعی جلوی عوامل افراط گرایی و وحشی گری در منطقه را بگیرد. این کشور نمی خواهد مسئولیت خود در قبال تشکیل این گروه ها و اقدامات وحشیانه و تروریستی آن ها را بپذیرد. آمریکا و اسرائیل و هواپیماهای غربی از فراز آسمان کشورهای عربی مردم را به آتش می کشند و عناصر داعش در روی زمین این کار را انجام می دهند. اقدامات این دو مشابه است؛ گر چه لوازم و انگیزه های آن ها با هم تفاوت دارد.

گفتمان غرب در مورد اسلام این روزها تفاوت زیادی با گفتمان آلمان نازی در مورد یهودیان در دهه 80 قرن گذشته ندارد. «اندرو هیگنز» خبرنگار نیویورک تایمز در دانمارک هفته جاری در رابطه با مسلمانان این کشور نوشت: «مسلمانان دانمارک ممکن است مانند دیگر کشورهای اروپایی با همسایگان خود همزیستی کنند، اما دیدگاه های خود در مورد ارزش ها و رویکردهای متأثر از توطئه ناشی از وابستگی به کشورهایشان را در خود دارند. » اگر این سخنان در مورد یهودیان مطرح می شد، تظاهرات گسترده ای بر ضد نویسنده و روزنامه صورت می گرفت.

مجله آتلانتیک منثلی در مقاله ای بسیار طولانی از داعش که چندی قبل منتشر کرد و در آن از نظرات «برنارد هیکل» مورخ نیز کمک گرفت، به هر کسی که ساحت اسلام را از جنایت های داعش مبرا می داند، اعتراض کرده و این سخن که «اسلام دین صلح است» را به تمسخر گرفته است.

جهان عرب توحشی مانند جنگ جهانی دوم را به خود ندیده است، جنگی که هیچ یک از طرفین آن یا طراحان و عوامل آن مسلمان نبودند، جنگی که تقابل دو اردوگاه در آن به کشته شدن میلیون ها نفر منجر شد و میلیون ها زن مورد تجاوز قرارگرفتند. ژنرال «کرتش لو مای» فرمانده نیروهای آمریکایی در پاسیفیک به مشاور خود «رابرت ماکنمارا» که بعدها وزیر دفاع آمریکا در زمان جنگ ویتنام و پس از آن رئیس بانک جهانی شد، گفته بود که اگر ما در این جنگ شکست می خوردیم به علت جنایت های جنگی محاکمه می شدیم.

وی به همراه مشاورش همان کسانی بودند که مواضع مسکونی ژاپن را برای بمباران روزانه انتخاب می کردند و تنها در یک شب بمباران حدود 100 هزار ژاپنی را کشتند. کتاب «جنگ بدون ترحم» جزئیات فجایع و وحشی گری نیروهای آمریکایی در جنگ در پاسیفیک را تشریح می کند. در آن زمان گوش نظامیان ژاپنی بریده می شد و به عنوان جا سوئیچی مورد استفاده قرار می گرفت. جنایت های آلمانی ها در استفاده از تکنولوژی روز برای کشتار میلیون ها انسان از دیگر فجایع انسانی در جهان است.

وحشی گری به یک دین یا طایفه یا فرقه منحصر نیست، این را «حنة ارندت» در کتاب خود مطرح کرد، اما این اقدام خشم صهیونیست ها را برانگیخت. «میشل فوکو» در یکی از کتاب های خود به نام «شکنجه و سانسور» به موضوع قتل و شکنجه در تاریخ اروپا و ارتباط راهکارهای سانسور و سرکوب شدید از سوی دستگاه حاکمیت با شکنجه و قتل پرداخته است. البته این موضوع، مسلمانان و غیرمسلمانان را از مسئولیت بهره برداری از دین در راستای اهداف و سازمان ها و اعتقادات وحشیانه معاف نمی کند.

این مسئولیت در حال حاضر برعهده غرب نیز قرار دارد. وحشی گری های داعش و سازمان های وابسته به آن که از سیاق جنگ های آمریکا در منطقه و سیاست های غرب در قبال سوریه در 4 سال اخیر برآمده اند، نقش مهم و سرنوشت سازی در ایجاد گروه های وحشی داشته است. انتشار فیلم ها و تصاویر داعش، دیگر توجه به تصاویر وحشی گری های آمریکایی ها در عراق و افغانستان را از رونق انداخته است.

طبعاً غرب می خواهد با استفاده از وحشی گری داعش این اجازه را به خود بدهد که تعریفی جدید از اسلام ارائه کند و به این ترتیب عقب نشینی های سیاسی از اعراب و مسلمانان به دست آورد. غرب می خواهد تروریسم داعشی را دینی جلوه دهد، اما انسان می تواند این پدیده را به عنوان یکی از سرریز های وحشی گری سیاست ها و جنگ های آمریکا در منطقه ما در طول دهه های طولانی گذشته بداند.

البته وحشی گری غربی ها و دشمن اسرائیلی همواره با زیبا جلوه دادن از سوی دولت های غربی همراه بوده و آن ها با شعارهای فریبنده نظیر آزادی و دموکراسی، این روش را در پیش می گیرند و لیبرال های داخلی نیز گفتمان نژادپرستانه «سرکوب خویش» را از غربی ها نشخوار می کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان