شادی یک انتخاب است و آنچه را که افراد نه چندان شاد انجام نمیدهند این است که در لحظه، زندگی نمیکنند و از هر فرصتی برای شاد و خوشبخت بودن بهره نمیبرند. واقعیت این است که هرکدام از ما فرصتهای بیشماری را برای تجربه و لمس شادی و سرخوشی که سخت به دنبال آن هستیم، بدست میآوریم، اما مسئله این است که استفاده از این فرصتها را انتخاب میکنیم یا خیر. به منظور درک بیشتر این موضوع، در ادامه چند مثال و نمونهای که هرروز با آن برخورد داریم آورده شده است:
خانمی خانهدار هستید که مسئولیت فرزندان و خانه بر دوش شما است، و به ندرت فرصتی برای استراحت پیدا میکنید.
دوستتان با شما تماس گرفته و میخواهد که با او به بیرون بروید، اما شما به دلیل کارهایی که دارید و شاید به دلیل کوچک بودن فرزندانتان و اینکه نمیتوانید آنها را تنها بگذارید، دعوت دوست خود را رد میکنید. دلتان برای خودتان سوخته و به انجام «کاری» ادامه میدهید که بجای استفاده از فرصتی که برای شاد ساختن خود بدست آورده بودید، آن را برگزیدید. افراد شاد کاری را که شما کردید انجام نمیدهند. اگر این افراد حقیقتاً فرصتی را برای شاد شدن پیش روی خود ببینند، به خوبی از آن استفاده میکنند. این افراد «کارهای روزانه» را به کناری گذاشته و شاید کودکان را پیش مادربزرگشان گذاشته و یا شاید آنها را با خود همراه ببرند، اما هرگز نسبت به انتخابهای خود خم به ابرو نمیآورند. صرف نظر از این واقعیت که آیا از سوی کسی برای تفریح یا بیرون رفتن دعوت میشوید یا خیر، بایستی خودتان نخستین قدم را برای شاد شدن خود بردارید. چرا فرزندان خود را در یک روز آفتابی به ساحل دریا نبرده و تمام روز را با آنها به بازی و خنده و تفریح نمیگذرانید؟ این شما هستید که انتخاب میکنید فرصت و زمانی که خداوند به شما اعطا کرده را با فرزندان بسیار خوبتان چگونه بگذرانید، اینکه این موقعیت را یک بار و زحمت پنداشته و یا آن را یک موهبت زندگی بدانید، دست خودتان است!
شما یک کارمند سختکوش بوده که خیلی کم فرصت با خانواده و دوستان بودن را پیدا میکنید، به این دلیل که کار شما را مشغول خود میسازد.
آرزو میکنید که میتوانستید تمام مدت در خانه با عزیزانتان باشید، اما شما مسئولیت پول در آوردن و خرج و مخارج زندگی را برعهده داشته و در نتیجه ناخواسته و با بیمیلی، کار اولویت اول شما خواهد بود. شاید هم عاشق کار خود باشید و شاید در این کار مهارت داشته باشید، اما آیا حقیقتاً شاد هستید؟ آیا زمانی که میخواهید میزان شادی موجود در درون و یا اطراف خود را بسنجید، بدون هیچگونه پشیمانی و احساس گناه به زندگی خود ادامه میدهید؟ قول میدهید که آخر هفته را با خانوادهی خود بگذرانید، اما بجای آن رئیستان شما را به بازی گلف دعوت میکند. به سختی این موضوع را با خانوادهی خود درمیان گذاشته و شاهد ناراحتی و شکسته شدن دلشان خواهید بود. حال آنکه میدانیم، نه گفتن به رئیستان کار سختی است، اما آیا راه و چارهی دیگری نیز دارید؟ خوب بایستی گفت که بله شما راه و انتخابی پیش رو دارید! اگر آنقدر برایتان اهمیت دارد، چرا هم خانواده و هم رئیس را وارد برنامهی خود نمیکنید؟ همیشه میتوانید تعطیلات خوبی را در یک مرکز تفریحی و یا حومهی شهر داشته باشید، جایی که بتوانید گلف بازی کرده، با خانواده باشید، غذا بخورید و تفریح کنید. اگر حقیقتاً خواهان آن هستید، میتوانید به خواستهی خود برسید و خود را تمام مدت با صورتهای شادی در اطراف خود همراه سازید.
از این نمونههایی که چگونه میتوانید شادی را انتخاب کنید، فراوان وجود دارد و تمام این مثالها تنها در یک خط جمع میشوند ـ چگونه زندگی خود را در دست میگیرید، چگونه فرصتها را میبینید و چگونه از آنها استفاده میکنید! آیا میدانید؟ در روانشناسی، اعتقاد بر این است که احساس شادی، خوشی، هیجان، و چابکی با بخش یا قسمت چپ مغز در ارتباط است، در حالی که افسردگی، اضطراب، و نگرانی با قسمت راست مغز مرتبط میباشند. طی مطالعهی انجام شده توسط پروفسور ریچارد دیویدسون در دانشگاه ویسکانسین، مدیتیشین یا مراقبه در واقع ممکن است به تغییر فعالیت مغز از راست به چپ و القای شادی و خوشی بجای نگرانی و افسردگی کمک کند.
یک نتیجهگیری خوب...
اگر شادی و خوشبختی را در کوچکترین، کم اهمیتترین و ناچیزترین چیزها در زندگی بیابیم، سنگینترین بار، مشکل، دردسر، مسئولیت و یا هرآنچه آن را مینامید، با میزان استرس کمتر، تحت کنترل در آورده خواهند شد. بله شادی یک انتخاب است و شما هستید که انتخاب میکنید چگونه در زندگی شاد و یا خوشبخت باشید؛ هیچ کس دیگری غیر از خودتان این کار را نمیکند!