شخصیت استثنایی و ممتاز
خصوصیات امام، استثنایی و ممتاز و بی نظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر می یابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهای ما را گداخته است و غم سنگینی قلبهای ما را می فشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس می کنیم....[1]
محو در اراده ی الهی و تکلیف شرعی
شخصیت امام تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمانهای او مربوط می شد. او با همت بلندی که داشت، هدفهای بسیار عظیمی را انتخاب می کرد. تصور این هدفها، برای آدمهای معمولی دشوار بود و می پنداشتند آن هدفهای والا، دست نیافتنی هستند؛ لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگی ناپذیری و استعدادهای فراوان و تواناییهای اعجاب انگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود، به کار می افتاد و در سمت هدفهای مورد نظرش پیش می رفت و ناگهان همه می دیدند که آن هدفها محقق شده اند.
نقطه ی اساسی کار او، این بود که در اراده ی الهی و تکلیف شرعی محو می شد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها می مانست و عمل صالحش با خستگی ناپذیری باورنکردنی توأم بود. آن چنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت می کرد. به همین خاطر، هدفهای بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن به قله ها امکان پذیر گردید.[2]
شخصیتی عظیم با جامع صفات
شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیای معصومین، با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود. او ودیعه ی خدا در دست ما، حجت خدا بر ما، و نشانه ی عظمت الهی بود. وقتی انسان او را می دید، عظمت بزرگان دین را باور می کرد. ما نمی توانیم عظمت پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، سیدالشّهداء(ع)، امام صادق(ع) و بقیه ی اولیا را حتّی درست تصور کنیم؛ ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند؛ اما وقتی انسان می دید شخصیتی با عظمت امام عزیزمان و با آن همه ابعاد گوناگون: ایمان قوی، عقل کامل، دارای حکمت، هوشمندی، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بی اعتنایی به زخارف دنیا، تقوا و ورع و خداترسی و عبودیت مخلصانه برای خدا، دست نیافتنی است، و مشاهده می کرد که همین شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهای فروزان آسمان ولایت، اظهار کوچکی و تواضع و خاکساری می کند و خودش را در مقابل آنها ذره یی به حساب می آورد، آن وقت انسان می فهمید که پیامبران و اولیای معصومین(ع) چه قدر بزرگ بودند.[3]
فاتح فتح الفتوح
در پیامی به مناسبت یکی از فتوحات ارزنده ی شما در جبهه فرمودند: فتح الفتوح، عبارت از ساختن این گونه انسانها و جوانهاست. در حقیقت، فاتح این فتح الفتوح، خود او بود. او بود که این انسانها را ساخت. او بود که این فضا را مهیا کرد. او بود که مسیر را به وجود آورد. او بود که ارزشهای اسلامی را بعد از انزوا و خمول، دوباره احیا کرد. میراث او، همین ارزشها و همین جمهوری اسلامی است. هر کدام از ما در هر مسؤولیتی که هستیم، عشق و محبت وافرمان را به آن عزیز، باید در حفظ و تداوم ارزشها و نظام جمهوری اسلامی مجسم کنیم.[4]
عبد صالح و نیایشگر گریان نیمه شب ها
شخصیتی آن چنان بزرگ بود که در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، به جز انبیا و اولیای معصومین(علیهم السّلام)، به دشواری می توان کسی را با این ابعاد و این خصوصیات تصور کرد.
آن بزرگوار، قوّت ایمان را با عمل صالح، و اراده ی پولادین را با همت بلند، و شجاعت اخلاقی را با حزم و حکمت، و صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و کیاست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، و ابهت و صلابت رهبری را با رقت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و کمیاب را که مجموعه ی آن در قرنها و قرنها بندرت ممکن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیز یگانه، شخصیتی دست نیافتنی، و جایگاه والای انسانی او، جایگاهی دور از تصور و اساطیرگونه بود.
او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ایران و امید روشن همه ی مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بنده ی خاضع خدا و نیایشگر گریان نیمه شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوی کامل یک مسلمان و نمونه ی بارز یک رهبر اسلامی بود. او، به اسلام عزت بخشید و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او، ملت ایران را از اسارت بیگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصیت و خودباوری بخشید. و او، صلای استقلال و آزادگی را در سراسر جهان سرداد و امید را در دلهای ملل تحت ستم جهان زنده کرد. و او، در عصری که همه ی دستهای قدرتمند سیاسی برای منزوی کردن دین و معنویت و ارزشهای اخلاقی تلاش می کردند، نظامی بر اساس دین و معنویت و ارزشهای اخلاقی پدید آورد و دولت و سیاستی اسلامی بنیان نهاد. و او، جمهوری اسلامی را ده سال در میان طوفانهای سهمگین و حوادث سرنوشت ساز، قدرتمندانه اداره و حراست و هدایت کرد و به نقطه یی مطمئن رسانید. ده سال رهبری او برای مردم و مدیران ما، یادگاری فراموش نشدنی و ذخیره یی بس گرانبهاست.[5]
شخصیت ممتاز
شخصیت امام(ره) با هیچکدام از رهبرهای دنیا قابل مقایسه نیست؛ او را فقط با پیامبران و اولیا و معصومان(ع) می توان مقایسه کرد. او شاگرد و دنباله روِ آنها بود و به همین خاطر نمی توان با رهبرهای سیاسی دنیا مقایسه اش کرد.[6]
انسانی حکیم و حلیم و آینده نگر
امام(ره) انسانی بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم شناس، تیزبین، حلیم، متین و آینده نگر بود؛ که هرکدام از این صفات، کافی بود که شخصی را در مرتبه یی والا جای دهد و احترام همگان را جلب کند. متانت و بردباری و حلم امام به گونه یی بود که اگر صد نفر در مجلسی سخنانی می گفتند که او آنها را قبول نداشت، تا لازم نمی دانست، حرفی نمی زد و سکوت می کرد؛ در صورتی که اگر در حضور آدمهای معمولی کلمه یی گفته شود که برخلاف عقیده ی آنها باشد، طوفانی در روحشان به وجود می آید که سریعاً پاسخ بدهند.[7]
امیر بر هوی ها و خواهش ها
حقیقتاً برای انسان بزرگ و شخصیت بی نظیری مثل امام عزیز و بزرگوارمان، جا دارد که برگزیده ترین انسانها و هوشمندترین ذهنها و صافترین و پاکترین دلها و جانها، از احساس تعظیم و تکریم سرشار شوند. فرق است میان شخصیتی که به خاطر مقام و سمت ظاهریش مورد احترام و تجلیل واقع می شود، و کسی که شخصیت و عظمت و عمق وجود و آراستگیهای گوناگون او، هر انسان بزرگ و قوی و هوشمندی را به تعظیم و تجلیل و ستایش و تکریم وادار می کند. امام عزیز ما، از این نوع انسانها بود.
امام(ره)، خصلتهای گوناگونی داشت: بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتندار و متقی بود. نمی شد حقیقتی را در چشم او واژگونه جلوه داد. دارای اراده یی پولادین بود و هیچ مانعی نمی توانست او را از حرکت باز دارد. انسانی بسیار دلرحم و رقیق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بی خود می شد، و چه در هنگام برخورد با نقطه هایی از زندگی انسانها که به طور طبیعی دلها را به عطوفت و رأفت وادار می کند. انگیزه های نفسانی، جاذبه های مادّی، هوی ها و هوسها، نمی توانست به قله ی رفیع وجود باتقوای او دست اندازی کند. او امیر هوی ها و خواهشهای خود بود؛ ولی خواهشها بر او حکومت نمی کردند. صبور و بردبار بود و سخت ترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او، تلاطم ایجاد نمی کرد.
شخصیت درخشنده
من قادر نیستم خصلتهای انسانی و والای این مرد بزرگ را که مثل خورشید در تاریخ ایران درخشید، توصیف کنم. سالهای متمادی خدمت امام بودم. از سال 37 با ایشان آشنا شدم و به درس او می رفتم. در دوره های مختلف زندگی و در بحرانهایی که پیش می آمد، رفتار حساب شده ی آن مرد را دیده بودم. این انسان استثنایی، اصلاً از نوع مردم زمان ما نبود. واقعاً نمی توانم خصلتها و خصوصیات این مرد بزرگ را توصیف کنم.[8]
عابد و مخلص
نکته ی اصلی این است که اگر در مجموعه ی ذی قیمتی که شخصیت معنوی امام(ره) را تشکیل داده بود، عنصر عبودیت و اخلاص وجود نمی داشت، او به این موفقیتها نمی رسید. بنابراین، کارهای انجام شده، خیلی عظیمتر از آن است که شخصیتی با همه ی آن خصوصیات منهای ارتباط با خدا بتواند آن کارها را انجام دهد.
امام که توانست این حرکت عظیم را در دنیا به وجود آورد، به خاطر آن بود که با خدا ارتباط داشت و در این راه ملاحظه ی هیچ چیزی را نمی کرد. امروز که او در میان ما نیست، سیل اعترافها و تعریفها سرازیر شده است و همه ی دنیا به اقدام عظیم او که اقیانوس انسانها را به حرکت درآورد، معترفند. این کار بزرگ، تنها در سایه ی قاطعیت و اراده و هوش و شجاعت و تیزبینی و آینده نگری به وجود نیامد؛ این خصلتها قادر نبودند این طوفان عظیم را پیش آورند؛ عنصر اصلی، ارتباط با خدا و کمک خواستن از او بود که نام امام(ره) و کار او را در تاریخ جاودانه کرد.[9]
شخصی ممتاز و جامع صفات
رهبر کبیر عزیز و امام فقید بزرگوار ما، چهره ی درخشانی در عالم بود و حقیقتاً مثل او را نه در این زمان و نه در زمانهای گذشته نداشتیم و در میان چهره های معروف عالم - بعد از انبیا و اولیا(علیهم السّلام) - شخصیتی با این عظمت و خصوصیات مثبت و جامع الابعاد و جامع الاطراف سراغ نداریم. من عقیده ی قاطع دارم که اگر این بزرگوار همه ی آن خصوصیات مثبت چون: علم و قاطعیت و هوش و شجاعت و اراده را دارا بود، ولی اخلاص و ارتباط با خدا و تنزه از شرک - به معنای تجنب از اهوای خود و دیگران - را نمی داشت، به این توفیقات دست نمی یافت. این توفیقات بزرگ در زمانی به وجود آمد که تمام نشانه ها حکایت از انزوای دین و کهنه شدن و فرسوده شدن آن و روآمدن تفکرات و اخلاق و شیوه های مادّی و حاکمیت هوسهای شیطانی و بشری در دنیا داشت.[10]
راز موفقیت اخلاص و اتصال به خدا
به اعتقاد من، مهمترین و تعیین کننده ترین راز موفقیت او، همان اخلاص و توجه و اتصال به خدا بود. ایشان توانست معنای «ایاک نستعین» را در عمل خود مجسم کند و به منبع لایزال قدرت الهی متصل شود. وقتی یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودی، خودش را به اقیانوس بی پایانی وصل می کند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند بر او فایق آید. اگر هر انسانی همین کار را بکند، همان گونه خواهد شد. البته انسانها به آسانی نمی توانند این کار را بکنند؛ ولی ایشان توانست و کرد. ما باید به قدر وسع خودمان تلاش کنیم. بزرگان در قله ها ایستادند، ما نیز از دامنه ها حرکت کنیم و به آن سمت پیش برویم؛ هرچند به آن قله ها هم دست پیدا نکنیم؛ ولی به هرحال حرکت و رفتن، فریضه و وظیفه ی همه ی ماست.[11]
عابد و مخلص
عامل موفقیت رهبر عظیم الشأن ما - آن امام استثنایی و بی نظیر - این بود که توانست اقیانوس عظیمی را این طور به حرکت درآورد و میلیونها انسان را خدایی کند و راه اسلام را، راه زندگی قرار دهد و اسلامی را که همه ی قدرتهای دنیا علیه او بسیج شده بودند، عزیز کند و معنویت و ارزشهای منزوی شده ی معنوی را دوباره احیا نماید.
او چون مرد خدا بود و برای خود کار نمی کرد، خدا نیز بنده ی صالحش را هدایت کرد و به دل و ذهن او صفا و روشنی یی بخشید، تا راه را پیدا کند. به او جرأت و شهامت داد، تا در مقابل دنیایی از دشمن بایستد؛ و با دل او انس گرفت، تا از روگردانی انسانها در روزگار غربت، وحشت نکند.
یک روزی امام ما مثل نوح و ابراهیم(علیهماالسّلام)، در غربت و تنهایی و اقلیت بود؛ اما از تنهایی و تهدید نترسید و خدا را از همه ی خلایق بزرگتر شمرد. برادران و خواهران! شما که بندگان مؤمن خدا هستید و به خاطر او قیام و حرکت و اقدام کردید و شعار دادید و تصمیم گرفتید جبهه را پُر کنید و شهید دادید و در راه خدا انفاق کردید و تن های خود را به زحمت انداختید، بدانید که راز اصلی این است که باید با تکیه بر خدا، به دنبال اهداف الهی حرکت کنید.[12]
امام، علمدار اسلام ناب
امروز هم در دنیا اسلامی که با ظلم و زورگویی درافتد و چپاولگری و فساد را محکوم کند، وجود دارد. این اسلام باید در انتظار دشمنی ابرقدرتها و امریکا و صهیونیستها و کمپانیهای غارتگر عالم و سلاطین فاسد و رؤسای مفسد امروز دنیا باشد.
روزی که ما پشت سر امام عزیز و علمدار اسلام ناب، شعارهای اسلام واقعی را مطرح می کردیم، می دانستیم که دشمنها و قدرتها و ابرقدرتها در مقابل ما صف آرایی می کنند. در صدر اسلام هم همین گونه بود. آن روزی که یهودیها و منافقان و کفار و مشرکان، اطراف مدینه ی پیامبر را محاصره کردند و جنگ احزاب و خندق را به وجود آوردند، مؤمنین واقعی گفتند: «هذا ما وعدنااللَّه و رسوله»؛ این، چیز تازه یی نیست. خدا و رسولش به ما گفته بودند که بدها و شریرها و فاسدها علیه شما همدست خواهند شد. بنابراین، آنها چون صدق وعده ی الهی را دیدند، ایمانشان قویتر شد.
هرجا که اسلام واقعی آشکار شد، اگرچه قدرتهای خبیث و پلید در مقابل آن صف آرایی کردند، اما انسانهای پاک و دلهای مطهر و روحهای صاف و فطرتهای پاک و ناآلوده، با همه ی توان و وجود از آن حمایت کردند. چرا ده میلیون انسان عزادار در ایام رحلت امام(ره) گرد پیکر مطهر آن بزرگوار جمع شدند و آن گونه بر سر و سینه ی خود می زدند؟ چرا صدها میلیون مسلمان در سرتاسر عالم، به خاطر درگذشت یک انسان، این طور عزادار و داغدار شدند؟ محبوبیت امام ما به خاطر چه بود؟ جواب، یک کلمه است: به خاطر اسلام. خود آن بزرگوار این نکته را به ما یاد داد و خود او به ما فهماند و تأکید کرد که به خاطر اسلام، خدا دلها را متوجه انقلاب و رهبر و ملت ایران کرد.
آن چیزی که به پاها و دلهای شما قوّت داد، تا بتوانید راههای طولانی را طی کنید و به این جا بیایید، اسلام ناب و مدافع مظلوم و ناسازگار با ظالم بود. این اسلام است که دلها را جذب و جمع می کند و نیرویی عظیم و شکست ناپذیر به وجود می آورد. راز اصلی همین نکته است، که ما باید آن را درست درک کنیم و همیشه به یاد داشته باشیم.[13]
دشمن شناسی، دوست شناسی
امام خصوصیات ممتاز فردی خیلی داشت؛ اما توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیات فردی یک انسان - هرچه هم بالا - متکی باشد. شجاعت و آگاهی و عقل و تدبیر و دوراندیشی امام بسیار ممتاز بود - در اینها هیچ شکی نیست - اما توفیقاتی که آن بزرگوار به دست آورد، خیلی بالاتر از این است که به شجاعت و عقل و تدبیر و آینده نگری زیاد یک انسان متکی باشد.
آن توفیقها از جای دیگر نشأت می گرفت، که در درجه ی اول از اخلاص او ناشی می شد؛ «مخلصین له الدّین». مخلص خدا بود و کار را فقط برای او - ولاغیر - انجام می داد. لذا اگر همه ی دنیا هم در مقابل او قرار می گرفتند و از او چیزی می خواستند که مورد رضای خدا نبود، انجام نمی داد.
در درجه ی دوم، توکل و حسن ظن به خدا داشت. هیچ کاری در نظر او خارج از قدرت الهی نبود. کارهای بزرگ، حرکتهای عظیم، کندن کوههای راسخ و جبال راسیات برای او میسور بود؛ چون عقیده داشت که به خدا متکی است و خدا او را کمک می کند؛ و چون به خدا توکل داشت، لذا با حسن ظن می نگریست.
امام دو خصوصیت دیگر هم داشت، که این هم جز با نورانیت الهی ممکن نبود، و آن عبارت بود از: دشمن شناسی و دوست شناسی. در شناخت دشمنها و دوستها اشتباه نکرد. از اول دشمنها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم در مقابلشان ایستاد، و نیز از اول دوستها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم از دوستی آنها منتفع شد.[14]
ذات ممتاز و تربیت شده
مکرراً در طول این چند سال فکر می کردم و به ذهنم می رسید که بخش مهمی از پیروزیهای ما، ناشی از روحیات شخص امام(ره) است. یعنی آن بزرگوار، علاوه بر این که حقاً و انصافاً یک ذات ممتاز و تربیت شده و ریاضت کشیده و روی خود کار کرده بود - همه ی کسانی که از قدیم ایشان را می شناختند، این نکته را تصدیق می کنند - اما احساس می کردیم که در همین دوران انقلاب هم، ایشان در درون خود متوقف نبودند و مثل اولیای خدا و وجود مقدس پیامبر و ائمه - که دایماً در حال پیشرفت و تحول و تکامل بودند - سیر پیشرفت و تکامل را طی می کردند.
لحظه ی بعثت رسول اکرم(ص)، مثل لحظه ی رحلتشان نبود. در این بیست وسه سال، ایشان خیلی پیشرفتها و ترقیات داشتند که برای ما افراد عادی، دهشت انگیز است. مؤمن این گونه است و لحظه به لحظه در حال پیشرفت می باشد. امام(ره) نیز عیناً همین طور بودند و ما آن را - مخصوصاً در مواقع خاص - احساس می کردیم. مثلاً در ماه رمضان، ایشان معمولاً هیچ ملاقاتی نداشتند و بیشتر به خودشان می پرداختند. بعد از ماه رمضان که انسان با ایشان ملاقات می کرد، محسوس بود که نورانیتر و معنویتر شده اند. یقیناً بسیاری از موفقیتهای انقلاب و این ملت، ناشی از همان کانون جوشان منوّر بود.[15]
لطافت و روح عرفانی
هویت هنری امام، بعد از رحلتشان برای همه آشکار شد. شاید خیلیها اصلاً نمی دانستند که امام اهل شعر یا شاعر است؛ آن هم شعر با این مایه از لطافت عرفانی وآن سوخته حالی مخصوص یک انسان عارف دلباخته. این بزرگوار، با آن روح عرفانی، همان کسی است که صدایش قویترین صداها علیه استکبار جهانی بود. یعنی لطافت روحی با قوّت اراده ی آن چنانی همراه می شود و بزرگترین کارهای روزگار ما را انجام می دهد.
واقعاً تشکیل جمهوری اسلامی، فقط تشکیل یک حکومت جدید و از بین بردن یک حکومت قدیم نبود؛ کار خیلی مشکلتر از این بود. در دنیایی که همه چیز در جهت مادّیت است و شاید حدود دویست سال است که به طور برنامه ریزی شده، علیه ادیان و بخصوص علیه اسلام کار می شود، تأسیس حکومت اسلامی در یکی از حساسترین نقاط دنیا، واقعاً کار معجزه آسایی بود. آن بزرگوار، با قوّت اراده ی خودش توانست همه ی نیروهای عظیم مردمی را به کار گیرد و این معجزه را به کمک پروردگار تحقق ببخشد.
خیلی مهم است که آن روح لطیف، در طول سالهای متمادی مبارزه - که مشکلات فراوانی به همراه داشت - با قوّت اراده و استقامت در راه، یک سر مو به چپ و راست نرفت. به نظر من، ایشان برای همه ی ما و شما به عنوان هنرمندان متعهد و مؤمن و برای هر قشری به عناوین مختلف، الگو هستند و بایستی از ایشان تعلیم گرفت.[16]
مرد استغاثه و مناجات و دعا
اعتقادم این است که اگر امامِ بزرگوارِ بی نظیرِ ما - که واقعاً در میان مردم این زمان، نظیری برای ایشان نمی شناسیم و بعد از ائمه ی هدی و اولیاءاللَّه(علیهم السّلام) نظیر ایشان را بسیار کم سراغ داریم - با این مفاهیم مأنوس نبود و با مناجات و دعا سروکار نداشت و اهل تضرع و استغفار و استغاثه و گریه و توسل نبود، بسیار بعید بود که خدای متعال این همه توفیق را به ایشان ارزانی بدارد. موفقیتهای این بزرگوار، به میزان زیادی مرهون همین ارتباط با خدا و باز بودن راه دلِ او با درگاه الهی و استغاثه و مناجات و دعا بود. انسان، پیشرفت لحظه به لحظه ی این مرد معنوی و الهی را در طی سالهای اخیر احساس می کرد. هر ماه رمضانی که بر این بزرگوار می گذشت، انسان می دید که نورانیتر شده و خدای متعال او را هدایت می کرده است.[17]
سیر دائمی به سوی کمال
این امامی که شماها و دنیا را این طور دلباخته کرد - دلباختگی هم نبود، دلها را از جا کند؛ همچنان که دنیا را زیرورو کرد - راز کارش در یک کلمه بود. مشکل من و امثال من هم این است که این کلمه را درست بفهمیم و بتوانیم عمل کنیم. گفتنش به زبان آسان است؛ عمل کردنش سخت است. آن کلمه یی که ماها شاید حتّی درست نتوانیم آن را بفهمیم، او بدان عمل کرده بود. آن کلمه، عبارت از سیر دایمی به سوی کمال بود. شما خیال نکنید که امامِ سال 68 که به جوار الهی رفت، همان امامِ سال 57 بود که وارد ایران شد. نخیر، امام خیلی جلو رفته بود، خیلی پیشرفت کرده بود، خیلی بالا رفته بود.
درست است که ما منازل امثال آن بزرگوار را نمی توانیم بفهمیم؛ اما از همین پایین که انسان نگاه می کند، اوج آن باز بلندپرواز را می بیند. خدا شاهد است که بعد از هر ماه رمضان، گاهی که خدمت امام می رسیدم، برایم محسوس بود که در این ماه رمضان، امام نسبت به گذشته بالاتر رفته، پرواز کرده و از مادّه دورتر شده است. روزبه روز جلوتر می رفت و خودش را کاملتر می کرد. انسان مؤمن، این است. «من ساوی یوماه فهو مغبون». اگر دو روزمان مثل هم باشد، سرمان کلاه رفته است. مغبون، یعنی فریب خورده، سرکلاه رفته. و کسی که فردایش از امروزش بدتر باشد، «فهو ملعون»؛ یعنی طرد شده است.[18]
راز توفیقات پیوسته
امام عظیم الشأن که فجر انقلاب اسلامی را در دل تاریکیهای مادّیت و فساد و ظلم و فسق کنونی جهان به درخشش آورد، شاگرد صادق و مؤمن و مخلص مکتب نبوی بود؛ و این بود سرّ توفیقات پیوسته و محیرالعقول او در برانگیختن مردم و در هراس افکندن به دل ظالمان و جهانخواران و در پیروزیش در صحنه های گوناگون.[19]
رهبر و زمامدار، زاهد و عارف
آنچه که در دوره بعد از تشکیل نظام اسلامی، از ابعاد وجودی امام مشاهده شد، به نظر من به مراتب مهمتر و عظیمتر بود از آنچه که قبلاً دیده شده بود. در این دوران، امام - این شخصیت برجسته و ممتاز - در دو بُعد و دو چهره مشاهده می شود: در دوران حکومت، یک چهره، چهره رهبر و زمامدار است؛ یک چهره، چهره یک زاهد و عارف. ترکیب این دو با هم، از آن کارهایی است که جز در پیامبران، جز در مثل داود و سلیمان، جز در پیامبری مثل پیامبر خاتم صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم انسان نمی تواند دیگر پیدا کند. اینها حقایقی است که ملت ایران در طول سالهای متمادی آنها را لمس کرده؛ ما هم که از نزدیک شاهدش بودیم و دیدیم. تربیت اسلامی و قرآنی این است. امام به چنین چیزی همه را دعوت می کرد؛ نظام اسلامی را برای تربیت انسانهایی از این قبیل می خواست و می پسندید؛ همان طور که خود او مظهر اعلای آن بود. در چهره یک حاکم و زمامدار و رهبر، امامِ بزرگوار مردی هوشیار، باشهامت، باتدبیر، باابتکار و دریادل بود. امواج سهمگین در مقابل او چیز کم اهمیتی محسوب می شدند. هیچ حادثه سنگینی نبود که بتواند او را شکست دهد و او را به خضوع در مقابل آن حادثه وادار کند...
امام در موضع یک انسان مقتدر و یک انسان بااراده بود؛ انسانی که اگر جنگ پیش بیاید، می تواند تصمیم بگیرد؛ اگر صلح هم باشد، می تواند تصمیم بگیرد. برای اداره یک کشور و برای مواجهه با دشمنان، می تواند تصمیم گیری کند. اما همین انسان، در چهره زندگی شخصی و خصوصی خود، یک انسان زاهد و عارف و منقطع از دنیاست. البته منظور، دنیای بد است؛ همان چیزی که خود او می گفت دنیای بد، آن چیزی است که در درون شماست. این ظواهر طبیعت - زمین و درخت و آسمان و اختراعات و امثال اینها - دنیای بد نیست. اینها نعمتهای خداست؛ باید اینها را آباد کرد. دنیای بد، آن خودخواهی، آن افزون طلبی و آن احساس تعلّقی است که در درون انسان است. امام از این دنیای بد به کلّی منقطع بود.[20]
دارای دو خصوصیت صبر و یقین
مایلم عرایض خود را با آیه ای از قرآن آغاز کنم که امام بزرگوار ما مصداق آن بود. در سوره مبارکه سجده، خدای متعال ضمن بیان حالات ملتها و اقوام و انسانهای مبارز و پر تلاشِ مؤمن، این تعبیر را می فرماید: «و جعلنا منهم أئمّة یهدون بأمرنا لمّا صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون»؛ کسانی که دو خصوصیت و دو امتیاز را در خود به وجود آوردند، به این موهبت بزرگ سرافراز شدند که خدای متعال زمام هدایت مجموعه های انسانی را به آنها سپرد. آن دو خصوصیت، یکی صبر و دیگری یقین؛ «لمّا صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون». یقین، همان ایمان آگاهانه و روشن بینانه است که وسوسه ها نمی تواند آن را در دل انسان، سست بنیاد کند. صبر، خصوصیتی است که به یک انسان بزرگ این امکان را می دهد که در راه آرمانهایی که آگاهانه و روشن بینانه انتخاب کرده است، به هنگام مواجهه با مشکلات، خود و راه خود را گم نکند؛ هدف را فراموش نکند و منصرف نشود. همه پیغمبران، همه هدایتگران و همه کسانی که توانسته اند در مسیر تاریخِ بشر یک اثر ماندگار و تحسین برانگیز از خود به جا بگذارند،.... امام راحل ما، این تجدید کننده حیات اسلام در میان ملّت ما و امّت اسلامی، از این دو خصوصیت برخوردار بود.
امروز بعد از چهل سال که از واقعه پانزدهم خرداد می گذرد، شما ملاحظه می کنید که نهضت مظلوم امام، دنیای اسلام را فراگرفته است. یک روز در همین شهر تهران و در قم، مثل امروز و فردا، کسانی مظلومانه جان باختند؛ چون نام اسلام را به پیروی از امام بزرگوار فریاد می کردند؛ چون با سلطه بیگانه بر این کشور و با استثمار منابع حیاتی این کشور به وسیله بیگانگان مخالف بودند. آن روز هر کس به این صحنه نگاه می کرد، شاید گمان می برد که این سخن و این فریاد به پایان رسیده است. امام را با قساوتِ هرچه تمامتر دستگیر و از خانه اش ربودند؛ مردم را با وحشیگری هرچه بیشتر سرکوب کردند؛ اما این فکر با الهام از همین قاعده بزرگ الهی - یعنی توأم شدن صبر و یقین - راه خود را ادامه داد. امام پانزده سال مبارزه کرد و به برکت همان ایمانِ آگاهانه توانست ملت ایران را یکپارچه به صحنه رویارویی با استبداد داخلی و استکبار بین المللی بکشاند. وقتی ملت در معرکه ای پای خود را وسط گذاشت، پیروزی در آن معرکه حتمی است.
فرق امام بزرگوار ما و دیگر مصلحان تاریخ اسلام در یکی دو قرن اخیر همین بود. امام وارد صحنه شد، وسط میدان آمد، میان مردم بود، با مردم حرف زد، اصول خود را برای مردم تبیین کرد و آنها را به ایمان روشن بینانه و آگاهانه ای مثل ایمان خود رساند؛ آن گاه ایمان و انگیزه مردم و تعالیم اسلام، معرکه را به سود حقّ و حقیقت تمام کرد. دیگران نمی توانستند و نتوانستند این مرحله دشوار را پیش ببرند؛ اما امام توانست. ملت ایران به این اصول اعتقاد پیدا کرد، ایمان آورد و در راه آن به مجاهدت پرداخت. نتیجه این شد که اوّلاً نظام اسلامی علی رغم همه کارشکنیها و دشمنیها به پیروزی رسید و روزبه روز تا امروز ریشه دارتر شد و ثانیاً فکر تحقّق و حیات دوباره اسلام و نجات امّت اسلامی از ظلم و استکبار قدرتهای مستکبر، در مرزهای این کشور محدود نماند[21]
برخورداری از روحیه حسینی
در تمام عمر ده ساله حیات مبارک امام رضوان اللَّه تعالی علیه، پس از پیروزی انقلاب، یک لحظه اتّفاق نیفتاد که او به خاطر سنگینی بارِ تهدیدِ دشمن، در هر بُعدی از ابعاد، دچار تردید شود. این، یعنی همان برخورداری از روحیه حسینی.
جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج می بُرد، اشک می ریخت و یا در چشمانش اشک جمع می شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبّت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبّت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب نشینی نکرد. همه دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمی شود ترساند. این، نعمت بسیار بزرگی است که دشمن احساس کند عنصری چون امام، با ترس و تهدید از میدان خارج نمی شود. امام، با منش و شخصیت درخشان خود، کاری کرد که همه در دنیا، این نکته را فهمیدند. فهمیدند که این مرد را از میدان نمی شود خارج کرد؛ تهدید نمی شود کرد؛ با فشار و با تهدیدهای عملی هم نمی شود او را از راه خود منصرف کرد. لذا مجبور شدند خودشان را با انقلاب تطبیق دهند...[22]
خصوصیات و ویژگی راه حضرت امام خمینی(ره)
آرمانهای بزرگ امام
آرمانهای بزرگی که امام(ره) بیان می کردند، عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانی، حفظ اعتدال قاطع در خط «نه شرقی و نه غربی»، اصرار فراوان بر استقلال حقیقی و همه جانبه ی ملت - خودکفایی به معنای کامل - پافشاری فراوان و تمام نشدنی بر حفظ اصول دینی و شرع و فقه اسلامی، ایجاد وحدت و همبستگی، توجه به ملتهای مسلمان و مظلوم دنیا، عزت بخشیدن به اسلام و ملتهای اسلامی و مرعوب نشدن در مقابل قدرتهای جهانی، ایجاد قسط و عدل در جامعه ی اسلامی، حمایت بی دریغ و همیشگی از مستضعفان و محرومان و قشرهای پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همه ی ما شاهد بودیم که امام در این خطوط، مصرانه و بدون تعلل، حرکتش را ادامه داد. ما باید راه و اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم.[23]
مشخصات عصر امام خمینی(ره)
امام کبیر ما عصر جدیدی را آغاز کرد، و امروز که دلها و جانهامان لبالب از حسرت فقدان آن عزیز بی همتای امت اسلامی است، بزرگترین وظیفه ی ما این است که مشخصات عصری را که امام(ره) آغاز کردند و ملت را درفضای آن قرار دادند و به جهان اعلام فرمودند، بدانیم و این مشخصه ها را حفظ کنیم. عزاداری واقعی وقتی است که ما به این فریضه عمل کنیم.
عصری که امام بزرگ و عظیم الشأن ما آغاز کردند، مشخصه هایی دارد که عمده ی آنها عبارت است از: ایجاد روح عزت و استقلال و استغنا و اعتماد به نفس برای ملتی که در طول سالیان متمادی سعی شده بود این روحیات از او گرفته شود و دیگران بر سرنوشت او تسلط پیدا کنند....
مشخصه ی دیگر عصری که امام موجد آن بودند، عبارت است از گرایش و احترام به ارزشهای انسانی و عدالت و حریت و آرای مردم. همان شخصیت باعظمت که امروز مردم دنیا و دشمنان او نیز به عظمتش اعتراف می کنند، می گفت: اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر است از این که به من رهبر بگویند. راست می گفت و تعارف و تظاهر نمی کرد. او تا آن اندازه برای مردم احترام قایل بود که خود را خدمتگزار آنها بداند. ما مثل این نمونه را در دنیا و تاریخ سراغ نداریم.[24]
ترسیم خط امام
خطی که امام برای انقلاب ترسیم کردند و ده سال است که ملت ایران بر اساس آن حرکت می کند، خط عظمت اسلام و مسلمین و دفاع از محرومان و مستضعفان در سراسر عالم است. خط و راهی است که ملت ایران را در دنیا، به صورت یک ملت زنده و سرافراز و مستقلترین و زنده ترین و فعالترین ملتهای دنیا درآورده و ما را از حالت ملت عقب افتاده ی وابسته ی مرده، خارج ساخته است. خطی است که ایمان و محبت و عشق مردم به اسلام را برانگیخته و آنها را در این راه، به فداکاریهای اعجاب انگیز و بی نظیر واداشته است. این خط، زندگی و همه ی هستی و هویت ملی و انقلابی ماست و به فضل پروردگار این خط، با قاطعیت و قدرت و امید و با همان روحیه یی که امام در طول دوران نهضت و انقلاب، عملاً به ما تعلیم دادند، به پیش خواهد رفت. ما برای تحکیم راه امام و انقلاب و فداکاری و تلاش و کوشش شبانه روزی، آماده ایم. جانها و خونهای ما، فدای این راه و خط است. سعادت ما در این است که زندگی خود را در این راه بگذرانیم. در این، هیچ تردیدی نیست...[25]
هدایت گر اصلی
راهی را که ما در طول این یازده سال پشت سر امام طی کردیم، راهی نبود که به طور طبیعی و بدون هدایت و حمایت و کمک الهی بتوانیم آن را طی کنیم. از پیچ و خمهای عجیبی عبور کردیم و به برکت رهبری امام(ره)، فراز و نشیبهای عجیبی را پشت سرگذاشتیم و این نبود مگر آن که هدایت الهی ما را کمک می کرد.
عقیده ی خود ایشان هم همین بود و من از ایشان این حرف را شنیده بودم که می گفتند: «من از اول انقلاب، احساس می کنم دست هدایتی ما را کمک می کند و پیش می برد و راهها را در مقابل ما باز می کند». حقیقت هم همین بود و خدای متعال این هدایت را در مقابل مجاهدت و خلوص و صفا و نورانیت، ارزانی می دارد.
هدایت الهی، به انسانهای غافل نمی رسد. این که در همین مناجات شعبانیه می فرماید: «و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک»، این نورانی کردن چشم دل و روشن کردن حقایق برای دل بیدار و چشم بصیر مؤمن، رایگان به دست نمی آید و بدون مجاهدت و تلاش و ارتباط با خدا، امکان ندارد تحقق پیدا کند.[26]
دوران دهساله حیات امام الگوی حیات جامعه ی انقلابی
سخن آن است که دوران دهساله ی حیات مبارک امام خمینی (رضوان اللَّه تعالی علیه)، الگو و نمونه ی حیات جامعه ی انقلابی ماست و خطوط اصلی انقلاب، همان است که امام ترسیم فرموده است. دشمنان خام طمع و کوردل که گمان کردند با فقدان امام خمینی، دوران جدید با مشخصاتی متمایز از دوران امام خمینی (قدّس سرّه) آغاز شده است، سخت در اشتباهند. امام خمینی، یک حقیقت همیشه زنده است. نام او پرچم این انقلاب، و راه او راه این انقلاب، و اهداف او اهداف این انقلاب است. امت امام و شاگردان او که از سرچشمه ی فیاض آن موجود ملکوتی سیراب شده و عزت و کرامت اسلامی و انسانی خود را در آن جسته اند، اکنون شاهد آنند که ملتهای دیگر، حتّی ملتهای غیرمسلمان، نسخه ی تعالیم انقلابی آن قائد عظیم را مایه ی نجات خود دانسته و آزادی و عزت خویش را در آن یافته اند. امروز به برکت نهضت آن یگانه ی دوران، مسلمانان در همه جا بیدار شده اند و کاخ امپراتوریهای سلطه ی ظالمانه، رو به ویرانی نهاده است. ملتها ارزش قیام ملی را دریافته و غلبه ی خون بر شمشیر را تجربه می کنند و همه در همه جا، چشم به ملت مقاوم ونستوه ایران دوخته اند.[27]
عناصر اصلی در پایه گذاری جمهوری اسلامی
نکته اول –که اصلی ترین عنصر تشکیل دهنده ی نظام است –عبارت است از اسلام گرایی وتکیه برمبانی مستحکم اسلامی وقرآنی....
امام بر روی اسلام تکیه کرد؛ به اسم اسلام قانع نشد؛ بر این اصرار ورزید که باید قوانین اسلامی در تمام گوشه و کنار دستگاههای دولتی و حکومتی حاکم شود. البته این کار، یک کار بلندمدّت بود. امام هم این را می دانست که در کوتاه مدّت، این مقصود تحقّق پیدا نمی کند؛ اما راه را باز کرد و حرکت را شروع نمود و جهت را نشان داد و همه فهمیدند که باید به معنای حقیقی کلمه به سمت احکام و تعالیم اسلام و ساخت اسلامی برای نظام و جامعه حرکت کنند تا بتوانند عدالت را تأمین، فقر را برطرف و فساد را ریشه کن کنند؛ تا بتوانند دردهای مزمنی را که بر این ملت تحمیل شده است، جبران کنند...
عنصر دومی که امام به آن حدّاکثر توجّه را کرد، عنصر «مردم» بود...
به معنای حقیقی کلمه به اصالت عنصر مردمدر نظام اسلامی معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجه دقیق. ..قرار داد0
عرصه اول عرصه اول عرصه تکیه ی نظام به ارای مردم است. ...
عرصه دوم عرصه تکلیف مسئولان در قبال مردم است. ..
عرصه سوم - که باز بر محور مردم حرکت می کند - عبارت است از بهره برداری از فکر و عمل مردم در راه اعتلای کشور؛ یعنی استعدادها را شکوفا کردن و معطل نگذاشتن...
عرصه چهارم درخصوص توجه امام به مردم عبارت است از لزوم آگاه سازی دائمی مردم...
عنصر سومی که برای امام اهمیت داشت، نظم و قانون بود. لذا حتّی قبل از آن که انقلاب به پیروزی برسد، امام دولت معین کرد.
عنصر اساسی چهارم که امام آن را در پایه های نظام جمهوری اسلامی کار گذاشت - و بحمداللَّه مایه ماندگاری نظام شد - مسأله دشمن ستیزی و سلطه ستیزی است. امام یک لحظه نه خود از کید و مکر و حیله دشمن غفلت کرد و نه گذاشت که مسؤولان غفلت کنند.[28]
هنر بزرگ امام(ره)
آن نظام سیاسی ای که امام بزرگوار ما با نهضت خود و به کمک این ملت از بین برد - یعنی نظام فاسد و وابسته پادشاهی - نظامی بود که سردمداران و مسؤولان و رؤسای آن، به سرنوشت ملت ایران و جوانان این کشور اهمیتی نمی دادند و کشور و ملت را به سمت وابستگی هر چه بیشتر سوق می دادند. سعادت مردم به عنوان یک هدف، برای آنها مطلقاً مطرح نبود. اداره کشور، با الگوهای غلط و نامتناسبی انجام می شد، که از کشورهای بیگانه به طور ناقص گرفته شده بود و تازه همان هم اجرا نمی شد؛ یعنی یک نظام استبدادی و دیکتاتوری محض، تحت نامهای گوناگون و با روشهایی که هیچکدام از آن روشها، برخاسته از اراده و خواست ملت و متوجّه به مصالح آنها نبود.
در نظام وابسته منسوخ و برافتاده قبل از انقلاب، مردم دچار فساد و بی بند و باری بودند، یا به تعبیر درست تر، به سمت فساد و بی بند و باری و خودباختگی و بی ایمانی سوق داده می شدند. یعنی حرکت ملت را این طور تنظیم کرده بودند که روز به روز در کشور، بی ایمانی همه گیرتر شود و مردم از ایمان معنوی درست محروم بمانند و به فساد و بی بند و باری کشانده شوند و خودباختگی در مقابل بیگانگان در آنها تقویت گردد و استقلال اقتصادی و فرهنگی در کشور، مفهومی نداشته باشد. جهت کلّی حرکت در آن نظام منسوخ و فاسد، این بود.
در این مرحله، هنر بزرگ امام بزرگوار در این بود که به جای آن نظام فاسد، یک نظام سیاسی در این کشور برقرار کرد که به جای بی اعتنایی به مردم، عشق به مردم بر آن حاکم است. به جای بی توجّهی به سرنوشت ملت، بخصوص سرنوشت جوانان، عشق به سرنوشت ملت و عشق به سرنوشت جوانان و اهمیت فوق العاده به آنها در آن مطرح است. به جای خودباختگی در مقابل بیگانگان، خودباوری در میان مردم روز به روز توسعه پیدا می کند. به جای وابستگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به بیگانگان، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی هدف قرار گرفته است.... [29]
امام(ره) شاگرد مکتب قرآن
امام بزرگوار در طرّاحی این انقلاب و در تنظیم نظام سیاسی بر اساس این انقلاب - یعنی تشکیل حکومت و نظام جمهوری اسلامی - به فضل پروردگار و به هدایت الهی، روشی را برگزید که روش پیامبران و بندگان متّصل به منبع غیب است. این، به خاطر آن است که امام، قرآن را دوست می داشت، خود شاگرد مکتب قرآن بود، با قرآن مأنوس بود، از قرآن استمداد می کرد و قرآن برای او برنامه زندگی به حساب می آمد. این، یکی از نتایج و آثار بزرگ و شکوهمند آن حقیقت است.
مطلب دومی که درباره امام است و من آن مطلب را امروز می خواستم عرض کنم و به اختصار در میان می گذارم، این است که چنین حرکت عظیمی، معمولاً و عادتاً با یکی از دو آفتِ «تحجّر» یا «انفعال» مواجه می شود. چنین کار بزرگی، آفاتی دارد و آفت بزرگ چنین حرکت عظیمی با این ابعاد وسیع - همان طور که گفتم - یکی از دو آفت «تحجّر» یا «انفعال» است....
معنای تحجّر آن است که، کسی که می خواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام، برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهر احکام اکتفا نماید و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را، در آن جایی که قابل کشش است، درک کند و برای نیاز یک ملت و یک نظام و یک کشور - که نیاز لحظه به لحظه است - نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه دهد. این، بلای بزرگی است.
اگر در رأس نظامهای سیاسی ای که براساس اسلام، یا تشکیل شده است، یا در آینده تشکیل خواهد شد، چنین روحیه ای وجود داشته باشد، یقیناً اسلام بدنام خواهد شد و منبع لایزال معارف و احکام اسلامی نخواهند توانست جامعه را پیش ببرند. امام، خود را از این آفت مبّرا کرد.....
آفت دومی که در چنین مواردی، مسؤولان و رهبران و گردانندگان اجتماعات را تهدید می کند، این است که آنها را دچار انفعال و خودباختگی کنند و و در موضع تأثیرپذیری ناخواسته از اراده دیگران قرار دهند. امام بزرگوار، در مقابل این آفت دوم هم مثل کوه ایستاد....
خطر بزرگی که انقلابها و اصالت ملتها را تهدید می کند، این خطر است. خطر بزرگی که صاحبان فکر و اندیشه را در کشورها تهدید می کند، این خطر است. امام، در مقابل این خطر، مثل کوه استوار ایستاد؛ «کالجبل لا تحرکه العواصف». از ساعت اوّل، از نام نظام جمهوری اسلامی بگیرید، تا بقیه قضایا.[30]
مستضعفان و محرومان، لشکر انقلاب اسلامی
دو نکته اساسی در حرکت امام بزرگوار بود که همین دو نکته، سرمایه ارزشمند این انقلاب بود و هست: یکی این است که هدف این انقلاب، اسلام است. دوم این که سربازان این انقلاب و لشکر این انقلاب، مستضعفان و پابرهنگان و همچنین قشر جوانند. این انقلاب را، پابرهنگان به پیروزی رساندند. این جنگ طولانی تحمیلی هشت ساله را جوانان این مملکت به نتیجه رساندند. امروز هم جوانان، در راه خدا و در راه اسلامند. امروز هم اگر خطری این انقلاب را تهدید کند، اوّلین کسانی که به میدان خواهند آمد، همین جوانانند؛ جوانان حوزه ها، دانشگاهها و جوانان سراسر کشور و قشرهای مختلف.
امام بزرگوار، با همه وجود، از اسلام دم زد. امروز همه امام را با وجودشان و با دلشان قبول دارند. کلمات امام، کلمات واضحی است؛ محکمات و بینات است. فرمایشات امام، هنوز در فضا طنین افکن است. وصیتنامه امام، میثاق همیشگی امام با امّت است. همه باید این کلمات را درست بفهمیم و بر آن تدبّر کنیم، تا راه امام را اشتباه نکنیم. کسانی که دم از امام می زنند، اما حاضر نیستند فکر امام و راه امام را بپذیرند و به آن تن بدهند، اشتباه می کنند[31]
عدالت اجتماعی و تکیه به مردم
من چند مشخّصه مهم را از مجموعه ای که ما آن را راه امام و خطّ امام به حساب می آوریم، عرض می کنم. چند مطلب از نظر امام، در درجه اوّل بود؛ اوّل، اسلام و دین بود. امام، هیچ ارزشی را بالاتر از ارزش اسلام به حساب نمی آورد. انقلاب و نهضت امام، برای حاکمیت اسلام بود. مردم هم که این نظام را قبول کردند، این انقلاب را به پا کردند و امام را پذیرفتند، برای انگیزه اسلامی بود....
پس اوّل چیزی که در خطّ امام، مهم است، تعقیب هدف اسلامی و حاکمیت اسلامی در صحنه ایمان و در صحنه عمل است.
دومین مطلب، تکیه به مردم است - همان طور که عرض کردم - هیچ کس در نظام اسلامی نباید مردم، رأی مردم و خواست مردم را انکار کند. حالا بعضی، رأی مردم را پایه مشروعیت می دانند؛ لااقل پایه اِعمال مشروعیت است. بدون آراءِ مردم، بدون حضور مردم و بدون تحقّق خواست مردم، خیمه نظام اسلامی، سرِ پا نمی شود و نمی ماند. البته مردم، مسلمانند و این اراده و خواست مردم، در چارچوپ قوانین و احکام اسلامی است....
سوم از مشخصه های خطّ امام، عدالت اجتماعی و کمک به طبقات مستضعف و محروم است که امام آنها را صاحب انقلاب و صاحب کشور می دانست. امام، پابرهنگان را مهمترین عنصر در پیروزیهای این ملت می دانست...؛
یک عنصر دیگر، دشمن شناسی و فریب نخوردن از دشمن است. اوّلین کار دشمن این است که تبلیغ می کند هیچ دشمنی وجود ندارد! چطور نظام اسلامی دشمن ندارد؟! جهانخواران را از این سفره به یغما رفته سالهای متمادی، محروم کرده است؛ معلوم است که دشمنند، می بینیم که دشمنی می کنند - در تبلیغات، در محاصره اقتصادی - هرکاری که می توانند در تقویت دشمن علیه نظام، می کنند؛ صریح هم می گویند!...[32]
اسلام و مردم محور همه اصول
محور همه اصول و قواعد کار امام بزرگوار ما در دو چیز خلاصه می شد: اسلام و مردم. اعتقاد به مردم را هم امام بزرگوار ما از اسلام گرفت. اسلام است که روی حقّ ملتها، اهمیت رأی ملتها و تأثیر جهاد و حضور آنها تأکید می کند؛ لذا امام بزرگوار محور کار را اسلام و مردم قرار داد؛ عظمت اسلام، عظمت مردم؛ اقتدار اسلام، اقتدار مردم؛ شکست ناپذیری اسلام، شکست ناپذیری مردم[33]
شاخصهای مکتب سیاسی امام(ره)
من می خواهم روی مکتب سیاسی امام تکیه کنم. مکتب سیاسی امام نمی تواند از شخصیت پُرجاذبه ی امام جدا شود. راز موفقیت امام در مکتبی است که عرضه کرد و توانست آن را به طور مجسم و به صورت یک نظام، در مقابل چشم مردم جهان قرار دهد. البته انقلاب عظیم اسلامی ما به دست مردم به پیروزی رسید و ملت ایران عمق توانایی ها و ظرفیت فراوان خود را نشان داد؛ اما این ملت بدون امام و مکتب سیاسی او قادر به چنین کار بزرگی نبود. مکتب سیاسی امام میدانی را باز می کند که گستره ی آن حتّی از تشکیل نظام اسلامی هم وسیع تر است. مکتب سیاسی یی که امام آن را مطرح و برای آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عینیت بخشید، برای بشریت و برای دنیا حرف تازه دارد و راه تازه پیشنهاد می کند. چیزهایی در این مکتب وجود دارد که بشریت تشنه ی آنهاست؛ لذا کهنه نمی شود. کسانی که سعی می کنند امام بزرگوار ما را به عنوان یک شخصیت متعلق به تاریخ و متعلق به گذشته معرفی کنند، در تلاشِ خود موفق نخواهند شد. امام در مکتب سیاسی خود زنده است، و تا این مکتب سیاسی زنده است، حضور و وجود امام در میان امت اسلامی، بلکه در میان بشریت، منشأ آثار بزرگ و ماندگار است.
مکتب سیاسی امام دارای شاخصهایی است. من امروز چند خط از خطوط برجسته ی این مکتب را در این جا بیان می کنم. یکی از این خطوط این است که در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است. در مکتب سیاسی امام، معنویت از سیاست جدا نیست؛ سیاست و عرفان، سیاست و اخلاق. امام که تجسم مکتب سیاسی خود بود، سیاست و معنویت را با هم داشت و همین را دنبال می کرد؛ حتّی در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همه ی رفتارها و همه ی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور می زد. امام به اراده ی تشریعی پروردگار اعتقاد و به اراده ی تکوینی او اعتماد داشت و می دانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت می کند، قوانین و سنت های آفرینش کمک گار اوست. او معتقد بود که: «وللَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه عزیزاً حکیما». امام قوانین شریعت را بستر حرکت خود می دانست و علائم راهنمای حرکت خود به شمار می آورد. حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود؛ لذا «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت به حساب می آمد و او را به هدفهای بزرگِ آرمانی خود می رساند...
شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم کرامت انسان، هم تعیین کننده بودن اراده ی انسان. در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجه ی ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در اداره ی سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند. لذا مردم سالاری در مکتب سیاسی امام بزرگوار ما - که از متن اسلام گرفته شده است - مردم سالاری حقیقی است؛ مثل مردم سالاری امریکایی و امثال آن، شعار و فریب و اغواگری ذهنهای مردم نیست
شاخص سوم از شاخصهای مکتب سیاسی امام، نگاه بین المللی و جهانی این مکتب است. مخاطب امام در سخن و ایده ی سیاسی خود، بشریت است؛ نه فقط ملت ایران. ملت ایران این پیام را به گوش جان شنید، پایش ایستاد، برایش مبارزه کرد و توانست عزت و استقلال خود را به دست آورد؛ اما مخاطب این پیام، همه ی بشریت است. مکتب سیاسی امام این خیر و استقلال و عزت و ایمان را برای همه ی امت اسلامی و همه ی بشریت می خواهد؛ این رسالتی است بر دوش یک انسان مسلمان. البته تفاوت امام با کسانی که برای خود رسالت جهانی قائلند، این است که مکتب سیاسی امام با توپ و تانک و اسلحه و شکنجه نمی خواهد ملتی را به فکر و به راه خود معتقد کند. امریکایی ها هم می گویند ما رسالت داریم در دنیا حقوق بشر و دمکراسی را توسعه دهیم. راه گسترش دمکراسی، کاربرد بمب اتم در هیروشیماست؟! توپ و تانک و جنگ افروزی و کودتاگری در امریکای لاتین و آفریقاست؟! امروز هم در خاورمیانه این همه دغل بازی و فریبگری و ظلم و جنایت به چشم می خورد. با این وسایل می خواهند حقوق بشر و رسالت جهانی شان را گسترش دهند! مکتب سیاسی اسلام فکر درست و سخن نوی خود را با تبیین در فضای ذهن بشریت رها می کند و مثل نسیم بهاری و عطر گلها در همه جا می پیچد...
شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله ی ولایت فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کرده اند مسأله ی ولایت فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواسته ها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار. این که گاهی می شنوید تبلیغاتچی های مجذوب دشمنان این حرفها را می پراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دست آموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح می کردند....
آخرین نکته ای که به عنوان شاخصه ی مکتب سیاسی امام عرض می کنم مسئله عدالت اجتماعی است 0عدالت اجتماعی یکی از مهمترین و اصلی ترین خطوط در مکتب سیاسی امام بزرگوار ماست. در همه ی برنامه های حکومت –در قانونگذاری و در اجرا و در قضا-باید عدالت اجتماعی وپرکردن شکافهای طبقاتی- مورد نظر و هدف باشد.[34]
راه خوشبختی ملت ایران
راه ما - همان طور که این مرد بزرگ برایمان ترسیم کرده است - راه استقامت و پیگیری هدفهای نظام اسلامی است. طبق درسهای امام بزرگوارمان و طبق وصیت او، راه این ملت همین است. برادران و خواهران عزیز من در سراسر کشور توجّه کنند که راه خوشبختی ملت ایران، تمسّک به احکام اسلامی و الهی است. راه خوشبختی ملت ایران، تکیه به خود و تواناییهاو استعدادهای خود است. راه خوشبختی این ملت، قطع امید از قدرتهای مسلّط جهانی و نیز نترسیدن از آنهاست. نه از آنها اندکی بترسید و نه به آنها سرِسوزنی امید بورزید.
عزیزان من! بزرگترین هدیه ای که انقلاب اسلامی به این ملت داده است، این است که شرِّ حکومتهای فاسد و وابسته را که سالیان و سالیان بر این کشور و ملت و این مواهب الهی مسلّط شده بودند، از سراسر این ملت واین کشور کم کرده است. امروز به فضل پروردگار، اداره کنندگانِ کشور، از خود این مردمند. امروز به همّت و هوشیاری این ملت، بهترین شکلِ حکومتِ مردمی و دخالت آراء مردم در این کشور است.[35]
دستاوردهای عظیم ملت ایران
من عرض می کنم: ملت ایران، اگر می خواهد راه عزّت و پیشرفت را ادامه دهد - همچنان که بحمداللَّه در این چند سال به برکت بازوان توانا و خدمتگزاری که در دولت جمهوری اسلامی تلاش و فعّالیت، و در بخشهای مختلف کار و پیشرفت کردند - اگر می خواهد راه توسعه، سازندگی و رفاه زندگی را ادامه دهد و به نتیجه برساند، باید به استقامت و ایستادگی در مقابل دشمنان و استکبار بپردازد. ملت ایران در این چند سال، دستاوردهای عظیمی داشته است. لذا وظیفه دارد که این دستاوردها را حفظ کند. ملت و بخصوص مسؤولین جمهوری اسلامی، وظیفه دارند با حرکت عاقلانه، خردمندانه و حکیمانه، مانع شوند که دستاوردهای مردم ایران، خدای ناکرده از بین برود. چه دستاوردهایی که مستقیماً به وسیله انقلاب به این ملت داده شده است - مثل حکومت مردمی، دولت مردمی، رئیس جمهور مردمی، نمایندگان مردمی و از این قبیل - و چه دستاوردهایی که متعلق به انقلاب است، اما غیر مستقیم به این ملت داده شده است - مثل حرکات سازندگی؛ که همه، کار انقلاب و هنر انقلاب است و به وسیله عناصر انقلابی، در دولت و بخشهای مختلف انجام گرفته است -. دستاوردهایی چنین را ملت ایران و مسؤولین، باید خردمندانه و حکیمانه حفظ کنند.
بدیهی است که راهِ حفظ این دستاوردها و به وجود آوردن دستاوردهای بیشتر، این است که ملت ایران و مسؤولین، خطِّ نشانی را که امام بزرگوار با عمل خود کشیده است؛ یعنی خطّ استقامت و ایستادگی در مقابل توقّعات دشمنان و ایستادگی در مقابل یاوه گوییها و پرگوییهای کسانی که در بیرونِ این مرزها نسبت به این ملت ابراز توقّع می کنند، ادامه دهند. اما این که مکرّر گفته می شود «راه امام و خطِّ امام» منظور چیست؟ اگر بگوییم «خطِّ امام، اسلام و انقلاب است» این، مطلبی کلّی است. معلوم است که خطِّ امام، انقلاب و اسلام است! هیچ کس هم مخالف با اسلام و انقلاب نیست. آن عاملی که می تواند مقصود امام بزرگوار را - که پدر این انقلاب و معمار ایران اسلامی است - برآورده کند، استقامتی است که او در رفتار خود نشان داد. در مقابل دشمن، کوتاه نیامد؛ از دشمن نهراسید و نترسید و تهدیدها او را متزلزل نکرد[36]
نتایج و برکات حرکت و راه حضرت امام خمینی(ره)
او، آن روح اللَّه بود که با عصا و ید بیضای موسوی و بیان و فرقان مصطفوی، به نجات مظلومان کمر بست؛ تخت فرعونهای زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور امید روشن ساخت. او به انسانها کرامت، و به مؤمنان عزت، و به مسلمانان قوّت و شوکت، و به دنیای مادّی و بی روح معنویت، و به جهان اسلام حرکت، و به مبارزان و مجاهدان فی سبیل اللَّه شهامت و شهادت داد.
او بتها را شکست و باورهای شرک آلود را زدود. او به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن، افسانه نیست. او به ملتها نیز فهماند که قوی شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه ی سلطه گران انداختن، ممکن است. لمعات قرب حق را صاحبان بصیرت در چهره ی منور او دیدند و طعم برّ الهی را که در حیات و ممات بر او می بارید، همه چشیدند. دعای او مستجاب شد که می گفت: «الهی لم یزل برّک علی ایام حیاتی، فلاتقطع برّک عنّی فی مماتی».[37]
ده کار بزرگ امام(ره)
اولین کار بزرگ او، احیای اسلام بود. دویست سال است که دستگاههای استعماری سعی کردند تا اسلام به دست فراموشی سپرده شود. یکی از نخست وزیرهای انگلیس در جمع سیاستمداران استعماری دنیا اعلام کرده بود که ما باید اسلام را در کشورهای اسلامی منزوی کنیم! قبل و بعد از آن نیز پولهای گزافی خرج شد تا اسلام در درجه ی اول از صحنه ی زندگی، و در درجه ی دوم از ذهن و عمل فردی انسانها خارج شود؛ چون می دانستند این دین، بزرگترین مانع در راه چپاول قدرتهای بزرگ و استکباری است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنه ی سیاسی جهان برگرداند.
دومین کار بزرگ او، اعاده ی روح عزت به مسلمین بود. این گونه نبود که اسلام صرفاً در بحثها و تحلیلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگی مردم مطرح شود؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جای عالم احساس عزت کردند.
یک نفر مسلمان از کشوری بزرگ که مسلمین در آن در اقلیت قرار دارند، به من می گفت: قبل از انقلاب اسلامی، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمی کردیم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلی داشتند، و هرچند خانواده های مسلمان روی بچه های خود اسم اسلامی می گذاشتند، اما جرأت نمی کردند آن اسم را اظهار کنند و از بیان آن خجالت می کشیدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامی خود را می گویند، و اگر از آنها بپرسند که شما چه کسی هستید، اول آن اسم اسلامی را با افتخار بر زبان می آورند.
بنابراین، با کار بزرگی که امام(ره) انجام داد، مسلمانها در همه جای دنیا احساس عزت می کنند و به مسلمانی و اسلام خود می بالند.
سومین کار بزرگ او این بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامی داد. قبل از این، مسلمانها در هر جای دنیا که بودند، چیزی به نام امت اسلامی برایشان مطرح نبود و یا اصلاً جدی تلقی نمی شد. امروز همه ی مسلمانها در اقصای آسیا تا قلب آفریقا و تمام خاورمیانه و در اروپا و امریکا، احساس می کنند که جزو یک جامعه ی جهانی بزرگ به نام امت اسلامی هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامی را ایجاد کرد، که بزرگترین حربه برای دفاع از جوامع اسلامی در مقابل استکبار است.
چهارمین کار بزرگ او، ازاله ی یکی از مرتجعترین و پلیدترین و وابسته ترین رژیمهای منطقه و جهان بود. ازاله ی حکومت پادشاهی در ایران، یکی از بزرگترین کارهایی بود که کسی می توانست آن را تصور کند. ایران مهمترین دژ استعمار در منطقه ی خلیج فارس و خاورمیانه بود. این دژ، به دست امام ما در هم فرو ریخته شد.
کار پنجم او، ایجاد حکومتی بر مبنای اسلام بود؛ چیزی که به ذهن مسلمانها و غیرمسلمانها خطور نمی کرد، و خواب خوشی بود که مسلمانهای ساده لوح هم هرگز آن را با خود تصور نمی کردند و نمی دیدند. امام(ره) در حد یک معجزه، به این خیال افسانه آمیز لباس واقعیت پوشاند.
کار ششم او، ایجاد نهضت اسلامی در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامی، در بسیاری از کشورها و از جمله کشورهای اسلامی، گروهها و جوانها و ناراضیها و آزادی طلبها، با ایدئولوژیهای چپ وارد میدان می شدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامی، پایه و مبنای حرکتها و نهضتهای آزادیبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطه یی از دنیای وسیع اسلام که جمعیت یا گروهی به انگیزه ی آزادیخواهی و ضدیت با استکبار حرکت می کنند، مبنا و قاعده ی کار و امید و رکنشان، تفکر اسلامی است.
هفتمین کار بزرگ او، نگرشی جدید در فقه شیعه بود. فقاهت ما پایه های بسیار مستحکمی داشته و دارد. فقاهت شیعه، یکی از محکمترین فقاهتها و متکی به قواعد و اصول و مبانی بسیار مستحکمی است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گستره یی وسیع و با نگرشی جهانی و حکومتی مورد توجه قرار داد و ابعادی از فقه را برای ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.
کار هشتم او، ابطال باورهای غلط در باب اخلاق فردی حکام بود. در دنیا پذیرفته شده است که کسانی که در رأس اجتماعات قرار می گیرند، اخلاق فردی خاصی داشته باشند! تکبر ورزیدن، برخوردار بودن از زندگی راحت و مسرفانه، تجمل گرایی، خودرأیی و خودخواهی و امثال اینها، چیزهایی است که مردم دنیا قبول کردند که کسانی که در رأس حکومتها قرار می گیرند، این اخلاق را داشته باشند. حتّی در کشورهای انقلابی، انقلابیونی که تا دیروز زیر چادرها زندگی می کردند و در دخمه ها مخفی می شدند، به مجرد این که به حکومت می رسند، وضع زندگیشان عوض می شود و اخلاق حکومتیشان تغییر می کند و همان وضعیتی را به خود می گیرند که بقیه ی سلاطین و رؤسای عالم داشتند! ما از نزدیک چنین چیزی را دیده ایم؛ برای مردم هم مایه ی تعجب نیست.
امام ما این باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملت و دیگر مسلمانان عالم، می تواند زندگی زاهدانه یی داشته باشد و به جای کاخهای مجلل، در یک حسینیه از دیدارکنندگان پذیرایی کند و با لباس و زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد کند.
اگر دلهای حکام و زمامداران به نور معرفت و حقیقت روشن شده باشد، تجمل و تشریفات و اسراف و برخورداریهای زیاد و خودرأیی و تکبر و استکبار، جزو لوازم حتمی زمامداری آنها محسوب نمی شود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار این بود که هم در زندگی خود و هم در آن دستگاهی که به وجود آورده بود، نور معرفت و حقیقت تجلی یافته بود.
کار نهم او، احیای روحیه ی غرور و خودباوری در ملت ایران بود. برادران عزیز! حکومتهای استبدادی و فردی، سالهای متمادی ملت ما را به صورت ملتی ضعیف و مستضعف و توسری خور در آورده بودند؛ ملتی که از استعداد جوشان و خصلتهای جمعی فوق العاده ممتاز برخوردار است و در طول تاریخ بعد از اسلام، این همه افتخارات علمی و سیاسی دارد.
قدرتهای خارجی - مدتی انگلیسیها و مدتی هم روسها و دیگر دولتهای اروپایی، و پس از آن امریکاییها - ملت ما را تحقیر کرده بودند. ملت ما هم باور کرده بود که قابلیت و لیاقت کارهای بزرگ را ندارد، سازندگی از او بر نمی آید، ابتکار از او ساخته نیست و دیگران باید بر او آقایی کنند و به او زور بگویند! بنابراین، روح غرور و افتخار ملی را در ملت ما کشته بودند؛ ولی امام عزیز ما، روح غرور و افتخار ملی را در ملت ایران بیدار و زنده کردند.
در همان حال که ملت ما از احساسات و نخوتهای بیجای ناسیونالیستی - که استکبار عامل آن، و رژیم منحوس پهلوی مروجش بود - مبرا هستند، اما احساس عزت و قدرت می کنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئه ی مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمی ترسند و احساس ضعف هم نمی کنند. جوانهای ما احساس می کنند که خودشان می توانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس می کنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحمیلها و زورگوییهای شرق و غرب بایستند. این روح عزت و خودباوری و غرور ملی و افتخارات حقیقی و اصیل را امام(ره) در ملت ما زنده کرد.
و بالاخره دهمین کار بزرگ او، اثبات این نکته بود که «نه شرقی و نه غربی»، یک اصل عملی و ممکن است. دیگران خیال می کردند که یا باید به شرق متکی بود و یا به غرب، یا باید نان این قدرت را خورد و ستایشش کرد و یا آن قدرت را! فکر نمی کردند که یک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگوید و بایستد و بماند و خود را روزبه روز ریشه دارتر کند؛ اما امام(ره) این نکته را ثابت کرد.[38]
افتخار امام(ره) به بسیجی بودن
آری، رهبر کبیر انقلاب اسلامی که خود را بسیجی می شمرد و بدان افتخار می کرد، جهانی را در مقابله با استکبار و قدرتهای ستمگر عالم بسیج کرد و خواب راحت را از چشم زورگویان زدود و نور امید را که کلید همه ی پیروزیها و پیشرویهاست، در دل ملتها تابانید. بی شک همه ی دستگاههای استکبار نیز به آسانی نخواهند توانست بذری را که او پاشیده، جمع کنند و بنایی را که او پی افکنده، ویران سازند؛ اگرچه بشدت و قساوتی عنادآمیز، با نتایج و ثمرات جهاد بزرگ او در مبارزه و معارضه اند.[39]
امام(ره) زنده در راه انقلاب
آری، امام عزیز و بزرگ ما، اکنون در میان ما نیست؛ همان طور که شهدا در میان ما نیستند. اما هم او و هم آنان، در ذهن و دل ما، در راه زندگی ما و در صراط مستقیم انقلاب ما، حاضر و زنده و فعال است. اثر وجود آن بزرگمرد و یاران شهیدش، تنها به دوران زندگیشان متعلق نبود؛ همچنان که فقط به ایران اختصاص نداشت. امروز، به برکت وجود و عمر مبارک او و آنان، اسلام روزبه روز درخشانتر می شود و ابر غلیظ تحریفها و جهالتها و فتنه ها، ناپایدارتر و ضعیفتر می گردد.
انقلابی که امام پدید آورد و شهیدان با خون خود آن را رنگ و بوی گل سرخ بخشیدند، اکنون در سراسر جهان، در بیداری ملتهای مظلوم و در تجدید حیات جوامع مسلمان و در استحکام روزافزون مبانی معنویت و در فروپاشی مادّیگری صریح و نفاق آلود و خلاصه در سرافرازی حق و سرافکندگی باطل، خود را می نمایاند. پرچم عروج انسان به بام معنویت که امروز در گوشه و کنار دنیا برافراشته می شود، در حقیقت پرچم امام ما و شهیدان اوست. آنها زنده اند و روزبه روز زنده تر خواهند شد.[40]
هنر بزرگ امام(ره)
هنر بزرگ و خدمت بی بدیل امام بزرگوارمان این بود که اسلام را از غربت درآورد. مسلمانان، حتّی در خانه ها و شهرهای خودشان غریب بودند. اسلام، حتّی در مواطن اصلی خود غریب بود. دشمنان اسلام، با فرهنگ الحاد و فساد و نظامهای طاغوتی، فرصت به خوداندیشیدن را هم از مسلمانان گرفته بودند. در چنین شرایطی، امام بزرگوار ما، آن سلاله ی پیامبران و دست قدرت خدا در این روزگار، این گرد غربت را از چهره ی اسلام زدود و سترد.[41]
امام(ره) معلم انقلاب «ما می توانیم»
بعد از انقلاب، انقلاب و معلم انقلاب - که امام بزرگوار ما بود - به ما ملت تفهیم کردند که ما می توانیم خودمان کار کنیم؛ خودمان تلاش کنیم؛ خودمان بسازیم؛ خودمان قاعده ی سازندگی و تولید و مصرف را - که همان فرهنگ ماست - بنیانگذاری کنیم. ما باید این را در همین دوران سازندگی هم به کار بگیریم. ما هرگز به داشته های دیگران پشت نمی کنیم. هر کسی هرچه دارد؛ چه علم، چه امکانات، چه تکنولوژی و موجودی فنی او - وقتی که ناگزیر باشیم - اگر بتوانیم همه ی آنها را در خدمت هدفهای خودمان قرار بدهیم، لحظه یی دریغ نخواهیم کرد. ما همه ی اینها را بایستی وسیله و پلی برای جوشیدن استعداد سازندگی از درون کشور قرار بدهیم. هرجا که می توانیم در داخل کشور تولید کنیم، بایستی این را بر استفاده ی از مصنوعات خارجی ترجیح بدهیم. هر چیزی که در داخل کشور تولید می شود، برای ما مبارک تر از مشابه خارجی آن است؛ حتّی اندکی بهتر از آن که از دست دیگری و دروازه یی از دروازه های کشور وارد بشود. [42]
روشن نگری و تشخیص امام(ره)
جهاد سازندگی از جمله دستگاههایی است که بیش از همه، ما را به یاد امام عزیزمان می اندازد. چه قدر ایشان به این مجموعه ی جوان و انقلابی و بااخلاص و کارآمد اهمیت می دادند، و چه قدر لذت می بردند وقتی می شنیدند جهاد سازندگی موفقیتهایی را در جبهه ی جنگ و مناطق دورافتاده ی روستایی به دست آورده است. آن دل بزرگ، از دیدن این همه تلاش، پُر از امید و شادی می شد. تیزبینی و روشن نگری و تشخیص آن عزیز، درست و بجا بود و می دانست این مجموعه که از عناصر مؤمن و انقلابی و جوان و فعال و کارآمد و باسواد تشکیل یافته است، تا چه اندازه می تواند برای کشور مفید باشد.
شما که عاشق امام بودید و هستید، شما که رگ جانتان به امام وصل بود، شما که ارتباط با او را هویت اصلی جهاد به حساب می آوردید، باید برای تعظیم روح و شادی آن پروازکرده به ملکوت اعلی، که بی شک ناظر و نگران کارهای ماست، از امروز تلاشتان را مضاعف کنید.[43]
ایجاد و تأسیس نماز جمعه
یکی از بزرگترین کارهای امام بزرگوارمان(رضوان اللَّه تعالی علیه)، همین ایجاد و تأسیس نمازهای جمعه بود. نماز جمعه را ایشان به این ملت دادند. سالهای متمادی بود که ما از نماز جمعه محروم بودیم، یا آن را نداشتیم. در جاهایی هم که خیلی بندرت پیدا می شد، آن تأثیری را که نماز جمعه می توانست در حکومت اسلامی داشته باشد، قهراً نداشت. در جاهایی هم اصلاً افراد ناجوری بودند که محل بحث نیست. این، مسأله ی نماز جمعه است.[44]
امام(ره) قوّت و عزّت مسلمین
من امروز چند حقیقت بدیهی و روشن را عرض می کنم و بعد از آن، یک نتیجه گیری برای ملت ایران، و یک نتیجه گیری برای همه ی ملتهای مسلمان جهان خواهم کرد.
حقیقت اول که کسی منکر آن نیست و هیچ منصفی نمی تواند آن را انکار کند، این است که امام بزرگوار ما به اسلام و مسلمین قوّت و عزت بخشید. دشمنان اسلام، اسلام را ضعیف می خواستند. آنها تلاش کرده بودند تا اسلام را از صحنه ی عمل، بلکه از ذهن ملتهای مسلمان - چه برسد به غیر آنها - خارج کنند؛ متأسفانه تا حدود زیادی هم موفق شده بودند. در این سیاست پلید، حکومتهای فاسد و وابسته، با استکبار و شبکه ی جهانی دشمنان اسلام هماهنگی کامل داشتند.
امام بزرگوار با این انقلاب، مسلمانان را نشاط بخشید و اسلام را زنده کرد. امروز در کشورهای بسیاری، اسلام آرزو و آرمان نسلهای جوان و به پاخاسته و روشنفکر است. یک نمونه، فلسطین عزیز است. سالها به نام فلسطین حرف زده شد و مبارزه گردید؛ اما ناکام و ناموفق. امروز ملت فلسطین، به نام اسلام مبارزه و مقاومت می کند؛ لذا مبارزه از شکل سازمانها و گروهها و شخصیتها و سردمدارها، به میان توده ی مردم کشیده شده است. چنین مبارزه یی، هرگز ناکام نخواهد شد. مبارزه ی مردمی اگر باقی بماند، بی شک در نهایت به پیروزی خواهد رسید. این، به برکت اسلامی بود که امام نام آن را زنده کرد و وجدان اسلامی را در مسلمین بیدار نمود.
امروز در کشورهای اسلامی شمال آفریقا، گروههایی به نام اسلام و با هدف ایجاد حکومت و نظام اسلامی مبارزه می کنند؛ پیشرفت هم کرده اند. قبل از نهضت امام بزرگوار ما، چه کسی چنین چیزی را حتّی به خاطر می گذرانید؟ در شرق و غرب جهان اسلام، مسلمانان بیدار شده اند. اقلیتهای مسلمان در کشورهای اروپایی و غیر اروپایی دارای حاکمیت کفر و الحاد، احساس شخصیت می کنند. هویت و شخصیت اسلامی، در میان مسلمانان زنده شد. این، به برکت امام و حرکت عظیم امام بود.
بصیرت و صبر در مبارزه، عامل موفقیت امام(ره) و امت
حقیقت دوم این است که آنچه امام بزرگوار و ملت شجاع ما را در راه این مبارزه ی بزرگ موفق کرد، بصیرت و صبر بود - مقاومتی همراه با بصیرت - همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاةوالسّلام) فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر والصّبر» علت آن هم این است که امروز مبارزه با کفر خالص و شرک خالص نیست، تا مطلب روشن، و صف بندیها مجزا و جدای از هم باشد؛ بلکه امروز مبارزه با نفاق و دورویی و تزویر و شعارهای توخالی و دروغ زنیها و لاف زنیهایی است که بلندگوهای استکبار را در همه ی انحای عالم پُر کرده است. بسیاری دم از طرفداری از حقوق بشر می زنند و دروغ می گویند. بسیاری دم از اسلام می زنند و دروغ می گویند. اسلام آنها، اسلام باب طبع و میل سردمداران استکبار است. بسیاری دم از مساوات و برابری انسانها می زدند و می زنند و دروغ می گفتند و می گویند. بنابراین، مبارزه در دوران کنونی، مبارزه یی دشوار است؛ هم به خاطر قدرت زر و زور استکبار، و هم به خاطر قدرت تبلیغاتی و توجیه گر دروغگوییها و نفاقهای استکبار و ایادیش.
انسانهای بی بصیرت، زود فریب می خورند. همین امروز هم در دنیا آدمهای دلسوزی هستند که فریب خورده اند؛ دشمن را نشناخته اند و صف را تشخیص نداده اند. در ایران، امام عظیم الشأن ما، به برکت بصیرت مردم - که با صبر و مقاومت آنها همراه بود - این راه را طی کرد و به موفقیت رسید. خود او، در ایجاد این بصیرت و صبر در مردم، بزرگترین مؤثر بود. هرجا در انحای عالم مبارزه یی صورت می گیرد، حرکتی می شود، انسان دلسوزی در پی نجات توده های مردم حرکت می کند، باید بداند که این راه، با هوشمندی و بصیرت و نیز با صبر و مقاومت طی شدنی است، و لاغیر.
ایران اسلامی، مرکز و محور حرکت عظیم جهانی مسلمانان
حقیقت سوم این است که همه ی دنیا - هم توده های مسلمان و مستضعف و محروم عالم، و هم اردوگاه استکبار - تشخیص داده و فهمیده اند که کانون و محور و مرکز این حرکتی که امروز در جهت آرمانهای اسلامی در دنیا مشاهده می شود، جمهوری اسلامی است؛ لذا در درجه ی اول، همه ی دشمنیهای عالم متوجه ماست. ما در لابلای سخنان گرم و به ظاهر دوستانه، همواره نشانه های خصومت و کینه را می شناسیم. ما می دانیم که استکبار نسبت به جمهوری اسلامی و شما ملت و این امام بزرگوار، چه قدر دشمن است. دشمن چون او را زنده می داند، یک سر سوزن از دشمنیش با او کم نشده است. اگر بوقهای استکباری و اردوگاه استکبار و دشمنان امام فکر می کردند که او مرده و تمام شده است، بعد از گذشت دو سال از رحلت جانسوز او، این قدر با شخص او و با نام او دشمنی نمی کردند، که امروز می کنند.
ایران اسلامی، ایران امام، ایران انقلاب، مرکز و محور حرکت عظیم جهانی مسلمانان است، و به همین نسبت محور دشمنیهاست. این، به جای آن که ما را غمگین کند، خوشحال می کند؛ و به جای آن که ما را وحشت زده کند، امیدوار می کند؛ چون نشان می دهد که ما قدرتمندیم و علیه منافع استکبار و منافع دزدان و غارتگران، همچنان تهدید بزرگی به شمار می رویم. دشمنی استکبار، ما را مطمئنتر می کند که راهی را که در حرکت پیشرونده ی انقلاب و سازنده ی کشور و جامعه انتخاب کرده ایم، درست و موفق و صائب بوده است. اگر ما در حرکتمان علیه منافع دشمنان بشریت و در جهت مصالح انقلاب و کشور، راه خطا را پیموده بودیم، دشمن این قدر با ما دشمنی نمی کرد.
امروز همه ی تبلیغات جهانی با شیوه های مختلف علیه ماست. ممکن است بعضی از رادیوها و بعضی از دستگاههای خبری و تبلیغاتی به ما صریحاً دشنام ندهند، اما این دلیل دوستی آنها نیست. آنها می دانند که دشنام صریحشان به ما، دل ملتهای عالم را به ما بیشتر نزدیک می کند. به همین خاطر، به جای دشنام صریح، تهمت می زنند؛ خودشان را به ما نزدیک، و ما را به خودشان خوشبین نشان می دهند! این هم از همان ترفندها و خباثتهاست.[45]
آزادی و استقلال توأم با معنویت و اخلاق
هنر بزرگِ امام بزرگوار ما این بود که چارچوب محکمی را برای این انقلاب به وجود آورد و نگذاشت این انقلاب در هاضمه قدرتها و جریانهای سیاسی مسلّط هضم شود. شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی»، یا شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که تعالیم امام و خطّ اشاره انگشت ایشان در دهان مردم انداخت، معنایش این بود که این انقلاب متّکی به اصول ثابت و مستحکمی است که نه به اصول سوسیالیزمِ اردوگاه آن روز شرق ارتباطی دارد، نه به اصول سرمایه داری لیبرال اردوگاه غرب. علّت این که شرق و غرب با این انقلاب دشمنی کرده اند و سرسختی نشان داده اند، همین بود.
این انقلاب بر پایه اصول مستحکمی بنا شد؛ هم اجرای عدالت را مورد نظر قرار داد، هم آزادی و استقلال را - که برای ملتها از مهمترین ارزشهاست - مورد توجّه قرار داد، هم معنویت و اخلاق را. این انقلاب، ترکیبی از عدالتخواهی و آزادیخواهی و مردم سالاری و معنویت و اخلاق است[46]
امام(ره) و احیای حقایق فراموش شده اسلام
مهمترین کاری که امام بزرگوار ما در سطح دنیای اسلام انجام داد، این بود که ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام را احیاء کرد. از روزی که استعمار وارد کشورهای اسلامی شد، همه تلاش استعمارگران و سلطه گران این بود که ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام، عدالتخواهی، آزادیخواهی و استقلال طلبی اسلام را از اسلام حذف کنند. سلطه گران برای این که استیلای خود را بر ملتها و منابع کشورهای اسلامی هرچه بیشتر گسترش دهند، خود را ناچار می دیدند که ابعاد سیاسی اسلام را از اسلام جدا کنند و اسلام را به معنای تسلیم در مقابل حوادث، تسلیم در مقابل اشغالگر و تسلیم در مقابل دشمن ظالم و قوی پنجه تفسیر کنند. امام حقایق فراموش شده اسلام را احیاء کرد؛ عدالتخواهی اسلام را سرِ دست بلند کرد؛ ضدّیت اسلام را با تبعیض و اختلاف طبقاتی و اشرافیتها علنی کرد. از روز اوّل تا روزهای آخر عمر، امام بزرگوار روی قشرهای مستضعف، پابرهنه ها و محرومان تکیه کرد. بارها و بارها در آغاز تشکیل نظام اسلامی و در طول ده سال عمر با برکتش در مقام رهبری نظام اسلامی، به مسؤولان و به همه ما تأکید کرد که باید رعایت حال ضعفا را بکنید؛ شما مرهون طبقه پابرهنه این کشورید. عزیزان من؛ ملت بزرگ ایران! هر جا و در هر موردی ما به این توصیه امام توجّه نمودیم و در برنامه ریزیها، قانونگذاریها، اجرا و عزل و نصبها، به این نصیحت عمل کردیم، پیروزی نصیب ما شد....
در مورد مردم، مهمترین کاری که امام کرد، این بود که مفهوم مردم سالاری را از چیزی که طرّاحان دمکراسی غربی و عوامل آنها در صحنه های عملی می خواستند نشان دهند، به کلّی دور کرد. سعی آنها این بود که این طور القاء کنند که مردم سالاری با دین سالاری و دینداری سازگار نیست. امام این مفهوم باطل را زایل کرد و مردم سالاری دینی - یعنی همان جمهوری اسلامی - را در دنیا مطرح نمود. او به زبان هم اکتفا نکرد؛ صرفاً استدلال فکری هم نکرد؛ عملاً این را نشان داد[47]
وظیفه ما در قبال راه و خط حضرت امام خمینی(ره)
دشمنان زخم خورده و کمین کرده ی انقلاب، سالها انتظار چنین روزهایی را کشیده اند و اکنون همچون خفاشانی که غروب خورشید را انتظار می برند، در صدد تحرکات خبیث و پلید خود می باشند. اگرچه طوفان احساسات مقدس ملت، که این روزها همچون آتشفشانی فضای کشور را گداخته، به بدخواهان و فتنه انگیزان داخلی و نیز به دشمنان کینه ورز خارجی، مجال هیچ گونه شرارت نخواهد داد و هر حرکتی بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی را، که ارزنده ترین میراث رهبرکبیر و فقید ماست، به آتش خواهد کشید، ولی حفظ آمادگی و هشیاری و حضور در صحنه و حساس بودن در برابر تحرکات مشکوک، امروز از جمله ی فرایض عمومی است.
استکبار جهانی از لحظه ی پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، هرگز سودای تضعیف، بلکه محو جمهوری اسلامی را از سر بیرون نکرده؛ همچنان که از هیچ اقدام ممکن و مقرون به صرفه نیز در این راه خودداری نورزیده است، و تا آنگاه که ملت و مسؤولان جمهوری اسلامی، پایبند به استقلال و عزت ملی و اصول اسلامی خود می باشند، این انگیزه را در خود نگاه خواهد داشت؛ منتها به فضل و مدد الهی و بنابر قوانین خلقت و تاریخ، در برابر عزم و اراده و آمادگی ملت، کاری از او ساخته نبوده و کید و مکر او به جایی نرسیده است و به خواست خداوند، همواره نیز همین گونه خواهد بود؛ ان شاءاللَّه.
لذا این جانب، از همه ی آحاد ملت و اقشار گوناگون می خواهم که حفظ آمادگی و هشیاری و توجه به توطئه های دشمنان را فریضه ی انقلابی خود بدانند و نیات پلید دشمنان را از موضعگیریهای سیاسی و تبلیغاتی جهانی آنان و نیز از شایعه پردازیها و ایجاد مضیقه های اقتصادی کشف کنند و بدانند که در صورت آمادگی و هشیاری، همه ی توطئه های دشمن خنثی می گردد و پیروزی از آنِ ملت ایران خواهد بود.
همان طور که رهبر کبیر و عزیز ما بارها تکرار می کردند و در وصیت نامه ی سیاسی، الهی خود نیز بر آن تأکید ورزیده اند، وحدت کلمه و وحدت صفوف ملت ما که رمز پیروزی انقلاب بود، رمز بقا و سلامت و تداوم آن نیز هست. تقسیم شدن ملت به گروهها و دسته های متعارض و عمده کردن اختلافات کم اهمیت و احساسات غیرمنطقی و به فراموشی سپردن اصول مهمی که میان همه ی ملت ما و لااقل میان اکثریت عظیمی از آنان مشترک است، و به فراموشی سپردن حضور دشمن و خطرات جبران ناپذیر ناشی از آن، بزرگترین فاجعه برای ملتی است که می خواهد حق تضییع شده ی خود را احیا کند و خود را از وابستگی به بیگانگان برهاند....[48]
وفاداری به امام (ره) و حرکت در خط امام (ره)
اگر ما امام را دوست داریم - که واقعاً همین گونه است و هیچ کس نمی تواند تردید کند که ملت ایران در عشق و محبت به امام صادق نیست - باید راه و درس او را زنده نگهداریم و هدفهایش را، هدفهای حقیقی و اصلی انقلاب به حساب آوریم و به سمت آنها حرکت کنیم و هدف دیگری از خودمان درست نکنیم. هدفهای امام(ره) مشخص و روشن است و احتیاج به کار زیاد ندارد.
حال که خدای متعال این طور مقدر کرد که بنده ی صالحش در نیمه ی این راه بار را به دیگران بسپارد و به ملکوت اعلی بپیوندد و در جوار او آرام بگیرد، ما نخواهیم گذاشت این بار روی زمین بماند. باید همه ی آحاد ملت - کوچک و بزرگ - مسؤولان در سطوح مختلف و هرکس که کاری در دستش است، این نکته را حدیث نفس خود کند و پیمان ببندد که راه امام را ادامه دهد و به سمت هدفهای او حرکت کند. در این صورت، عشق و محبت و ارادت و شاگردی ما نسبت به او صادق خواهد بود؛ والّا اگر در فراق او گریه کنیم و بر سر و سینه ی خود بزنیم، ولی راه او را از سمت دیگر ادامه دهیم، محبت و احترام و وفاداری ما صادقانه نخواهد بود. وفاداری این است که عیناً در همان خط و هدف او حرکت کنیم و به بیراهه نرویم.[49]
اخلاص امام(ره) عامل موفقیت
برادران عزیز! عامل اخلاص امام(ره) و رابطه ی او با خدا و نیز اخلاص مردم، تاکنون ما را به این جا رسانده است؛ بعد از این هم باید همین گونه باشد. اگر هدفها و راه ما، هدفها و راه امام است، وسایل ما هم باید وسایل امام باشد. وسیله ی امام(ره)، کمک گرفتن از خدا بود. بیایید از خدا کمک بگیریم. این کار، با زبانِ تنها میسر نیست؛ بلکه با خلوص و اخلاص عمل و ترک گناه و...[50]
پیمان ما با راه امام خمینی (ره)
ما با خدا پیمان بسته ایم راه امام خمینی(اعلی اللَّه قدره) را که راه اسلام و قرآن و راه عزت مسلمین است، دنبال کنیم. سیاست «نه شرقی و نه غربی»، حمایت از مستضعفان و مظلومان، دفاع از وحدت و حرکت امت بزرگ اسلامی و فایق آمدن بر عوامل اختلاف و دوگانگی مسلمین در سطح جهان، و مجاهدت برای ایجاد مدینه ی فاضله ی اسلامی، و تکیه بر جانبداری از قشرهای محروم و کوخ نشین، و به کار گرفتن همه ی عوامل و امکانات برای بازسازی کشور در سطح داخلی کشور، خطوط اصلی برنامه های ماست. هدف اصلی از این همه، زنده کردن دوباره ی اسلام و بازگشت به ارزشهای قرآن است و ما یک سر مو از این هدف عقب نخواهیم نشست.[51]
درس امام به امت: اتصال به خدا و ایمان مردم به اسلام و وحدت کلمه
جمله ای در وصیت نامه ی امام عزیزمان هست که هرگز نباید آن را فراموش کنیم. ایشان فرمودند: آن عاملی که انقلاب را به پیروزی رساند، همان عامل، انقلاب را تداوم خواهد داد. یعنی اتکال به خدا و ایمان مردم به اسلام و تصمیم قاطع بر انجام وظیفه ی الهی و اسلامی و وحدت کلمه، رمز پیروزی و تداوم انقلاب است. این، یک درس همیشگی برای همه ی ماست.
امروز شاهدیم که بر کشور ما، وحدت و صمیمیت و صفای همگانی حاکم است. این، حادثه ای بسیار عظیم و از برکات روح مطهر امام بزرگوار ماست. اخلاص آن مرد بزرگ الهی، بعد از رحلت او هم در فضای این جامعه اثر گذاشت و دلها را به هم انس داد و پیوندها را محکم کرد. اتحاد کلمه و همراهی شما مردم با هم و پیوند محکمی که بین شما و مسؤولان ابراز شد، همه ی دنیا آن را دیدند و باعث یأس دشمنان گردید.
با ورود امام به صحنه ی داخلی کشور در سال 57، انقلاب طراوت دیگری یافت و برگ و باری پیدا کرد و ثمربخش شد. لطف خدا بر امام بود که در وجودش این برکات را قرار داد. روح مطهر او در هنگام وفات و عروج ملکوتیش نیز مشمول برکات و لطف الهی شد و موجب گردید تا انقلاب در ایام رحلت آن بزرگوار هم مثل روزهای اول پیروزی، برگ و بار تازه تر پیدا کند و از هیمنه و هیبت برخوردار بشود و دشمنان را مأیوس کند.
ما امروز به برکت امام(ره) می توانیم از موضع قدرت و قوّت با دنیا حرف بزنیم. هیچ کس در دنیا نباید تصور کند که جمهوری اسلامی اندکی در خود احساس ضعف می کند. به فضل پروردگار، ما امور داخلی خودمان را با قوّت و اعتمادبه نفسِ کامل پیش خواهیم برد و ارتباطات خارجی را تا آن جا که با اصول ما منطبق باشد و برای اسلام و مسلمین و ملت ایران و انقلاب و جمهوری اسلامی مقرون به صلاح و صرفه باشد، با قوّت و قدرت و از موضع بالا گسترش خواهیم داد.
این جمله را که امام بزرگوارمان بارها و بارها روی آن تاکید می کردند، به یاد داشته باشید که: رمز همه ی پیروزیها، وحدت کلمه و حضور در صحنه است. اگر وحدت کلمه و حضور مردم در صحنه نباشد، ملت ایران نخواهد توانست گامی به جلو بگذارد؛ ولی اگر همه ی مردم این رمز را شناختند و حفظ کردند، البته خداوند به آنها کمک خواهد کرد. این وعده ی الهی است که: «والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»، «من کان للَّه کان اللَّه له». اینها وعده ی حق و صدق و قطعی الهی است.
بحمداللَّه خدا با ملت ایران است و وجود بزرگوار آن رهبر عالی قدر و انسان والا و بی نظیر، واقعاً بزرگترین نعمتها برای ما بوده است. امروز هم کلمات و نصایح او که برای ما باقی مانده، بزرگترین نعمت برای ماست؛ چون کلمات خدا و انبیاست و باید قدرشان را بدانیم و ان شاءاللَّه به آنها عمل کنیم.[52]
لزوم مرور و تدبر در درسهای امام(ره)
امروز بزرگترین وظیفه ی ما ملت ایران که مریدان قدیم و اولین یاران امام خمینی(ره) بودیم، این است که درسهای آن امام بزرگوار را مرور کنیم. شخصیت عظیم رهبر کبیر انقلاب و جوهر درخشانی که همه ی دنیا را تحت تأثیر قرار داد، در درسها و بیانات و رهنمودهای او آشکار شده است. البته همه ی ما با شناخت کامل آن شخصیت عظیم خیلی فاصله داریم و بدون مبالغه و اغراق باید گفت که هنوز ابعاد بسیاری ازشخصیت آن روح ملکوتی و انسان بزرگ و والا برای ما شناخته شده نیست.
ما از نزدیک قضایا را می دیدیم و همه ی کسانی که از چنین فاصله یی در کنار وقایع قرار می گیرند، به آسانی قدرت جمع بندی ندارند. جمع بندی آن شخصیت و تحلیل ابعاد گوناگون آن انسان بزرگ و والا، قدری تدبر و تأمل لازم دارد، که به این زودیها برای ما که در عصر امام و نزدیک به او بودیم، میسر نخواهد شد؛ ولی بیانات آن بزرگوار برای ما درس است، و درس چیزی است که در دسترس و اختیار ماست.
تدبر در درسهای آن بزرگوار، خواهد توانست ما را با ابعاد شخصیت آن راحل عظیم الشأن آشنا کند و راه را بر ما بنمایاند. این درسها را نمی شود در چند جمله خلاصه کرد. در هر بخشی از زمان و در هر حادثه یی از حوادث، یکی از آن درسها می تواند به عنوان رهنمود راهگشای ما باشد.
با توجه به شرایطی که امروز در جهان برای کشور ما و موقعیت عظیم ملت ایران در اذهان عالم به وجود آمده است، درس بزرگ امام عزیزمان عبارت است از قدردانی از وحدت و انسجامی که به اراده ی الهی برای ما پیش آمد. امروز دلهای ملت ایران از غالب اوقاتِ دوران دهساله ی انقلاب به هم نزدیکتر است؛ این هم از برکات روح ملکوتی امام بزرگوارمان بود.[53]
اکنون در کنار خاطره ی تلخ چهاردهم خرداد، این واقعیت شیرین در برابر چشم ماست که امام راحل، اگر نه به جسم، اما با فکر و راه و وصیت همیشه زنده ی خود در کنار ماست و زنده است و به فضل و قدرت خدا، هیچ قدرتی نخواهد توانست این حضور و این حیات را سلب کند و جمهوری اسلامی را از پدر و بنیانگذار و معلم بزرگ خود جدا سازد.[54]
خاطراتی از دوران حیات امام(ره)
خدا می داند که در طول این ده سال، فکر چنین روزی، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمی دانستیم دنیای بدون «خمینی» چگونه قابل تحمل است. به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض کردم: دعای بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم.
در همان روز تلخ که حال امام مساعد نبود، من جمعی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی را دعوت کردم و به آنها گفتم که حال امام خوب نیست؛ کار بازنگری را قدری تسریع کنیم و مژده ی اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم، تا دل امام شاد شود. واقعاً از تصور آن چیزی که ممکن بود پیش آید، قلب من می لرزید؛ صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم. شاید چند ساعت بعد از آن بود که اطلاع پیدا کردیم این ودیعه ی الهی و این گوهر ارزنده را از دست داده ایم.[55]
سخت ترین کار این است که درباره ی فقدان امام عزیز و جان ملت سخن بگوییم. حقیقتاً همه ی ما یتیم شدیم. ده سال پیش که ایشان دچار عارضه ی قلبی شدند، با جمعی از دوستان - که امروز بسیاری از آنها جزو شهدا هستند و در جوار رحمت الهی آرمیده اند - خود را در آن هوای سرد و برفی به قم رساندیم و آن وجود عزیز را که حیات انقلاب مرهون او بود، به تهران آوردیم و در بیمارستان قلب بستری کردیم. چه روزهای سختی گذشت و چه دلهره ها و نگرانیهای غیرقابل توصیفی را پشت سر گذاشتیم.
از آن روزها تا پایان حیات ایشان، دایماً نگران این حادثه ی تلخ بودیم و بارها به پروردگار متعال عرض می کردیم که دعای شوق انگیز امت مؤمن و مخلص ما به درگاه تو، سلامت و بقای این قلب تپنده است؛ با بزرگواری خود، دعای امت ما را مستجاب کن. هروقت تصور فقدان این موجود عظیم و عزیز را می کردیم، واقعاً دنیا برای همه ی ما بی معنی و تاریک جلوه می کرد. امروز ما در مقابل چنین مصیبت بزرگ و سختی قرار داریم، که حقیقتاً حادثه یی جانکاه و باورنکردنی است و با هیچ مصیبت دیگری قابل مقایسه نیست.[56]
همه ی شما دیدید که در پایان وصیت نامه ی ایشان، به مواردی اشاره شده بود که امام قبلاً نسبت به طرح آنها سکوت کرده بودند. در زمان بنی صدر که من خدمت امام(ره) رسیده بودم، ایشان می گفتند: حرفهایی که او از قول من می گوید، همه اش خلاف واقع است و حقیقت ندارد. بنابراین، هر حرفی که زده می شد، فوراً او را نمی آشفت و تحریک نمی کرد و در صدد پاسخ سریع برنمی آمد. این متانت، بردباری، حلم، تسلط بر نفس و سعه ی صدر، در هرکس که باشد، از او یک انسان بزرگ خواهد ساخت. درعین حال اگر امام(ره) آن عوامل اصلی معنویت، ارتباط با خدا، کار برای رضای او، تقوا و انجام تکلیف را نمی داشت، نه انقلاب به پیروزی می رسید، نه شما مردم این گونه عاشقش می شدید، نه می توانست این طوفان را در دنیا به وجود آورد، و نه قادر بود در مقابل تهدید و ارعاب دشمن، مثل کوه بایستد.
در همین خصوص خاطره ای در ذهنم مانده است که نقل می کنم: چند روز قبل از پایان سال 65 که خدمت امام بودیم، چون یکی از روزهای فروردین 66 با ولادت یکی از ائمه(ع) مصادف می شد، من و. .. و حاج احمد آقا اصرار کردیم که ایشان در حسینیه ی جماران با مردم دیداری داشته باشند. امام استنکاف کردند و قاطع گفتند: حالش را ندارم. من در ایام نوروز به مشهد رفته بودم. .. در همان روزها، ناگهان قلب امام مشکلی پیدا می کند و چون حاج احمدآقا - که حق بزرگی بر گردن همه ی ملت دارد و امام را در این چند سال حفظ کرد - همه ی وسایل را برای بهبود امام(ره) مهیا کرده بود، فوراً به وضعیت جسمی ایشان رسیدگی شد و خطر برطرف گردید.
وقتی در بیمارستان بر بالین ایشان حاضر شدم، عرض کردم: چه قدر خوب شد که آن شب اصرار ما را برای ملاقات با مردم نپذیرفتید؛ والّا اگر خبر این ملاقات اعلام می شد، مردم به زیارت شما می آمدند و آن وقت شما با این حال نمی توانستید مردم را ملاقات کنید و انعکاس آن در دنیا خوب نبود. این کار شما، خواست خداوند و کمک الهی بود و در آن زمان تصمیم بجایی گرفتید. ایشان در پاسخ من گفتند: آن طور که من فهمیدم، مثل این که از اول انقلاب تا حالا، یک دست غیبی در همه ی کارها دارد ما را هدایت و پشتیبانی می کند.
معنویت مردم و خانواده ی شهدا و اخلاص رزمندگان در جبهه ها، امام را به هیجان می آورد. من چند بار گریه ی امام را - نه فقط به هنگام روضه و ذکر مصیبت - دیده بودم. هر دفعه که راجع به فداکاریهای مردم با امام صحبت می کردیم، ایشان به هیجان می آمدند و متأثر می شدند. مثلاً موقعی که در محل نماز جمعه ی تهران، قلکهای اهدایی بچه ها به جبهه را شکسته بودند و کوهی از پول درست شده بود، امام(ره) در بیمارستان با مشاهده ی این صحنه از تلویزیون متأثر شدند و به من که در خدمتشان بودم، گفتند: دیدی این بچه ها چه کردند؟ در آن لحظه مشاهده کردم که چشمهایشان پُر از اشک شده است و گریه می کنند.[57]
ایشان تا آخرین لحظات حیاتشان، ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند. حاج احمدآقا فرزند عزیز حضرت امام می گفتند: پیش از ظهر روز آخر حیات امام(ره)، ایشان روی تخت دایماً نماز می خواندند. مدتی گذشت، بعد پرسیدند: ظهر شده است؟ گفتم: بلی. آن وقت خواندنِ نماز ظهر و عصر با نوافلش را شروع کردند. بعد از اتمام نماز، مشغول ذکر گفتن شدند و تا لحظاتی که در حالت اغما بسر می بردند، مرتب پشت سر هم می گفتند: «سبحان اللَّه والحمدللَّه ولااله الّااللَّه واللَّه اکبر، سبحان اللَّه والحمدللَّه ولااله الّااللَّه واللَّه اکبر». این کار برای ما درس است. ما که رهبرمان را دوست داریم، باید به کارها و روحیات او توجه کنیم و از آن درس بگیریم.[58]
او همیشه بر مردم و ملتها تکیه می کرد. در سفری که می خواستم به خارج از کشور بروم، خدمت امام بزرگوارمان رفتم. در آن زمان جریانی وجود داشت، که به ایشان گفتم در دنیا نسبت به این جریان علیه ما خیلی حرف است. (البته می خواستم به ایشان گزارش بدهم؛ والّا من هم هیچ رعب و خوفی از آن جنجالهای جهانی نداشتم و بعداً هم وارد آن ماجرا شدم). ایشان تمام خبرهای دنیا را همیشه به صورت نزدیک و نقد در اختیار داشتند و غالباً خبرهای جهانی را زودتر از دیگران به دست می آوردند. امام(ره) در پاسخِ من با لبخند رضایتی گفتند: بلی، اطلاع دارم؛ اما همه ی ملتها با ما هستند. واقعاً همین طور بود که ایشان می فرمودند. در همان سفر، آن چنان حضور ملتها در کنار ما آشکار شد که همه را مبهوت کرد. بنابراین، او هم دوستانش را می شناخت، و هم دشمنانش را. از دوستانش منتفع می شد و به آنها اعتماد و تکیه می کرد. بزرگترین دوستانش شما ملت وفادار بودید، و امام چه خوب شما را شناخته بود.[59]
در دوران مسؤولیت ممتدی که از روزهای اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جمله ی امیرالمؤمنین(علیه الصّلاةوالسّلام) می افتادم که می فرماید: «اذا اشتدّ بنا الحراق التجینا برسول اللَّه». امیرالمؤمنین می فرمایند: وقتی در جنگها کار بر ما سخت می شد و احساس می کردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسول خدا پناه می بردیم. وقتی این جمله ی امیرالمؤمنین(صلوات اللَّه علیه) به یادم می آمد، می دیدم بر وضع ما نیز صادق است.
مکرّر اتفاق افتاد که سر قضایای مختلف، با برادران مسؤول می نشستیم و فکرهایمان را تبادل می کردیم و مشکل را در مجموعه یی می گذاشتیم و خدمت امام(ره) می بردیم و او بود که با نظر صایب و اراده ی قوی و ایمان و توکل بی نظیر خود، مشکل را حل می کرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود، کسی را در این حد از توکل و حسن ظن به خدا ندیده و نشنیده ام. او، مشکل را حل و گره را باز می کرد. امروز، این پدر خانواده و آن متّکای محکم و کسی که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات، به او مراجعه خواهیم کرد، در میان ما نیست.[60]
مادر اسیری - نمی دانم در تبریز بود، یا در جای دیگر - به من گفت که بچه ام اسیر بود، امروز خبر آمد که شهید شده است. شما برو به امام بگو که فدای سرتان، من ناراحت نیستم. این زن، وضع خیلی عجیبی داشت. دیدم جمعیت را می شکافد و می آید. نمی گذاشتند بیاید؛ من گفتم بگذارید بیاید، ببینم چه می گوید. آمد این حرف را زد. از این حرف، من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. وقتی که خدمت امام آمدم، یادم هم رفت اول بگویم؛ بعد که بیرون آمدم، یادم آمد. به یکی از آقایانی که در آن جا بود، گفتم به امام عرض بکنید، یک جمله ماند. ایشان، پشت درِ حیاط اندرونی آمدند، من هم به آن جا رفتم. وقتی حرف آن زن را گفتم، امام آن چنان چهره یی نشان دادند و آن چنان رقتی پیدا کردند و گریه شان گرفت که من از گفتنش پشیمان شدم.[61]
او برای خودش هیچ چیز نمی خواست. برای تنها پسرش - که عزیزترین انسانها برای امام، مرحوم حاج احمد آقا بود و ما بارها این را از امام شنیده بودیم که می فرمود اعزّ اشخاص در نظر من ایشان است - در ده سال آن حکومت و آن زمامداری و رهبری بزرگ، یک خانه نخرید. ما مکرّر رفته بودیم و دیده بودیم که عزیزترین کس امام، در آن باغچه ای که پشت حسینیه منزل امام بود، داخل دو، سه اتاق زندگی می کرد. آن بزرگوار برای خود، زخارف دنیوی و ذخیره و افزون طلبی نداشت و نخواست؛ بلکه بعکس، هدایای فراوانی برایش می آوردند که آن هدایا را در راه خدا می داد. آنچه را هم که داشت و متعلّق به خود او بود و مربوط به بیت المال نبود، برای بیت المال مصرف می کرد. همان آدمی که حاضر نبود آن روز با ده پانزده میلیون تومان خانه قابل قبولی برای پسرش بخرد - ولو از مال شخصی خودش - صدها میلیون تومان مال شخصی خود را برای نقاط مختلف - برای آبادانی، برای کمک به فقرا، برای رسیدگی به سیل زدگان و جاهای مختلف دیگر - صرف می کرد. ما اطلاع داشتیم که در مواردی پولهای شخصی خود امام بود که به اشخاصی داده می شد، تا بروند آنها را مصرف کنند؛ اینها هدایایی بود که مریدان و علاقه مندان و دوستان برای امام آورده بودند.
آن مردی که چهره باصلابتش دشمنانِ ملت ایران را می ترساند و به خود می لرزاند - آن سدّ مستحکم و کوه استوار - وقتی که مسائل عاطفی و انسانی پیش می آمد، یک انسان لطیف، یک انسان کامل و یک انسان مهربان بود. من این قضیه را نقل کرده ام که یک وقت در یکی از سفرهای من، خانمی خودش را به من رساند و گفت از قول من به امام بگویید که پسرم در جنگ اسیر شده بود و اخیراً خبر کشته شدن او را برایم آورده اند. من پسرم کشته شده، اما برایم اهمیت ندارد؛ برای من سلامت شما اهمیت دارد. آن خانم این جمله را در اوج هیجان و احساس به من گفت. من خدمت امام آمدم و داخل رفتم. ایشان سرِ پا ایستاده بود و من همین مطلب را برایش نقل کردم؛ دیدم این کوه استوار و وقار و استقامت، مثل درخت تناوری که ناگهان بر اثر توفانی خم شود، در خود فرورفت. مثل کسی که دلش بشکند؛ روح و جان و جسم او تحت تأثیر این حرف مادر شهید قرار گرفت و چشمانش پُر از اشک شد![62]
شبی در یک جلسه خصوصی، با دو سه نفر از دوستان، منزل مرحوم حاج احمدآقا نشسته بودیم؛ ایشان هم نشسته بود. یکی از ما گفتیم: آقا شما مقامات معنوی دارید، مقامات عرفانی دارید؛ چند جمله ای ما را نصیحت و هدایت کنید. آن مردِ با عظمتی که آن گونه اهل معنا و اهل سلوک بود، در مقابل این جمله ستایش گونه کوتاه یک شاگردش - که البته همه ما مثل شاگردان و مثل فرزندان امام بودیم؛ رفتار ما مثل فرزند در مقابل پدر بود - آن چنان در حال حیا و شرمندگی و تواضع فرو رفت که اثر آن در رفتار و جسم و کیفیت نشستن او محسوس شد! در حقیقت ما شرمنده شدیم که این حرف را زدیم که موجب حیای امام شد. آن مرد شجاع و آن نیروی عظیم، در قضایای عاطفی و معنوی، این گونه متواضع و با حیا بود.[63]
پی نوشت ها
[1] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت نخست وزیر و هیئت وزیران 16/3/1368
[2] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت نخست وزیر و هیئت وزیران 16/3/1368
[3] فرازی بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت گروهی از فرماندهان و اعضای سپاه 17/3/1368
[4] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت گروهی از فرماندهان و اعضای سپاه 17/3/1368
[5] فرازی از پیام به ملت شریف ایران در تجلیل از امام امّت 18/3/1368
[6] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای کمیته های انقلاب اسلامی 18/3/1368
[7] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای کمیته های انقلاب اسلامی 8/3/1368
[8] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت نماینده ی امام در ارتش، وزیر دفاع و. .. 18/3/1368
[9] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت جهادگران جهاد سازندگی 20/3/1368
[10] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت فقها و حقوقدانان شورای نگهبان 21/3/1368
[11] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت فقها و حقوقدانان شورای نگهبان 21/3/1368
[12] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت جمع کثیری از مردم استان همدان و ساری و ساوه 5/4/1368
[13] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت روحانیون و مسئولان و مردم استانهای فارس، هرمزگان، شهرهای قزوی، تاکستان و. ... 21/4/1368
[14] فرازی از خطبه های نماز جمعه 23/4/1368
[15] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از علما، ائمه ی جمعه و نهادهای انقلابی،. .. 26/7/1368
[16] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با شعرا، قصه نویسان، فیلمسازان و. .. 21/8/1368
[17] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمع کثیری از پاسداران 10/12/1368
[18] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان و جمعی از سپاهیان و اعضای کمیته انقلاب اسلامی. .. 29/11/1369
[19] فرازی از پیام مقام معظم رهبری به کنفرانس اندیشه ی اسلامی 15/11/1370
[20] فرازی از خطبه نماز جمعه 14/3/1378
[21] فرازی از بیانات رهبر مقام معظم رهبری در چهاردهمین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران امام خمینی (ره)14/3/1382
[22] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع پر شکوه زائران مرقد امام خمینی (ره)14/3/1375
[23] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت نخست وزیر، هیئت وزیران 17/3/1368
[24] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت فرماندهان، نمایندگان ولی فقیه و. .. 28/3/1368
[25] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری 12/5/1368
[26] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمع کثیری از پاسداران در سالروز میلاد امام حسین (ع) و روز پاسدار 10/12/1368
[27] فرازی از پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) 10/3/1369
[28] فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در اجتماع زائران مرقد امام خمینی(ره) 14/3/1380
[29] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع با شکوه زائران مرقد مطهر امام خمینی (ره) 14/3/1376
[30] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع با شکوه زائران مرقد مطهر امام خمینی (ره)14/3/1376
[31] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع با شکوه عزاداران مراسم نهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) 14/3/1377
[32] فرازی از خطبه های نماز جمعه 14/3/1378
[33] فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در جهاردهمین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران 14/3/1382
[34] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 14/3/1383
[35] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم پنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)14/3/1373
[36] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع با شکوه زائران مرقد امام خمینی (ره)14/3/1375
[37] پیام به ملت شریف ایران در پایان چهلمین روز ارتحال امام خمینی (ره) 23/4/1368
[38] فرازی از خطبه های نماز جمعه 23/4/1368
[39] فرازی از پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به گردهمایی سراسری فرماندهان بسیج 2/9/1368
[40] فرازی از پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی در تجلیل از شهدا، جانبازان، اسرا و. .. 19/11/1368
[41] از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اولین گروه از میهمانان خارجی مراسم دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) 15/3/1370
[42] فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با وزیر، جمعی از مسئولان و کارشناسان وزارت نفت و. .. 12/9/1370
[43] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت جهادگران جهاد سازندگی 20/3/1368
[44] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با ائمه ی جمعه ی سراسر کشور 7/3/1369
[45] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) 14/3/1370
[46] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بزرگ زائران حرم امام خمینی (ره)14/3/1381
[47] فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب در چهاردهمین سالگرد رحلت امام خمینی 14/3/1382
[48] فرازی از پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به ملت شریف ایران در تجلیل از امام خمینی(ره) 18/3/1368
[49] از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت با فرماندهان و اعضای کمیته های انقلاب اسلامی 18/3/1368
[50] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت با فرماندهان و اعضای کمیته های انقلاب اسلامی 18/3/1368
[51] فرازی از پیام مقام معظم رهبری به حجاج بیت الله الحرام 14/4/1368
[52] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت روحانیون، مسئولان و مردم استان خوزستان 21/4/1368
[53] از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت با روحانیون، مسئولان و مردم استان زنجان و نهاوند و کاشمر و. .. 15/4/1368
[54] فرازی از پیام مقام معظم رهبری به مناسبت دومین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی 13/3/1370
[55] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت گروه کثیری از فرماندهان و اعضای سپاه 17/3/1368
[56] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت فرماندهان و اعضای کمیته های انقلاب اسلامی 18/3/1368
[57] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت با فرماندهان و اعضای کمیته های انقلاب اسلامی 18/3/1368
[58] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت با فرماندهان و اعضای کمیته های انقلاب اسلامی 18/3/1368
[59] فرازی از خطبه های نماز جمعه 24/4/1368
[60] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری 12/5/1368
[61] فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای ستاد برگزاری مراسم اولین سالگرد ارتحال امام خمینی 1/3/1369
[62] فرازی از خطبه های نماز جمعه 14/3/1378
[63] فرازی از خطبه های نماز جمعه 14/3/1378