مقدمه
با نگاهی گذرا به الهیات ادیان زنده به نقطه اشتراکی برمیخوریم که از وقوع رویدادی مهم حکایت دارد. در الهیات و تاریخ همهی این ادیان به دوره ای به نام «آخرالزمان» اشاره شده است. این دوره دست خوش رخدادهای عظیمی خواهد بود که ظهور منجی موعود از جملهی آنهاست. اخبار، تعالیم و مطالب فراوانی در منابع دینی هر سه دین ابراهیمی در خصوص ظهور منجی موعود آمده است. یهودیان چشم انتظار ظهور مسیحای موعود عهد عتیق هستند. مسیحیان معتقدند عیسی برای بار دوم به زمین بازخواهد گشت و به داوری خواهد پرداخت و مسلمانان نیز مطابق قول غالب، ظهور مهدی موعود رحمه الله را به انتظار نشسته اند. در این میان، با توجه به اهمیت موضوع ظهور منجی موعود و انتظار پیروان ادیان برای تحقق آن، زمینه برای سوء استفاده از این آموزه به ویژه در اسلام و مسیحیت فراهم شده است، به گونه ای که برخی با ایجاد انحراف در این آموزه، اسباب ایجاد شقاق در دین را فراهم آورده و با فرقه سازی، بخشی از پیروان این ادیان را از آنها جدا کرده اند. از این رو، این آموزه با وجود کارکرد نجات بخشی خود، به دلیل سوء استفاده برخی فرصت طلبان، زمینه ساز تشکیل فرقه های جدید شده است. پنج روش فرقه سازی عبارتند از: مدعی منجی موعود بودن، ادعای نیابت از منجی موعود، تاریخ پنداری برای ظهور منجی، ادعای کشف و مکاشفه و سوء استفاده از وضعیت اجتماعی خاص پر رنگ شدن انتظار در میان مردم.
نقش توقیت در پیدایش فرقه های جدید
نکته مهم در باب ظهور منجی موعود این است که در هیچ کدام از سه دین ابراهیمی، زمان قطعی و تاریخی دقیق برای ظهور مشخص نشده است، بلکه در هر سه دین به ویژه در مسیحیت، ظهور منجی موعود در دوره ای پیش بینی شده است که عموماً «آخرالزمان» نامیده می شود. از قضا در تعالیم این ادیان به ویژه دین اسلام، وقت پنداری برای ظهور منجی که به آن «توقیت» نیز می گویند، امری بسیار نکوهیده است و قائلین به آن، دروغ گو معرفی می شوند. با این حال، در دو دین اسلام و مسیحیت، برخی با تعیین تاریخی(کاملاً یا نسبتاً) مشخص، ظهور منجی موعود را پیش بینی کرده اند. نفس همین موضوع، زمینه اختلاف و جدایی باورمندان به چنین انگاره ای را از دین اصلی فراهم آورده است و گاهی گروهی بر اساس باور به این گونه پیش بینی و تاریخ پنداری گرد هم آمده و به تدریج، با ابداع و جعل باورها و ارزش های مشترک، فرقه ای مستقل تشکیل داده و از دین اصلی خود جدا شده اند. شیوه این گونه تاریخ پنداری ها و نمود یافتن آن در فرقه های اسلامی و مسیحی شاید متفاوت باشد، اما همگی بن مایه کاملا مشترکی دارند که همان تاریخ پنداری برای ظهور منجی موعود است.
بررسی نقش تاریخ پنداری در پیدایش فرقه ادونتیستها
یکی از فرقه های مسیحی که تاریخ پنداری برای ظهور را در پیدایش آن می توان مؤثر دانست، فرقه ادونتیست هاست. کشاورزی انگلیسی به نام «ویلیام میلر»، فرقه ادونتیست ها را در نیمه اول قرن نوزدهم ایجاد کرد. او تحصیلات رسمی نداشت، اما با خواندن کتاب مقدس و برجسته کردن فرازهایی از کتاب مقدس و انجام محاسبه های عددی مخصوص، بازگشت مسیح را در زمانی بین 21 مارس 1843 یا حداکثر 22 اکتبر 1844 تعیین و اعلام کرد.(رسول زاده، 1389: 333) میلر فرازهای مورد نظرش را از رساله دوم پطرس انتخاب کرده بود که می گوید: «روز خدا چون دزد خواهد آمد که در آن، آسمان ها به صدای عظیم فرو خواهند پاشید و عناصر سوخته شده از هم خواهد گسست و زمین و کارهایی که در آن هست، خواهد سوخت».(رساله دوم پطرس، 3: 10-8) فراز دیگر، این بخش از کتاب دانیال بود: «و او به من گفت: تا دو هزار و سیصد شام و صبح تطهیر خواهد شد.»(دانیال، 8:14) و نیز این آیات: «هفتاد هفته برای قوم تو و برای شهر مقد ست مقرّر است تا تقصیرهای آنها تمام شود و گناهان آنها به انجام رسد و کفاره به جهت عصیان کرده شود و عدالت جاودانی آورده شود و رؤیا و نبو ت مختوم گردد و قدس الاقداس مسح شود. پس بدان و بفهم که از صدور فرمان به جهت تعمیر و بنا کردن اورشلیم تا(ظهور) مسیح رئیس، هفت هفته و شصت و دو هفته خواهد بود و(اورشلیم) با کوچه ها و حصار در زمان های تنگی تعمیر و بنا خواهد شد. و بعد از آن شصت و دو هفته، مسیح منقطع خواهد گردید و از آنِ او نخواهد بود، بلکه قوم آن رئیس که می آید، شهر و قدس را خراب خواهند ساخت...».(دانبال، 8: 27-24)میلر این نتیجه گیری خود را از سال 1831 منتشر ساخت و اولین موعظه خود را در این سال بیان کرد. موعظه او ظاهراً چنان قانع کننده بود که بیش از هفت صد کشیش از فرقه های مختلف، او را به منبر های خود دعوت کردند و به او یاری رساندند تا این ایده را تبلیغ کند.(جو ویور، 1381: 273) او در کلیساهای تعمیدی، کانگرگیشنالیسم و متدیست درباره این موضوع سخنرانی کرد و در سال 1834 به عنوان واعظ در کلیسای تعمیدی پذیرفته شد. در نتیجه سخنرانی های او بسیاری از مردم تغییر کیش دادند و روز به روز بر شمار پیروان میلر افزوده شد. طرفداران وی مجلات و روزنامه های زیادی منتشر کردند، از جمله مجله ویژه این نهضت با نام «نشانه های زمان موعود» که در سال 1840 در شهر بوستون آغاز به کار کرد. این مجله بعداً به «منادی ظهور» تغییر نام داد. از دیگر روزنامه های منتشر شده به وسیله پیروان میلر به گاه نامه های «فریاد نیمه شب» و «شیپور حاضرباش» می توان اشاره کرد. با نزدیک شدن به زمان اعلان شده از جانب میلر، شور و اشتیاق فراوانی در میان منتظران پدیدار شد. آن سال، بسیاری از مردم که در حالت انتظار شدید به سر می بردند، اموال خود را فروختند یا بخشیدند. روز موعود(21 مارس 1843) از راه رسید، ولی آرزوها تحقق نیافت.(مولند، 1368: 434) میلر و پیروانش، 22 اکتبر 1844 را به عنوان تاریخ دوم برای ظهور تعیین کردند. در زمان تغییر وقت رجعت مسیح به سال 1844، نزدیک به یک میلیون نفر جماعت های خود را رها کردند.(جو ویور، 1381) ادونتیست ها با وجود مسخره شدن به دست رقیبان، رشته مبارزات تبلیغی احیاگرانه را آغاز کردند، ولی بار دیگر دچار نومیدی شدند؛ زیرا در تاریخ دوم نیز رجعتی صورت نگرفت. باز نگشتن مسیح سبب شد معتقدان ظهور در کنفرانس سالانه، این روز را «روز ناامیدی بزرگ» نامگذاری کنند.(Safra, 2006: 13) بسیاری از پیروان میلر و حتی خود او نیز دچار سرخوردگی شدند. میلر در سال 1845 از مردم عذرخواهی کرد و پذیرفت که محاسبه در تعیین روز بازگشت مسیح اشتباه بوده است و دیگر در آینده چنین پیش گویی هایی نخواهد کرد. پس از این بحران ها، عده زیادی از معتقدان، کلیساهای خود را کاملا ترک کردند، برخی هم از کلیساهای خود اخراج شدند و خود میلر هم از سوی کلیسای تعمیدی تکفیر شد. از این رو، این راندگان از کلیسا مجبور شدند تشکیلاتی مخصوص به خود ایجاد کنند. پیروان میلر در سیاست، طرفدار کانگریگیشنالیسم، در تعمید، طرفدار کلیسای تعمیدی(باپتیست) و در دکترین و اعتقادات، پروتستان افراطی با تمایلات شدید مکاشفه ای شدند.(مولند، 1368: 435)نسل دوم از ادونتیست ها، رویدادهای سال های 1843 تا 1844را از نو تعبیر کردند و مدعی شدند مسیح در آن سال ها بازگشته، اما در قلمرویی آسمانی و نامرئی با پدر می زیسته است. ادونتیست ها کوشش برای تعیین زمان دقیق بازگشت مسیح را ترک کردند و خود را با اعتقاد به قریب الوقوع بودن این واقعه اقناع کردند و به ترویج گیاه خواری، پرهیز دادن از مواد مخدر و دیگر اقدامات سالم سازی روی آوردند. از میان انشعاب های متعددی که در فرقه ادونتیسم به وجود آمد، گروه «ادونتیست های روز هفتم» از جایگاه و شهرت بیشتری برخوردارند. اعتقاد اساسی ادونتیست ها، اعتقاد به قریب الوقوع بودن رجعت مسیح، مجازات بدکاران و پاداش نیکوکاران است.(جو ویور، 1381: 273) خود واژه «ادونتیسم» نشان می دهد که آنها در انتظار بازگشت مسیح هستند و انتظاری عمیق تر از دیگر فرقه ها دارند. آنها نه تنها انتظار وی را می کشند، بلکه بر این باورند که ظهور وی به زودی رخ خواهد داد. به اعتقاد آنها، «او شخصا باز خواهد آمد، دقیقا به همان سان که رفت».( اعمال رسولان، 11:1) ادونتیست ها همچنین به سلطنت هزار ساله مسیح معتقدند. به اعتقاد آنها، آن دسته از پیروان مسیح که در بازگشت دوباره او زنده می شوند یا به آسمان عروج می کنند، زندگی و سلطنت هزار ساله را با مسیح تجربه خواهند کرد.(مکاشفه، 4:20) البته ادونتیست ها عقیده دارند که این سلطنت در آسمان به وقوع خواهد پیوست، نه روی زمینی که در این دوره به بیابانی متروک و خالی از سکنه تبدیل خواهد شد.(راستن، 1385: 51) در پایان سلطنت هزار ساله نیز مردگان از جمله مفسدان زنده خواهند شد و داوری صورت خواهد گرفت. «ادونتیست های روز هفتم» مدعی هستند که زمان معین و خاصی برای آمدن مسیح در نظر ندارند. آنها این گفته مسیح را قبول دارند که «از آن روز و ساعت، هیچ کس اطلاع ندارد حتی ملایکه آسمان جز پدر من و بس»،(متی، 36:24) ولی به این گفته او اهمیت خاص می دهند که « چون این چیزها را واقع ببینید، بدانید که نزدیک، بلکه بر در است».(مرقس، 29:13)
ایجاد فرقه شاهدان یهوه بر اساس بیان تاریخ خاص برای ظهور منجی موعود
یکی دیگر از فرقه های مسیحی که ذکر تاریخ برای بازگشت عیسی مسیح در پیدایش آن نقش اساسی داشته، فرقه ی «شاهدان یهوه»است. مؤسس این فرقه، چارلز تیز راسل، قرائتی جدید و عقایدی تازه را وارد دنیای مسیحیت کرد. راسل تا پیش از آنکه ادعاهای خود را به صورت علنی اعلام کند، فعالیت هایش صرفاً به عضویت در گروه مطالعه کتاب مقدس محدود می شد. او در سال 1870 به همراه جمع کوچکی به مطالعه و تحقیق در کتاب مقدس روی آورد. البته این گروه در ادامه شکل منسجم تری به خود گرفت و با چاپ اولین نسخه از مجله «برج دیده بانی صهیون و بشارت حضور مسیح» رسمیت بیشتری یافت.(جورج رحمه، 2001: ص7؛ السحمرانی، 1421: 12) وی پس از محاسبات زیادی که در سال 1876 انجام داد، به این نتیجه رسید که مسیح موعود در سال 1874 به صورت نامرئی به زمین بازگشته است.(عمر حمادة، 2003: 20 ) شاید این پیش گویی را از یک نظر بتوان سنگ بنای اصلی تشکیل فرقه شاهدان یهوه دانست و از جهت دیگر، نقطه ی شروع پراکندگی میان مسیحیت و شاهدان یهوه. راسل علاوه بر پیش گویی به ظهور عیسی در سال 1874، در سال 1880 مدعی شد که در سال 1914، سلطنت خدا بر زمین شروع خواهد شد.(موحدیان عطار، 1381: 25 ) از این رو، این تاریخ نزد شاهدان یهوه اهمیت خاصی دارد. آنها معتقد بودند در این سال، عیسی مسیح به عنوان پادشاه در دولت آسمانی خداوند شروع به حکومت خواهد کرد.(Richard, 2002: 367) پس از راسل، رادر فورد، جانشین وی نیز تاریخ اعلام شده از سوی راسل را تأیید کرد و آن را خدشه ناپذیر دانست. دیدگاه چارلز راسل این بود که جنگ آرماگدون در سال 1914صورت خواهد گرفت و با پایان یافتن آن، ملکوت خدا بر زمین آغاز خواهد شد. پس از آنکه پیش گویی یادشده در تاریخ ذکر شده تحقق نیافت، تاریخ های دیگری برای آن اعلام شد. پس از 1914، سال 1918 به عنوان تاریخ جدید، اعلام و تأکید شد که در این سال، تمامی کلیساها و اعضای آنها از بین خواهند رفت. حتی رادر فورد اعلام کرد که چند ماه بیشتر تا پایان همه چیز فرصت باقی نمانده است.(جورج رحمه، 2001: 24-23 ) این تاریخ دوباره اصلاح شد و سال 1925 را به عنوان سال آغاز سلطنت خداوند جای گزین کردند. رادر فورد در این باره گفت: «ما توقع داریم که سال 1925 هنگامه بازگشت ابراهیم، اسحاق، یعقوب و دیگر انبیای قدیم باشد.» همچنین این سال را سال برانگیخته شدن مردگان از قبر و بازگشت آنها به زندگی دانست(همان) و بر این باور بود که از میان آنها افرادی کامل، حاکمان زمین خواهند شد.(همان: 201 )شاهدان یهوه بر این امر تأکید می کنند که عیسی مسیح در سال 1914 به طور نامرئی به زمین بازگشته و بر تخت پادشاهی الهی خود تکیه زده است. با این حال، «جامعه برج دیده بانی» در اول نوامبر 1995 از این ادعای شاهدان یهوه مبنی بر اینکه پایان دوران (یعنی وقوع جنگ آرماگدون و ایجاد بهشت) در نسل سال 1914 روی داده است، دست کشید. اکنون شاهدان یهوه بدون اعتقاد به افق زمانی خاصی برای پایان دوران و نیز اعتقادات و انتظارات هزاره ای خود زندگی می کنند.Richard, 2002: 364))رویه ای را که چارلز راسل بنا نهاد، جانشینان وی همچون رادر فورد و کنور ادامه دادند. همه کسانی که به دعوت جدید راسل می پیوستند، به نوعی از مسیحیت رسمی جدا می شدند. بر اساس مفاد پیش گویی راسل، اولاً زمان زیادی تا بازگشت عیسی مسیح و وقوع نبرد نهایی باقی نمانده بود. ثانیا تنها پذیرندگان دعوت وی یعنی همان شاهدان یهوه، اُمنا و برگزیدگان روی زمین می بودند.(عمر حمادة،2003: 55 ) کسانی که به دعوت و پیش گویی چارلز راسل ایمان می آوردند، باید به عقاید خاصی باورمند می شدند که بر آن پیش گویی مترتب بود. مجموعه این عقاید که در مسیحیت رسمی وجود نداشت، سبب می شد ایمان آورنده از دایره مسیحیت رسمی خارج شود. نخستین ویژگی که ایمان عضو انجمن و به تعبیر دیگر، فرقه شاهدان یهوه را از ایمان مسیحی معمولی متفاوت نشان می داد، باور به اصل پیش گویی چارلز راسل و پذیرفتن آن بود. پذیرش صحت این پیش گویی بدین معنا بود که فرد باید معتقد می شد ظهور مجدد مسیح که مسیحیت رسمی کلیسایی انتظار وقوع آن را در آخرالزمان می کشید، به وقوع پیوسته است. همچنین عضو باید معتقد باشد نبرد نهایی خیر و شر و جنگ آرماگدون به زودی رخ خواهد داد؛ امری که پیروان کلیسای رسمی دست کم در آن زمان نزدیک(یعنی دهه اول قرن بیستم) انتظار وقوع آن را نداشتند. علاوه بر آن، عضو فرقه شاهدان یهوه باید تمامی پیش گویی ها در مورد سال های مختلف را باور می کرد.
نقش تاریخ پنداری برای ظهور در پیدایش فرقه بهائیت
فرقه بابیت با ظهور علی محمد شیرازی و ادعای بابیت امام زمان رحمه الله از جانب وی در هزارمین سال از شروع غیبت آن حضرت و پذیرش ادعای او از سوی عده ای از جمله پیروان شیخیه پا به عرصه ی وجود گذاشت. باب مورد اعتقاد بابیان به بابیت خود اکتفا نکرد و سیر ادعاهای خود را تا الوهیت و ربوبیت رسانید، اما نام این فرقه بر همان بابیت باقی ماند. علی محمد باب سرانجام دین جدیدی آورد که آن را ناسخ دین اسلام دانست و «بیان» را برای عرضه برگزید و آن را ظهور مستقلی در ردیف ظهورات سابقه متصور شد.(کاشانی، 1910: 23) سپس به ظهور موعودی بشارت داد که در آینده خواهد آمد و ناسخ «بیان» خواهد بود. او این موعود را «من یظهره الله» نامید و جملات، توصیف ها و توصیه های بسیاری به پیروان خود کرد. در کتاب های باب به ویژه کتاب «بیان»، برخی صفات «من یظهره الله» ذکر شده است از جمله اینکه: «من یظهره الله، کتاب ناطق است و وقت ظهور او، ایمان جمیع منقطع می شود مگر کسانی که به او ایمان آوردند»، « هر کس به او ایمان آورد، به خدا ایمان آورده است»، «هر اسم خیری که در بیان نازل شده، مراد، من یظهره الله است»، «بیان، میزان حق است الی یوم من یظهره الله»، «قیامت بیان، ظهور من یظهره الله است»، «یوم ظهور او، یوم بعث کل و حشر کل و خروج کل از قبر است»، «مقابل من یظهره الله، شجره نفی است که شامل است کل نفوس غیر مقبله الیه را»،(همان: 29 ) «من یظهره الله، احق است از کل شیء به کل شیء از نفس کل شیء»، «وی در آنچه می کند، مسئول هیچ کس نیست و احدی را نمی رسد که در حق او لِمَ و بمَِ ذکر نماید»، «وی، باب اول جنّت و اسم اعظم ظاهر به الوهیت است»،(همان) «من یظهره الله، مبدأ اسماء و صفات الهی است»، «کل ظهورات و ظهور قائم آل محمد از برای من یظهره الله خلق شده است».(همان) باب، خود را مبشّر «من یظهره الله» می دانست. از این رو، در باب شانزدهم از واحد دوم کتاب بیان فارسی به پیروان و مریدان خود نوشت: «وصیت می کنم کل اهل بیان را اگر در حین ظهور من یظهره الله کل، موفق به آن جنّت عظیم و لقای اکبر گردید، طوبی لکم ثم طوبی لکم ثم طوبی لکم». از جملات باب مشخص می شود که «من یظهره الله» جایگاهی بسیار رفیع و مقامی متعالی دارد که چنین اوصافی را برای او قائل است. چنین شخصی اگر قرار است آن گونه که باب می گوید مظهر اسماء و صفات الهی و باب جنّت و شخصی باشد که به تصریح وی، احکام کثیره موجود در «بیان» برای احترام و تذکر (یادآوری) او وضع شده است، نمی تواند انسانی عادی باشد.(نجفی، 1357: 216 )پس از اعدام علی محمد باب، پیروان وی به عراق رفتند و پس از اقامتی یازده ساله در کشور عراق به سمت ترکیه کوچانده شدند. آنها از سال 1269 تا سال 1280 هـ. ق در عراق اقامت داشتند و انتقال آنها به سرزمین عثمانی با توافق دولت ایران و دولت عثمانی صورت گرفت. در چنین وضعیتی بود که میرزا حسین علی نوری، خود را «من یظهره الله» و «منجی کتاب بیان» معرفی کرد. برای درک بهتر وضعیت زمان صدور ادعای «من یظهره اللهی» از جانب حسین علی نوری (بهاء) باید اقدامات و فعالیت های او در دوره اقامت یازده ساله بابیان در عراق بررسی شود. بابیان در یک دهه حضور در سرزمین عتبات عالیات تصور می کردند(و البته خود حسین علی نوری نیز چنین وانمود می کرد) که او به فرمان برادرش، «صبح ازل» صرفاً در پی ترویج آیین بابیت است. بررسی کتاب «ایقان» اثر نوری که در همان ایام نوشته شده است، صحت این مطلب را تأیید می کند؛ زیرا محتوای آن به طور کامل درباره حقانیت باب و آیین اوست.(موسوی، 1389: 202) آیتی در الکواکب الدریه در این باره می نویسد: «خلاصه چون مدت یازده سال توقف آن حضرت در بغداد امتداد یافت، وصیت و شهرتی فوق تصور حاصل شد و نظریات مردم مختلف گاهی حضرتش را مدعی مقام بالاتر از مقام نقطه اولی می شمردند و بعضی آن حضرت را مروّج «بیان» می شناختند، نه ناسخ و مجدّد. کوته نظران چند، آن حضرت را نایب ازل تصور می کردند و چنان می پنداشتند که ازل در خلف حجاب قدس تعلیم می دهد و آن حضرت ترویج می نماید».(آیتی، 1342: 300) با این تفسیرها مشخص می شود که میرزا حسین علی بهاء در مدت اقامت در عراق به عنوان اداره کننده ی دستگاه برادرش، صبح ازل(البته از دید بابیان) در حال تهیه و تدارک مقدمات ظهور ادعای خود بود. احمد کسروی در این باره می نویسد: «بهاء در آن چند سال(اقامت در عراق)، برخی از سران بابی را به سوی خود کشانیده و از آن سو نیز با بابیانی که در ایران نهانی می زیستند، نامه نویسی ها کرده، زمینه را برای خود آماده گردانیده بود». بهاء که مقدمات اعلان علنی ادعای خود را تا حدودی فراهم ساخته بود، با ورود بابیان به شهر ادرنه در ترکیه که بهاییان آن را «ارض سر» می دانند، اوضاع را برای آشکارسازی ادعایش بر وفق مراد دید. بهاء پیش از عزیمت، در باغ نجیبیه بغداد که آن را به نام «باغ رضوان» می شناسند، ادعای «من یظهره اللهی» خود را به گوش مریدان نزدیکش رسانده و به گفته شوقی افندی در «قرن بدیع»، مأموریت مقدس و مهیمن خویش را به اصحاب و احباب اعلان فرموده بود، ولی ادعای خود را علنی نکرده بود.(نجفی، 1357: 325) شوقی ادعای «من یظهره اللهی» بهاء را در بغداد مقدمه اعلان عمومی «امر الله» و ابلاغ «رحمة الله» در «ارض سر» دانسته است. به هر ترتیب، حسین علی بهاء با غنیمت شمردن فرصت به دست آمده (نبود رهبری مقتدر برای بهاییان)، اوضاع را به دست گرفته و ندای «من یظهره اللهی» سر داد. او همچنین درباره جانشینی صبح ازل از باب و تبعیت وی از ازل می گوید: «اینکه در این چند سال، ازل، جانشین باب و پیشوای بابیان نشان داده شده، برای این می بوده که هوش ها به آن سو گردد و من و جایگاهم از دیده ها کور مانده، از گزند و آسیب ایمن باشم».(همان) به این ترتیب، گروهی از بابیان این ادعای او را پذیرفتند و «بهاییت» به طور رسمی پایه گذاری شد. تشکیل «بهاییت»، سرآغاز شکاف و چنددستگی میان بابیان بود؛ زیرا بسیاری از بابیانی که همگی پس از باب، مرید یحیی صبح ازل شده بودند، پس از مدتی حیرت و تردید، دعوی میرزا حسین علی را پذیرفتند و از گرد صبح ازل متفرق شدند.(کاشانی، 1910: 42 «مب») این فرقه بر اساس ادعای حسین علی بهاء شکل گرفت که خود را همان منجی موعود و «من یظهره الله» می دانست، اما نباید غافل شد که عامل اصلی در این زمینه، پیش گویی یا پیش بینی باب درباره ظهور «من یظهره الله» بود. بی تردید، اگر باب در نوشته های خود به ویژه در کتاب «بیان» از «من یظهره الله» و موعود حرفی به میان نمی آورد، شاید اساساً چنین فضایی برای شخص حسین علی بهاء(و دیگر مدعیان من یظهره اللهی) پیش نمی آمد که با چنین ادعایی، فرقه سازی و در بابیت انشعاب ایجاد کنند. به هر ترتیب، اعلام باب مبنی بر «ظهور من یظهره الله» در آینده، مستمسکی شد تا حسین علی بهاء تاریخ بابیه را با ظهور خود و(تأسیس فرقه بهائیت از دل آن) به سمت و سوی دیگری هدایت کند.
نتیجه گیری
وجه مشترک سه فرقه ادونتیست ها و شاهدان یهوه در مسیحیت و بهائیت در اسلام، عامل و شیوه پیدایش آنها است. در هر سه فرقه، تاریخی برای ظهور منجی موعود و مسیحای منتظر از جانب فردی خاص بیان می شود و همین ذکر تاریخ، منجر به ایجاد فرآیندی می شود که پایان آن، پیدایش فرقه ای با عقاید خاص و متفاوت از خاستگاه خود است. البته تفاوت هایی نیز میان این فرقه ها مشاهده می شود. برای نمونه، در دو فرقه مسیحی، زمان معین و مشخصی برای ظهور مسیحای منتظر پیش بینی شده، اما در بهائیت از تاریخ دقیق ظهور موعود ذکری به میان نیامده، بلکه شخص موعود و زمان تقریبی ظهور مشخص شده است. همچنین در دو فرقه مسیحی، فرد پیش بینی کنندهی تاریخ ظهور، خود، مؤسس فرقه است، اما در بهائیت، مؤسس فرقه صرفاً با ادعای تطبیق خود و زمان خود بر موعود و زمان ظهور موعود بابیت فرقه ایجاد می کند. نکته انکارناپذیر این است که اگر عامل تاریخ پنداری برای ظهور را از تاریخ و هویت این سه فرقه نادیده بگیریم، اساس و ماهیت ایجاد آنها زیر سؤال خواهد رفت. همین مسئله، نکته اشتراک هر سه فرقه در نحوه پیدایش آنها به شمار می رود و آنها را زیرمجموعه عامل تاریخ پنداری برای ظهور و نقش آن در پیدایش فرقه ها قرار می دهد.
منابع
آیتی، عبدالحسین(1342).الکواکب الدریه فی مأثر البهائیه،قاهره:مطبعه السعاده، چاپ اول.
جو ویور، مری(1381). درآمدی به مسیحیت، ترجمه: حسن قنبری، قم: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول.
راستن، لئو(1385). فرهنگ تحلیلی مذاهب امریکایی، ترجمه: محمد بقایی(ماکان)، تهران: حکمت، چاپ سوم.
رحمه، جورج و پل حصری(2001). الکنیسه الکاتولیکیه و البدع، بیروت: مرکز الدراسات و الابحاث المشرقیه.
رستم، سعد(2004). الفرق و المذاهب المسیحیه منذ ظهور الاسلام حتی الیوم، دراسة تاریخیة دینیة سیاسیة اجتماعیة، دمشق: الاوائل، چاپ اول.
رسول زاده، عباس و جواد باغبانی(1389). شناخت مسیحیت، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول.
زاهد زاهدانی،سید سعید(1380).بهائیت در ایران، تهران: مرکزاسناد انقلاب اسلامی
السحمرانی، اسعد(1421). شهود یهوه نشأتهم و افکارهم، بیروت: دارالنفائس.
شیرازی، علی محمد(بی تا). بیان فارسی، بی جا، بی نا.
عمر حمادة، حسین(2003). شهود یهوه بین برج المراقبة الامریکی و قاعة الملکوت التوراتی، دمشق: دارالوثاق، چاپ اول.
فلاحتی، حمید و مهدی فاطمی نیا (1390). دیدار با تاریکی، تهران: عابد، چاپ اول.
کاشانی، میرزاجانی(1910). نقطه الکاف،با مقدمه فارسی ادوارد براون، هلند: بریل.
موحدیان عطار، علی و جمعی از نویسندگان(1388). گونه شناسی اندیشه منجی موعود، قم: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ اول.
موسوی، علی و امیر مستوفیان(1389). نشستی تحقیقی با باب و بهاء، تهران: راه نیکان، چاپ اول.
مولند، اینار(1368). جهان مسیحیت، ترجمه: مسیح مهاجری و محمدباقر انصاری، تهران: امیرکبیر، چاپ اول.
نجفی، سید محمدباقر (1357). بهاییان، تهران: طهوری.
نوری،(1314).کتاب اقدس،بمبئی:مطبع ناصری