در فرازی از دعای ماه شعبان و آمادگی برای ماه مبارک رمضان این گونه بیان آمده است:
«اللهم صل علی محمد وآل محمد، واعمر قلبی بطاعتک، ولا تخزنی بمعصیتک، وارزقنی مواساة من قتّرت علیه من رزقک، بما وسعت علیّ من فضلک، ونشرت علیّ من رحمتک. وهذا شهر نبیک سید رسلک، شعبان الذی حففته منک بالرحمـة والرضوان. والذی کان رسول الله صلی الله علیه وآله، یدأب فی صیامه وقیامه، فی لیالیه وأیامه، خضوعاً لک فی اکرامه واعظامه الی محل حمامه. اللهم واعنّا علی الاستنان بسنته فیه. ونیل الشفاعـة لدیه. اللهم واجعله لی فیه شافعاً مشفعاً، وطریقا الیک مهیعاً. واجعلنی له متبعاً، حتی القاک یوم القیامـة عنی راضیاً، و عن ذنوبی قاضیاً. قد اوجبت لی منک الرحمـة والرضوان، وانزلنی دار القرار ومحل الاخیا»
خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و قلب مرا با اطاعت از خود آباد گردان و مرا با سرپیچی از خود خوار مساز و مواسات و همدردی را با کسانی که رزق خود را بر آنان تنگ گرفتهای، روزیام گردان، از آن رو که از فضل خود به من گشایش عطا کردهای و رحمت خود را بر من گستراندهای و این ماه، ماه پیامبر تو و سرور رسولان، شعبان است که آن را سرشار از رحمت و خشنودی خود ساختی؛ همان ماهی که رسول خدا ـدرود خدا بر او و خاندانش بادـ تا هنگام مرگ، همواره شب و روز آن را به روزه و شبزندهداری میگذراند تا با تکریم و بزرگداشت آن در برابر تو فروتنی کرده باشد. خدایا، ما را در پیروی از سنت او یاری فرما و شفاعت او را نصیب ما گردان. خدایا او را شفیعی برای من قرار ده که شفاعتش پذیرفته باشد و راهی که همواره به سوی تو باشد و مرا پیرو او گردان تا در روز قیامت، تو را در حالی ملاقات کنم که از من خشنودی و از گناهانم در گذشتهای و رحمت و خشنودی خود را بر من واجب کردهای و مرا در سرای جاوید و جایگاه نیکان فرود آوردهای.
*دعا با درود و صلوات آغاز میشود و سپس از خدا آنچه خیر و صلاح است، درخواست میکند
این عبارتهای دعای شعبان و درودهایی که به پیامبر(ص) و خاندان ایشان فرستاده میشود، نشاندهنده جایگاه آنان و خدمات و تأثیرگذاریهای آنان است. این جملات، با توجه دادن انسان به جایگاه و شخصیت این بزرگان، عواطف او را برمیانگیزد و این عاطفه غالباً در پیروی و عمل به سیره آنان تجسم مییابد.
دعا با درود و صلوات آغاز میشود و سپس از خدا آنچه خیر و صلاح است، درخواست میکند. انسان در هر روزی که از ماه شعبان سپری میشود، این جملات را که سراسر خیر و برکت است، خطاب به خدا میگوید. خیر و صلاح تنها آن گونه نیست که انسان برای خود میخواهد. این دعاها به ما نشان میدهد که چگونه خیر و صلاح بخواهیم. همانطور که شنیدید، در قسمت نخست دعا، از خدا میخواهیم: «مواسات و همدردی با کسانی را که رزق خود را بر آنان تنگ گرفتهای، روزیام گردان، از آن رو که از فضل خود به من گشایش عطا کردهای و رحمت خود را بر من گستراندهای.» خیر و صلاح در این نیست که مال و رحمت و خیر را تنها برای خود طلب کنی، بلکه در این است که نخست مواسات با کسانی را بخواهی که روزیشان تنگ است؛ یعنی مواسات با فقیر و محروم و نادان و انسانهای زحمتکش و رنجدیده، چرا که خدا از فضل خود به شما گشایش داده و رحمت خود را بر شما گسترانده است.
این دعا به ما میآموزد که اگر خیر و برکت میخواهی، در این نیست که همه خیرها و برکتها را برای خود طلب کنی. نه، برعکس، خیر در این است که احساس همدردی داشته باشی و از آنچه خدا به تو داده است، انفاق کنی. اگر امکانات مالی داری، به کسی که امکانات مالی ندارد، کمک کن. اگر امکانات تجربی و علمی داری، به کسی که به آنها نیاز دارد، آموزش بده. اگر از سلامتی برخورداری، با بیمار همدردی کن. اگر آبرو و موقعیت داری و از تو حرفشنوی دارند و سخن تو را میپذیرند، کسی را که جایگاه و موقعیتی ندارد و سخن او را نمیشنوند و نزد هیچ کس جایگاهی ندارد، یاری کن. باید احساس کنی که تو برادر اویی و او برادر توست. باید درک کنی که خیر کامل در این نیست که خود را از غرق شدن نجات دهی و از لذتها و آسایش و ثروت و دانش بهرهمند باشی. این انسانی نیست که خداوند دوست دارد. خداوند از ما میخواهد که نسبت به یکدیگر همچون اعضای یک پیکر باشیم. اگر شب زمستان پای انسان بیرون از لحاف بماند و احساس سرما کند، آیا میتواند بخوابد یا راحت باشد، چون سر و بدن و دیگر اعضایش گرم است؟
*قرآن کریم میخواهد بگوید نماز به تنهایی کافی نیست
وقتی قسمتی از بدن بیرون از لحاف یا بیرون در بماند، سرد میشود و انسان راحت نیست. درست است؟ انسان وقتی آسوده است که همه بدنش گرم باشد. احساس انسان نسبت به برادران و دیگر انسانها نیز همین گونه است. احساس مؤمن نسبت به برادر ایمانیاش همین گونه است. چگونه وقتی همسایه شما از سرما رنج میبرد، درک نمیکنید و تنها به گرما و راحتی خود توجه دارید؟ این احساس ناقص است. اگر چنین احساسی دارید، باید خود را درمان کنید، زیرا بیمار هستید. اگر همسایه شما گرسنه باشد، ولی شما با آسودگی غذا بخورید، روشن میشود که احساس شما ضعیف است. اسلام میگوید: «ما آمَنَ بِاللهِ وَالیومِ الآخَرِ مَن باتَ شَبعاناً وَجارُهُ جائِعٌ.» (کسی که سیر بخوابد در حالی که همسایهاش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.) بر اساس همین منطق، هر کس در گرما بخوابد و همسایهاش احساس سردی کند، یا هر کس در آسایش بخوابد، ولی همسایهاش در رنج و سختی باشد، یا هر کس محترمانه و با آبرو بخوابد و همسایهاش نیازمند حفظ آبرو باشد، او نیز به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است. در قرآن کریم آمده است: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ. الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ. الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ. وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ». آیا میدانید در احادیث و در تفسیر این آیات چه آمده است؟ قرآن کریم میخواهد بگوید نماز به تنهایی کافی نیست. وای بر نمازگزارانی که نسبت به نماز غافل و سهل انگارند. وای بر کسانی که نماز میخوانند، ولی به نماز بیتوجهی میکنند و آن را کوچک میشمارند و حتی آن را از یاد میبرند. کسانی که در نمازشان ریا میکنند، نیتشان نادرست است. آنان برای خدا نماز نمیخوانند. وای بر آنان. گروه سومی که وای بر آنان است، کسانی هستند که نماز میخوانند، ولی از دادن زکات و احسان به فقیران خودداری میکنند، یعنی اگر همسایهشان به ظرفی یا مالی یا وسیلهای نیاز داشته باشد، از برآورده کردن آن خودداری میکنند. چگونه ممکن است انسان نماز بخواند و احساس کند که بنده خداست و همسایهاش نیز برادر او و بنده خداست، ولی درد و رنج و نیاز او را درک نکند و از کمک به او دریغ کند؟ این غیر ممکن است. سخنان من روشن است، برادران؟
انسان در برخورد با همسایه، همشهری و یا هر انسان دیگری باید این احساس را در خود پدید آورد، به گونهای که خود را جسم بزرگی فرض کند که هر یک از انسانها جزئی از آن هستند. وقتی به شما گزندی میرسد، من باید احساس درد کنم و بگویم: «آخ!» مفهوم است؟ روشن است؟ ما باید این چنین باشیم. باید حس کنیم که جسم ما این بدنی نیست که آن را با لباس میپوشانیم و در اثر آن از دیگران متمایز میشویم. نه، این جسم من نیست. جسم و وجود من بزرگ و گسترده است و شما را نیز در بر میگیرد و اگر هر جزئی به درد آید، باید بگویم «آخ»؛ یعنی احساس درد کنم و در صدد برطرف کردن رنج و درد برآیم، البته اگر ممکن باشد.
این احساس همان مفهوم دعای نخست است: «مواسات و همدردی را با کسانی که روزی خود را بر آنان تنگ گرفتهای، روزیام گردان، از آن رو که از فضل خود به من گشایش عطا کردهای و رحمت خود را بر من گستراندهای.» خدایا مرا به این افتخار بزرگ و مقام والا برسان که در آنچه دارم، با دیگران شریک باشم، به گونهای که همچون شمع و چشمه و خورشید باشم و ثروت و اعتبار و مصالح دیگران را تنها برای خود نخواهم و دیگران را نادیده نگیرم، بلکه آنچه خود دارم، برای دیگران بخواهم و با آنان تقسیم کنم. امامان ما خود پیش از دیگران چنین میکردهاند و دستورها و آموزههای آنها تمرین و تربیت ما را از ماه شعبان آغاز کرده است تا برای ماه مبارک رمضان آماده شویم. از امروز هر روز این دعاها را میخوانیم تا به یاد داشته باشیم که در ماه شعبان هستیم. روز دوشنبه و پنجشنبه هر هفته یا حداقل سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم یا حداقل چند روز از این ماه را روزه بگیریم تا آمادگی ورود به ماه رمضان و میهمانی خداوند را پیدا کنیم.
*حادثه ناگهانی پیشبینیشدنی نیست
سپس دعا دو بار به ما یادآوری میکند، یک بار نسبت به رسول اکرم و یک بار نسبت به ما، که ای فرزند آدم، هشیار باش که شاید این ماه شعبان آخرین شعبان عمر تو باشد، شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد. چه کسی میداند چه پیش خواهد آمد؟ زندگی ما به گونه ای است که نسبت به هیچ یک از عوامل متزلزلکننده و برهمزننده زندگی اختیار و کنترلی نداریم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگیریم. اینگونه نیست، برادران؟ کدام یک از شما تضمین میکند که یک ساعت بعد زنده باشد؟ کدام یک از ما تضمین میکند که فردا زنده باشد؟ شاید بگویید من اهمیتی نمیدهم و به این چیزها فکر نمیکنم، ولی این امری مسلم است. البته امید به ادامه زندگی، به شما نیرو میدهد، ولی هیچ کس نمیداند آیا برای شما سانحه رانندگی پیش میآید یا نه. پیش از آنکه سانحه اتفاق بیفتد، شما به آن فکر نمیکردید. همه ما خبر حوادث را میشنویم و آنها را میبینیم. ولی فکر میکنیم این حوادث برای غیر ماست و اطمینان داریم که حادثهای برایمان رخ نخواهد داد، تا اینکه ناگهان حادثهای اتفاق میافتد. مرگ نیز همین طور است. انسان تا زمانی که زنده است، احساس نمیکند که مرگ در برابر اوست، ولی حادثه ناگهانی پیشبینیشدنی نیست. اگر انسان میتوانست حوادث غیرمنتظره را پیشبینی کند، دیگر غیرمنتظره و ناگهانی نبودند. اینطور نیست؟ اتفاقات ناگهانی آنهایی است که منتظرشان نیستیم. بنابراین، هیچ یک از ما اطمینان نداریم که فرصت باقی است. اسلام از ما میخواهد که یک لحظه از زندگی را نیز از دست ندهیم. در حدیث شگفتآور نبوی آمده است: «لَو أنَّ امرءاً مُؤمِناً قامَت قِیامَتُهُ وَبِیَدِهِ غَرسَـة لَغَرَسَها قَبلَ أن یَموتَ»؛ اگر مرگ مؤمنی فرا رسد و در دست او نهالی باشد، پیش از آنکه بمیرد، آن را میکارد، یعنی اگر انسان مؤمن در مزرعهاش مشغول کشاورزی باشد و مرگ او برسد، در حال مرگ نیز نهال را رها نمیکند و به کناری نمیاندازد تا جان بدهد، بلکه در همان حال درخت را در زمین میکارد و سپس میمیرد. منظور این حدیث چیست؟ میخواهد بگوید حتی همین لحظه کوتاه باقیمانده از زندگی را نیز از دست نده و در راه خیر از آن استفاده کن و آن نهال را بکار، هر چند در آن حالت نامناسب باشی. از ما میخواهد که همه لحظههای زندگی را غنیمت بدانیم تا زندگی انسان سراسر خیر و برکت و رحمت و فایده باشد.
*کسی از دنیا میرود، ندایی است برای کوچ من
این چه زندگی است که انسان در آن سودی برای دیگران نداشته باشد؟ انسانی که به دیگران سودی نرساند، مرده است، وجود ندارد، همچون سنگ است. چه تفاوتی میان او و سنگ وجود دارد؟ سنگ وجود دارد و انسانی که خیر او به دیگران نمیرسد نیز زنده است، ولی دوام و بقا و صلابت سنگ بیشتر است. مرگ و زندگی چنین انسانی چه تفاوتی دارد؟ هیچ تفاوتی ندارد. حیات انسان با مقدار خیری که از او سر میزند و با مقدار عطا و فایدهای که دارد و با خدماتی که به دیگران ارائه میکند، سنجیده میَشود. زندگی این است و جز این هیچ نیست. از ما میخواهند که این ساعات عمر خود را غنیمت بشماریم و آنها را با خیر و نماز و پرهیزگاری و خدمت به دیگران پر کنیم.
همواره به ما تذکر میدهند که چه کسی به شما گفته است زنده خواهید ماند. هیچ کسی نمیتواند بقای خود را تضمین کند. پس آماده باشید. امیرمؤمنان علی(ع) فرمودهاند: «تَجَهَّزوا رَحِمَکُمُ اللهُ فَقَد نودِیَ فیکُم بِالرَّحیلِ.» بانگ کوچ سردادهاند، یعنی چه؟ یعنی بلندگویی هر روز فریاد میزند: آماده شوید، راه بیفتید. بلندگو هم نیاز نیست. خود ما میدانیم که هر روز وقت کوچ است. وقتی کسی از دنیا میرود، ندایی است برای کوچ من. هر روزی که میآید، هر طلوع و غروب خورشید، بانگِ کوچ است، زیرا هر روزی که میگذرد، یک صفحه از عمر من ورق میخورد. هر ساعت و هر لحظه و هر ثانیهای که میگذرد، از باقیمانده عمر من کاسته میشود. اسلام میگوید: «ما آمن بالله و الیوم الآخر من بات شبعاناً و جاره جائع»؛ کسی که سیر بخوابد ولی همسایهاش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است. بر اساس همین منطق، هر کس در گرما بخوابد و همسایهاش احساس سردی کند یا هر کس در آسایش بخوابد ولی همسایهاش در رنج و سختی باشد یا هر کس محترمانه و با آبرو بخوابد و همسایهاش نیازمند حفظ آبرو باشد، نیز به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است.
در قرآن کریم آمده است: «فَوَیلٌ لِّلْمُصَلِّینَ، الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ، الَّذِینَ هُمْ یرَاؤُونَ، وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ؛»؛ آیا میدانید در احادیث و در تفسیر این آیات چه آمده است؟ قرآن کریم میخواهد بگوید: نماز به تنهایی کافی نیست. وای بر نمازگزارانی که نسبت به نماز غافل و سهل انگارند. وای بر کسانی که نماز میخوانند ولی به نماز بیتوجهی میکنند و آن را کوچک میشمارند و حتی آن را از یاد میبرند. کسانی که در نمازشان ریا میکنند نیتَشان نادرست است. آنان برای خدا نماز نمیخوانند. وای بر آنان. گروه سومی که وای بر آنان است، کسانی هستند که نماز میخوانند ولی از دادن زکات و احسان به فقیران خودداری میکنند؛ یعنی اگر همسایهشان به ظرفی یا مالی یا وسیلهای نیاز داشت، از برآورده کردن آن خودداری میکنند.
*باید حس کنیم که جسم ما این بدن نیست!
چگونه ممکن است انسان نماز بخواند و احساس کند که بنده خداست و همسایهاش نیز برادر او و بنده خداست ولی درد و رنج و نیاز او را درک نکند و از کمک به او دریغ کند؟ این غیر ممکن است. سخنان من روشن است برادران؟ انسان در برخورد با همسایه، همشهری، یا هر انسان دیگری باید این احساس را در خود پدید آورد؛ به گونهای که خود را جسم بزرگی فرض کند که هریک از انسانها جزئی از آن هستند. وقتی به شما گزندی میرسد من باید احساس درد کنم و بگویم «آخ». مفهوم است؟ روشن است؟ ما باید اینچنین باشیم. باید حس کنیم که جسم ما این بدنی نیست که آن را با لباس میپوشانیم و در اثر آن از دیگران متمایز میشویم. نه، این جسم من نیست. جسم و وجود من بزرگ و گسترده است و شما را نیز در بر میگیرد و اگر هر جزئی به درد آید باید بگویم «آخ»؛ یعنی احساس درد کنم و در صدد برطرف کردن رنج و درد برآیم، البته اگر ممکن باشد. این احساس همان مفهوم دعای نخست است: «مواسات و همدردی با کسانی که روزی خود را بر آنان تنگ گرفتهای، روزیام گردان، از آن جهت که از فضل خود به من گشایش عطا کردهای و رحمت خود را بر من گستراندهای»، خدایا مرا به این افتخار بزرگ و مقام والا برسان که در آنچه دارم با دیگران شریک باشم، به گونهای که همچون شمع و چشمه و خورشید باشم و ثروت و اعتبار و مصالح دیگران را تنها برای خود نخواهم و دیگران را نادیده نگیرم، بلکه آنچه خود دارم، برای دیگران بخواهم و با آنان تقسیم کنم. امامان ما خود پیش از دیگران چنین میکردهاند و دستورات و آموزههای آنها تمرین و تربیت ما را از ماه شعبان آغاز کرده است تا برای ماه مبارک رمضان آماده شویم.
از امروز هر روز این دعاها را میخوانیم تا به یاد داشته باشیم که در ماه شعبان هستیم. روز دوشنبه و پنجشنبه هر هفته یا حداقل سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم و یا حداقل چند روز از این ماه را روزه بگیریم تا آمادگی ورود به ماه رمضان و میهمانی خداوند را پیدا کنیم.
سپس دعا دو بار به ما یادآوری میکند ـ یک بار نسبت به رسول اکرم و یکبار نسبت به ما ـ کهای فرزند آدم! هشیار باش که شاید این ماه شعبان آخرین شعبان عمر تو باشد، شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد. چه کسی میداند چه پیش خواهد آمد؟ زندگی ما به گونهای است که نسبت به هیچ یک از عوامل متزلزل کننده و بر هم زننده زندگی اختیار و کنترلی نداریم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگیریم. این گونه نیست برادران؟ کدام یک از شما تضمین میکند که یک ساعت بعد زنده باشد؟ کدام یک از ما تضمین میکند که فردا زنده باشد؟ شاید بگویید من اهمیتی نمیدهم و به این چیزها فکر نمیکنم، ولی این یک امر مسلم است. البته امید به ادامه زندگی به شما نیرو میدهد، ولی هیچ کس نمیداند آیا برای شما سانحه رانندگی پیش میآید یا نه؟ پیش از آنکه سانحه اتفاق بیفتد شما به آن فکر نمیکردید. همه ما خبر حوادث را میشنویم و آنها را میبینیم ولی فکر میکنیم این حوادث برای غیر ماست و اطمینان داریم که حادثهای برایمان رخ نخواهد داد تا اینکه ناگهان حادثهای اتفاق میافتد، مرگ نیز همین طور است تا زمانی که زنده است احساس نمیکند که مرگ در برابر اوست، ولی حادثه ناگهانی قابل پیشبینی نیست، اگر انسان میتوانست حوادث غیرمنتظره را پیشبینی کند دیگر غیرمنتظره و ناگهان نبودند. این طور نیست؟ اتفاقات ناگهانی به خاطر آن است که منتظر آنها نیستیم. بنابراین، هیچ یک از ما اطمینان نداریم که فرصت باقی است.
*اسلام از ما میخواهد که یک لحظه از زندگی را نیز از دست ندهیم
اسلام از ما میخواهد که یک لحظه از زندگی را نیز از دست ندهیم. در یک حدیث شگفتآور نبوی آمده است: «لو أن امرءاً مؤمنا قامت قیامته و بیده غرسة لغرسها قبل أن یموت»؛ اگر مرگ مؤمنی فرا رسد و در دست او نهالی باشد، پیش از آنکه بمیرد آن را میکارد؛ یعنی اگر انسان مؤمن در مزرعهاش مشغول کشاورزی باشد و مرگ او برسد، در حال مرگ نیز نهال را رها نمیکند و به کناری نمیاندازد تا جان بدهد، بلکه در همان حال درخت را در زمین میکارد و سپس میمیرد. منظور این حدیث چیست؟ میخواهد بگوید: حتی همین لحظه کوتاه باقیمانده از زندگی را نیز از دست نده و در راه خیر از آن استفاده کند، و آن نهال را بکار، هرچند در آن حالت نامناسب باشی. از ما میخواهد که همه لحظههای زندگی را غنیمت بدانیم تا زندگی انسان سراسر خیر و برکت و رحمت و کارآمدی باشد. این چه زندگی است که انسان در آن سودی برای دیگران نداشته باشد؟ انسانی که به دیگران سودی نرساند مرده است، وجود ندارد همچون سنگ است. چه تفاوتی میان او و سنگ وجود دارد؟ سنگ وجود دارد و انسانی که خیر او به دیگران نمیرسد نیز زنده است، ولی دوام و بقا و صلابت سنگ بیشتر است. مرگ و زندگی چنین انسانی چه تفاوتی دارد؟ هیچ تفاوتی ندارد. حیات انسان با مقدار خیری که از او سر میزند و با مقدار عطا و کارآیی که دارد و با خدماتی که به دیگران ارائه میدهد سنجیده میشود. زندگی این است و جز این هیچ نیست.
*هر طلوع و غروب خورشید بانگ برای کوچ است
از ما میخواهند که این ساعات عمر خود را غنیمت بشماریم و آنها را با خیر و نماز و پرهیزگاری و خدمت به دیگران پر کنیم. همواره به ما تذکر میدهند که چه کسی به شما گفته است زنده خواهید ماند؟ هیچ کسی نمیتواند بقای خود را تضمین کند. پس آماده باشید. امیرمؤمنان علی (ع) فرمودهاند: «تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل»؛ آماده شوید، خدا شما را رحمت کند، چرا که بانگ کوچ را سر دادهاند. بانگ کوچ سردادهاند یعنی چه؟ یعنی یک بلندگو هر روز فریاد میزند: آماده شوید، راه بیفتید. بلندگو هم نیاز نیست. خود ما میدانیم که هر روز وقت کوچ است. وقتی کسی از دنیا میرود، ندایی است برای کوچ من، هر روزی که میآید، هر طلوع و غروب خورشید بانگ برای کوچ است، زیرا هر روزی که میگذرد یک صفحه از عمر من ورق میخورد. هر ساعت و هر لحظه و هر ثانیهای که میگذرد، از باقیمانده عمر من کاسته میشود.