مقدمه
از جمله آیاتی که می توان در موضوع مهدویت و فرجام تاریخ انسان و جهان از آن بهره برد، آیه 33 سوره توبه است: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ (توبه: 33) اوست آن که پیامبرش را با هدایت و دینِ درست فرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند. با تأمل در شرح این آیه در بین مفسران شیعه و سنی به یک مطلب اساسی میتوان پی برد و آن همسانی دیدگاه های شیعه و سنی درباره تحقق وعده الهی در این آیه در عصر ظهور امام مهدی رحمه الله و نزول حضرت عیسی است. هرچند مفسران شیعه و سنی در تفسیر این آیات برداشت و احدی ندارند؛ اما از مجموع دیدگاه های آنان میتوان قدر متیقنی را استنباط کرد که مبتنی بر سیطره اسلام در آخر الزمان است. در این آیه شریفه خداوند بر غلبه اسلام بر سایر ادیان تأکید می کند. ولی نباید فراموش کرد که این تکرار و تاکید در زمانی بود که هنوز اسلام در جزیره عربستان تسلط نیافته بود، تا چه رسد به نقاط دیگر جهان، اما قرآن در همان وقت مؤکداً روی این مسئله تکیه کرد و حوادث آینده صدق این پیش گویی بزرگ را ثابت نمود و سرانجام اسلام هم از نظر منطق، و هم از نظر پیشرفت عملی بر مذاهب دیگر غالب شد، و دشمنان را از قسمت های وسیعی از جهان عقب زد و جای آن ها را گرفت و هم اکنون نیز در حال پیش روی است. البته وعده کامل این آیه به شکل کامل آن در زمان ظهور حضرت مهدی خواهد بود؛ هرچند دین اسلام که همان دین حق است در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به طور نسبی بر سایر ادیان غلبه پیدا کرد، ولی این غلبه به شکل کامل نبود؛ چرا که در بسیاری از مکان ها ادیان دیگری غیر از اسلام حاکم بود. جدا از ظاهر و سیاق آیه، روایاتی که فریقین ذکر کردهاند مؤید این مطلب است. در این نوشتار ابتدا به بررسی واژگان پرداخته و سپس با طرح سؤالاتی در رابطه با آیه اعم از سؤالات ادبی و یا تفسیری سعی میکنیم با توجه به سیاق آیات به فهم بهتر و تفسیر صحیحی از آیه دست یابیم؛ طرح نظرات مفسران شیعه و سنی و نفد و بررسی آن ها نیز ما را در فهم بهتر از آیه کمک میکند. پرسش اصلی این مقاله آن است که آیا «آیه اظهار» بر حکومت جهانی حضرت مهدی رحمه الله دلالت دارد یا خیر؟
دیدگاه مفسران فریقین
دیدگاه قرآن پژوهان شیعه و سنی در تفسیر آیه اظهار متفاوت است؛ برخی از آنان به صورت سربسته به ذکر معنای آیه بسنده کردهاند، بی آن که از شیوه اظهار دین حق بر دیگر ادیان(به نحو حجت و برهان یا قهر و غلبه) و زمان آن به طور صریح حکم کنند. برخی از مفسران اهل سنت از تحقق اراده الهی به تدریج از اواخر زمان رسالت و سپس در امتداد زمان سخن گفتهاند. برخی نیز مانند اکثر مفسران شیعه بر تعیین وعده حق تعالی به عصر ظهور فتوا دادهاند؛ باتوجه به عنصر مفهومی لغت «اظهار» و دیگر قراین داخلی وبیرونی که خواهد آمد دراین مقاله اثبات میشود که منظور از اظهار در آیه شریفه(توبه: 33) پیروزی و غلبه خارجی و عملی در سطح جهان و تمامی روی زمین است، که شامل پیروزی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی می شود که این وعده منحصر به عصر ظهور خواهد بود. حال که دیدگاه عمده در آیه روشن شد لازم است مستندات هر یک که عمدتا به ترکیب در آیه شریفه، قرائن درونی و بیرونی کلام است، نظر افکنده، آن ها را نقل و آن گاه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
1.معنای اظهار در این آیه: معنای اظهار در آیۀ 33 سوره توبه: 33چیست؟ غلبه در عصر رسالت است یا منحصر به عصر ظهور است؟ به عبارت دیگر، آیا غلبه به معنای حجت و برهان است یا غلبه جسمانی است؟ در بین قرآن پژوهان شیعه و سنی در مورد معنای اظهار چند دیدگاه مطرح است:
اظهار به معنای غلبه
در مورد ظرف زمانی تحقق غلبه دو دیدگاه وجود دارد: الف) غلبه دین حق در عصر رسالت و امتداد آن (غلبه به معنای حجت وبرهان) ب) انحصار غلبه دین حق به عصر ظهور (غلبه جسمانی). الف) غلبه دین حق در عصر رسالت وامتداد آن(غلبه به معنای حجت وبرهان)شیخ طوسی «اظهار» را به معنای سیطرۀ دین در عصر رسالت و امتداد آن میداند و عصر ظهور را یکی از مصادیق آن می داند. وی در این زمینه می نویسد: خداوند رسولش را با «هدایت» یعنی با حجت ها و بینات و بیان و هر آن چه عمل به آن موجب ورود به بهشت شود، و نیز با «دین حق» که همان اسلام است و دربر دارنده آیین الهی و پاداش بهشتی است فرستاد. این که فرمود: لیظهره علی الدین کله...به معنای برتری دین اسلام برهمه ادیان باحاکمیت قهر و غلبه است؛ این آیه دلالت بر صدق نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داردچون خبر از وعده حق تعالی به غلبه اسلام برتمام ادیان دارد، و این وعده محقق شده است.(طوسی،1402: ج5، 209)مرحوم طبرسی نیز نظیرعبارت شیخ طوسی را در مجمع البیان آورده جز آن که اظهار را به معنای برتری دین اسلام بر جمیع ادیان، با حجت و برهان و قهر و غلبه میداند.(طبرسی، 1406: ج5، 38)در مجمع البیان چنین می فرماید: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ معناه لیعلی دین الإسلام علی جمیع الأدیان بالحجة و الغلبة و القهر لها حتی لا یبقی علی وجه الأرض دین إلا مغلوبا و لا یغلب أحد أهل الإسلام بالحجة و هم یغلبون أهل سائر الأدیان بالحجة و أما الظهور بالغلبة فهو أن کل طائفة من المسلمین قد غلبوا علی ناحیة من نواحی أهل الشرک و لحقهم قهر من جهتهم...؛(طبرسی،1406: ج5، 38) تا آن که دین اسلام بر تمام ادیان با حجت و برهان و همچنین با قهر و غلبه غالب آیند تا آن که هیچ دینی در زمین نباشد جز آن که مغلوب اسلام شود و نیز اهل اسلام با حجت و برهان بر اهل دیگر ادیان غالب آیند و هرگز مقهور نگردند. اما غلبه اسلام با حجت و برهان روشن است و با قهر نیز هم اکنون قابل مشاهده است. هر کدام از طایفه مسلمین بر بخشی از سرزمین های اهل شرک غالب آمده و بر آنان چیره شده اند. این قول از برخی از سلف مانند مقاتل بن سلیمان نیز نقل شده است، آنان تحقق وعدۀ حق تعالی را در همان عصر رسالت میدانند؛ چون دین اسلام بر تمام دین های شبه جزیره سیطره یافت و اهل کتاب را به جزیه وادار کرد. جصاص (م370 ق) نیز بر این باور است که این وعده تحقق یافته و دامنۀ آن تا پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز امتداد پیدا کرده است.به عقیده وی هیچ کدام از اهل ادیان نیستند، جز آن که مسلمانان بر آنان چیره شده، آنان را مقهور خویش ساختند و این وعده را تحقق بخشیدند، وعدهای که بر صدق نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دلالت آشکار دارد(جصاص، 1415: ج3، 592).زمخشری نیز در تفسیر آیات سورۀ صف با صراحت این غلبه را تحقق یافته می داند و چنین می آورد: به جان خودم سوگند که چنین امری به وقوع پیوسته چون هیچ دینی از ادیان نیست جز آن که مقهور و مغلوب دین اسلام گردیده است و از مجاهد[بن جبر تابعی] چنین نقل شده است: هر گاه حضرت عیسی علیه السلام از آسمان فرود آیند جز دین اسلام، دینی در زمین نخواهد بود.(زمخشری، بی تا: ج265،2)نسفی نیز در تفسیر خود عین عبارت کشاف را در تفسیر آیات سوره صف آورده است و از تحقق این وعده خبر میدهد(نسفی، 1402: ج253،2). در تفسیر روح المعانی آلوسی(م1270ق) نیز همین قول را در ذیل آیات سوره صف مییابیم(آلوسی، 1417: ج15، 130). ابن عاشور نیز سیطره دین حق را در عصر رسالت و امتداد آن میداند. «اظهار» را تفضیل و اعلام معنوی دانسته است(ابن عاشور، 1412: ج 28، 172).
بررسی
این معنا(غلبه با حجت وبرهان) در حد خود درست است؛ چون همه ادیان آسمانی از جمله دین اسلام بر واقع و حق مبتنی است و پایه های اصلی آن بر برهان عقلی و فطرت الهی آدمیان پی نهاده شده به همین رو قرآن فهم خطاب های خود را متوجه «اولی الباب»(ابراهیم: 52)، «اولی النهی»،(طه: 128) «اولی الابصار» (آل عمران: 13) میداند که جملگی حکایت از صاحبان عقل و خرد دارد و از نابخردان، پیروان نیکان و پندارزدگان نکوهش میکند، دربارۀ فطرت نیز فرمود: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛(روم:30)پس حق گرایانه روی دل خود را به سوی این دین کن، همان طریقه و آیین فطری خدا که مردم را بر پایۀ آن آفریده و سرشته است هرگز تبدیلی در این آفرینش [فطری] خدا نباشد، این است دین ثابت و استوار ولی بیشتر مردم نمی دانند. اما مفاد آیۀ مورد بحث اگر نگوییم این معنا نیست، دستکم منحصر به این معنا نیست؛ زیرا: یکم. این نوع غلبه(غلبۀ با حجت و برهان) _ چنان که برخی مفسران گفته اند(کاشانی، 1423: ج 3، 105؛ طوسی، 1402: ج5، 209). همواره از همان آغاز طلوع اسلام که با کلمه طیبه «لا اله الا الله» آغاز گشت، محقق بوده و هست؛ پس مژده حق تعالی بر سیطرۀ دین حق از این بُعد نخواهد بود؛ دوم. آن چه موجب ناخرسندی کافران و مشرکان میشود تنها غلبۀ منطق دین اسلام در مقام نظریه نیست، بلکه نشر و گسترش آن در بیان جوامع بشری و استقبال توده ها از آن است که نتیجۀ آن افول پندار شرک و سقوط ادیان باطل و تحریف شده، در عرصۀ اجتماع بشری است؛ سوم. این غلبه اختصاص به دین اسلام ندارد، بلکه منطق همه انبیا و ادیان آن ها بر آیین های دیگر غلبه داشته است؛ اما ظاهراً در قرآن تنها سخن از سیطرۀ دین اسلام (به معنای خاص آن) بر تمام ادیان مطرح شده است. ب) انحصار غلبه به عصر ظهور(غلبه خارجی)این احتمال در بین مفسران شیعه و سنی به ویژه آنان که تفسیرشان صبغۀ روایی دارد، مورد توجه قرار گرفته است. این قول سیطرۀ اسلام را در عصر ظهور متعین می داند. این احتمال نخستین بار در شیعه، از سوی علی بن ابراهیم قمی(از دانشمندان قرن سوم و اوایل قرن چهارم) و در بین اهل سنت از سوی ابن جریری طبری (م 310 ق) مطرح شد. علامه طباطبایی در مورد «سیطرۀ دین حق» به طور صریح سخنی نگفته است. لکن با توجه به آن که ایشان مرجع ضمیر مفعولی «لیظهره» را دین می داند و به برخی از روایات مهدویت نیز در بحث روایی اشاره کرده است چنین استنباط میشود که ایشان سیطره دین حق را در عصر ظهورغلبه جسمانی می داند. البته ایشان وعده سیطره دین حق در عصر ظهور را به معنای نفی تکلیف از مسلمین در زمینهسازی شرایط ظهور نمی داند(طباطبایی، 1417: ج9، 274). تفسیر نمونه در جواب این سؤال که غلبه اسلام بر سایر ادیان غلبه منطقی است یا غلبه با قدرت می فرماید: بررسی موارد استعمال ماده «اظهار»(لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ...) در آیات قرآن نشان می دهد که این ماده بیشتر به معنی غلبه جسمانی و قدر تظاهری آمده است چنان که در داستان «اصحاب کهف» می خوانیم: إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ که در این آیه شریفه «ظهر» به معنای «غلبه» آمده است.(مکارم شیرازی،1386: ج7، 372)فخر رازی نیز« اظهار» را به معنای غلبه و قهر جسمانی میداند و دلیل آن را بشارت خداوند درباره غلبه اسلام بر سایر ادیان میداند وی میگوید غلبه این دین بر دیگر ادیان با حجت وبرهان محقق است و نیاز به بشارت خداوند ندارد. وی غلبه اسلام بر دیگر ادیان را در عصر ظهور امام مهدی رحمه الله و نزول عیسی علیه السلام به عنوان احتمال موجهی ذکر می کند. ایشان در ذیل تفسیر آیه اظهار دین چنین می نویسد: و اعلم أن ظهور الشی ء علی غیره قد یکون بالحجة، و قدیکون بالکثرة والوفور، و قد یکون بالغلبة و الاستیلاء، و معلومأنه تعالی بشر بذلک، و لا یجوزأن یبشر إلا بأمر مستقبل غیر حاصل، و ظهور هذا الدین بالحجة مقرر معلوم، فالواجب حمله علی الظهور بالغلبة.(رازی، 1411: ج 16، 33)ابن جریر طبری «اظهار» را به معنای سیطرۀ کامل معنا کرده است. وی در تفسیر خود آورده است:لیظهره دینه الحق الذی ارسل به رسوله علی کل دین سواه و ذلک عند نزول عیسی بن مریم و حین تصیر الملة واحدة فلا یکون دین غیر الاسلام؛(طبری، 1408: ج14، 88)تا آن که خداوند دین حق خود را که پیامبرش را بر آن فرستاد بر هر دینی چیره کند و آن زمان نزول عیسی بن مریم خواهد بود؛ آن هنگام که آیین، واحد میشود و دینی جز اسلام وجود نخواهد داشت. واحدی نیشابوری(م 412 ق) در تفسیر الوسیط می نویسد: لیعلیه علی جمیع الادیان و ذلک عند نزول عیسی علیه السلام؛(نیشابوری، 1408: ج2، 491)تا آن که دین حق خود را بر تمام ادیان برتری میبخشد و آن در زمان نزول حضرت عیسی علیه السلام خواهد بود. بغوی نیشابوری (م 516 ق) که بنا به یک احتمال که ضمیر مفعولی «ه» در «لیظهره» به «دین الحق» برگردد، می نویسد: و ظهوره علی الادیان هو ان لا یدان الله تعالی الا به؛(بغوی، 1408: ج282،2)سیطرۀ دین حق بر دیگر ادیان به این است که خداوند تعالی جز به دین حق، پرستیده نشود.قرطبی(م671ق) نیز با احتمال ارجاع ضمیر مفعولی یاد شده به «دین الحق» به روایت ابوهریره و قول ضحاک استناد میجوید که وعدۀ غلبۀ دین اسلام را بر دیگر ادیان در عصر نزول عیسی علیه السلام می دانند(قرطبی، 1408: ج8، 121).به نظر می رسد ابن کثیر نیز همین معنا را پسندیده که چنین می نویسد: لیظهره علی الدین کله» ای علی سائر الایان؛(دمشقی، 1408: ج438،2)تا دین حق را بر دیگر ادیان چیره کند.قول برگزیده غلبه و اظهار در آیه شریفه منحصر به عصر ظهور است؛ وغلبه دین اسلام بر سایر اد یان غلبه جسمانی است؛این معنا با چند دلیل قابل اثبات است:
1.بررسی موارد استعمال ماده «اظهار»(لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ...) در آیات قرآن نیز نشان می دهد که این ماده بیشتر به معنی غلبه جسمانی و قدرت ظاهری آمده است چنان که در داستان« اصحاب کهف» می خوانیم: إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ؛(کهف: 20)اگر آنها (دقیانوس و سپاهیانش) بر شما غالب شوند، سنگ سارتان می کنند. و نیز در باره مشرکان می خوانیم: کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً؛(توبه: 8)هر گاه آن ها بر شما چیره شوند نه ملاحظه خویشاوندی و قرابت را می کنند و نه عهد و پیمان را. بدیهی است غلبه در این گونه موارد غلبه منطقی نیست، بلکه غلبه عملی و عینی است به هر حال صحیح تر این است که پیروزی و غلبه فوق را، غلبه همه جانبه بدانیم؛ زیرا با مفهوم آیه که از هر نظر مطلق است نیز سازگارتر می باشد، یعنی روزی فرا می رسد که اسلام هم از نظر منطق و استدلال و هم از نظر نفوذ ظاهری و حکومت بر تمام ادیان جهان پیروز خواهد شد و همه را تحت الشعاع خویش قرار خواهد داد؛ اگر مفاد آیه در جزیرة العرب به طور کامل تحقق یافت و اسلام بر تمام ادیان آن دیار، از اهل کتاب و مشرکان به طور نسبی در بلادهای دیگر، سیطره پیدا کرد، به معنای پایان وعده حق تعالی در آیه نیست.
2.مفاد روایات به ویژه روایات شیعی دلالت بر اختصاص این وعده به عصر ظهور دارد.
3.خداوند تعالی دراین آیه شریفه بشارت به غلبه داده است و غلبه محتوایی محقق بود و نیاز به بشارت نداشت. آن چه نیاز به بشارت دارد، غلبه جسمانی به قهر و استیلاست.
اظهار به معنای اطلاع
آیه در این دیدگاه بر اساس ارجاع ضمیر مفعولی «لیظهره» به «رسوله» معنا شده است،.این قول بیشتر در بین مفسران سنی مبتنی بر روایتی از ابن عباس است که وی میگوید: خداوند پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد:لیظهره الله نبیه علی امر الدین کله فیعطیه ایاه کله و لا یخفی علیه منه شیء؛(ابن ابی حاتم، 1408: ج6، 1786)تا آن که پیامبرش را از همۀ شرایع آگاه سازد و خداوند چنین دانشی را به ایشان داد و هیچ امری از آیین ها بر ایشان پنهان نماند. فخر رازی نیز در ذیل آیه اظهار در پاسخ به این سؤال که چرا وعده سیطره تا کنون محقق نشده است؟ یکی از وجوهی را که ذکر میکند آن است که «یظهره» به معنای آگاهی و اطلاع دادن بر جمیع شرایع دین است و خداوند آن حضرت را بر تمام امور ادیان به صورت کلی آگاه نموده است تا چیزی بر او مخفی نماند(رازی، 1411: ج 16، 33).
بررسی
اولاً این روایت از ابن عباس با روایتی دیگر از او دربارۀ همین آیه ناسازگار است که می گوید: بعث الله محمداً لیظهره علی الدین کله فدیننا فوق الملل؛(ابن ابی حاتم، 1408: ج6، 1786)خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برانگیخت تا ایشان را بر همۀ ادیان چیره گرداند، بنابراین دین ما برتر از دین های دیگر است. ظاهراً معنای این روایت تنها مربوط به آگاهی نبی اکرم از تعالیم سایر ادیان نیست، بلکه از این که می گوید: «دین ما برتر از دین های دیگر است» از سیطرۀ دین اسلام بر سایر ادیان دیگر حکایت دارد. دوم این که بخش پایانی آیه نیز با این حدیث توافقی ندارد؛ چون مفاد دو آیۀ 32 و 33 از کراهت کافران به دلیل اکمال و اتمام نور حق تعالی و نشر گسترش اسلام خبر میدهد و همین امر را موجب ناخرسندی آنان تلقی می کند. در این آیات، سیطره و گسترش دین حق مایۀ ناخرسندی و غیظ کافران محسوب شده است. اما اگاهی رسول اکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از همه ادیان موجب ناخشنودی کافران و مشکران نخواهد بود به گونهای که به اطفای نور خدا همت گمارند.
2.مرجع ضمیر در «لیظهره» رسول است یا دین؟دیدگاه قرآن پژوهان شیعی و سنی در این مورد متفاوت است. اکثر مفسران اهل سنت «لام» در «لیظهره» را غایت از ارسال رسول بر اساس مرجع ضمیر مفعولی، «لیظهره» را «رسول» دانسته اند. این قول بیشتر در بین مفسران سنی مبتنی بر روایتی از ابن عباس است که پیش تر نقل شد.
بررسی
این روایت خبر واحدی است که باسند ابوصالح کاتب اللیث ازمعاویه صالح ازعلی بن طلحه ازابن عباس نقل شده است و به لحاظ سند بامشکل مواجه است. ابن معین بر این باور است که علی بن طلحه از ابن عباس به طور مستقیم روایتی نشنیده و به طور مرسل از وی حدیث نقل میکند(مزی، 1416: ج20، 490).درباره شخصیت علی بن طلحه و معاویه بن صالح و ابوصالح و توثیق و جرح آنان میان علمای رجال اختلاف است(همو). یکی از معانی که آلوسی در بین احتمال های متعدد بیان میکند ارجاع ضمیر مفعولی «لیظهره» به «رسوله» معنا شده است: لیظهره الرسول (علیه الصلاة و السلام) علی الدین....(آلوسی، 1417: ج6، 125)اکثر قریب به اتفاق به قریب مفسران شیعه مرجع ضمیر مفعولی «لیظهره» را «دین الحق» دانسته اند. مرحوم طبرسی در مجمع البیان چنین می فرماید:لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ معناه لیعلی دین الإسلام علی جمیع الأدیان بالحجة و الغلبة و القهر.... قیل إن الهاء فی «لِیُظْهِرَهُ» عائدة إلی الرسول صلی الله علیه و آله و سلم أی لیعلمه الله الأدیان کلها حتی لا یخفی علیه شی ء منها عن ابن عباس «وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» أی و إن کرهوا هذا الدین فإن الله یظهره رغما لهم.(طبرسی،1406: ج5، 38)مرحوم علامه طباطیایی مرجع ضمیر «لیظهره» را با توجه به سیاق، «دین الحق» می داند. در المیزان چنین آمده است: و المعنی أن الله هو الذی أرسل رسوله و هو محمد صلی الله علیه و آله و سلم مع الهدایة _ أو الآیات و البینات_ و دین فطری لیظهر و ینصر دینه الذی هو دین الحق علی کل الأدیان و لو کره المشرکون ذلک. و بذلک ظهرأن الضمیر فیقوله: «لِیُظْهِرَهُ» راجع إلی دین الحق کما هو المتبادر من السیاق، وربما قیل: إن الضمیر راجع إلی الرسول، و المعنی لیظهر رسوله و یعلمه معالم الدین کله او هو بعید.(طباطبایی، 1417: ج9، 274)از بین مفسران اهل سنت نیز برخی مانند ابن عاشور مرجع ضمیر «ه» در «لیظهره» را دین می داند. در التحریر و التنویر چنین آورده است: و التعریف فی قوله: «عَلَی الدِّینِ تعریف الجنس المفید للاستغراق، أی لیعلی هذا الدین الحق علی جمیع الأدیان و ینصر أهله علی أهل الأدیان الأخری الذین یتعرضون لأهل الإسلام و فیه معنی التعلیل للجملة التی قبله؛ تعلیل ذلک بقوله: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ إعلام بأن اللّه أراد ظهور هذا الدین و انتشاره کیلا یطمعوا أن یناله ما نال دین عیسی علیه السلام من القمع و الخفت فی أول أمره و استمر زمانا طویلا حتی تنصّر قسطنطین سلطان الروم، فلما أخبر اللّه بأنه أراد إظهار دین الإسلام علی جمیع الأدیان علم أن أمره لا یزال فی ازدیاد حتی یتمّ المراد».(ابن عاشور،1412: ج 28، 172)فخر رازی نیز مرجع ضمیر«لیظهره» را دین می داند. وی در ذیل تفسیر آیه اظهار دین چنین می نویسد: صیرورة دینه مستعلیا علی سائر الأدیان غالبا علیها غالبا لأضدادها قاهرا لمنکریها، و هو المراد من قوله: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ.(رازی، 1411: ج 16، 33)برخی از مفسران در مورد مرجع ضمیر «ه» در «لیظهره» هر دو احتمال (رسول، دین) را در ذیل آیه مطرح کردهاند. چنین آورده اند: و الضمیر فی «لیظهره» للدین الحق او للرسول علیه الصلاه و السلام.(بیضاوی، بی تا: ج1، 403؛ طنطاوی، بی تا: ج265؛ حقی، 1377: ج3، 487)ممکن است شبه های به ذهن متبادر می شود که اگر مرجع ضمیر مفعولی «لیظهره» را «رسول» بدانیم غلبه خارجی رسول در عصر ظهور، چگونه محقق میشود؟ پاسخ اجمالی به این سؤال آن است که خداوند تعالی در آیه شریفه «رسوله» گفته است نه «نبیه» چرا که رسول است که باید حکومت تشکیل دهد و دین اسلام را بر تمام ادیان غلبه دهد. و از آن جا که این غایت تحقق پیدا نکرده است باید کسی باشد که هم شأن رسول باشد تا دین اسلام را بر سایر ادیان غلبه دهد. بنا به روایت فریقین این شخص همان مهدی موعود رحمه الله است. برای تبیین بیشتر در ادامه بحث تفاوت رسول، نبی و امام را شرح می دهیم.
تفاوت رسول و نبی و امام
در عنصر مفهومی لغت رسول «تحمل رسالت» نهفته است بر خلاف نبی که مربوط به امور شخصی و خطابات خصوصی است(مصطفوی، 1402: ج4، 28).نبی کسی است که وحی بر او نازل میشود و آن چه را به وسیله وحی دریافت می دارد چنان که مردم از او بخواهند در اختیار آن ها می گذارد. مقام رسالت یعنی مقام ابلاغ وحی و تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفوس از طریق تعلیم و آگاهی بخشیدن، بنابراین رسول کسی است که موظف است در حوزه مأموریت خود به تلاش و کوشش بر خیزد و از هر وسیله ای برای دعوت مردم به سوی خدا و ابلاغ فرمان او استفاده کند و برای یک انقلاب فرهنگی و فکری و عقیدتی تلاش نماید رسول، خلیفه خدا بر خلق است و در طول حیاتش برنامه ای ندارد مگر اجرای رسالت و ابلاغ امر. مقام امامت یعنی رهبری و پیشوائی خلق، در واقع امام کسی است که با تشکیل یک حکومت الهی و به دست آوردن قدرت های لازم، سعی می کند احکام خدا را عملاً اجرا و پیاده نماید و اگر هم نتواند رسماً تشکیل حکومت دهد تا آن جا که در توان دارد در اجرای احکام می کوشد. ناگفته پیداست که بسیاری از پیامبران مانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هر سه مقام را داشتند هم دریافت وحی میکردند، هم تبلیغ فرمان های الهی، و هم در تشکیل حکومت و اجرای احکام تلاش می کردند و هم از طریق باطنی به تربیت نفوس می پرداختند(مکارم شیرازی، 1386: ج440،1). امام مهدی علیه السلام که خلیفه خدا و رسول اوست، منصوب و معصوم، تسلیم محض در برابر اراده خداوند است، آیینه تمام نمای دین حق است که بناست در سطح جهانی این دین را برپا کند. با تدبر در شخصیت امام مهدی رحمه الله به عنوان «اهل بیت رسول الله» و «خلیفة الله» و توجه ویژه به پیوند آن حضرت با قرآن کریم و درک رسالت ایشان در احیاگری دین حق، شاید بتوان ترسیمی از مقام امامت ایشان است که در روایات فریقین بیان شده است به دست داد(نجارزادگان، 1389: 237). در روایات زیادی از فریقین رسول خدا بشارت داده است که قیامت برپا نمی شود مگر این که قائمی از ما قیام کند و جهان را پر از عدل و داد میکند پس از آن که پر از ظلم و ستم شده است. امام مهدی علیه السلام که از اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و فرزند امام علی علیه السلام و سلاله پاک فاطمه علیها السلام است و سنت و سیره ایشان همانند سنت رسول خداست. نزول حضرت عیسی علیه السلام و اقتدای حضرت مهدی رحمه الله در نماز، که امری قطعی بین فریقین است تأییدی بر این مطلب است که مقام امامت حضرت مهدی رحمه الله از مقام نبوت حضرت عیسی برتر است، با آن که حضرت عیسی پیامبر اولوالعزم است. ابن حجر در این زمینه نکته لطیفی دارد؛ وی می نویسد: و فی صلاة عیسی خلف رجل من هذه الامة مع کونه فی آخر الزمان و قرب قیام الساعة دلالة للصحیح من الاقوال ان الارض لا تخلو عن قائم لله بحجة.(عسقلانی، 1405: ج6، 494)
روایات تفسیری فریقین
مفسران فریقین در مورد تحقق اراده حق تعالی دربارۀ سیطرۀ دین که مربوط به عصر ظهور امام مهدی رحمه الله و نزول حضرت عیسی باشد اتفاق نظر دارند. روایت فریقین هم سو با مفاد آیه بر تحقق این اراده به عصر ظهور دلالت دارد که شیعه و سنی مفاد آن ها را تلقی به قبول کرده مورد انکار یا حتی تردید قرار ندادهاند.
روایات تفسیری شیعه
تفسیر عیاشی روایتی از امیرمؤمنان علی علیه السلام را نقل میکند که آن روایت سیطره دین حق رابه عصر ظهور اختصاص می دهد: العیاشی بالاسناد عن عمران بن میثم عن عبایه انه سمع امیرمؤمنان علیه السلام یقول: هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله اظهرذلک بعد؟قالوا:نعم، قال: کلا، فوالذی نفسی بیده حتی لاتبقی قریه الاوینادی فیها بشهاده ان لااله الاالله بکره وعشیا؛(عیاشی، 1417: ج158،3)عیاشی باسند خودازعمران بن میثم ازعبایه نقل میکند که از امام علی امیر المؤمنان علیه السلام شنیده که دربارۀ این آیه« هو الذی ارسل....» فرمود: آیا سیطرۀ تحقق یافته است؟ مردم گفتند: آری، حضرت فرمود: چنین نیست، سوگند به آن که جانم به دست اوست، این وعده آن گاه تحقق مییابد که هیچ آبادیای نباشد جز آن که در آن در پگاه و شامگاه و همه وقت شهادت بر یگانگی حق تعالی سر دهند. در احتجاج طبرسی نیز در حدیثی از امیر المؤمنان علی علیه السلام درباره صاحب الامرچنین آمده است: و خداوند دین پیامبرش را به وسیله صاحب الامر بر دیگر ادیان چیره میکند، هرچند مشرکان ناخشنود باشند.(طبرسی،1417: ج1، 382) حدیثی دیگر از مرحوم صدوق با سند خود از امام حسین علیه السلام بدین صورت نقل شده است:
از ما دوازده هدایت یافته اند. نخستین آنان امیر مؤمنان علی بن ابی طالب و آخرین آنان، نهمین نفر از فرزندان من و خداوند به وسیلۀ او دین حق را بر دیگر ادیان چیره می سازد، هرچند مشرکان ناخرسند باشند.(صدوق، 1417: ج1، 312)
روایات تفسیری اهل سنت
در کتب روایی اهل سنت، سه دسته روایت در ذیل آیه مورد بحث نقل شده است. دسته اول: غلبه اسلام بر سایر ادیان در دوران نزول عیسی علیه السلام از آسمان این روایات تصریح دارند که این آیه شریفه، هنگام نزول حضرت عیسی علیه السلام از آسمان، تأویل خواهد شد. سه روایت در این زمینه وجود دارد که به نقل یکی از آن ها بسنده می کنیم.از مجاهد نقل شده است: هنگامی که عیسی بن مریم علیه السلام نازل شود در روی زمین هیچ دینی جز اسلام باقی نخواهد ماند و اسلام بر همه ادیان غلبه خواهد کرد.(بیهقی، بی تا: ج9، 180)
دسته دوم: غلبه اسلام بر سایر ادیان در دوران امام مهدی رحمه الله در این زمینه دو روایت وجود دارد:
1.گنجی شافعی از سعید بن جبیر درباره تفسیر آیه شریفه «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ» نقل کرده است: «منظور مهدی رحمه الله است که از فرزندان فاطمه علیها السلام است»(گنجی شافعی، بی تا: ج25، 528).آن گاه گنجی شافعی ادامه می دهد: بین قول کسانی که گفته اند منظور از این آیه، عیسی بن مریم علیه السلام است با کسانی که قایلند: منظور، مهدی رحمه الله است هیچ تنافی وجود ندارد؛ زیرا عیسی بن مریم علیه السلام، همکار و یاور مهدی رحمه الله است.
2.از ابوهریره روایت شده است که گفت: این آیه شریفه، وعده ای است از جانب خدای تعالی که اسلام را بر همه ادیان مسلط می کند. آن گاه راوی گفت: «این وعده الهی هنگام نازل شدن عیسی بن مریم علیه السلام به وقوع خواهد پیوست. و از سدی نقل شده است که: این وعده الهی هنگام خروج مهدی رحمه الله صورت می پذیرد به گونه ای که هیچ کس باقی نمی ماند جز این که یا داخل در دین اسلام شده و یا جزیه می پردازد.»(رازی، 1413: ج16، 40)دسته سوم: غلبه پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم بر سایر ادیان. دسته سوم از روایات تفسیری اهل سنت، روایتی است که مرجع ضمیر «لیظهره» را رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دانسته که در نتیجه، مفهوم آیه شریفه چنین خواهد شد:خدا کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا وی را بر دشمنانش غالب گرداند؛ هرچند مشرکان نخواهند و ناراحت شوند.(طبری،1415: ج10، 150)
جمع بندی دیدگاه تفاسیر روایی فریقین
سخن آخر این که همه روایات تفسیری که در مصادر فریقین درباره آیه مذکور وارد شده است _ به جز دو خبر واحد _ حاکی از عملی شدن این آیه شریفه به دست توانای حضرت ولی عصر رحمه الله هستند؛ ومی توان گفت این روایات بر سیطره و تسلط دین مهیمن اسلام بر جمیع ادیان در دوران حکومت آن بزرگوار تواتر دارند. همچنین سنت الهی از ابتدای خلقت بشر بر این بوده است که پرچم هدایت انسان ها را به دست فردی معصوم اعم از پیامبر یا امام قرار دهد و این سنت تا قیامت ادامه خواهد داشت. همان طور که از قول گنجی شافعی نقل شد؛ بین روایاتی که تأویل این آیه را در زمان نزول حضرت عیسی علیه السلام با آن هایی که تأویلش را در زمان قیام امام مهدی رحمه الله دانسته اند، هیچ تضاد و تنافی وجود ندارد؛ زیرا حضرت عیسی علیه السلام همکار و یاور حضرت مهدی رحمه الله است. علاوه بر این، روایات متعدد دیگری در منابع روایی شیعه و اهل سنت وجود دارد که تصریح دارند فرود حضرت عیسی علیه السلام از آسمان پس از قیام امام مهدی رحمه الله به وقوع خواهد پیوست و آن جناب در نماز جماعت به امامت حضرت مهدی علیه السلام شرکت خواهد کرد. به عنوان نمونه بخاری و مسلم هریک به سند خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده اند که حضرت فرمود: چگونه هستید هنگامی که پسر مریم در بین شما فرود آید، در حالی که امام شما از میان خودتان باشد؟(بخاری، بی تا: ج143،4)همچنین در سایر کتب صحاح و مسانید اهل سنت روایات فراوانی یافت میشود که تصریح دارند منظور از امام مسلمانان حضرت مهدی علیه السلام است؛ و از جمله روایتی است که ابن ابی شیبه نقل کرده است: مهدی رحمه الله از میان این امت است و او همان کسی است که بر عیسی بن مریم علیه السلام امامت می کند.(ابن ابی شیبه، 1409: ج6، 689)فخر رازی در مورد این آیه پنج تفسیر را یادآور میشود که دومین تفسیر از آنها همین مفهوم را بیان داشته است. وی از ابوهریره نقل کرده که این آیه، وعده الهی است براین که خدای متعال، اسلام را بر همه آیین ها پیروز خواهد کرد و این اتفاق، به هنگام نزول عیسی علیه السلام تحقق مییابد، وسدی نیزگفته است: چنین پیروزی در عصر ظهور امام خواهد بود(رازی، 1411: ج8،42) قرطبی نیز در تفسیرش همین را ذکرکرده است(قرطبی، 1387: ج4، 45). طبرسی نیز همین قول را نقل کرده و در ادامه، برای تأیید آن روایاتی این چنین از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورده است: بر روی زمین هیچ خانه سنگی وگلی و نیز هیچ خیمه کرکی یافت نخواهد شد جز این که خداوند، اسلام را در آن خانه وارد می کند.(طبرسی، 1406: ج5، 38).روایت امیرالمؤمنین علیه السلام به نقل از تفسیر عیاشی چنین نقل شده است: عیاشی با سند خود از عمران بن میثم از عبایه نقل میکند که از امام علی علیه السلام شنیده که درباره این آیه هو الذی ارسل...فرمود: آیا این سیطره تحقق یافته است؟ مردم گفتند آری حضرت فرمود: چنین نیست سوگند به آن که جانم به دست اوست، این وعده آن گاه تحقق مییابد که هیچ آیادی نباشد جز آن که در آن در صبحگاه و شامگاه شهادت بر یگانگی حق تعالی سر دهند.(عیاشی، بی تا: ج3، 158)
نتیجه گیری
از مجموعه مباحث مطرح شده به این نتیجه رسیدیم که دیدگاه فریقین در تفسیر آیه 33 سوره توبه در محور غلبه اسلام بر سایر ادیان موارد اشتراک بسیاری دارد. آنچه از مجموع این دیدگاه ها میتوان برداشت کرد آن است که اسلام در آخر الزمان بر سایر ادیان غلبه خواهد کرد هرچند دین اسلام که همان دین حق است در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به طور نسبی بر سایر ادیان غلبه پیدا کرد ولی این غلبه به شکل کامل نبود. چرا که در بسیاری از مکان ها ادیان دیگری غیر از اسلام حاکم بود. در حالی که معنای کامل غلبه آن است که حتی یک کافر هم درروی زمین نباشد؛ یعنی روزی فرا می رسد که اسلام هم از نظر منطق و استدلال و هم از نظر نفوذ ظاهری و حکومت بر تمام ادیان جهان پیروز خواهد شد و همه را تحت الشعاع خویش قرار خواهد داد.
این معنا با چند دلیل قابل اثبات است:
1.ظاهر و سیاق آیه مؤید بر این مطلب است.
2.روایات فریقین مؤید بر این مطلب است.
3.برهان عقلی نیزمؤید بر این مطلب است چرا که در عالم خارج هم میبینیم غیر مسلمانان هنوز به آیین خود عمل می کنند و هنوز دین حق سیطره نیافته است تا وعده خدا را متحقق بدانیم.
4.غلبه واقعی هنگامی است که تمام ادیان احکام اسلام را بپذیرند و چون این غایت تحقق پیدا نکرده است پس باید برای تحقق کسی باشد که همشأن رسول باشد و این فرد بنا بر روایات فریقین مهدی موعود رحمه الله است که دین اسلام را بر سایر ادیان چیره می سازد.
منابع
آلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیرالقرآن العظیم والسبع المثانی، بیروت، دارالفکر، 1416ق.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار احیاء، التراث العربی، 1412ق.
ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: اسعد محمد الطیب، بیروت، المکتبة العصریه، 1416ق.
ابن فارس، احمد، ترتیب مقاییس اللغة، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1387ش.
بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، قم، مؤسسه اسماعیلیان، بی تا.
جصاص، احمد، احکام القرآن، تحقیق: محمد علی شاهین، بیروت، بی نا، 1415ق.
حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بی تا.
دمشقی(ابن کثیر)، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، قم، مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1411ق.
رازی، محمد، اسئلة القرآن المجید و اجوبتها، تقدیم: محمدعلی انصاری، بی جا، بی نا، 1349ق.
راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: عدنان داوودی، بیروت، الدار الشامیة، 1416ق.
زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.
زمخشری، جارالله محمود، الکشاف، قم، نشر ادب حوزه، بی تا.
صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، قم، مکتبة المصطفوی، بی تا.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، منشورات جماعة المدرسین، بی تا.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، بیروت، دارالمعرفة، 1406ق.
طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القران، بیروت، بی نا، 1408ق.
طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1402ق.
عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیرالعیاشی، تهران، المکتبة الاسلامیة، بی تا.
فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
فیض کاشانی، محمد محسن، الصافی فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمرتضی، بی تا.
فیومی، احمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، مؤسسه دارالهجرة، 1414ق.
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، قاهره، دارالکتاب العربی، 1387ق.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح: سید طیب موسوی جزائری، قم، بی نا، 1404ق.
کاشانی، مولی فتح الله، زبدة التفاسیر،تحقیق: مؤسسه معارف اسلامی، قم، انتشارات مؤسسه معارف اسلامی، 1423ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1388ق.
کنجی شافعی، محمد، البیان فی اخبار صاحب الزمان، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1431ق.
مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دارالفکر، 1427ق.
مزی، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، بی جا، بی نا، 1413ق.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، مرکز الکتاب للترجمة و النشر، چاپ اول، 1402ق.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1386ش.
نجارزادگان، فتح الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات مهدویت در دیدگاه فریقین، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1389ش.
نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، بی تا.
هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة فی الردّ علی اهل البدع و الزندقة، تخریج و تعلیق: عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره، مکتبة القاهره، بی تا.