شب قدر از دو جهت برای ما گرامی است. زیرا جامع دو عنصر محوری است؛ یکی قرآن کریم و دیگری عترت پاک رسول. این دو همان ثقلین و دو وزنه وزینی هستند، که رسول اکرم (ص) از طرف ذات اقدس اله، به جوامع انسانی و اسلامی خصوصا جامعه شیعه معرفی نموده است؛ «إنّی تارک فیکم الثَّقَلین»[1] من دو چیز گرانبها را در میان شما باقی می گذارم. شب قدر شب توسل به این دو ثقل است؛ قرآن و عترت.
چنانچه مستحضرید در دعایی که هنگام به سر گرفتن قرآن در این شب خوانده می شود، نام چهارده معصوم برده می شود و به تک تک آنها قسم یاد می شود، و این یعنی توسل به قرآن و عترت به صورت همزمان.
امیرمؤمنان، که این شبها به نوعی متعلق به ایشان است، آن کسی است که می گوید؛ «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»[2]، و در جای دیگر می گوید؛ من راه های آسمان را بهتر از راه های زمین می شناسم؛ «فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْض »[3]. این چنین حرفی را احدی جرأت ندارد بگوید، و هر کس چنین سخنی را به زبان براند، قطعا رسوا خواهد شد. پس اگر کسی قرآنی بیاندیشد، هیچگاه قرآن و علی را که همتای قرآن است پایین نخواهد آورد.
اما برای بهره برداری هر چه بیشتر از این شب و نیز برای مؤثر واقع شدن دعاها و نیایشها باید به چند نکته توجه نمود؛
معنای شب قدر
قدر هم به معنای شرف و فضیلت است و هم به معنای تدبیر امور. شرف و فضیلت آن به این است که فرشتگان، مرتب به صائمین و صائمات سلام عرض می کنند. از ابتدای شب تا مطلع فجر می آیند و سلام خود را به مؤمنین ابلاغ می کنند. حال اگر کسی این سلام ملائکه را بشنود معلوم می شود که شب قدر را درک نموده است.
برخی گفته اند که علامت شب قدر و سلام ملائکه، هوای لطیف و ملایمی است که گاهی انسان آن را درک می کند، گاهی در این شب نسیمی می وزد (خواه در تابستان باشد یا زمستان) که انسان آن روح معنوی را در آن احساس می کند، چنین نسیمی همان نفحه رحمانی لیلۀ القدر است که سلام ملائکه را نیز به همراه دارد.
این سلام تنها مختص به وجود مبارک حضرت ولی عصر (عج) نیست، بلکه آنچه مخصوص اوست، آن است که حقایق و مقدرات را به حضور آن حضرت تقدیم می کنند. زیرا فرشتگانی هستند که نازل می شوند و به هر مؤمن روزه دار سلام می کنند، حال یا سلام خدا را ابلاغ می کنند و یا سلام ملائکه حامل عرش را. در سوره مبارکه احزاب می خوانیم: ﴿هُوَ الَّذی یصَلِّی عَلَیکمْ وَ مَلائِکتُهُ لِیخْرِجَکمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّور﴾[4]؛ او کسی است که بر شما صلوات می فرستد و ملائکه اش نیز بر شما صلوات می فرستند، تا شما را از تاریکی ها به روشنی در آورد. خدای سبحان همان طور که بر پیامبر گرامیش سلام و درود می فرستند ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائکتَهُ یصَلُّونَ عَلی النَّبی ﴾[5]، نسبت به مؤمنین و مؤمنات هم درود و سلام دارد. پس چه کمالی برتر از این است که انسان خود را به جایی برساند که خدا بر او سلام بفرستد، ملائکه خدا بر او سلام بفرستند. شب قدر به ما این قدر و شرف را خواهد داد که مخاطبان سلام و صلوات خدا و ملائکه او باشیم.
بنابراین قدر، هم به معنای شرف و فضیلت است و هم به معنای تقدیر امور. لذا در این شب هم باید مقدرات خود را از خدای سبحان مسئلت نماییم و هم شرف و منزلتمان را.
نزدیک بودن خدای سبحان نسبت به مؤمنان
خدای سبحان در عین حال که به همه نزدیک است ﴿هو معکم این ما کنتم﴾[6] هر کجا که باشید او با شما است، ولی عده ای هستند که ﴿یُنادَون من مکانٍ بَعید﴾[7]؛ گویی از جای دور ندایشان می دهند. کافران، ملحدان و منافقان در واقع از خداوند دورند. زیرا در اضافه های اشراقی و در قرب و بعد معنوی به این صورت است که خدا نزدیک است و آنان دور.
در هر صورت برای تقرب بهتر به خداوند، باید از وسایل تقرب مدد گرفت. زیرا تقرب به خداوند وسیله می طلبد؛ قرآن و عترت در این جا وسیله اند، ﴿و ابتغوا الیه الوسیله﴾[8]؛ برای رسیدن به او وسیله طلب کنید. بهترین وسیله در این شب، قرآن و عترت است، چون این شب متعلق به این دو است.
طلب رهایی در شب قدر
در این شب باید به فکر رهایی بود. زیرا اگر خدای ناکرده کسی خود را در این لیالی پر برکت رها نکند، برای همیشه برده خواهد ماند. انسان برده همیشه بدهکار و در گرو دیگران است ﴿کلُّ امْرِئٍ بِما کسَبَ رَهین ﴾ [9] ﴿کلُّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ رَهینَة﴾[10]
در جریان مسائل مادی و مالی، مِلک انسان را به گرو می گیرند، اما در مسائل اعتقادی و اخلاقی، خود انسان به عنوان گرو ستانده می شود. لذا اگر کسی حق خدا را ادا نکرد، کل وجود و هستی اش ستانده می شود و در گرو دیگران قرار می گیرد. راه رهایی از این قید و بندها، بر اساس روایت پیامبر گرامی اسلام (ص)، استغفار است؛ «إِنَّ أَنْفُسَکمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکمْ فَفُکّوهَا بِاسْتِغْفَارِکم »[11]، جانهایتان در گرو اعمالتان است، پس آن را به وسیله استغفارتان آزاد کنید. بهترین فرصت برای استغفار و آزادی از این قید و بند، همین ماه مبارک رمضان و شبهای قدر است.
در صورتی که برای آزادی خود، به قرآن و اهل تمسک نماییم جزء احرار خواهیم شد و در واقع گام نخست را برداشته ایم. البته بعد از این مرحله، مراحل فراوان دیگری در پیش است. اگر این مرحله را با موفقیت طی نموده و خود را آزاد نماییم، تازه جزء گروه «اصحاب یمین» شده ایم. اما از مرحله اصحاب یمین تا وادی مقربین هنوز فاصله بسیاری وجود دارد.
آنان که اصحاب یمین اند، کارشان میمون و مبارک است، یعنی شر، فساد و فتنه ای در گفتار، رفتار و نوشتار آنها نیست. اما در عین حال مقامشان با مقام مقربین فاصله دارد و به تعبیری می توان آنها را تحت اشراف مقربان دانست. لذا هر کاری را انجام دهند، مقربان آن را می بینند؛ ﴿إِنَّ کتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّیینَ * وَ مَا أَدْرَاک مَا عِلِّیونَ * کتَابٌ مَّرْقُومٌ * یشهَدُهُ المُقَرَّبُونَ﴾[12] بنابراین نامه اعمال ابرار، تحت اشراف و اشراق مقربان است، زیرا مقربان دارای درجاتی هستند که ابرار فاقد آنند.
حداقل تلاش و کوشش ما باید این باشد که در این شبها خود را جزء احرار و اصحاب یمین نماییم. پس از آن راه وصول به مقام مقربین هموارتر خواهد شد.
نماد اصلی عترت، وجود مبارک امیر مؤمنان علی علی (علیه السلام) است که این شبها متعلق به ذات مقدس اوست. پس اگر کسی ولایت او را در دل داشته باشد و ثقل دیگر را بر سر بگذارد و با تکیه بر این دو، به خدای سبحان متوسل شود، امید است بتواند خود را از این قید و بند رها سازد.
ایام الله بودن شب قدر
شب قدر دارای خصوصیتی است که دیگر شب ها فاقد آن هستند، آن خصوصیت این است که شب قدر جزء ایام الله است. در جریان موسای کلیم، خداوند به او می فرماید، ایام الله را برای قومت یادآوری کن؛ ﴿وَ ذَکرْهُمْ بِأَیامِ اللَّه ﴾ [13] ایام الله به معنای آن روزهایی است که خداوند در آنها تجلی ویژه ای دارد. خصوصیت این روزها برای بنی اسرائیل آن است که علی رغم ضعفشان می توانند بر فرعون غلبه کنند و او را سرنگون سازند. در اسلام نیز لیلۀ القدر به منزله همان ایام الله است که در جریان موسای کلیم به آن اشاره شده است.
از رهگذر جریان حضرت موسی می توان نتیجه گرفت که شب زنده داری در شبهای قدر که در واقع احیای قرآن و اهل بیت، فرعون های هر عصر و مصری را سرنگون خواهد کرد. زیرا خداوند همان طور که به موسی فرمود ایام الله را به مردم متذکر شو تا ستم بر افتد، به ما هم همین مضمون را می فرماید که مردم را به لیلۀ القدر متذکر شو تا ستم ریشه کن شود. بنابراین شب قدر برای ما تعیین کننده است.
فلسفه به سر گرفتن قرآن در این شب
به سر گرفتن قرآن به این معنا است که قرآن در رأس امور است. اگر فرد یا جامعه ای اهل قرآن به سر گرفتن باشد، باید قرآن در رأس امور خود قرار بدهد. چون قرآن در رأس همه امور است، همه علومی که به قرآن اختصاص دارند نیز در رأس علوم دیگر قرار می گیرند. بر این اساس علوم مربوط به تفسیر قرآن و روایات، در رأس علوم دیگر هستند.
از طرفی چون بیان مهم ترین مسائل کلام اسلامی را قرآن کریم به عهده دارد، تا معنا و تفسیر قرآن سامان نپذیرد، و کیفیت تلقی، حفظ، املا و ابلاغ وحی سامان نمی پذیرد. یعنی علم کلام سامان نمی یابد، و تا علم کلام سامان نیابد، مبانی و مسائل دینی به خوبی روشن نمی شود. علاوه بر این چون قرآن همتای عترت است و عترت همتای قرآن، و هیچکدام جدای از دیگری به طور کامل فهم نمی شوند، باید این دو ثقل را در کنار هم حفظ کرد و در بلندترین مراتب علم و معرفت از آنها بهره جست، و معنای به سر گذاشتن قرآن هم همین است.
اگر علم حدیث در مصاحبت با علم تفسیر در رأس امور قرار بگیرد، دیگر علوم اسلامی نیز سامان می پذیرند، و از ره آورد این سامان پذیری، اختلافات اصولی و فقهی نیز رخت بر خواهند بست. نتیجه چنین رویکردی رشد و تعالی اسلام و جوامع اسلامی خواهد بود.
بنابراین قرآن را باید در رأس علوم حوزوی و دانشگاهی قرار داد، و در این صورت است که می توان مدعی شد که متون درسی صبغه اسلامی پیدا کرده است. در حوزه های علمیه هم تا علم تفسیر در رأس علوم قرار نگیرد، هرگز اهل قرآن به سر گرفتن نخواهد شد.
تمرین زندگی قرآنی در شب قدر
در این شبها باید تمرین کنیم که قرآنی زندگی کنیم. برای رسیدن به این مقصود باید بدانیم که قرآن چیست و به چه کسی متکی است. چگونه شکل گرفته است و چگونه باقی مانده است و چگونه هدایت می کند. ذات اقدس اله قرآن را در شب قدر نازل کرده است ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْر﴾[14]. اکنون این سؤال مطرح می شود که آیا نزول قرآن همچون نزول باران است؟ یعنی همان گونه که خداوند می فرماید باران را نازل کردیم، قرآن را نیز مانند باران نازل کرده است یا اینکه نزول قرآن با نزول باران فرق دارد. به عبارت دیگر می توان اینگونه پرسید که خداوند قرآن را انداخت یا اینکه قرآن را آویخت؟
نزول باران به این صورت است که وقتی از بالا به سمت زمین سرازیر می شود دیگر در بالا وجود ندارد، یعنی نزول آن به صورت تجافی است. اما نزول قرآن نظیر نزول باران نیست، زیرا نزول قرآن به معنای آویختن آن است نه انداختن. آویختن بدین صورت است که یک سر آن در بالا است و سر دیگر آن در پایین. مانند طنابی که در چاه می اندازند تا کسی که در چاه است این طناب را بگیرد و بالا بیاید. ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیلَةِ الْقَدْر﴾، یعنی اینکه ما قرآن را (برای شما) آویختیم نه انداختیم. در نصوص دینی هم آمده است که قرآن ثقل اکبر است و یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگر آن در دستان شما؛ «کتابُ اللَّهِ الثَّقَلُ الأکبَرُ طَرَفٌ بیدِ اللَّهِ و طَرَفٌ بأَیدیکم »[15]
بنابراین ما باید این طناب را بگیریم و بالا برویم، بالا رفتن از این طناب نیز به وسیله خواندن آن است «إِقْرَأ وَ ارْقَ »[16]؛ بخوان و بالا برو. اینکه خدای متعال می فرماید ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا﴾[17]، بدین معنا است که این طناب به دست همه ما رسیده است، ریشه های این طناب در دسترس هم ماها است، این طناب را بگیرید و بالا بیایید.
ویژگی جامعه اسلامی و قرآنی
جامعه اگر قرآنی شود به هیچ کس و هیچ جا جز خدا متکی نخواهد بود. در چنین جامعه ای، همه خود را متکی و متعلق به ذات اقدس اله می دانند و بالا می روند. در این صورت هم راه خود را تشخیص می دهند و هم راه دیگران را نمی بندند.
در جامعه اسلامی برای رفع مشکلات باید از خدای سبحان مدد گرفت. از این فرصت ها باید استفاده کرد و برای همه مردم دعا کرد خصوصا کسانی که رنج کشیده اند سختی چشیده اند یا با مشکلاتی چون بیماری و تنگدستی دست و پنجه نرم می کنند. از همین رو است که در دعاهای این ماه می خوانیم: «اللهم أغن کل فقیر،. ... اللهم اشف کل مریض،. ..»[18]. زیرا برای خدا هیچ تفاوتی ندارد که در یک لحظه حاجت یک نفر را بدهد یا حاجات میلیون ها نفر. خداوند در قرآن کریم هم انجام ساده ترین کارها را به خود نسبت می دهد و هم انجام دشوارترین کارها را؛ می فرماید همه این کارها پیش من آسان است. برای ساده ترین کار، جابجا کردن سایه را مثال می زند؛ ﴿أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّک کیفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکنا﴾[19]، در آیه بعد در مورد آسانی این کار می فرماید: ﴿ثُمَّ قَبَضْنَاهُ إِلَینَا قَبْضًا یسِیرًا﴾[20]، اگر «یسیر» در اینجا به معنای سهل باشد (نه تدریج)، بدین معنا است که ما سایه را به آسانی جمع می کنیم. اما در مورد انجام دادن دشوارترین کارها، قیامت کبری را مثال می زند؛ ﴿ذلِک حَشْرٌ عَلَینا یسیر﴾[21]، محشور کردن همه انسانها در قیامت برای ما آسان است. جریان معاد و قیامت کبری که به نظر ما مشکل مشکل ترین کار است برای خداوند بسیار آسان است، زیرا قدرت او نامتناهی است. اکنون با توجه به قدرت بیکران خداوند و آسان بودن اجابت دعای ما در حق همه انسانها، بهتر است که در این فرصتِ مغتنم حوائج بزرگ را از ذات اقدس او طلب نماییم و برای رفع گرفتاری و مشکلات همه مسلمانها و بلکه همه انسان ها، در حالی که قرآن را بر روی سر گذاشته ایم، دست به دعا بر داریم و این حاجات بزرگ را از او طلب نماییم.
پی نوشت ها
[1] الامالی (شیخ مفید)، ص 135
[2] نهج البلاغه، خطبه 189
[3] نهج البلاغه، خطبه 189
[4] سوره احزاب، آیه 43
[5] سوره احزاب آیه 56
[6] سوره حدید، آیه 4.
[7] سوره فصلت، آیه 44.
[8] سوره مائده، آیه 35
[9] سوره طور، آیه 21
[10] سوره مدثر، آیه 38
[11] الامالی (شیخ صدوق)، ص 94.
[12] سوره مطففین، آیات 18 - 21
[13] سوره ابراهیم، آیه 5
[14] سوره قدر، آیه 1
[15] تفسیر قمی، ج 1، ص 3
[16] من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 628
[17] سوره آل عمران، آیه 103
[18] البلد الامین، ص 222
[19] سوره فرقان، آیه 45
[20] سوره فرقان، آیه 46
[21] سوره ق، آیه 44