ماهان شبکه ایرانیان

علمای عصر امام صادق(ع)، بازیچه دست حکومت

در فضای پریشان و غم زدۀ کشور اسلامی که فقر و جنگ و بیماری، همچون صاعقۀ برخاسته از قدرت طلبی و استبدادِ حکمرانان اموی بر سر مردم بینوا فرود می آمد و می سوخت و خاکستر می کرد، پرورش نهال فضیلت، تقوا، اخلاق و معنویت چیزی در شمارِ محالات می نمود.

علمای عصر امام صادق(ع)، بازیچه دست حکومت

بیان گوشه ای از فضای دوران امام صادق (ع)

در فضای پریشان و غم زدۀ کشور اسلامی که فقر و جنگ و بیماری، همچون صاعقۀ برخاسته از قدرت طلبی و استبدادِ حکمرانان اموی بر سر مردم بینوا فرود می آمد و می سوخت و خاکستر می کرد، پرورش نهال فضیلت، تقوا، اخلاق و معنویت چیزی در شمارِ محالات می نمود.

عالمان درباری

رجال روحانی، قضات، محدثان و مفسران که می بایست ملجأ و پناه مردم بینوا و مظلوم باشند، نه فقط به کارِ کارگشایی نمی آمدند، غالبا خود نیز به گونه ای و گاه خطرناک تر از رجال سیاست بر مشکلات مردم می افزودند.

نام آوران و چهره های مشهور فقه، کلام، حدیث و تصوّف از قبیل: حسن بصری، قتادة بن دعامة، محمد بن شهاب زهری، ابن بشر، محمد بن المُنکَدر، ابن ابی لیلَی و ده ها تن از قبیل آنان در حقیقت مهره هایی در دستگاه عظیم خلافت و یا بازیچه هایی در دستِ امیران و فرمانروایان بودند.

تأسف آور است اگر گفته شود که بررسی احوال این شخصیت های موجه و آبرومند، آنان را در چهرۀ مردانی سر در آخورِ تمنّیات پلید همچون قدرت طلبی و نام جویی و کام جویی، یا بینوایانی جبان (ترسو)، پست و عافیت طلب یا زاهدانی ریاکار و ابله و یا عالم نمایانی سرگرم مباحثات خونینِ کلامی و اعتقادی در ذهن مطالعه گر مجسم می سازد.[1]

سکان امامت در دستان امام صادق (ع)

در این فضای مسموم، خفه و تاریک و در این روزگار پربلا و دشوار بود که امام صادق علیه السلام بار امانت الهی را بر دوش گرفت؛ و به راستی چه ضروری و حیاتی است «امامت»، با آن مفهوم مترقی که در فرهنگ شیعی شناخته و دانسته ایم.

امامت، سرچشمۀ دو جریان حیات بخش است؛ «تفکر درست اسلامی» و «نظام عادلانۀ توحیدی». امام عهده دار این دو تکلیف است: نخست، تبیین و تطبیق و تفسیر مکتب- که خود متضمن مبارزه با تحریف ها و دستکاری های جاهلانه و مغرضانه است- و آن گاه پی ریزی و زمینه سازی نظام قِسط و حقِ توحید؛ و در صورت وجود چنین نظامی، دوام بخشیدن به آن.

در چنین اوضاع و احوال نابسامانی امام صادق علیه السلام بار این امانت را بر دوش می گیرند و عهده دار آن دو تکلیف می شوند. در آنِ واحد هر دو وظیفه در برابر ایشان قرار گرفته است؛ به کدام زودتر اقدام خواهند کرد؟.

درست است که کار سیاسی دشواری های فراوان دارد و چیزی نیست که هشامِ اُموی با همۀ سرگرمی ها و درگیری هایش آن را بر ایشان ببخشاید و انتقامی سخت از آن حضرت نستاند؛ ولی کار فکری –یعنی مبارزه با تحریف- در حقیقت بریدن شاهرگ دستگاه خلافت است؛ دستگاهی که جز با تکیه بر دینِ انحرافی توان بودن و ماندنش نیست؛ پس این را هم بر امام علیه السلام نخواهند بخشود؛ نه هشام و نه علمای عامه، عالمانی که در جهت عمومی و رایجِ جامعۀ منحط و منحرف در حرکت و در تلاشی فعال هستند.

چرا زندگی امام صادق (ع) در آغاز امامت در ابهام قرار دارد؟

یکی از تأسف انگیزترین چیزهایی که برای پژوهشگرِ زندگی امام صادق علیه السلام مطرح می شود این است که شرح زندگی امام (ع) به ویژه در سالیان آغاز امامتش که مصادف با اواخر حکومت بنی امیه بود در هاله ای از ابهام قرار دارد. این زندگی پرماجرا و حادثه خیز که کشمکش ها و فراز و نشیب های آن از لابلای صدها روایت تاریخی مشاهده می شود، نه در تاریخ و نه در گفتار محدثان و تذکره نویسان، هرگز به شکل مرتب و پیوسته منعکس نگشته و زمان و خصوصیات بیشتر حوادث آن تعیین نشده است.

فعالیت پنهانی و تشکیلاتی امام صادق (ع) در آغاز امامت

پژوهشگر باید با تکیه بر قراین و ملاحظۀ جریان های کلی زمان و مقایسۀ هر روایت-با اطلاعاتی که دربارۀ اشخاص یا حوادث یادشده در آن از منابع دیگر می توان به دست آورد-زمان و مکان و خصوصیات حادثه را کشف کند. شاید یکی از علل این گنگ بودن و ابهام، به ویژه در فعالیت های تشکیلاتی امام (ع) با یارانش را در ماهیت این کارها می باید جستجو کرد.

کارِ پنهانی و تشکیلاتی به طور معمول در صورتی که با اصول درستِ پنهان کاری همراه باشد، باید همواره پنهان بماند؛ آن روز مخفی بوده، بعد از آن نیز مخفی می ماند و رازداری و کتمان صاحبانش نمی گذارد پای نامحرمی بدان جا برسد؛ هرگاه آن کار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گیرند، خود دقایقِ کار پنهان خود را برملا خواهند کرد.

مورخین جیره خوار حکومت عباسی

علت دیگر را در خصلت تاریخ نویسی و تاریخ نویسان باید جستجو کرد. یک جمع محکوم و مظلوم اگر در تاریخِ رسمی، نامی هم داشته باشد و خاطره ای هم از او ثبت شود، بی شک چنان خواهد بود که جریان حاکم و ظالم خواسته و گفته و وانمود کرده است. برای مورخ رسمی غیر از سخنان دل آزار دربارۀ محکومان که می باید به سعی و تلاش فراوان از اینجا و آن جا جست و با بیم فراوان ثبت کرد، خبرها و سخن های بسیاری از حاکمان در دست هست که بی زحمت و نیز بی دغدغه می توان به دست آورد و مزد گرفت و خطر نکرد.

همۀ تواریخ معروف و معتبری که مدارک و مآخذ بیشترین تحقیقات و گزارش های بعدی به شمار می آید و تا پانصد سال بعد از زندگی امام صادق (ع) نوشته شده، صبغۀ عباسی است. هرگز از یک مورخ دوران عباسی انتظار آن نیست که بتواند یا بخواهد اطلاعات درست و مرتبی از زندگی امام صادق (ع) یا هر یک از ائمۀ دیگر شیعه، تحصیل و در کتاب خود ثبت کند. این مسأله راز بسیاری از تحریف ها و ابهام ها در زندگی پیشوای ششم شیعیان است.

تنها راهی که می تواند ما را با خط کلی زندگی امام (ع) آشنا سازد، آن است که نمودارهای مهم زندگی آن حضرت را در لابلای این ابهام ها یافته، به کمک آن چه از اصول کلی تفکر و اخلاق آن حضرت می شناسیم، خطوط اصلی زندگینامۀ امام (ع) را ترسیم کنیم و آن گاه برای تعیین خصوصیات و دقایق، در انتظار قراین و دلایلِ پراکندۀ تاریخی و نیز قراینی به جز تاریخ بمانیم.

پی نوشت

[1] از هزاران نمونه موضع گیری ننگین و خیانت آمیز و در عین حال ابلهانۀ این حضرات، این یک نمونه آن است:

حسن بصری مبارزه با حجاج بن یوسف ثقفی-آن طغیانگر خون آشام و متجاوز و بی نماز- را جایز ندانست و با این کار مخالفت کرده و چنین گفت: رأی من آن است که با وی نستیزید؛ چه اگر وی عقوبتی باشد که خدا بر شما مسلط کرده، شما را قدرت آن نیست که عقوبت خدایی را با شمشیر دور سازید؛ و اگر بلایی باشد که نازل شده، صبر کنید تا خدا خودش حکم کند؛ که او بهترین حکم کنندگان است!. (طبقات ابن سعد، ص 119، به نقل از نظریۀ الامامۀ محمود صبحی، ص 23).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان