سرویس فرهنگی فردا؛ احسان سالمی: 28 سال پیش بود که در چنین روزی جوانی لبنانی الاصل به نام مصطفی محمود مازح در راه اجرای یکی از مهمترین فرمانهای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) و برای به درک واصل کردن سلمان رشدی ملعون به شهادت رسید.
فرارسیدن سالروز شهادت این شهید بزرگوار بهانه ای شد تا هم نگاهی به ماجرای شهادت او داشته باشیم و هم به بررسی یکی از عجیبترین شایعات در ارتباط با اجرای حکم سلمان ردشی بپردازیم.
جوانی که اولین شهید یک فتوا شد
«مصطفی محمود مازح»، جوان لبنانیالاصلی که تبعه فرانسه بود را میتوان اولین کسی دانست که برای اجرای فتوای تاریخی حضرت امام تلاش کرد. مصطفی مازح 6 ماه پس از آن که رهبر کبیر انقلاب اسلامی فتوای خود را درباره لزوم اعدام سلمان رشدی نویسنده کتاب «آیات شیطانی» اعلام کردند، با شناسایی هتل محل اقامت او، قصد اقامت 4 روزه در آن هتل میکند اما در روز سوم و در حالی که در جستجوی اتاق محل اقامت سلمان رشدی بوده، توسط یکی از خدمتکاران مورد سوظن قرار میگیرد و به نیروهای امنییتی انگلستان معرفی میشود.
هرچند که او در نهایت به دلیل انفجار زودهنگام بمب موفق به اجرای فرمان امام خمینی(ره) نشد، اما آغازگر راهی شد که ثمره آن مبارزه همه جانبه مسلمانان جهان با توهین به اسلام و پیامبر عظیمالشان آن و به انزوا رفتن سلمان رشدی ملعون برای همیشه و زندگی مخفیانه او بود.
ماجرای یک شهید خیالی
هر چند که پس از مصطفی مازح تعداد دیگری از مسلمانان جهان برای اعدام سلمان رشدی ملعون دست به کار شدند ولی نکته عجیب در ارتباط با این ماجرا انتشار داستانی خیالی درباره شهیدی با نام «ابراهیم عطایی» بود که در راه اجرای حکم اعدام سلمان رشدی به شهادت رسیده است!
ماجرا از آن جا آغاز شد که در سال 1378 و در جریان برگزاری پنجمین دوره مسابقه سراسری داستان کوتاه نویسی، امیرعباس جعفری که خود عضو شورای بررسی رمان دفتر هنر و ادبیات ایثار (بنیاد جانبازان) و البته عضو هیئت داوران داستان بلند این مسابقات بود با دو داستان «ویزای بهشت» و «رگبارهای پراکنده» در این مسابقه شرکت میکند.
اما نکته آنجاست که داستان «ویزای بهشت» او که در این مسابقات برنده جایزه سوم میشود، بیش از آن که به باعث شهرت نویسنده اثر شود؛ به واسطه سوژه جالبی که داشته باعث شهرت شخصیت اصلی قصه که «ابراهیم عطایی» نام داشته و یک شخصیت کاملا خیالی بوده، میشود!
نشریاتی همچون «یالثارات» و «هفت قفل» با انتشار داستان «ویزای بهشت» آن را که ماجرای واقعی معرفی میکننده که در ارتباط با جوانی با نام ابراهیم عطایی نوشته شده که قصد داشته تا حکم امام خمینی(ره) را درباره سلمان رشدی اجرا کند ولی توسط نیروهای امنیتی انگلستان، قبل از به درک واصل کردن سلمان رشدی به شهادت میرسد.
وقتی ماجرا پیچیده میشود!
این ماجرا در ادامه با قرار گرفتن داستان «ویزای بهشت» بر روی سایتها و وبلاگهای مختلف، ابعاد پیچیدهتری به خود میگیرد تا یک شخصیت کاملا تخیلی از دل یک داستان کوتاه برای بسیاری از مخاطبان تبدیل به یک شخصیت واقعی شود.
اما در این میان سوال بسیاری از مخاطبان این بود که ابراهیم عطایی چه زمانی و چگونه به انگلستان رفته است و اساسا چگونه مسئله به این مهمی تاکنون در هیچ رسانهای مطرح نشده است و اگر قرار به طرح چنین موضوع مهمی چرا باید با یک داستان آن را شرح میدادند. اصلا مزار این شهید کجاست؟
هرچند که نویسنده این اثر پس از آن که اتفاقات به این شکل پیش رفت، بارها بر غیرواقعی بودن داستانش تاکید کرد ولی باز هم گروه بسیاری تمایلی به باور این ماجرا نداشتند. جعفری که این داستان را با هدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره فرمان تاریخی حضرت امام خمینی(ره) نوشته بود، شاید هیچوقت فکر نمیکرد که نگارش این داستان باعث چنین جنجالهایی شود.
تکذیبیه که باور نشد
جعفری مدتی بعد برای روشنگری در ارتباط با این ماجرا با انتشار یادداشتی در وبلاگش نوشت: «هیچ کسی از ایران نمیتوانسته به چنین سفری برود و نرفته است. اگر امکانی وجود داشت، مطمئن باشید آن شخص امیرعباس میبود. از همین رو وقتی راهها را بسته دید به خلق اثر «ویزای بهشت» پرداخت تا بلکه از این طریق اندکی از دِینش را ادا کرده باشد... وقتی عمل ننگین اعطای نشان شوالیه مطرح میشود، با طرح ویزای بهشت به نوعی با شخصیت کثیف سلمان رشدی مبارزه کردهام... ».
با وجود این تکذیبیه صریح اما باز هم در ادامه بسیاری از رسانهها با نادیده گرفتن اظهارات صریح نویسنده این قصه با تجلیل از شخصیت ابراهیم عطایی در سالهای اخیر او را نخستین مجری عملیات استشهادی بر ضد سلمان رشدی معرفی کردند و حتی با طرح موضوع عدم تحویل جنازه شهید عطایی از سوی دولت انگلستان از دولت ایران تقاضا کردند که در این زمینه دیپلماسی فعالتری داشته باشد!