«کار، کار انگلیسیهاست.» جملهای ساده و کوتاه، اما عمیقا پیچیده در متن تحولات سیاسی-اجتماعی ایران که طرفداران زیادی دارد، فارغ از اینکه محتوایش راست باشد یا دروغ. تئوری توطئه بخش مهم و جداییناپذیر از فهم رویدادهایی است که روزانه در حال وقوع است. از دستساز بودن ویروسکرونا و واکسنهای تغییردهنده ژن. اینها نمونههای معروف تئوری توطئه هستند، نظریاتی که بهسرعت بازنشر میشوند.
در تازهترین نمونه، همزمانی احیای برجام با خبرهای مربوط به ترور دو مقام آمریکایی و حمله به سلمان رشدی نویسنده مرتد کتاب آیاتشیطانی، افکار عمومی را مجددا به سمت تئوری توطئه سوق داده است، بهگونهایکه فضایمجازی مملو از پستها و توییتهایی شده است که همزمانی این اتفاقات را عامدانه و برنامهریزی شده میدانند، بهخصوص که در سالهای گذشته مخالفتهای گسترده با برجام در داخل آمریکا و در منطقه با محوریت اسرائیل و عربستانسعودی، نشان داده که این گروهها همچنان احیای برجام و بازگشت ایالاتمتحده به توافق هستهای را خلاف منافع خود ارزیابی میکنند. در چنین فضایی طبیعی است که افکار عمومی با یادآوری این تجربیات که از قضا بر معیشت آنها با بازگشت دوباره تحریمها تاثیرگذار بوده است، همزمانی این اتفاقات را نتیجه توطئهای در حال وقوع بدانند. البته این تنها افکارعمومی نیست و طیف وسیعی از تحلیلگران و کارشناسان و حتی سیاسیون هم از همزمانی ترورها با نزدیکشدن طرفین به توافق هستهای ابراز تعجب کردهاند.
در همین خصوص محمد مرندی مشاور تیم مذاکرهکننده ایران در توییتی با انتشار تصویر پمپئو، بولتون و سلمان رشدی با اشاره به اتفاق اخیر حمله به نویسنده کتاب آیات شیطانی نوشت: من برای نویسندهای که نفرت و تحقیر بیپایانی نسبت به مسلمانان و اسلام دارد، اشک نمیریزم. پیادهنظام امپراتوری که بهعنوان یک رماننویس پسااستعماری ظاهر میشود، اما آیا عجیب نیست که با نزدیکشدن به توافق هستهای احتمالی، ایالاتمتحده ادعاهایی در مورد حمله به بولتون داشته باشد و سپس این اتفاق میافتد؟ این توییت که البته با حواشی زیادی هم همراه شد؛ نشان میدهد که بخش مهمی از آنچه تحتعنوان تئوری توطئه از سوی افکار عمومی مطرح میشود، الزاما سادهسازی مساله نیست، بلکه دربردارنده عناصری از واقعیت است. سرگذشت توافق هستهای و مخالفتهای گسترده منطقهای و بینالمللی با آن در طول یک دهه گذشته نشان میدهد که افکارعمومی میتواند نسبت به همزمانی رویدادها مشکوک باشد.
ریشههای تئوری توطئه
تئوری توطئه نظریهای است که توجیههای رایج و معمولی رویدادها را رد میکند و به گونه دیگری به پدیدهها مینگرد. بر اساس این نظریه، گروهها و شبکههایی وجود دارند که مخفیانه روی پدیدههای مختلف تاثیر گذاشته و میگذارند و رویدادهای بیربط به یکدیگر ربط داده میشوند تا در نهایت نقشهای مخفی را برملا کنند. تئوریهای توطئه صرفا نظریاتی سرگرمکننده نیستند، بلکه میتوانند تاثیرات گسترده و مخرب سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی بر جای بگذارند. در حالی که توطئه بهعنوان یک عمل عینی، برنامهریزی پنهانی و اقداماتی است که با اتکا به روشهای غیرقانونی، غیراخلاقی و معمولا غیرمسالمتآمیز برای پیشبرد اهداف و مقاصدی خاص به قیمت لطمهزدن به منافع و حقوق دیگران بهکار گرفته میشود، در مقابل تئوری توطئه آن روش تبیینی و ذهنی است که بر مبنای پنداری- غالبا موهوم- از نقش توطئهگران در ذهنیت توطئهاندیشان برای تجزیه و تحلیل حوادث و رخدادها شکل میگیرد.
یکی از عوامل بسیار مهم در گرایش به این تئوری، احساس امنیت و آرامشی است که اعتقاد به نظریههای توطئه برای فرد ایجاد میکند. هنگامی که افراد ناتوان از درک برخی رویدادهای بزرگ و مهم باشند، ترجیح میدهند آن را بخشی از سرنوشت یا نقشهای بزرگتر بدانند. این نوعی سازوکار دفاعی در مغز ماست که به انسانها کمک میکند با وقایع بزرگ و تاثیرگذار کنار بیایند. از دیدگاه جامعهشناختی، نظریههای توطئه همواره شامل مجموعهای از افرادند که مخفیانه با همکاری یکدیگر برای دستیابی به اهدافی فعالیت میکنند. بهباور معتقدان به این نظریات، هرکس بکوشد این نظریات را رد کند خودش هم از عوامل همان گروههای توطئهگر است. امروزه شبکههای اجتماعی به کانون اصلی نشر تئوریهای توطئه تبدیل شدهاند و هر نظری هرچقدر هم که نادرست باشد سریع منتشر و بازنشر میشود.
تئوری توطئه، پدیدهای منحصر به منطقه یا کشورهای خاصی از جهان نیست، بلکه پدیدهای است فراگیر و جهانی که در جوامع مختلف وجود دارد و ناشی از علل و عوامل گوناگون است. همهگیری کرونا نیز این مساله را تشدید کرد. شواهد و نمونههای زیادی از تئوریهای توطئه را میتوان در کشورهای مختلف دنیا مشاهده کرد. در آمریکا ترور جاناف کندی، گسترش ویروس ایدز، حادثه تروریستی 11 سپتامبر و... نمونههایی هستند که در میان برخی افراد و گروههای آمریکایی در چارچوب توطئهباوری مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. برخی از صاحبنظران تئوری توطئه معتقدند که تجزیه و تحلیلهای مبتنی بر توطئه در خاورمیانه بیش از سایر کشورهای دنیا است و نمونههایی را در اینباره ذکر میکنند. بهعنوان نمونه پیروزی انقلاباسلامی ایران و سرعت تحولات آن باعثشده تا نظریهپردازان قائل به این تئوری و باورمندان به آن کم نباشند.
تجربه برجام برای ایرانیان
تجربه تازه ایرانیان در گرایش به تئوری توطئه را میتوان در موضوع توافق هستهای در طول یک دهه گذشته موردارزیابی قرار داد. از همان روزهای اول امضای برجام در تیرماه1394 تا زمانیکه دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا، ایالاتمتحده را از این توافق خارج کرد، افکار عمومی نسبت بهکارشکنیهای گسترده بر سر اجرای این توافق بهشدت حساس و بدبین شده است، بهگونهایکه حتی روی کار آمدن شخصی مانند ترامپ را در جهت برهمزدن بسیاری از توافقها و مبارزه علیه نظم و ثبات بینالمللی میداند. مضاف بر اینکه مخالفتهای جمهوریخواهان در داخل آمریکا، آتشبیاری اسرائیل در این معرکه و همراهی عربستان و برخی کشورهای عربی با بهرهمندی ایران از مزایای توافق هستهای، زمینه را برای گرایش به سمت تئوری توطئه فراهم کرده است. این مساله بهخصوص با توجه به مذاکرات یکسالو نیم گذشته بر سر احیای توافق و شنیدهشدن مجدد صداهای مخالف منطقهای بیش از هر زمان دیگری رنگ واقعیت به خود گرفته است. از اینرو بیراه نیست که همزمانی اخبار مربوط به ترور دو مقام آمریکایی یعنی جان بولتون و مایک پمپئو با حمله به سلمان رشدی نویسنده کتاب آیاتشیطانی که از سال1989 در خفا زندگی میکند؛ با آمادهشدن ایران و طرفهای برجامی برای احیای مجدد توافق هستهای، مجرایی باورپذیرتر اما در عین حال سادهتر برای ارزیابی و تحلیل و تفسیر پیدا نکند.
حاشیههای یک توییت جنجالی
توییت مشاور تیم مذاکرهکننده هستهای با حواشی و اعتراضهای گستردهای همراه شده است. به گزارش انصافنیوز، امیرحسین ثابتی، مجری شبکه افق سیما در واکنش به این توییت نوشته است: «شرمآور است که مرندی، مشاور تیم مذاکرهکننده ایرانی، همان منطق و ادبیات منفعلانه روحانی-ظریف را به کار میبرد و احیای توافق هستهای را اصل و اجرای حکم امامخمینی را مزاحم آن میبیند. اصل برجام نیز آوردهای برای کشور نداشت که اینچنین ذلیلانه در تمنای احیای آن توافق استعماری هستید. اگر واقعا برایتان احیای توافق هستهای با آمریکا آنقدر مهم است که حتی یکی از تاریخیترین فتواهای امامخمینی را مزاحم آن میدانید، بیجا کردید در هشتسال گذشته وقتی روحانی میگفت موشکهای سپاه مانع توافق با آمریکا هستند، به او انتقاد کردید. منطق حرف شما هیچ تفاوتی با حرف روحانی ندارد.» مرندی در پاسخ به این توییت نوشت: «بعید میدانم ترجمه صحیح توییت را دیده باشند.
بنده در توییت نوشتم «توافق بالقوه»، ننوشتم در آستانه توافق هستیم. باید دید شرایط منطقی کشور تامین میشود یا نه. هنوز نمیدانیم این داستانهای همزمان در آمریکا چیست، ولی به عنوان مثال FBI از روشهای زیادی برای entrapment(به دام انداختن) استفاده میکند.» محسن مقصودی، مجری و تهیهکننده برنامه «ثریا» نیز در واکنش به مرندی نوشته است: «آقای مرندی! در این سالها، آنها حاجقاسم را زدند، شهید فخریزاده را، صیاد خدایی را و... بارها در نطنز و کرج و فردو و پارچین خرابکاری کردند. برجام آسیب ندید! حالا شما نگران این هستی زدن سلمان رشدی ملعون طراحی آنها برای تخریب توافق بالقوه بوده باشد؟ اینهمه عطش برای احیای برجام واقعا عجیبه. داود مدرسییان، نویسنده «انقلابی» نیز دیگر چهرهای بود که به مرندی اعتراض کرده و در توییت پرانتقادی خطاب به او نوشت: «جناب مرندی؛ اگر بهعنوان یک فرد غیرمسوول، درباره این اتفاق تحلیل میکردی و موضع میگرفتی، دردی نداشت.
اما شما به عنوان مسوول جمهوری اسلامی درباره «تزاحم اجرای حکم مطلق امامخمینی درباره سلمان رشدی با برجام» حرف میزنی. بزدلهایی چون شما در تیم مذاکره از دوره روحانی بهجا ماندید که انتقام حاج قاسم هم روی زمین ماند. چون انتقام از ترامپ و بولتون و پمپئو را مخالف برجام و احیای آن میدونستید! مگر با برجامی که 4، 5سال اجرا کردید چه گلی به سر اقتصاد مملکت زدید که اینگونه ذلیلانه التماس میکنید؟» محمد مرندی در پاسخ به این توییت نوشت: «حماسی توهین کردن، حرف غلط شما را صحیح نمیکند. بنده بهخاطر دفاع از اسلام، کشور و امام مثل دیگران به جنگ رفتم. حرفی هم در مورد حضرت امام یا فتوای رشدی نزدم. گفتم همزمان بودن مذاکرات و قضایای بولتون، پمپئو و رشدی کمی عجیب است. سوالم متوجه آمریکاست، ولی آقایان به بنده حمله میکنند.»