گروه درمانگر وظیفه و هویت خود را در برگرداندن سلامتی به بیمار می دانند و همه ی دانش و خلاقیت و توان خود را در این راه به کار می گیرند. برای پزشک، پرستار و بیمارستان هم، به پایان رسیدن عمر بیمار خوشایند نیست. این وضع، ناتوانی آنان را نمایان می کند. قطعاً پزشکان هم، اگر قادر بودند بیمار را کاملاً درمان کنند، خوشحال می شدند. آنان هم از مرگ بیمار متأسف و غمگین می شوند و معمولاً سکوت می کنند. هر کس متناسب با شخصیت و سابقه ی کارش ممکن است واکنش خاصی نشان دهد. معمولاً ما می پنداریم پزشکان و پرستاران به مرگ خو گرفته اند، برای شان عادی شده است و عاطفه ای ندارند؛ اما آنان هم دچار اضطراب می شوند و ممکن است با ناراحتی اعتراف کنند که نتوانستند کسی را از مرگ نجات دهند. آن ها هم باید دوره ی سوگواری خود را پشت سر بگذارند. البته باید گفت که برخی از پزشکان هم گرفتار انکار می شوند و حقایق را ندیده می گیرند و به این ترتیب بر شدت درمان خود می افزایند، آزمایش ها را تکرار می کنند، داروهای جدید تجویز می کنند و می کوشند از روش های جدید درمانی استفاده کنند. ما در پزشکی به این نوع واکنش ها «سرسختی درمانی» می گوییم. یعنی پزشک می داند که آزمایش ها و روش های درمانی مختلف به بیمار کمکی نمی کنند، ولی به درمان ادامه می دهد، به این امید که شاید اتفاق تازه ای رخ بدهد!
معمولاً گروه درمانگر با اطرافیان بیمار کاملاً عاطفی برخورد می کنند، با بیمار و همراهان او احساس نزدیکی و همدلی دارند و غم خود را به شکلی ابراز می کنند. این درست نیست که تصور کنیم آنان همیشه در موضع قدرت قرار دارند. آنان هم انسان هستند و مثل همه ی ما گاهی می ترسند، تردید می کنند، ناامید می شوند، غصه می خورند، غمگین می شوند، و مانند همه ی آدم ها، به شکل خاصی این احساسات را بیان می کنند. بعضی از پزشکان روش دوری از بیمار و همراهان را بر می گزینند، گویی خجالت می کشند و نمی توانند خبر دردناک را با آن ها در میان بگذارند، خود را مشغول نگه می دارند، کمتر آفتابی می شوند، تلفنِ همراه آنان ممکن است در دسترس نباشد و... آنان ناخودآگاه از بیمار و همراهانش فرار می کنند، چرا که دوره ی سختی را می گذرانند. پزشکان معمولاً در این گونه موقعیت ها می کوشند تا وقتی که بیمار زنده است، بهترین کیفیت زندگی را به او ارائه دهند. یعنی کاری کنند که بیمار در حد امکان، از نظر جسمانی و روانی وضعیت خوبی داشته باشد و به او بد نگذرد.
پرستاران هم وضع ویژه ای دارند. از آن جا که پیوسته با بیمار و همراهان او در رابطه اند، شبانه روز در دسترس هستند و از نزدیک با اضطراب های بیمار، همراهان، و با وضعیت سختِ محیط درمانی روبه رو هستند، بیش تر از پزشکان با همراهان مشکل پیدا می کنند و با نظریات آن ها آشنایی بیش تری دارند. نباید از نظر دور داشت که در این گونه لحظات، دیگر از دارو و عوامل و ابزارها، کاری بر نمی آید و کیفیت روابط انسانی است که باید جای آن ها را بگیرد و حاکم بر اوضاع باشد. در فضای عاطفی و انسانی خیلی بهتر می توان بر ترس ها غلبه کرد و برخی از اخبار ناگوار را در میان گذاشت.
منبع مقاله :
رفعتیان، عبدالحسین؛ (1386)، همراهی نزدیکان در طول بیماری (چگونگی برخورد با بیماری های سخت درمان)، تهران: نشر قطره، چاپ دوم