وبسایت ورزش بانوان: فاطمه اکرمی دختر پارکور کار ایرانی معروف به دختر پرنده است. وی با این سن کمی که دارد می تواند حرکاتی را انجام دهد که انجام آن برای یک انسان معمولی ورزشکار کمی سخت و نشدنی است. گفت و گویی با این ورزشکار جوان کشورمان داشته ایم که شما را به خواندن آن دعوت می کنیم.
خانم اکرمی خودتان را معرفی کنید.من فاطمه اکرمی متولد سال 72 هستم. لیسانس سختافزار دارم. تنها فرزند خانواده هستم و از شش سالگی ژیمناستیک کار میکنم. به مدت سه سال است که در پارکور و سقوط آزاد هم فعالیت دارم.
خانواده با این ورزشهای خطرناک مشکلی نداشتند.نه، خداروشکر. از سن پایین من را در کلاسهای ژیمناستیک ثبت نام کردند. حتی وقتی سقوط آزاد و پارکور را انتخاب کردم حمایت آنها ادامهدار بود. در مورد سقوط آزاد من فقط تبلیغاتش را در اینترنت دیده بودم که کلاسهای آموزش سقوط آزاد در دبی برگزار میشود و این خبر را برای خانوادهام گفتم و دیگر پیگیرش نشدم اما خانواده ام تا مدتها پیگیر بودند که فاطمه پس سقوط آزاد چه شد؟ چرا رزرو نمیکنی؟
انگیزه خودتان از این همه ورزش پر هیجان و با آدرنالین چه بود؟ژیمناستیک که انتخاب پدر و مادرم بود و از این انتخابشان خیلی خوشحالم. مربیان ژیمناستیک به پدر و مادرم گفتند که با این وجود من حتما به قهرمانی میرسم و آینده روشنی خواهم داشت. این شد که خانواده جدی گرفتند و تمام وقتشان را صرف تمرینات من کردند. جرقه پارکور هم از طریق یکی از دوستانم در دانشگاه به ذهنم خورد. دوستم مربی پارکور بود و اولین بار که چند حرکت پاکور را به من آموزش داد، راحت آنها را اجرا کردم و علاقمند شدم. سقوط آزاد هم که وقتی یک بار کار هیجانی انجام میدهید انگار معتاد شدید و باز هم هیجان و آدرنالین میخواهید. البته ژیمناستیک بهترین شروع برای من بود.
با این همه هیجان جای رانندگی در زندگی شما کجا است؟برنامه بعدی من هم حضور در پیست رالی است. ماشین با صندلی مخصوص هم خریده بودم اما هزینههای سقوط آزاد سر به فلک میکشد و من رالی را در برنامه آینده خودم گذاشتهام.
از مسابقات داخلی و خارجی و مقامهایت بگو.از سال 86 به عضویت تیم ملی ژیمناستیک درآمدم و در مسابقات ژیمناستیک کشورهای اسلامی دو مدال طلا و یک مدال نقره بدست آوردم. در سقوط آزاد هم لایسنس A و B دارم. در ژیمناستیک تا دلتان بخواهد مدال و مقام دارم. در سقوط آزاد هم یک مسابقه بینالمللی در چین برگزار میشد که دیر به ما اعلام کردند و نامه شورای برون مرزی را نگرفتیم. پارکور هم که هیچ مسابقه ای ندارد و یک هنر است.
از اهداف آینده بگو.چندتا عکس و ویدئو از تمرینات پارکور در اینترنت گذاشتم. تا اینکه مدیر برنامههای آقای دیوید بل بنیانگذار پارکور در دنیا به من ایمیل زد و من از خوشحالی چشمانم چپ شده بود. آنها پیشنهاد همکاری دادند و گفتند: « خیلی خوشحالیم که دختران ایرانی هم با وجود حجاب پارکور کار میکنند و دوست داریم آنها را در مجامع بین المللی ببینینم و با تو در همین زمینه همکاری داشته باشیم. » این هفته در همین خصوص یک ویدئو کنفرانس اینترنتی با سمینار پارکور در فرانسه دارم. سعی دارم به همه نشان دهم دختران ایران در همه زمینه خصوصا پارکور فعالیت دارند فقط متاسفانه کمتر دیده میشوند. تنها من نیستم که پارکور تمرین میکنم در ایران.
موضوع این همکاری و دعوت چیست؟مدیر برنامه آقای بل گفت: « قرار شده در المپیک جوانان سال 2018 یک نمایش از پارکور داشته باشیم و مایل هستیم تو هم آنجا باشی. » چون المپیک جوانان است باید از یک سازمان قانونی نامه بگیرماما از طرفی هم انجمن پارکور برای مدتی منحل شده است و به همین خاطر برای راه اندازی مجدد انجمن پارکور تلاش میکنم.
هزینه بالای تمرینات خصوصا سقوط آزاد را چطور تامین میکنی؟دست روی دلم نگذارید که هزینه سقوط آزاد بسیار بالا است. من مربی ژیمناستیک و پارکور هستم و شش روز هفته را کار میکنم از طرفی خانواده هم از هر لحاظ حمایتم میکنند اما باز هم به سختی هزینهها را تامین میکنم. اگر در ایران امکانات داشتیم الآن پیشرفت فوقالعادهای داشتم. برای تمرین سقوط آزاد هربار یا دبی میروم یا روسیه.
در ایران امکان تمرین سقوط آزاد نیست؟در مدت چهار سال کلا چهار بار در ایران پریدهام. سه بار در اشتهارد و یک بار هم در کلاله گرگان. سقوط آزاد در ایران بیشتر در اختیار افراد نظامی است و خانم معمولی هم سخت بین خودشان راه میدادند. من تنها خانمی بودم که در ایران توانستم به جمع آقایان ارتشی، نظامی، بسیجی و سپاهی راه پیدا کنم و با آنها بپرم.
بدترین اتفاق در ورزش؟بدترین در ژیمناستیک: حین تمرینات ژیمناستیک به خاطر استاندارد نبودن زمین و شیبدار بودن آن سقوط نامناسب داشتم و پاهایم سال 86 تقریبا از وسط نصف شد.
بدترین در پارکور: با دوستانم در حال رفتن به محل تمرین پارکور بودیم اما مامورهای محیط زیست ( روی ماشینشان نوشته بود سازمان حفاظت محیط زیست ) ما را به کلانتری بردند. مادرم را خواستند وقتی آمد به آنها گفت: « من میدانم دخترم چه ورزشی انجام میدهد و کجا میرود. آنها گفتند ما شک کرده بودیم. نمیدانم به چه چیزی شک داشتند.
بدترین اتفاق در سقوط آزاد: یک بار در دوبی از هواپیما پریدم و چترم را هم باز کرده بودم که در 400 متری از سطح زمین سه شاهین بسیار بزرگ را دیدم کافی بود که نوک یا چنگال آنها به چتر من بگیرد که من از همان فاصله سقوط میکردم آنجا بود که در زندگیم برای اولین بار واقعا ترسیدم. شاهینها دور من چرخیدند و خوشبختانه کاری با من نداشتند.
ازدواج چطور؟میخواهم با کسی ازدواج کنم که همانطور که خانواده من را حمایت کردند پشتیبانم باشد. چون من یک معتاد به ورزش و هیجان هستم و کاری هم نمیتوانم بکنم.