چگونه صریح و صحیح حرف بزنیم؟
چگونه میتوانید با دیگران ارتباطی شفاف، صادقانه، توأم با همدلی و حمایت برقرار کنید؟ بله، وقتی که اصول صحیح گفتگو را بدانید.اصولی که یک سوی آن رک صحبت کردن و دیگر روی آن همدلانه گوش دادن است. آنچه می خوانید مهارتهایی هستند که هر کسی به آنها نیاز دارد و بیشتر ما در خانواده خودمان،یا در مدرسه و جامعه آنها را یاد نگرفتهایم. یادگیری این نکات ضروری، در مکالمه میتواند تمامی شرایط ناجور گذشته را تغییر دهد. نکات بسیار ساده و به ظاهر پیش پا افتادهای که میتوانند به خوبی ما را از «مرحله عصیان» به «مرحله تفاهم» ایدهآل در ذهن برسانند.
1) واضح حرف بزنید
منتظر نمانید تا طرف مقابل شما ناگهان افکار ناگفته، احساسات و نیازهای پنهان در ارتباط غیرکلامی و یا مستور در ایما و اشارات شما را دریابد. مثلا به جای آه کشیدن، این پا و آن پا کردن یا اظهار دیروقت بودن توأم با بیادبی، در حالی که نومیدانه آرزو میکنید که او جهت ترک یک مهمانی دیروقت اعلام آمادگی کند، بگویید: «من واقعا احساس خستگی میکنم، امکان دارد تا 10 دقیقه دیگر به خانه بروم؟»
2) روی چیزی که میخواهید، تمرکز کنید؛ نه چیزی که نمیخواهید
گفتن چیزی که نمیخواهید، ممکن است در دید اول مناسبتر به نظر برسد ولی این کار، طرف مقابل را در آن مسیری که میتوانست او را به آنچه خواسته شما بود برساند، کمکی نمیکند و گذشته از این او را با انبوهی از دیگر گزینهها که میتوانست شما را شاد کند، گیج میسازد. برای مثال، به جای گفتن: «من امروز میل به نان و پنیر ندارم» بگویید: «امروز هوس نیمرو کردهام.»
3) جملاتی را که با «من» شروع میشوند بیشتر استفاده کنید و جملاتی را که با «تو» شروع میشوند کمتر
دکتر سوزان هاتیلر، صاحبنظر در امور ازدواج و نویسنده کتاب «قدرت همسران» میگوید: «به جای انتقاد کردن، سرزنش کردن، خواندن افکار طرف مقابل یا تظاهر به اینکه شما میدانید همسرتان چه احساسی دارد، سعی کنید احساسات خودتان را ابراز نمایید.» دکتر هاتیلر میگوید: «هیچگاه در دام جملاتی که با «من احساس میکنم که تو...» شروع میشوند، نیفتید زیرا اینها احساسات خود شما را ابراز نمیکنند. این جملات درباره دیگری است و معمولا چنین به نظر میآید که گوینده قصد انتقاد از او را دارد. در عوض آن احساس درونی که زمان سر زدن عملی از شریک زندگیتان دارید را، ابراز نمایید. مثلا به جای اینکه بگویید «تو، زمانی که اتومبیلم را برای کاری گرفته بودی، نسبت به آن سهلانگاری کردی»؛ بگویید «من، فکر میکردم بعد از اینکه کارت با اتومبیل تمام شد دوباره به آن بنزین میزنی.» همچنین به جای گفتن «تو، باعث شدی من احساس... بکنم» بگویید، «من، احساس میکنم...». این کار توجه را به احساسات شما متمرکز میکند و باعث میشود فرد مقابل فکر نکند او مسوول احساس درونی شماست. مثلا به جای گفتن «وقتی تو به من زنگ نمیزنی باعث میشوی احساس ناراحتی کنم»، بگویید: «وقتی من در طول روز خبری از تو نمیشنوم، احساس ناراحتی میکنم.»
4) مستقیم بروید سر اصل موضوع
وقتی میخواهید بگویید که احساسی دارید، آن احساس را خیلی روشن و در حداقل عبارات بیان کنید. به این معنی که حتیالمقدور از یک تککلمه برای بیان احساستان استفاده کنید نه اینکه برای بیان آن به استفاده از دو پاراگراف، چند صفت و چند واقعه تاریخی که خیلی هم با هم فرقی ندارند، متوسل شوید.
5) روی احساس درونیتان اسم بگذارید
نمیتوانید احساس درونیتان را بیان کنید؟ خیلی ساده است. چند لحظه با خود خلوت کرده و درون خودتان کندوکاو کنید که واقعا نزدیکترین اسمی که میتوان روی این احساس درونی گذاشت، چه اسمی است؟ حتی اگرهم خیلی گیج شدید، اولین چیزی که به فکرتان میرسد را بیان کنید.
6) منظورتان را بدون سرزنش بگویید
اگر میخواهید نسبت به چیزی که دیگران گفته یا انجام داده (و یا برعکس پشت گوش انداخته یا انجام نداده) واکنش نشان دهید به جای سرزنش یا انتقاد کردن، از این فرمول استفاده کنید که به راستی موثر است و در گذر زمان هم امتحانش را خوب پس داده: «وقتی تو....، من احساس میکنم...» همچنین میتوانید بگویید «من احساس... میکنم، وقتی تو...». دکتر هاتیلر خاطرنشان میکند که با به کار بردن چنین عباراتی مستقیما روی عمل انجام شده (و یا انجام نشده) طرف مقابل در مورد همان کار به خصوص تاکید میشود و الزاما تمامیت وجودی او را مورد حمله قرار نمیدهد. با این کار در احساسات جریحهدار شده یکدیگر شریک شده و گویی همسرتان را دعوت میکنید که با هم برای حل این مشکل قدمی بردارید.
7) وانمود نکنید که از تمامی احساسات طرف مقابلتان اطلاع دارید
اینکه بگویید «من همین الان، نگفته، میدانم که تو چه احساسی راجع به فلان موضوع داری...» نوعی تجاوز به احساسات دیگران است. همچنین به قطع شدن یک گفتگوی هدفمند منجر میشود. به خصوص زمانی که هر دو بخواهند چنین تکنیکی را برای طرف مقابلشان به کار برند. به جای خواندن فکر دیگران، از او بخواهید که در مورد آنچه که فکر میکند یا احساس میکند برایتان بگوید و بعد از آن، شما بگویید که چه احساسی از نظر او دارید. با این وصف، گویی از او برای یک بحث باز و منطقی دعوت میکنید.
8)کلمات آرامشبخش به جای عصبانیت
در برابر وسوسه جنجال به پا کردن، فریاد کشیدن، درها را به هم کوفتن و بشقابها را به در و دیوار پرتاب کردن، در اوج خشمگینی، مقاومت کنید! مجددا مقاومت کنید! و باز هم تاکید میکنیم مقاومت کنید! همینطور در برابر گفتارهایی که میتوانند ناخواسته، آتشی به پا کنند. دکتر هاتیلر پیشنهاد میکند که: «ابتدا اظهار کنید که هماکنون در حالت ناراحتی و یا عصبانیت به سر میبرید و سپس به او بگویید که دوست دارید گفتگویتان را موقتا متوقف کرده و بعدا زمانی را جهت شروع مجدد آن در آینده نزدیک مشخص میکنید. در حقیقت هر گاه که عصبانیت را در خود و یا دیگران در همان ابتدا مشاهده کردید، آن را به عنوان یک علامت هشدار و توقف تلقی کنید.»
9) گفتن «تو همیشه ...» و «تو هرگز...» ممنوع
هیچوقت یادت نمیماند که به من زنگ بزنی؛ همیشه به دیگران بیشتر توجه می کنی.اگر انصاف داشته باشید خودتان هم خوب میدانید که اینگونه عبارات که به قطعیت هم بیان میشوند، ندرتا درست هستند و از این حرفها هم که بگذریم بلوا به پا میکنند چرا که عباراتی نابودکننده چون اینها، این موضوع را در ذهن تداعی میکنند که در زمانهایی که او به درستی هم کارش را انجام داده بود مورد توجه و یا قدردانی واقع نشده بود.
منبع: http://www.salamat.com