هنگامی که از مهارتهای بهتر زیستن صحبت میکنیم بررسی کانون خانواده از حیث کیفیت و چگونگی روابط میان فردی و میزان پایداری و استحکام آنها اهمیت ویژهای مییابد. دستهبندیهای گوناگونی در مورد خانواده با توجه به عملکردهای متفاوت آن صورت گرفته است که در نگاه کلی میتوان دو دسته خانواده کارآمد و خانواده آشفته را بررسی کرد. همه ما میخواهیم بدانیم برای داشتن یک خانواده بالنده و کارآمد چگونه باید عمل کنیم و اصولا این خانواده چه ویژگیهایی دارد.
در این قبیل خانوادهها تبادل و رفتار عاطفی با شیوههای موثر قلبی، کلامی و عملی انجام میگیرد و به چیزی بیش از پیوندهای عاطفی یعنی بار عاطفی تبدیل میشود. تعادل در کانون این خانواده، محصول بارهای عاطفی موجود میان والدین و فرزندان است. هر فردی در جایگاه و نقش واقعی خود مسوولیت میپذیرد و در این نقش از سوی دیگران مورد حمایت و پذیرش قرار میگیرد. پدر مظهر اتکا و اقتدار مثبت و مادر نماد محبت و دلسوزی و عامل وحدت و همدلی بیشتر فضای خانوادگی است. به عبارت دیگر مادر عمود عاطفی کانون خانواده است. به تعبیر استاد مطهری، زن و مرد مانند دو ستاره هستند که هریک در مدارهای مخصوص خود حرکت میکنند. قانون خلقت این تفاوتها را برای ایجاد پیوند محکمتر خانوادگی و شالوده وحدت آنها قرار داده است. در خانوادههای بالنده به قول ویل دورانت، علاقه و وابستگی زن و شوهر به یکدیگر در اثر حسن معاشرت و تماس زیاد شدت مییابد و آنقدر اثر میگذارد که کمکم قیافههای آنان شبیه هم میشود.
تحقیقات نشان میدهد که اثربخشی الگوهای رفتاری پدر و مادران بر فرزندان به مراتب بیش از شیوههای کلامی و ارشادی آنهاست، بنابراین در این خانوادهها فرزندان عملا میآموزند که رفتارهای غیرمنصفانه و ناعادلانه، دروغ، ریا و ارتباطهای ناسالم اخلاقی، جسم و روان و زندگی آیندهشان را تباه خواهد کرد. در این صورت فرزندان هم دوست دارند که مانند چنین والدینی باشند و این همان پیام عمیق و زیبای قرآن است که: «خود و خانوادهتان را از آتش تباهی و فساد حفظ کنید.»
منبع: http://www.salamat.com