تاثیر نشاط و شادمانی در تندرستی

بسیار روشن است که وضع روان، بر بدن، تاثیر بسزایی دارد. این تاثیر دربرخی از موارد، دلخواه و گاهی زیان اور و نامطلوب است؛ برای نمونه، از دست دادن یکی از خویشاوندان نزدیک، موجب اندوه و موفق شدن در مسابقه دانشگاهی باعث شادمانی است

تاثیر نشاط و شادمانی در تندرستی

بسیار روشن است که وضع روان، بر بدن، تاثیر بسزایی دارد. این تاثیر دربرخی از موارد، دلخواه و گاهی زیان اور و نامطلوب است؛ برای نمونه، از دست دادن یکی از خویشاوندان نزدیک، موجب اندوه و موفق شدن در مسابقه دانشگاهی باعث شادمانی است.
هر کسی در زندگی این را تجربه کرده که هنگامی که به نعمت آرامش روانی می رسد، اشعه نیرو و نشاط خرّمی، سراسر وجودش را فرا می گیرد که آثار فراوانی به بار می آورد و اندام های بدن در کمال نظم، وظایف خود را به خوبی انجام می دهند.
ما پس از کوشش و رسیدن به یک موفقیت مادی یا معنوی، در عضلات خویش آسایش و راحتی ویژه ای احساس می کنیم؛ برای نمونه پیش از یک آزمایش مهم، ممکن است فشار خونمان بالا رود و اضطراب و نگرانی فراوانی بر ما عارض شود؛ اما پس از آن که امتحان به خوبی و با موفقیت پایان یابد، فشار خون به حالت عادی بازمی گردد.
محیط دل انگیز و باصفا، بربدن، تاثیر شگفت آوری دارد: خستگی را از میان می برد وموجب تجدید قوا می گردد. بی شک، مناظر زیبا و سخنان نغز و دلنشین، انسان را برای فعالیت و رسیدن به اهداف مورد نظر آماده می کند و به او توانی دوباره می دهد و در سلامت، حتی در هضم غذا، بسیار مؤثر است. غذایی که با ذوق و سلیقه با ترتیبی جالب بر سر سفره قرار داده شود و در محیطی با صمیمیت و دور از سر و صدا و دغدغه میل شود، در جلوگیری از سو هاضمه و اختلالات جسمی تاثیر فراوانی دارد.
هر بار که بر حلّ مسئله دشواری توانایی می یابیم یک نوع انبساط و خشنودی در خود احساس می کنیم که بر جسم ما تاثیر بسیار مطلوبی می گذارد.
کسی که ذهنش همواره متوجه کار مورد علاقه اش باشد در رسیدن به خواسته خود به مراتب فعال تر و موفق تر از کسی است که از روی بی میلی و بی علاقگی کاری را انجام می دهد.
هنگامی که عشق و محبت بر ذهن و روان حکم فرما گردد، بدن بسیار بهتر از آن هنگام به کار و تلاش می پردازد که کینه و دشمنی و انتقام بر روان مسلط باشد.
در روایت آمده است: «ایمان جز محبت [به نیکان] و مبغوض داشتن [تبهکاران] چیز دیگری نیست.» (1)
و به قول مولوی:

از محبت خارها گل می شود
از محبت سرکه ها مُل می شود

از محبت نار نوری می شود
از محبت دیو حوری می شود

اشتها داشتن به غذا و گوارا بودن آن را، هنگامی که تنها غذا میل می کنیم با هنگامی که همراه جمعی از خویشاوندان و دوستان خود هستیم، می سنجیم. تفاوتی که میان این دو حالت وجود دارد و آثاری که بر جای می گذارد به خوبی آشکار است.
یکی از اهداف هنر این است که با آن تقویت شویم و خستگی مان از میان برود.
یک تابلوی دل انگیز نقاشی، یک غزل خیال پرور و یک صحنه تئاتر جذّاب و نشاط آور، آثار بسیار سودمند و سازنده ای برای فعالیت و تقویت قوای جسمی به بار می آورد.
این نکته از آفتاب روشن تر است که پرستش خداوند یکتا و توجه به ماورای ماده و رازهای آفرینش، دگرگونی شگرفی در زندگی و سلامت و چگونگی کردار و رفتار ما به ارمغان می آورد.
خداوند بر پایه فطرت، محبوب بشر است و او به گونه ناخودآگاه جویای باریافتن به ساحت قدسی اوست. اگر میان کسی و دوست محبوبش، که واقعاً او را دوست دارد، جدایی بیفتد، بی شک، بی تاب و توان می شود و در زندگی، دچار اختلال، اضطراب و ناراحتی می گردد و تعادل خود را از دست می دهد؛ برای نمونه، اگر میان طفل و مادرش جدایی بیفتد، مادر در ناراحتی و افسردگی به سر می برد و پیوسته نگران و روان نژند می باشد که بی شک، به بیماری جسمی می انجامد.
آدمی حیوان نیست که قدری علف در آخورش بریزند و تیمارش کنند و همه روزه به کارش وادارند. نیز ماشینی نیست که به اندازه کافی سوخت در آن بریزند و کار معینی از آن انتظار داشته باشند و پیوسته چرخش، گردش و کار مکانیکی معینی از او صادر شود. یقیناً زندگی مادی یک نواخت و بی ارتباط با هستی مطلق، او را خسته و رنجور می نماید و در تنگنا قرار می دهد و او بدین رویه بسنده نمی کند. به قول شاعر:

به غیر عشق که اسباب سرفرازی بود
بقیه هر چه شنیدم جمله بازی بود

او بر پایه فطرتش، وصال را می طلبد و تاب تحمل جدایی یار را ندارد؛ اما زرق و برق های مادی، او را به گونه دروغین از این مهم باز داشته، به کارهای بی ارزش و ناپایدار مشغول کرده است؛ هم چون کسی که تشنگی بر او چیره شده و در جست و جوی آبی است که تشنگی اش را از میان برد؛ ولی سرابی می بیند و می پندارد که آب است، تلاش می کند که خود را به آن برساند؛ باشد که به خواسته اش برسد، هنگامی که به آن محل می رسد، مقصود خود را نمی یابد و می فهمد که تلاشش بیهوده بوده است.
دنیا و آن چه در آن است ناپایدار می باشد و انسان چون برای ابد آفریده شده، امور ناپایدار، او را ارضا نمی کند. تنها ارتباط و انس با هستی مطلق که زوان ناپذیر است او را خشنود و سعادت مند می نماید و به او آرامش می بخشد. به وسیله انسا با خالق هستی و وصال معبود، چنان وجد و انبساط خاطر برای عارفان به دست می دهد که همه وجودشان از آن بهره مند می شود و آنان را برای تلاش و رسیدن به اهداف والایشان، آماده و بااراده می گرداند و می کوشند که به والاترین مرحله کمال برسند.
همان گونه که عوامل شادی بخش روانی، جسم را فعال و بانشاط می کند، ناراحتی ها و مصائب نیز آثار نامطلوبی بر قوای جسمانی دارد. در این گونه موارد، نباید از عوارضی که پدید می آید غافل بشویم و آنها را به بوته فراموشی بسپاریم، بلکه در همان لحظه پدید آمدن این حوادث، باید درباره آنها چاره ای بیندیشیم و برخورد عاقلانه و منطقی داشته باشیم؛ یعنی در هنگام که مصیبت یا حادثه شوک آوری رخ دهد، نباید از شدت ناراحتی، عنان صبر و تحمل را از دست بدهیم که وحشت یا خشم و اضطراب بر ما چیره شود.در این هنگام بسیار مفید است که به هر یک از این پیامدها توجه داشته باشیم و آنها را بخشی از وقاعی و نیازهای زندگی مان بدانیم؛ یعنی در هنگام بروز اندوه مبادا در مرحله احساس بمانیم، بلکه مهم آن است که چاره جویی کنیم.
بایسته است که برای بیان احساسات خود و بیرون ریختن آن چه در دل داریم، جای مطمئن و فرد قابل اعتماد، در دسترس باشد. یک دوست، یک عضو خانواده یا یک دلسوز با ایمان می تواند به سخنان ما گوش دهد تا بدین وسیله عقده های درونی مان گشوده شود و ناراحتی مان تسکین یابد.
روان شناسی تحلیلی می گوید: یک اندوهناک و بیمار روانی می تواند تنها با حرف زدن و به اصطلاح درد دل کردن، شفا یابد و از اندوه، رهایی پیدا کند. همه می دانند که عقده از دل درآوردن یک تسکین فوری به همراه دارد؛ از این رو هنگامی که مشکل روحی پیدا می کنیم، باید به سراغ شخص مورد اعتماد برویم. این شخص ممکن است از بستگان دلسوز یا یک پزشک روان شناس یا یک عالم دینی باشد.
حضرت علی علیه السلام فرموده است:
صبرکردن برای گوش دادن به درد دل فرد غمگین از سروری [و نشانه بزرگواری] است. (2)
در روایات فراوانی آمده که مؤمن، یگانه راه آرامش خاطر مؤمنان است. او هنگامی که دریابد یکی از مؤمنان اندوهگین شده، به دیدارش می شتابد و بادلجویی و گفت و گو و فراهم کردن موقعیت مناسب، رازهای رنج آوری را که در نهاد او موجب ناراحتی اش شده، بیرون می آورد و بدین وسیله غبار اندوه را از دلش می زداید.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
همانا مؤمن به وسیله مؤمن آرامش می یابد، همان گونه که تشنه کام با آب سرد [و خوش گوار] آرامش پیدا می کند. (3)
بی شک، هیچ کس در این عالم بی غم و غصه نیست. سنّت الهی بر این جاری شده که نوش و نیش با هم باشد و جز آن گریزی نیست. آن چه باید مورد توجه قرار گیرد این است که نباید در برابر ناملایمات و حوادث روزگار، رنجیده خاطر و نومید شویم و از تلاش در راه رسیدن به اهداف زندگی باز ایستیم. در این گونه موارد باید از خداوند متعالی استمداد کنیم که او بی پایان به بندگانش عطوف و مهربان است و از او بخواهیم که آن چه خیر دنیا و آخرت است برای ما فراهم آورد. کسی که به ذات لایزال الهی وابسته است، هیچ گاه مضطرب و پریشان حال نمی گردد.

به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است
به جلاوت بکشم درد که درمان هم از اوست

مؤمنان با مصائب روزگار آزمایش می شوند و باید در برابر آنها صبر نمایند و استقامت ورزند و برای رسیدن به مقصد پایانی خود که به دست آوردن رضایت پروردگار و انجام اعمال شایسته و ارزش مند است، از هیچ کوششی باز نایستد.
خداوند فرموده است:
و همانا به طور مسلّم، شما را به چیزی از گرسنگی و ترس و نقص اموال و انفس و ثمرات می آزماییم و صابران را [که در بلایا و گرفتاری ها استوارند و به آن چه خداوند مقرّر داشته خشنودند] مژده بده؛ همان کسانی را که هر گاه دچار مصیبت شوند می گویند: همانا ما برای خداییم و به سوی او باز می گردیم. آنان اند که صلوات و رحمت خداوند برایشان است و آنان اند که راه یافتگان اند. (4)
افزون بر ارتباط با افریدگار هستی و انس با وی اصولاً در کنار تلاش روزانه و رویدادهای دشوار و ناهموار زندگی، باید تقویت کننده هایی باشند تا به افراد روحیه دهند و آرامش بخشند. این تقویت کننده ها که از آنها به تفریحات سالم یاد می شود، دامنه گسترده ای دارد که از هم نشینی و مزاج با دوستان تا ورزش و مسافرت و ... را در بر می گیرد. در احادیث آمده است که از نعمت های دنیا بهره مند شوید و با استفاده از مواهب دنیوی خود را بر انجام وظایف آماده کنید. (5)
یکی از راه های از میان بردن ناراحتی ها و تنش های درونی و روانی، مسافرت است. مسافرت، شخص را از آثار منفی فعالیت ها و اشتغال پیوسته حفظ می کند و او را از کشمکش های روزمرّه زندگی رهایی می بخشد؛ شخص، خود را در محیطی تازه می یابد که در آن بساری از فشارها و مشکلات از نظر دور می ماند و به فراموشی سپرده می شود. در روایات آمده است: «مسافرت کنید تا سالم بمانید». (6) این بدان سبباست که مسافرت موجب انبساط خاطر و روان آن، سبب سلامت جسم می شود.
از آن چه گفتیم روشن شد که افسردگی و اندوه، آثار زیان باری بر جسم و جان میگذارد؛ از این رو در اسلام برای جلوگیری از آن، راه های گوناگونی در نظر گرفته شده است:
1. توصیه شده که هر مسلمانی باید در اندیشه رفع گرفتاری مسلمانان دیگر باشد. روایت شده که اگر کسی بشنود مسلمانی کمک می طلبد و می گوید: ای مسلمانان به فریادم برسید؛ و دعوتش را اجابت نکند، مسلمان نیست. (7)
2. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:
محبوب ترین کارها نزد خداوند متعالی این ست که مؤمن را شادمان کنی، گرسنگی اش را برطرف کنی و [غبار] اندوه را از [دل] او بزدایی. (8)
3. اسلام دستور می دهد که با یکدیگر با گشاده رویی برخورد کنید و از ترش رویی و تندخویی بپرهیزید. فضیل از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:
انجام کارهای نیک و خوشرویی، محبت ایجاد می نمایند و به بهشت داخل می گردانند و بخل و ترش رویی [انسان را] از خداوند دور و به آتش وارد می کنند. (9)
یکی از دلایلی که در اسلام دستور داده شده تنها غذا نخورند و با خانواده یا دوستان و برادران ایمانی بر یک سفره غذا بخورند و هم چنین زیاد بودن افراد در نشستن سر سفره توصیه شده و مهمانی کردن، مورد تاکید قرار گرفته، (10) این است که می تواند در سلامت افراد تاثیر به سزایی داشته باشد. معمولاً در چنین سفره هایی افراد با نشاط و با لذت بیشتری غذا می خورند به ویژه آن که سفارش شده سر سفره سکوت حاکم نباشد، بلکه به هر اندازه ای که موجب نشاط گردد، گفت و گویی کوتاه به میان آید و اندوه و افکار نامطلوب و ناخواسته ای که معمولاً هنگام تنهایی به سراغ انسان می آید و تاثیر مطلوب غذا را از میان می برد، در چنین میهمانی ها و غذاخوردن های دسته جمعی کمتر وجود دارد و البته غذاخوردن دسته جمعی، آداب ویژه ای دارد؛ مانند این که موجبات احترام میهمانان فراهم آید، به صورت آنها نگاه نکنند و یز آداب دیگری که همه انها برای تامین سلامت جسمی و روانی افراد و در عین حال ایجاد همدلی و صفا وصمیمیت بین آنهاست.
4. عنبسه بن مصعب گفته است:
خدمت امام صادق علیه لاسلام رسیدم و ایشان قصد مکه را داشتند. دستور داد سفره ای آورند و [غذا] جلویمان گذاشتند؛ فرمود: بخورید؛ از آن تناول کردیم. آن گاه فرمود: بخورید، بخورید؛ [از قدیم] می گفته اند: «دوستی مردم را از خوردنشان [از غذای دیگری] آزمایش کن». در این هنگام تشریفات [و آداب غیر لازم] کنار رفت و ما [با آسودگی و آرامش خاطر] غذا خوردیم. (11)
از این گونه روایات فهمیده می شود که هنگام غذا خوردن باید تشریفات ظاهری غیرلازم حذف گردد و مجلس، ساده و بی تصنّع باشد تا بی هیچ گونه دغدغه فکری و مانعی بتوانند از غذا استفاده کنند. بی شک این گونه تغذیه در سلامت افراد، تاثیر به سزایی دارد.
5. یونس شیبانی می گوید:
امام صادق علیه السلام فرمود: شوخی کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ گفتم: با هم اندکی شوخی کنیم. فرمود: چنین نکنید؛ همانا شوخی کردن، نشانه حسن خلق است که بدان وسیله برادرت را خوشحال می کنی و همانا رسول خدا صلی الله علیه و اله شوخی می کرد و مقصودش این بود که شخص را شادمان نماید. (12)
6. از عبدالله بن عباس نقل شده:
هنگامی که از تفسیر قرآن و بازگو کردن احادیث فراغت می یافت، به شاگردان خود می گفت: «رویّه مان را تغییر دهید؛ رویّه مان را تغییر دهید». در این هنگام، شاگردانش به ذکر اخبار، اشعار و نکات ظریف و نغز می پرداختند. (13)
درست است که در روایات، به شوخی کردن و گفتن سخنان نغز توصیه شده؛ اما نیابد در این باره از محدوده عقل و فضیلت پافراتر گذارده شود که به آبرو و شخصیت دیگران لطمه ای وارد آید که این بسیار نکوهیده است. در روایات آمده است:
شوخی کردن بسیار و بی هنگام و نیز خنده بسیار، درست نیست؛ زیرا وقار و عظمت شخص را از میان می برد چه بسا که موجب نزاع و کدورت گردد. (14)
در روایت آمده است که «سه چیز چشم را جلا [و نور] می دهد: نگاه کردن به سبزه، آب جاری و صورت نیکو»(15)؛ زیرا مناظر یاد شده، آرامش روانی می آورد، در نتیجه، چشم تحت تاثیر قرار می گیرد و دارای جلا و روشنایی می گردد.
7. روایت شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله از پشت سرمی آمد و شخص را برای شوخی در آغوش می گرفت و برای این که بداند آیا او، آن حضرت را می شناسد یا نمی شناسد، دو دستش را بر چشمان او می گذاشت. (16) این کار برای آن بود که اصحابش را خوشحال نماید.
8. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
دل های خود را پیوسته با نشاط کنید؛ زیرا هنگامی که دل از روی بی میلی به کاری واداشته شود [و بدون نشاط باشد] نابینا می گردد [نمی تواند حقایق را درک کند]. (17)
9. و نیز از آن حضرت روایت شده:
برای مؤمن [درباره استفاده از عمر] سه ساعت [و موقعیّت] است: ساعتی که در آن با پروردگارش راز و نیاز می کند و ساعتی که معاش [و نیازمندی های زندگی] خود را تامین نماید و ساعتی که خویشتن را میان لذت هایی که روا و زیباست آزاد می گذارد.(18)
از این روایت چنین برمی آید که هر کس باید در زندگی، برنامه و روش روشنی داشته باشد؛ هم به معنویّات بپردازد، هم نیازمندی های مادی خود را براورده سازد و هم از لذت ها و زیبایی های زندگی و تفریح که مایه شادمانی، تقویت و بنیه جسمی و پیشرفت و رسیدن به اهداف والای انسانی است، بهره مند شود.
این گونه روایت ها می فهماند که مقررات اسلامی بر میانه روی پایه گذاری شده است؛ در کارها از افراط و تفریط جلوگیری شده و در همه شئون زندگی و در همه کنش ها و واکنش ها میانه روی سفارش شده است؛ چنان که سیّد رسل صلی الله علیه و آله فرمود: «خیرٌ الامور اوسطُها»(19). بنابراین همه بایدها و نبایدهای صادرشده از سوی دین بر محور میانه روی در گردش است.
چون اهداف مادی و معنوی لازم و ملزوم یکدیگرند و میان آنها همبستگی ناگسستنی برقرار است، بدین معنا که تکامل معنوی بی تکامل مادی و نیز تکامل مادی بی تکامل معنوی دست یافتنی نمی گردد، در مقررات اسلامی برای رسیدن به اوج کمال، به داشتن به دو جنبه مادی و معنوی، توصیه شده است و در صورتی انسان به هدف نهایی آفرینش می رسد که به اندازه معقول از هر دو جنبه استفاده نماید.

ارتباط تن و روان و تاثیر آن بر روان

در بحث پیشین اندکی درباره تاثیر روان بر بدن گفت و گو کردیم. اینک برآنیم که بگوییم رویدادهای جسمی و بدنی نیز بر روان تاثیر انکارناپذیری دارد؛ یعنی پدیده هایی که بر بدن عارض می گردد بی شک بر روان تاثیر منفی و مثبت می گذارد.
همه می دانند بدن انسان، محسوس و از موادّ گوناگونی تشکیل یافته است و می توانیم آن را لمس و مشاهده کنیم. در هنگام عملیات جرّاحی، درونی ترین رازهای جسمانی، زیر نظر جرّاح قرار می گیرد. چشم نافذ اشعه مجهول می تواند از استخوان ها، رگ ها و بخش های دیگر بدن عکس بردارد. با «فلورسکوب» می توان به خوبی قلب را در هنگام عمل انقباض و انبساط دید؛ اما هیچ جرّاحی و هیچ گونه اشعه یا فلورسکوبی نمی تواند به روح راه یابد و آن را با چشم ظاهری ببیند؛ با وجود این، پیوسته آثارش را درک می کنیم؛ برای نمونه، گاهی نیازمندی های مادی از همه جهات برای ما فراهم است و کوچک ترین کاستی ای در آن باره وجود ندارد؛ اما در ین حال، کسل و فسرده ایم. این امر می رساند که جز جسم و نیازمندی هایش، واقعیت دیگری نیز در کار است که دارای اصالت و اعتبار می باشد و اداره کننده و فرمانده بدن و اعضا و جوارح است. آن موجودی است غیرمادی که فرسودگی در آن راه ندارد و وابسته به بدن نیست، بلکه وجودی جداگانه دارد. همان است که صفات پسندیده یا نکوهیده را کسب می کند و شخصیت انسان را تشکیل می دهد؛ در عین حال آن چه بر کالبد عراض می شود، در آن نیز اثر می گذارد. بهترین نمونه تاثیر بدن بر روان، اثرگذاری بیماری است: همه می دانند همین که تبِ حصبته یا ذات الریّه یا مرض عفونی دیگری بر شخص عارض می گردد و به درجه معینی می رسد، هذیان می گوید. کوچک ترین اختلال در بدن ممکن است بی درنگ ذهن را دچار آشفتگی نماید؛ برای نمونه اگر غذای نامناسب بخوریم، ناراحتی بر ما عارض می گردد و در خویشتن، سستی احساس می کنیم و از تلاش باز می ایستیم و رفتارمان به کلی تغییر می نماید، حتی با دوستان صمیمی و خویشاوندان نزدیک به گونه ای دیگر رفتار می کنیم.
کارهایی را که به آنها علاقه مند بوده ایم، به جای آن که ما را خشنود سازد، نسبت به آنها ابراز تنفر می نماییم.
هم چنین الکل و موادّی از این دست، یک فرد باوقار و متین اجتماعی را به دیوی مبدّل می کند و حتی شرافت، فضیلت، وفای به عهد و ... را از میان می برد؛ و نیز اگر مدتی غذا نخوریم، توان خود را از دست می دهیم، دستگاه های فکری و عقلانی ما از فعالیت باز می ایستد و نمی توانیم آن گونه که باید به اهدافی که در نظر داریم برسیم. این یک اصل مسلّم است که روان، بی تامین نیازمندی های بدن، از کار می ماند و از فعالیت و تکامل باز می ایستد.
با توجه به این اصل بنیادین، اسلام به برآوردن نیازمندی های بدن دستور داده و بسیار توصیه نموده که باید مردم از رهبانیّت و ترک لذایذ ماد دنیوی بپرهیزند و تغذیه سالم داشته باشند و از آن چه به بدن، آسیب می رساند دوری ورزند و برای حفظ سلامت خود از مواهب این عالم استفاده کنند. توضیح این اصل مهم، می طلبد که درباره تغذیه و استفاده از نعمت ها و لذات مادی اندکی به مناسبت مقام گفت و گو کنیم.
آن چه در این عالم وجود دارد برای انسان است. خداوند متعالی آن چه را در زمین و آسمان آفریده در اختیار بشر قرار داده و رام او ساخته است تا بر پایه مبانی عقلی و موازینی که پیامبران الهی به او ابلاغ کرده اند از آنها بهره مند گردد. در این باره، آیات و روایات بسیاری را می بینیم که نمونه هایی را در ذیل می آوریم:
1. ای مؤمنان برخود حرام نگردانید پاکیزه هایی را که خداوند برای شما حلال کرده و [از حدود الهی] تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکنندگان را دوست ندارد و از آن چه خداند، روزی شما کرده که حلال و پاکیزه باشد بخورید و از خداوندی که به او ایمان دارید پروا داشته باشید. (20)
2. بگو چه کسی زینت و روزی های پاکیزه را که خداوند برای بندگانش ظاهر ساخته، حرام کرده است؟ بگو آنها در ارتباط با زندگی دنیا برای مؤمنان است [و کفّار نیز در برخورداری از آنها در دنیا با مؤمنان شریک اند؛ اما] در روز قیامت، ویژه مؤمنان است و [کفّار را در آن روز از آن بهره ای نیست]. آن چنان، آیات الهی را تفصیل و شرح می دهیم برای قومی که می دانند [و از علم خود بهره مند می شوند]. (21)
3. او کسی است که آن چه را در زمین است برای شما آفرید. (22)
در تفسیر این آیه در ذیل حدیثی از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده: «... ای بنی آدم آن چه را در زمین است برای مصالح شما آفریده است».(23)
از این گونه آیات و اظهار نظر مفسّران، به روشنی برمی آید که آن چه در این عالم است، برای انسان خلق شده و برای این است که او از این مواهب بهره مند گردد و از آن چه حلال است برخوردار شود و خداوند را سپاس گوید.
از شهید ثانی نقل شده:
مقصود از «طیّب» چیزهایی است که عرف در حال اختیار، آنها را پاکیزه می داند و به آنها رغبت دارد و در این جا منظور از عرف، عرفِ کسانی است که از حیث ثروت و امکانات زندگی در حدّ وسط اند. (24)
فخررازی در تفسیر آیه «و یُحِلَّ لَهُمُ الطَّیِباتِ». (25) چنین اظهار نظر کرده است: برخی گفته اند مقصود از «طیّبات» چیزهایی است که خداوند به حلال بودن آنها حکم کرده؛ اما این معنا به دو دلیل، دور از ذهن است.
الف) این که اگر آیه را این گونه معنا کنیم:«حلال کرده است حلال شده ها را»، تکرار [و توضیح واضحات] می باشد؛ افزون بر این، نمی دانیم چه چیزهایی و چه اندازه آنها بر ما حلال شده است. پس باید منظور از «طیّبات» چیزهایی باشد که طبع انسان آنها را پاکیزه و گوارا و لذت بخش می یابد؛ بنابراین، مفهوم آیه چنین است: «هرچه را نفس، پاکیزه بشمارد و برایش لذت بخش باشد حلال است؛ مگر این که دلیلی، آن را تخصیص دهد».
ب) بنا به این فرض، آیه بی فایده می ماند.

پی‌نوشت‌ها:

1. اصول کافی، ج3، ص 190: «... وهل الایمان الّا الحُبُّ وَ البُغضُ...».
2. غررالحکم، ج6؛ ص 46: «مِن السُّودَدِ الصَّبرُ لاِستِماعِ شَکوی المَلهُوفِ».
3. اصول کافی، ج3، ص 345: «انّ المُؤمن یَسکُنُ الی المُومِنِ کَما یَسکُنُ الضَّمانُ الی الماءِ البارِدِ».
4. بقره (2)آیه های 155-157: «وَ لَیَبلُوَنَّکُم بِشیءٍ مِنَ الخَوفِ وَ الجَوعِ وَ نقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمراتِ...».
5. بحارالانوار، ج78، ص 346: «عن الرضا علیه السلام: اِجعَلُوا لاَنفُسکُم مِنَ الدُّنیا ... و استَعینُوا علی اُمُورالدُّنیا».
6. همان، ج76، ص 221: «سافروا تصحّوا»؛ ر.ک: روان شناسی سلامت، ج2، ترجمه موسوی اصل و دیگران، ص 763-764.
7. اصول کافی، ج3، ص 239: «عَن النَّبی صلی الله علیه و آله: مَن اَصبَحَ لا یَتهَمَّ بِامُورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ منهم و مَن سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یالَلمُسلِمینَ فَلَم یُجِنهُ فَلَیسَ بمُسلم».
8. همان، ص 275: «قالَ رسُولَ اللهِ: اَحَبُّ الاَعمالِ اِلَی الله سُرُورٌ تُدخِلُه علی المُؤمِن تَطرُدُ عَنهُ جَوعَتَه اَو تَکشِفُ عَنه کُربَتَهُ».
9. همان، ص 162: «عن فُضَیل: قال: صَنایعُ المَعرُوفِ وَ حُسنُ البِشرِ یَکسِبانِ المَحَبَّهَ و یُدخِلانِ الجنَّهِ و البُخلُ وَ عَبُوسُ الوَجهِ یُبعِدانِ مِنَ اللهِ وَ یُدخِلانِ النارَ».
10. وسائل الشیعه، ج16، ص 422: «قالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و اله: الطعامُ اذا جَمَعَ ثلاثَ خِصالٍ تَمَّ اذا کانَ مِن حَلالٍ وَ کَثُرَتِ الایدی عَلیه و سُمِّی فی اوَّله و حُمِدَ فی آخِرِه».
11. وسائل الشیعه، ص337: «عَن عَنبََسهَ بنِ مصعب قالَ: اَتَینا اباعبداللهَ علیه السلام و هُوَ یُریدُ الخُروجَ الی مکَّهٍ فاَمَرَ بسُفرَهٍ وَ وُضِعَت بینَ ایدینا فقال: کُلُوا فاَکَنا: فقال اَبَیتم. اَبَیتُم اِنَّه کان یقالُ...».
12. همان، ج8، ص 478: «عَن یُونُس الشَیبانی، قالَ ابوعبدالله: کیفَ مُلاعَبهُ بعضِکم بعضاً؟ قلت: قلیلٌ. قالَ: فلا تَفعَلُوه فانَّ المُلاعَبَهَ مِن حُسنِ الخلق تَدخُلُ بها السُرور...».
13. سید نعمت الله جزایری، زهر الربیع، ص 1-2: «... انّه کان اذا فَرَعَ من التدریس و رِوایهَ الاحادیث یقُولُ لاتلامیذهِ: حَمضُونا حَمِّضُونا...».
14. ر.ک: وسائل الشیعه، ج8، ص 4781: «قال ابوعبدالله: ایّاکُم و المِزاحَ فَانَّهُ یَذهَبُ بِماءِ الوَجه».
15. همان، ج3، ص 589: «ثلاثهَ یَجلُونَ البَصَرَ، النَّظُرُ الَی الخُضرَهِ وَ النَظَرُ الی الماءِ الجاری و النظرُ الی الوجهِ الحَسَنِ».
16. زهرالربیع، ص 2: «روی انّه صلی الله علیه و آله: کان یاتی الرجُلَ مِن قَفاهُ فَیَحتَضِنُهُ وَ یَضَعُ یَدیه علی عینیه امتحاناً له فی المعَرفهِ وَ مُطابیهً منه»؛ لسان العرب، مادّه «حمض».
17. الحلال و الحرام فی الاسلام، ص 211: عن النبی صلی الله علیه و آله: «رَوَّحوا القُلُوبَ ساعهً بَعدَ ساعهً فانّ القَلبَ اذا اُکرِهَ عَمِِیَ».
18. نهج البلاغه، حکمت 382: «لِلمُومِنِ ثَلاثُ ساعات: فَساعَهٌ یُناجی فیها رَبَّهُ وَ ساعَهٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ وَ ساعَهٌ یُخَلِّ بینَ نَفسِهِ وَ بَینَ لذّتها فیما یَحِلُّ و ِجمُلُ».
19. کنزالعمال، ج10، ص 132؛ المحجه البیضاء، ج5، ص 102.
20. مائده(5) آیه های 87-88: یا ایُّها الَّذینَ آمَنُوا لا تُحرِّمُوا طیّباتِ ما اَحلَّ الله لَکُم و لا تَعتَدُوا اِنَّ اللهَ لا یُحبُّ المُعتَدینَ وَ کُلُوا مِمّا رَزَقکُم الله حَلالاً طیّباً و اتَّقُوا اللهَ الذی انتُم بِهِ مُؤمِنُونَ.
21. اعراف(7) آیه 32: «قُل مَن حَرَّمُ زینَهَ الله الّتی اَخرَجَ لِعِبادِه وَ الطَّیباتِ مِنَ الرِّزقِ قُل هِیَ لِلَّذینَ آمَنُوا فی الحَیاهِ الدُّنیا خالِصهً یَومَ القِیامَه کَذلکِ نفَصِّلُ الایاتِ لِقَومٍ یَعلَمون».
22. بقره(2)آیه 29: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُم ما فِی الاَرضِ جَمیعاً...».
23. البرهان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه 29 سوره بقره.
24. ر.ک: بحارالانوار، ج95، ص 127.
25. فخررازی، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، ذیل آیه 157 سوره اعراف.

 

منبع: صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان