ادّله قائلان به طهارت کفار
1. اصاله البرائه: این اصل از اصول مسلّم عقلی و نقلی است که فقها درموارد گوناگون برای استنباط احکام به آن استدلال می کنند. توضیح آن است که، اگر دلیلی برای اثبات تکلیفی نیابیم، نسبت به آن بری ء الذّمه ایم و خداوند ما را درباره ی آن بازخواست نمی کند؛ برای نمونه هرگاه دلیل قانع کننده ای برنجاست کفار نیافتیم، اگر با دست تر، با کافری که نجاست عرضی ندارد، مصافحه کنیم، شک می کنیم که آیا در این صورت بر ما واجب است دستمان را بشوییم؟ اصل برائت جاری می کنیم و می گوییم: اصل، برائت ذمّه از وجوب شستن است. این اصل از اصول معتبری است که افزون بر مجتهدان، همه عقلا و حقوق دانان به آن استناد می کنند.
2. اخبار مستفیض صحیحی نقل شده که به روشنی بر طهارت اهل کتاب دلالت دارد؛ برخی از آنها عبارتند از:
الف) صحیحه اسماعیل بن جابر از امام صادق علیه السلام:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم: درباره غذای اهل کتاب چه می فرمایی؟ فرمود: از آن مخور و پس از اندکی درنگ، فرمود: غذای آنان را مخور نه به آن گونه که واگذاری و بگویی حرام است؛ اما این کار را برای درامان بودن و پاکیزگی انجام بده؛ همانا در ظرف های ایشان، شراب و گوشت خوک است. (1)
ب) عیص بن قاسم از امام صادق علیه السلام از هم غذا شدن با یهودی و مسیحی پرسید. امام فرمود: «اگر او از غذای تو بخورد، بی اشکال است» و [نیز] از هم غذا شدن با مجوسی پرسید؛ فرمود: «اگر شست و شوی کامل کند اشکالی ندارد». (2)
ج) زکریا بن ابراهیم چنین گفته است:
بر امام صادق علیه لاسلام وارد شدم و عرض کردم: من مردی از اهل کتابم که اسلام آورده ام؛ اما همه افراد خانواده ام بر مسیحیّت مانده اند. من از ایشان جدا نشده ام و با آنان در یک خانه هستم و از غذایشان می خورم. فرمود: آیا گوشت خوک می خورند؟ عرض کردم: نه؛ اما خمر می آشامند. فرمود: با آنان غذا بخور و بیاشام. (3)
د) معاویه بن عمّار گفته است:
از امام صادق علیه السلام [حکم] جامه های سابری که زردشتیان، آنها را تولید می کنند، در صورتی که آنان پلیدند و شراب می نوشند و زنانشان نیز چنین اند، پرسیدم که آنها را می پوشم و نمی شویم و در آنها نماز می گزارم؟ فرمود: آری، اشکالی ندارد. معاویه [=راوی خبر] می گوید: پیراهنی برای آن حضرت بریدم و اندازه آن را معیّن و آراسته نمودم و لباس سراسری و ردایی از [همین پارچه] سابری برای آن حضرت جدا کردم. سپس آنها را روز جمعی در هنگامی که خورشید بالا آمده بود، نزد آن حضرت فرستادم و گویی مقصودم را [درباره لباس های سابری] دانسته بود، با همان لباس ها به نماز جمعه رفت. (4)
روایات بسیار دیگری همانند مضامین روایاتی که یاد شد، هست که به نقل آنها نیازی نیست.
در این گونه روایات، صحاح، فراوان است و آشکارا بر طهارت اهل کتاب دلالت دارد و هیچ فقیهی نمی تواند در دلالت و سند آنها خدشه ای وارد کند. تنها شبهه ای که ممکن است به ذهن بیاید این است که گفته شود: چون این روایات با فتوای اهل سنت یکی است، شاید از روی تقیّه صادر شده باشد؛ اما این احتمال، بسیار ضعیف است و به اندک توجه، از میان می رود؛ زیرا اگر اهل کتاب نجس باشند، در روایات و در موارد دیگر باید به گونه ای گوشزد شود تامردم به احکامی که بر نجاست کفار بار می شود آگاه شوند و در مفسده قرار نگیرند و مصالحشان فوت نشود.
افزون بر این، از مضمون برخی روایات فهمیده می شود که تقیّه ای در کار نبوده است؛ برای نمونه در روایت معاویه بن عمار آمده است که امام با همان لباس هایی که زردشتیان عمل آورده بودند، به نماز جمعه رفته است و نیز لحن صحیحه اسماعیل بن جابر، لحن تقیّه نیست، زیرا امام تشریح می کند و می فرماید: برای احتیاط و در امان ماندن، ازغذای اهل کتاب پرهیز کن؛ چنان که روشن است در مورد تقیّه، تشریح و تبیین موضوع لازم نیست. در این گونه موارد، قضیّه به گونه اجمال و کوتاه پایان می یابد. بسیار اشکار است که تشریح و تفصیل در مسئله، دلیل بیان حکم واقعی است و نیز صحیحه ابراهیم بن ابی محمود چنین است:
به حضرت رضا علیه السلام عرض کردم: کنیز مسیحی به تو خدمت می کند و تو می دانی که او مسیحی است؛ نه وضو می گیرد، نه غسل جنابت می کند. فرمود: اشکالی ندارد، دستش را می شوید. (5)
این خبر به سبب این که کسی کنیز مسیحی رابه خدمت گمارده و از ادامه خدمتش جلوگیری نشده، به ویژه آن که فرمود: «دستش را می شوید»، خود، دلیل آن است که مورد، تقیه نیست وگرنه اغراء به جهل و تاخیر بیان از وقت حاجت لازم می آید.
باید یاداوری کنیم که درباره استنباط احکام فقهی، میان دو گونه روایتی که در ظاهر با یکدیگر تعارض دارند، اگر جمع عرفی ممکن باشد، یگانه راه این است که به جمع عرفی بپردازیم؛ برای نمونه اگر در روایتی آمده است که «غسل جمعه به جا آور»(6) و روایت دیگر دلالت داشته باشد که «ترک غسل جمعه، اشکالی ندارد» (7) ظاهر مضمون این دو روایت، متعارض است؛ اما عرف، میان این دو، تعارض و تضاد نمی بیند و امر «غسل کن» را بر استحباب حمل می کند. در بحث ما نیز، عرف، میان روایاتی که به ظاهر بر نجاست اهل کتاب دلالت دارد و روایاتی که طهارت آنان را به صراحت می فهماند تعارضی نمی بیند؛ یعنی بی این که دشواری ایجاد شود و تعارضی پدید آید، در محاورات عرفی، اهل لسان به مقصود واقعی روایات پی می برند و به اعمال مرجحات باب تعارض نیازی نیست.
بنابراین، فهم عرفی و متداول درباره دو نوع دلیل مورد بحث، اقتضا دارد که بگوییم: روایاتی که در نجاست اهل کتاب، ظهور دارد، کراهت را می رساند؛ یا این که ناظر به مواردی که کفار به نجاست ظاهری هم چون گوشت خوک، شراب و مانند اینها آلوده باشند، نه این که ذاتاً نجس باشند. افزون بر ادله ای که بیان شد، روایاتی که بر جواز نکاح اهل کتاب و نیز جواز استرضاع زنان اهل کتاب و اخباری که بر جواز غسل دادن میّت مسلمان، توسط یک نفر از اهل کتاب، در صورتی که دیگری نباشد، مسئله طهارت آنان را تایید می کند. (8)
با توجه به شرح یاد شده، گروهی از فقهای معاصر و غیرمعاصر، طهارت اهل کتاب را تایید کرده، به طهارت آنان، فتوا داده اند که ما عین عبارت برخی از ایشان را در ذیل می آوریم:
در کتاب فقه الامام جعفر الصادق علیه السالم چنین آمده است:
پیوسته به یاد دارم که استاد، در درس مطلبی را بیان کرد که عین عبارتش این است: «اهل کتاب به لحاظ استدلال علمی پاک؛ اما عملاً نجس اند!». من نیز در پاسخ سخنی گفتم که عین عبارت آن این است: «این اعتراف آشکاری است که اگر به نجاست کفار اقرار نماییم؛ بی علم، عمل نموده ایم». استاد و هم درسانم خندیدند و همه حرف ها پایان یافت. محضر سه تن از مراجع بزرگ را که اهل فتوا، و مرجع تقلید بودند، درک کرده ام: شیخ محمدرضا آل یس در نجف اشرف، سیّد صدرالدین صدر در قم و سید محسن امین در لبنان، که همگی به طهارت، فتوا داده اند، پنهانی این فتوا را به کسانی که مورد اطمینانشان بودند اظهار می داشتند و علناً به سبب ترس از افراد بی بند و بار و بی مبالات [در این باره] چیزی نمی گفتند. (9)
فقیه شهیر سید محسن حکیم چنین گفته است:
اهل کتاب ذاتاً پاک اند و با نجاساتی که نماس دارند نجس می شوند. در صورتی که خودشان را از نجاست تطهیر کنند، پس مانده شان پاک است و [نیز] خوردن غذایی که با آن تماس دارند رواست. (10)
شهید محمدباقر صدر بر آن چه آیت الله حکیم بیان کرده، حاشیه زده و این گونه اظهارنظر نموده است: «اقوا این است که اهل کتاب و هر کسی که خود را به اسلام نسبت می دهد و محکوم به کفر است پاک اند». (11)
مسکرات:
نوشیدن هر مایعی که در اصل، مایع سُکرآور باشد؛ هم چون شراب و مانند آن، بی شک حرام است و ادلّه اربعه؛ یعنی کتاب، سنت، عقل و اجماع قاطبه علمای اسلام، بر حرمت آشامیدن و استعمال آن دلالت دارد.
در کتاب فقه علی المذاهب الاربعه چنین آمده است"
مسکرِ مایع، خواه آب انگور باشد، یا از کشمش، خرما و جز اینها تهیه شود، از جمله نجاسات است؛ چون خداوند متعالی، خمر را، رجس معرفی کرده و از رجس در عرف، نجس فهمیده می شود و به واسطه فرموده پیامبر صلی الله علیه و اله که فرمود: «هر مسکر مایعی، خمر است»، (12) هر مایع مسکری را نجس می دانند. مشهور فقهای شیعه اعم از قدیم و جدید، خمر را نجس می دانند و گروهی آن را اجماعی دانسته اند. (13)
در روایات آمده است:
خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده، مگر این که در علم خدا چنین بوده که تکمیل دین او به تحریم شراب است و پیوسته [در شرایع الهی] خمر، حرام بوده است.(14)
استعمال مشروبات الکلی در کتاب هایی که اکنون از یهود و مسیحیت در دست است، تجویز شده و این خود بر کج روی و تغییر و تبدیل این کتاب ها دلالت دارد؛ زیرا علم و عقل، زیان داشتن مصرف این گونه مشروبات را به گونه ختم و یقین ثابت کرده است. پس چگونه ممکن است خداوند متعالی چیزی را که ضررهای خانمان برانداز دارد، مجاز معرفی کند و بندگانش را از آن باز ندارد؟!
از قراینی که بر تحریف و تغییر احکام ومضامین تورات و انجیل دلالت دارد، تناقض و تضادی است که میان احکام انجیل و تورات موجود است. توضیح آن که، در این دو کتاب در برخی از موارد، نوشیدن مشروبات اجازه داده شده و در موارد دیگر مورد نهی و نکوهش قرار گرفته است.
اینک، در این باره، چند شاهد از کتابهای عهد عتیق و جدید می آوریم:
در سفر لاویان درباره شرح هدیه بردن شراب برای خدا چنین آمده:
... هدیه طعمه آتش [قربانگاه]، بوی خوشایند است و هدیه مایع آن یک چهارم [پیمانه مایعات] شراب است. این سبب می شود که بنی اسرائیل در خانه ذخیره کنند تا بتوانند رسم مذهبی خود را اجرا نمایند. (15)
در انجیل متی و انجیل لوقا، استعمال نان و شراب مترادف قرار داده شده و نوشیدن آن، تجویز گردیده است. (16)
در انجیل متی و انجیل مرقس و انجیل لوقا، این مضمون آمده است:
حضرت مسیح، جام شرابی بر گرفت و آن را به طرف حواریّون برد و فرمود: بگیرید و همه از این جام بنوشید، زیرا این خون من و خون اتّحاد است. (17)
در عین حال، تورات و انجیل در موارد دیگر از شراب، نکوهش کرده اند و این جاست که تناقض گویی میان مضامین کتب عهد قدیم و جدید، دیده می شود.
در تورات، در کتاب امثال سلیمان نبی، چنین آمده:
وای از آن کیست و شقاوت، از آن که و نزاع ها، از آن کدام؟! آنانی راست که شرب مدام می نمایند و برای چشیدن شراب ممزوج داخل می شوند. به شراب نگاه مکن وقتی که سرخ فام است؛ همین که حباب های خود را در جام ظاهر می سازد و به ملایمت فرو می رود، اما در آخر مثل مار خواهد گزید و مانند افعی نیش خواهد زد. چشمان تو چیزهای غریب خواهد دید... . (18)
مسیحیان چون به زیان مشروبات الکلی پی برده اند، از سوی مؤسسات تبلیغی درباره زیان های مشروبات الکلی و جلوگیری از مصرف آن، کتاب های بسیاری نوشته اند و مبلّغان پروتستان های امریکایی در ایران کتابی به نام گفتار حکیمانه انتشار داده اند و بیش از آن چه پنداشته می شود، مردم را از نوشیدن مشروبات الکلی نهی کرده و حتی اظهار عقیده نموده اند که استعمال این گونه مشروبات، که در دین مسیح تجویز شده، باید تحریم شود تا جامعه نجات یابد. (19)
در این کتاب چنین می خوانیم:
پس بر طبق این قاعده، بر مسیحی واجب است که از استعمال شراب دوری نموده، از هرچیز یکه اسباب لغزش مؤمنان باشد خودداری کند و دیگران را از استعمال آن نهی نماید. (20)
چنان که می بینید، پس از قرن ها که اسلام، مشروبات الکلی را تحریم کرده، عیسیوان در قرون اخیرکه از راه علم به زیان های آن پی برده اند، آن را بر امت خود حرام کرده اند، از این رو نتوانسته اند مزیت اسلام را انکار کنند.
در کتابی که ذکر آن گذشت، آمده:
حتی قرآن نه تنها از نوشیدن آن منع نموده، بلکه اجتناب از آن را هم لازم دانسته و آن را نظیر قمار، قرارداده و از اعمال زشت شیطان شمرده است و تمام پیشوایان مسلمانان درباره این حکم تا امروز اتفاق نظر دارند. نه فقط خرید و فروش آن را حرام می دانند، بلکه درست کردن آن در بلاد مسلمانان زشت و ناپسند است. نه تنها مشروبات الکلی معمولی در اسلام تقبیح شده، بلکه آب جو یا فقاع نیز تحریم شده است. (21)
پیرلوتی (pierre loti) سیّاح و نویسنده بزرگ فرانسوی می گوید: چیزی نمانده که در این باره ادعای مسلمانی کنم؛ زیرا به شراب و مسکرات، لب نیالوده ام.
بنتام (Bentham) انگلیسی در کتاب اصول شرایع گفته است: «از محاسن دیانت محمد صلی الله علیه و اله این است که تمام مسکرات را حرام کرده است...». (22)
زایل شدن عقل با استعمال الکل
آن چه انسان را بر حیوانات برتری می دهد و از «ملک پرّان می شود»، فضایل و جنبه های عقلانی اوست. به یک نفر می خوار بنگرید، به قیافه و حرکاتش نگاه کنید که چگونه از انسانیّت فاصله می گیرد و در خود آثار دد و دام پدید می آورد و عقلش را زایل می سازد. روشن است که اگر عقل نداشته باشد به هر کار زشت و آن چه از آن زشت تر نباشد، دست می زند و از میانه روی خارج می شود.
نکند دانا مستی نخورد عاقل می
ننهد مرد خردمند سوی پستی پی
چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز تو را
نی چنان سرو نماید به نظر سرو چو نی
گر زنی عربده گوینده که وی کرد نه می
وگرکنی بخشش گویند که می کرد نه وی
سنایی غزنوی
کسی که بر اثر نوشیدن مسکرات، همه قوایش تخدیر می شود و از فعالیت عادی باز می ایستد، از انجام دادن هیچ کاری که ضدّ فضیلت و جوانمردی باشد روگردان نیست و چه بسا قتل و فجایع دیگر هم چون زنا، لواط، هتک نوامیس و ریختن آبروی دیگران می شود.
عقل، موهبتی الهی است که انسان، با آن خوب و بد را تشخیص می دهد و از عمال و رفتار ناروا می پرهیزد و زندگی خود را برپایه نظم و نسق معین اداره می کند که بر اثر آشامیدن مشروب الکلی همه این مزایا از او سلب می شود و در این حالت، به درندگان و حیوانات همانندی بیشتری دارد تا انسان.
از امام صادق علیه السلام یا امام باقر علیه السلام چنین بازگو شده:
خداوند با هیچ چیز به اندازه آشامیدن مسکرات، نافرمانی نشده است. [در این هنگام] یکی از ایشان نماز واجب را رها می کند و در حالی که عقل خود را از دست داده، بر مادر، دختر و خواهرش می جهد. (23)
در روایت دیگر، از اسمایعل بن یسار نقل شده که مردی از امام صادق علیه السلام پرسید:
خداوند تو را شایسته بدارد. شرب خمر بدتر است یا ترک نماز؟ شرب خمر، سپس فرمود: آیا علت آن را می دانی؟ گفت: نه، فرمود: چون به حالی برمی گردد که در آن موقعیت، پروردگارش را نمی شناسد. (24)
مستی، مراحل و درجات گوناگونی دارد که هر مرحله، نمونه ای از جنون شمرده می شود. عموماً مستی را به چهار مرحله تقسیم می کنند: در مرحله نخست، تاثیری جزئی دارد که خوشحالی معمولی، همراه با پرحرفی، خوشمزگی و ظرافت طبع و گاهی پیدایش غش و جز اینها، از نشانه های آن است. در این موقعیت، از نظر قانونی و جزای نیزممکن است پیامدهایی برای شخص هم چون فحش، کتک، توهین به پلیس، تجاوز به عفت و اخلاق عمومی، دزدی، ضرب و شتم و مانند آن را داشته باشد و نیز امکان دارد سبب ضعف و ناتوانی شود به گونه ای که شخص همه چیز را سیاه می بیند و گریه و زاری می کند و به گناهان خود اعتراف می کند.
مرحله دوم، مستی کامل است. در این مرحله، تعادل نداشتن در راه رفتن و ایستادن دیده می شود. صحبت کردن و سخن گفتن مختل شده و لکنت زبان، تهوّع، استفراغ، اختلال روانی و هوشی پدید می آید.
سومین مرحله، اغما است. در این مرحله، شخص، مست و بی هوش افتاده و تنفّسش صدادار است که نیمه مرده دراز می کشد.
مرحله چهارم، مستی هذیانی یا احساساتی است. بخشی از هذیان های شخص الکلی، ازگونه تخیلات بینایی و حالت ضعف و میل به خواب است.در این حالت، فکر کردن متوقف می گردد و سردرد و خماری ایجاد می شود.
رنگ صورت در این هنگام، قرمز آبی رنگ یا تیره، یا پریده؛ مانند رنگ میّت است؛ حرارت بدن که پیش از این بسیار زیاد شده بود در این صورت، خیلی پایین تر از اندازه معمول است و ضربان قلب نیز کند می گردد. پوست به کلی بی حس شده، عرق سردی روی بدن می نشیند. (25)
$ برخی دیگر از زیان های الکل
آن چه در این جا به عنوان زیان های الکل بیان می کنیم، مواردی است که این سم کشنده در بدن شخص پدید می آورد. روشن است که الکل، ضررهای دیگری دارد که به دیگران و اجتماع مربوط است که باید در جای دیگر، مورد بحث قرار گیرد. مهم ترین بیماری هایی که به گونه مستقیم از آشامیدنی های الکلی ایجاد می شود، به شرح ذیل است:
1. مختل کردن دستگاه گوارش: اولین اثر الکل، در معده ظاهر می شود، بدین معنا که مخاط های معدی را خراب، دیواره آن را زخم و جهاز هاضمه را ملتهب می کند و مایعی به نام بلغم به وجود می آورد که با استفراغ خارج می گردد. هم چنین موجب گاستریت (Gastrite) ساده و مزمن می شود که بالاخره به ضعف و نابودی قوّه، می انجامد و هم چنین دل دردهای گوناگون و درد معده که در اوقات معین حادث می شود و درد دل های پیوسته و گشادگی معده و اثار مصیبت بار دیگر، از پیامدهای آشامیدن موادّ الکلی است.
الکل، زبان را ضخیم و سخت و سلول های ویژه ذائقه را ضعیف و نابود می کند به گونه ای که آدم دائم الخمر، طعم غذا را احساس نمی کند و این امر موجب بی اشتهایی کسی می شود که به آشامیدن الکل گرفتار شده اند. الکل، شیره های دهان (بزاق) و شیره های معدی و دیگر شیره های بدن را تضعیف می کند و از میان می برد. مانع از ترشّح لوزالمعده شده و بالاخره غذّه های عصیری آن را نابود می سازد. تاثیر آن به گونه ای است که برخی مواد، ازجمله چربی ها، دیگر شایسته جذب نیستند و همه کالبد از برخی مواد غذایی لازم، بی بهره می ماند.
2. یکی از مهم ترین علل ابتلا به بیماری سل که خانمان سوز می باشد، مصرف مشروبات الکلی است. ریه ها بر اثر الکل، تورّم یافته، لکّه های بنفش یا سفیدی روی آنها ظاهر می گردد و لخته های خون در هنگام سرفه کردن مشروب خوار، پدید می آید که نتیجه خرابی ریه است. هر روز صبح در رختخواب مدتی سرفه به سراغ مشروب خوار می آید و اخلاطی از دهانش بیرون می آید که گاهی با لخته های خون یا موادّ صفراوی همراه است. بر اثر این فعالیت افراطی و زیان باری که در اعضایش تولیدمی گردد، پس از چندی ضعیف شدید قوا در وی پدید می آید؛ قیافه اش قرمز رنگ و بدقواره و روی هم رفته مانند پیرمردان می شود، هرچند در عنفوان جوانی باشد. بدبویی هان این افراد نیز بر اثر خرابی ریه آنهاست.
3. بیماری های قلبی، اگر خون شخص الکلی آزمایش شود، آشکار می گردد که مواد اصلی خون، از جمله گلبول های قرمز و جز آنها، رو به کاستی گذارده، مایع خون، آهکی و خراب شده است. در نتیجه خرابی خون، عمل قلب، مختل شده، کم کم چربی و پیه دور آن را می گیرد و آن را سنگین و بزرگ می کند و چون قلب، در حین ضربان با قوّت حرکت می کند، سنگینی یادشده، موجب کندی حرکت و نامرتّبی آن می گردد. بر این پایه، نبض اشخاصی الکلی آهسته و نامرتب می زند. قلب، عضوی است که بسیار دیر فرسوده می شود و باید این وسیله اساسی حیاتی چنین نیز باشد. مهم ترین سبب خرابی این عضو بسیار با همیت، الکل است.
4. بیماری عصبی: الکل، برخی از اعصاب را فلج می کند؛ در نتیجه، در نقطه ای از بدن که اعصاب به آن ارتباط دارد، اختلال به وجود می آید؛ برای نمونه، شخص، در برخی از نقاط بدن، درد و سوزش احساس می نماید؛ در صورتی که سبب خارجی ندارد، یا این که گرفتار درد چشم و تیرگی آن و اشتباه در تشخیص رنگ ها می گردد.
اعصاب گیرنده و محرّکه ضعیف و فلج شده، ارتعاش پیدا می کند و همه بدن را حالت خارش (Four mille ment) فرا می گیرد و الکلی، بی سبب، احساس حرارت می کند؛ بدنش به ویژه دست ها و سرش می لرزد، سخنش نامفهوم و بی معنا می گردد، نشانه ها روحی عصبانیّت، ترس و سردرد در او پیدا می شود.
5. بیماری های مغز: الکل، خیلی زود در مغز اثر می گذارد و موجب «نزف الدّم» می گردد؛ بدین معنا که شریان پاره شده، خون به مغز می ریزد و شخص، سکته ناقص یا کامل می کند؛ یعنی یا فوری می میرد یا این که خون های ریخته، لخته شده، جلوی جریان خون را در مغز می گیرد و بخشی از مغز، بی خون و نرم شده، یا اعضای مربوط به آن بخش در بدن فلج می شود (برای نمونه، دست یا زبان یا جز آنها) یا این که موجب تشنّج و صرع می گردد.
به طور کلی، الکل، سلول های مغز را ضعیف می کند به گونه ای که نمی توانند کار خود را انجام دهند و هرگونه امر معنوی هم چون محبت، عاطفه، شخصیت و ... از میان می رود و نیز موجب آماس مغز و فشار خون در سر می شود و گاهی نیز مغز را لاغر کرده، جنون یا ابلهی یا کم عقلی تولید میکند. (26)
از نوشیدن مشروبات الکلی و زیان های جبران ناپذیر آن اندکی سخن به میان آوردیم و گفتیم نوشیدن آنها هرچند به اندازه بسیار اندک، بی شک در دین اسلام تحریم شده؛ چون چیزی که سم و زیان آور باشد؛ اندکِ آن نیز بسیار زیان آور است و مسمومیت ایجاد می نماید. افزون بر این، کسی که خود را به امر ناروایی آلوده کند، کم کم جزو عادات او می شود و او را به ورطه هولناک تیره بختی می کشاند. اکنون می گوییم: اعتیاد به استعمال مواد مخدّر هم چون تریاک، هروئین، حشیش و ... نیز در اسلام ممنوع و حرام است؛ چون زیان آور می باشد: آدمی را به زبونی و فساد می کشاند و سلامت او را به خطر می اندازد.
پینوشتها:
1. همان، ص 559-560: «صحیحه اسماعیل بن جابر، قال: قلتُ لِاَبی عَبدِالله علیه السلام ما نَقُولُ فی طَعامِ اَهلِ الکِتابِ؟ فَقالَ: لاتاکُله ثُمَّ سَکَتَ هَنَیاَهً ثُمَّ قالَ: لا تاکُلُه و لا تَترُکه تقولُ: اِنَّهُ حَرامٌ وَ لکِن تَترکُهُ تَنَزُّهَا عَنه. انَّ فی آنیتهم الخمرَ وَ لَحمَ الخِنزیرِ».
2. همان، ص 560: «صحیحه عیص بن قاسم، انَّهُ سالَ اباعبدالله علیه السلام عَن مُواکِلَهِ الیهودیَّ و النَّصرانیَّ فَقالَ: لا باسَ اذا کانَ مِن طعامِکَ و سالتُه عَن مواکلَه المَجوسیَّ فقالَ: اذا تَوَضَّاً فلا باسَ».
3. همان: «دختل علی ابی عبدالله فقلتُ: انّی رَجلٌ من اهل الکِتابِ وانّی اَسلمتُ وَ بَقِیَ اَهلیِ کُلُّهُم علی النَّصرانیَّهِ وَ اَنَا مَعَهُم فی بَیتٍ واحدِ لَم اُفارِقهُم فاکُلُ مِن طَعامِهِم. فَقالَ: یَاکُلُونَ لَحمَ الخِنزیر؟ قلت: لا و لکنّهم یشربون الخَمرَ، فَقالَ لی: کُل مَعَهُم واشرَب»/
4. همان: «سالت اباعبدالله علیه السلام عَن الثیاب السّابریه یَعمَلُها المَجُوسُ وَ هُم اَخباثٌ و همُ یَشرَبُونَ الخَمرَ و یساؤهم علی تِلکَ الحالِ. اَلبَسُها و لا اَغسِلُها و اُصلِّ فیها؟ قال نَعَم. قالَ معاویهُ: فقطعتُ له قمیصاً و خَطَّتُهُ و قَطَعتُ له اِزاراً و رِداءً منَ السابِریِّ ثُمَّ بَعَثتُ بِها اِلَیهِ فی یَومِ الجُمعَهِ حینَ ارتَفَعَ النَّهارُ فَکَانَّهُ عَرَفَ ما اُریدُ فَخَرجَ بِها الی الجُمعَهِ».
5. همان: «قُلتُ لِلرِّضا علیه السلام الجاریهُ النَّصرانیّه تَخدِمُکَ وَ انتَ تَعلَمُ انَّها نَصرانیّهُ لا تَتَوَضَّاُ و لا تَغتَسِلُ من جنابهٍ. قال: لا باس تَغسِلُ یَدَیها».
6. ر.ک: همان.
7. همان.
8. همان.
9. محمدجواد مغنیه، فقه الامام جعفر الصادق علیه السلام، ج1-2، ص 33: «و ما زلت اذکر اَنَّ الاُستاذَ قالَ فی الدَّرس ما نَصِفُهُ بالحَرفِ: «اِنَّ اهلَ الکِتابِ طاهِروُنَ عَلمیاً-ای نَظَریَّاً-نَجِسُون عَمَلیّاً و اَنَا اَجَبتُهُ بالحَرفِ اَیضاً: «هذا اعتِراف صریحٌ بانَّ الاعتراف بالنجاسه عَمَلٌ بلا عِلمٍ» فَضَحِکَ الاستاذ وَ رِفاقٌ الصَفِّ و انتهی کُلُّ شَیءٍ: وَ قَد عاصرتُ ثَلاثَهَ مراجع کبارٍ مِن اَهلِ الفُتیا و التَّقلید: الاوَّلُ کان فی النجف الاشرفِ و هو الشیخ محمدرضا آل یس. و الثانی فی «قم» و هو السید صدرُ الدین الصَّدر. و الثالث فی لبنان و هوالسید محسنُ الامینُ و قَد اَفتو جَمیعاً بالطَّهاره و اَسَرُّوا بذلک الی مَن یَثِقُونَ بِهِ و لَم یُعلِنوا خوفاً مِنَ المَهُوَّسین».
10. سیدمحسن طباطبایی حکیم، منهاج الصالحین، ص 150: «امّا الکتابی فطاهرٌ فی نَفسه و یَنجسُ بالنّجاسات التی یُلاقیها فاذ طَهَرَ نَفسَهُ مِنها فَسُورهٌ طاهرٌ و یجوزُ اَکلُ الطَّعام الّذی یُباشِرُهُ».
11. همان؛ «اَلاقوی الظَّهارَهَ فی اَهلِ الکِتابِ وَ فی کُلِّ مَن حُکمِ بکُفره مِن مُنتَحِلِّی الاسلامِ».
12. عبدالرحمن جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ص 15: «کلّ مسکر خمرٌ».
13. ر.ک: مصباح الفقیه، ج1، ص 546.
14. فیض کاشانی، صافی فی تفسیر القرآن، سوره بقره، ذیل آیه «یَسالَونَکَ عن الخَمر و المَیسر...».
15. ر.ک: سفرالویان، ج3، باب 23؛ ص 23-24.
16. انجیل متی، باب11، آیه 19، ص 17؛ انجیل لوقا، باب 7، آیه 33، ص 102.
17. انجیل متی، باب 26، آیه 27؛ مرقس، باب 14، آیه 23، ص 8؛ لوقا،ب اب 22، آیه 20، ص 135.
18. امثال سلیمان نبی، باب 23، آیه های 29-35، ص 975.
19. مجموعه انتشارات انجمن تبلیغات اسلامی، ص 300.
20. همان.
21. همان.
22. همان، ص 301.
23. وسائل الشیعه، ج17، ص 250: «ما عُصِیَ اللهُ بشَیءٍ اشدَّ مِن شُربِ المُسکَر اِن اَحَدَهُم یَدَعُ الصَّلاهَ الفریضَهَ وَ یَثِبُ علی اُمِّهِ و ابنَتِهِ و اُختِهِ وَ هُوَ لا یعقِلُ».
24. همان: «اَشُربُ الخَمرَ شرُّ اَم تَرکُ الصَّلاهِ؟ فَقالَ: شُربُ الخَمرِ. ثُمَّ قال: وَ تَدری لِمَ ذلکَ؟ قالَ: لِانَّهُ بصیر فی حالٍ لا یَعرِفُ معها ربَّهُ».
25. ر.ک: مجموعه انتشارات انجمن تبلیغات اسلامی، ص 311 به بعد؛ صفدر صانعی، تعالیم بهداشتی اسلام، از ص 209 به بعد.
26. زیان های مشروبات الکلی زیادتر از آن است ه در این نوشتار بگنجد، بلکه متخصصان فن باید در این باره حقّ مطلب را ادا کنند. در عین حال برای آگاهی یافتن نمودگاری از زیان های آن، ر.ک: مجموعه انتشارات انجمن تبلیغات اسلامی، ص 298 به بعد تعالیم بهداشتی اسلام، ص 207 به بعد.
منبع:صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.