6. سگ:
سگی که در خشکی زندگی می کند، نجس العین است و همه اجزای آن، حتی اجزایی هم چون ناخن، مو و آب دهانش که دارای حیات نیست نیز نجس است و به هیچ روی پاک نمی شود؛ اما سگ دریایی نجس نیست (1) و این مسئله، چنان که بسیاری از فقها گفته اند، اجماعی است و روایات فراوانی بر آن دلالت دارد.
عذافر از امام صادق علیه السلام درباره پس مانده حیوانات و در پایان از پس مانده سگ پرسیده است:
... به آن حضرت عرض کردم: پس مانده سگ [چگونه است]؟ فرمود: نه [نباید از آن استفاده شود]. عرض کردم: مگر آن جزو درندگان نیست؟ [بهره مند شدن از پس خورد بعضی از درندگان که اشکالی ندارد]. فرمود: نه، سوگند به خدا آن ناپاک است؛ نه سوگند به خدا آن ناپاک است.
در روایت دیگر آمده است که راوی از آن حضرت درباره پس مانده حیواناتی سؤال کرده و در پایان از پس مانده سگ پرسیده است و امام فرمود:
... سگ پلید و ناپاک است، از پی خورده اش وضو نگیر و آن را بریز و ظرف را در نخستین بار، با خاک و سپس با آب بشوی. (2)
در اسلام نگه داشتن سگ نارواست، مگر برای رفع نیاز هم چون شکار، به سگ ولگرد و خوک صحرایی و اجزای آنها اجماعی است و ... به طور اجمال معاوضه بر غیر سگ ولگرد [مانند سگ شکاری، گله، ...] رواست و ظاهراً دراین باره اختلافی نیست. (3)
حضرت صادق علیه السلام از جدّ بزرگوارش امیرمؤمنان علیه السلام روایت کرده که فرمودند: پیامبر صلی الله علیه و اله مرا در مدینه ماموریت داد و فرمود: صورتی را وا نمی گذاری، مگر این که آن را محو کنی [و از بین ببری] و قبری را بر جای نمی گذاری مگر این که با زمین هم سطح می نمایی و سگ [ولگردی] را نمی بینی مگر، این که آن را می کشی. (4)
بنابر آن چه در کتب پزشکی و بهداشتی آمده، سگ، ممکن است انسان را به بیماری های سل، کرم سگ (tacna-fchinole) و هاری مبتلا نماید. بیماری کرم سگ، در ایسلند و شبه جریمه کریمه و جنوب شرقی استرالیا و بخشی از هلند، شیوع دارد و زندگی مردم آن نواحی را به خطر می اندازد. بر پایه آماری که انتشار یافته، در این مناطق، نزدیک به 12% مبتلا به کرم سگ هستند و در ایسلند، 43% دارای جراحاتی هستند که از کرم سگ تولید شده.(5)
اسلام برای پیش گیری از سرایت بیماری های سگ به انسان، آن را نجس العین می داند و بدین وسیله انسان را از زیان هایش برحذر می دارد. اندکی پیش، روایت هایی در این باره نقل کردیم که بر ژرفا و عظمت مقررات اسلامی دلالت دارد و مضمون آنها این است که نباید از ظرفی که سگ به آن زبان زده یا از آن چیزی خورده استفاده کرد، مگر این که با خاک و آب بشویند و در برخی از روایات تصریح شده که باید هفت بار آن را بشویند که یک بار آن با خاک باشد. (6)
به راستی اگر این گونه دستورها بیندیشیم، به معجزه بودن آنها پی می بریم؛ زیرا در عصری که بشر از بیماری هایی که از سگ ایجاد می شود کوچک ترین آگاهی نداشت، اسلام، مردم را از تماس با آن برحذر می داشت تا از بیماری هایی که از این راه به انسان سرایت می کند، در امان باشد.
در یکی از مجلّات آلمانی (kosinos) با عنوان «خطرهایی که از نگه داری سگ و نزدیک شدن به آنها به وجود می آید» آمده است: در این دوران که مردم به نگه داری سگ ها علاقه نشان می دهند ناگزیریم خطرهایی را که از آنها ایجاد می گردد، به مردم گوشزد کنیم. از سگ، بیماری های سخت لاعلاجی به بار می آید که گاه به مرگ می انجامد؛ بنابراین، باید از بازی کردن با سگ و نزدیک شدن به آن بپرهیزند و سگ را از ظرف و غذای خود، دور نگه دارند. (7)
سگ همانند خوک، حیوانی کثیف است که هرجا باشد، فضولات خود را دفع می کند و از این عمل، هیچ پروایی ندارد؛ در نتیجه، محیط را آلوده می سازد و کسانی که در پارک های کشورهای غربی قدم می زنند باید خیلی مواظب باشد که کفش هایشان به فضولات سگ آلوده نشود.
افزون بر این، بیماری های فراوانی از سگ ها سرچشمه می گیرد که درباره آنها کوتاه گفت و گو کنیم. برخی از امراض پوستی عبارتند از: جرب(Gale)، کچلی و امراض جلدی (Teigne)، امراض جلدی که بر اثر قارچ ها به بار می آید، هاری (Rage) و بالاتر از همه، بیماری کرم کدو (kystes-Hydatyues) و انتقال انواع شپش ها از سگ به انسان و سرایت سل و جزو اینها؛ که در ذیل به آنها اشاره می شود:
1. امراض پوستی: جرب و کچلی و دیگر بیماری های جلدی سگ و شپش های گوناگون و پشه سگ بسیار فراوان است و حتی در سگ های خانگی اروپاییان که خیلی به آنها توجه می کنند و هر روز آنها را شست و شو می دهند وجود دارد. سبب سرایت این بیماری ها، یا تماس مستقیم بدن سگ است با لوازم، فرش و بدن آدمی و یا تماس غیرمستقیم می باشد؛ بدین معنا که سگ بدن خود را می لیسد و میکرب های گوناگون روی زبانش جمع می گردد، سپس برای نمونه ظرفی را زبان می زند یا دست صاحبش را می لیسد و از این راه ها میکرب به انسان سرایت می کند.
2. بیماری هاری: یکی از خطرناک ترین بیماری های سگ، هاری است که از این حیوان به آدمی انتقال می یابد و اگر سریع از آن جلوگیری نشود، پس از مدتی نزدیک به چهل روز، انسان را به فجیع ترین وضع می کشد. باید توجه داشت که بسیاری از اشخاص توسط سگ های ظاهراً سالم، گرفتار هاری شده اند؛ زیرا ممکن است نشانه های هاری تا سه روز پنهان باشد و سپس بروز نماید.
3. کرم کدوی سگ: کرم کدوی سگ یا کیست هیداتیک در اثر نوعی از کرم کدو به وجود می آید. هنگامی که سگ به این بیماری گرفتار گردد، به سرگیجه و دوران دچار می شود؛ تنیای سگ که به نام تنیای اکینوکوک (Echinococus) معروف است، بیش تر به کسانی که سگ در منازلشان زیاد خصوصی زندگی می کند هجوم می برد. مرضی که بدین گونه ایجاد می گردد، "Echinococcose" نامیده می شود. هنگامی که آدمی به این بیماری دچار شود، کرم کدوی اکینوکوک که سه یا چهار میلی متر طول دارد و از سه تا چهار حلقه ترکیب یافته و جدار بیرونی آن، چند قلاب دارد، وارد روده می شود و سپس ممکن است به کبد، ریه، پوست کلیه و جز اینها داخل گردد. این بیماری، دردهای سختی را به وجود می آورد و اگر با وسایل جرّاحی، ریشه آن را از اعضای یادشده بیرون نکشند، به مرگ می انجامد.
این کرم با غذا وارد معده شده، به زودی تکامل می یابد و باجریان خون به کبد، ریه، انساج و اعضای دیگر بدن رفته، تولید کیسه اکینوکوک می کند، پیوسته بزرگ می شود و در چند سال به بزرگی سر آدمی می رسد.
4. سل: یکی از دانشمندان بزرگ فرانسه به نام "Nocard" ثابت کرده که بیماری سل از انسان به سگ و از سگ به انسان بسیار سرایت می کن و نیز نشان داده که سگ های جوان شهری زیاد به بیماری سل مبتلا می شوند؛ زیرا میکرب از راه های هوایی و جهاز هاضمه، به بدن سگ وارد می شود. افزون بر این، سگ، با سیل های «کخ»؛ یعنی میکرب سل را که همیشه در کثافات است می لیسد. اگر سگی در خانه یک نفر مسلول باشد، برای همه آن محله، بلکه برای آن شهر خطرناک است.
چاره این است که مردم سگ را هرگزبه در خانه راه ندهند و از هر گونه تماس با آن خودداری کنند. (8)
در مقاله ای تحقیقی که سازمان بهداشتِ جهانی در ژنو منتشر نموده، آمده است که سگ ها و گربه ها، بیماری های بیشماری را به وسیله فضولاتشان، که در پیاده روها و کوچه های شهر و جاهای دیگر پراکنده می شود، منتقل می سازند.
در این مقاله آمده است: با وجود افزایش روز افزون شمار سگ ها تصورکردنی نیست که هیچ گونه تصمیم جدّی برای جلوگیری از آلوده ساختن معابر عمومی توسط آنها در شهرها گرفته نشده است. سازمان بهداشت، در مقاله اش به شدّت بر ضدّ بی توجهی عمومی که سلامت آفراد بی گناه را به خطر می اندازد، اعتراض می کند و بیماری های بیشماری را که این حیوانات اهلی منتقل می نمایند بر می شمارد؛ از این قرار:
تخم های کرم سگ در انسان، کیست های کبدی تولید می نمایند. این بیماری برای نمونه در کشور «اورگوی» هر ساله موجب مرگ شمار قابل توجهی می شود.
«توکوپلاسموز» یکی از بیماری هایی است که از گربه به انسان راه می یابد و برای اشخاص بالغ، بی زیان است؛ ولی برای زنان باردار، می تواند وخیم باشد؛ چون ممکن است سبب ضایعات مغزی و کوری در جنین شود. در مریکا، هرساله، در پانصد نوزاد نشانی های این نقایص ظاهر می شود. (9) راستی قوانین اسلام چه بسیار ارزنده است که بیش از چهارده قرن پیش، نجس بودن سگ و مدفوع گربه و نیز لزوم دست نزدن به گربه را [از آن رو که اگر موی گربه روی بدن یا لباس نمازگزار باشد نمازش درست نیست] به مردم صریحاً ابلاغ کرده است.
اندکی پیش گفتیم در برخی از روایات آمده: «هرگاه ظرف کسی را سگ، زبان بزند هفت بار شسته می شود که نخستین بار آن با خاک است». (10)
7: خوک:
یکی دیگر از نجاسات در اسلام خوکی است که در خشکی زندگی می کند که باید از آن دوری کنند. خوک نیز مانند سگ، نجس العین است و قابل تطهیر نیست. حتی مو و ناخن و اجزای دیگر آن که جان ندارد، نیز نجس است و نباید مورد استفاده قرار گیرد. در این مسئله اجماع است (11) و در چند جای قرآن مجید نیز به حرام بودن آن تصریح شده است. (12) در حدیثی که از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام پرسیده شده: «خوکی از ظرفی، آب خورده است. فرمود: هفت بار شسته می شود». (13)
در روایتی از خیران خادم درباره لباسی که با شراب و گوشت خوک تماس پیدا کرده، از امام پرسیده شده؛ امام فرموده است: «با آن لباس، نمازنخوان که آن پلید است». (14)
زیان هایی که از خوک و مصرف گوشت آن به انسان می رسد بر هیچ کس پوشیده نیست و همه پزشکان و زیست شناسان به آن اعتراف دارند.
دانشمندان به روشنی بسیار دریافته اند که استفاده از گوشت خوک و هم چنین نزدیک شدن به خوک و تماس با آن، زیان های روحی و جسمی فراوانی دارد. خوک بسیار بدقیافه است و از هر حیث پست و آلوده است. شگفتی این جاست که اروپاییان خود متوجه بدی و پستی این حیوان هستند و به هر کسی که می خواهند بی غیرتی و دون همتی را نسبت دهند، او را به خوک تشبیه می کنند. بدترین توهین برای آنان این است که به کسی بگویند تو مانند خوکی. با این حال، ایشان گوشت خوک را به سبب طعم ظاهری اش می خورند و این نیست، مگر از آن رو که جنبه الزام برای دوری کردن از خوک و خوردن گوشتش وجود ندارد و تنها اسلام است که مردم را ملزم کرده که از خوک و خوردن گوشتش، دوری ورزند.
یکی از پزشکان می گوید: در گوشت خوک دو گونه انگل خطرناک و موزی به نام «تریشین» و «تنیاسلیوم» وجود دارد که در حرارت های معمولی از میان نمی رود و همین که به معده وارد شود، کیسه ای را که در آن قرارگرفته می شکافد و بیرون می آید و عوارض خطرناکی را ایجاد می کند؛ اما به فرض این که گوشت خوک از این نظر ضدّ عفونی شود، باز ویژگی ذاتی خود را از دست نخواهد داد؛ زیرا امروز از نظر علمی این حقیقت ثابت شده که گوشت هر حیوانی، حاصل صفاتِ همان حیوان است و با خوردن گوشت آن حیوان، صفاتش به انسان انتقال می یابد؛ زیرا هر غذایی از راه ورود به غدّه ها و سپس تبدیل شدن به هورمون (تراوش غدّه ها) و ریخته شدن در خون، ناقل صفات خواهد بود.
چنان که روشن است خوک از کثیف ترین و آلوده ترین حیوانات می باشد و در بی بندو باری در مسائل جنسی و بی غیرتی، معروف و ضرب المثل است و این صفات، خواهی نخواهی بر اثر خوردن گوشت خوک دراشخاص پیدا خواهد شد. (15)
حضرت رضا علیه السلام ضمن آن چه در پاسخ مسائل محمد بن سنان مرقوم داشته، چنین فرموده است:
و خوک را حرام کرده؛ چون بدمنظر است. خداوند آن را وسیله پند و عبرت و بیم دادن مردم و دلیل بر مخلوقاتی که بر پایه آفرینش خوک، مسخ شده اند قرار داده است؛ چون غذایش [از] پلیدی های پلیدی هاست با علل فراوان دیگر... . (16)
زیان خوک و مصرف گوشت آن افزون تر از آن است که در این کوتاه سخن بگنجد؛ اما به مناسبت بحث، به ترتیب زیر در دو بخش از زیان های جسمی آن به اختصار گفت و گو می کنیم:
الف) تریشین: «تریشین»، حیوان کوچکی است که در میان گوشت خوک لانه می کنند. نرِ آن تا 1/5 میلی متر و ماده آن تا 3 میلی متر قطر دارد؛ در یک ماه می تواند از ده تا پانزده تخم بگذارد. هم چنین که بر اثر خوردن گوشت خوک، «تریشین» وارد بدن انسان شود، گلبول های قرمر خون در آغاز تکثیر می شوند، سپس کم کم از میان می روند و سرانجام گلبول قرمز خون خیلی کاهش می یابد و آدمی دچار بیماری کم خونی می شود به گونه ای که این وضعیت ممکن است او را بکشد.
هنگامی که تریشین ها وارد معده شوند، جدار آهکی خود را بر اثر دخالت های شیره معده از دست می دهند و با سرعت زیاد، تولید مثل نموده، از راه معده و خون داخل بدن می شوند که نخستین اثر آن سرگیجه و تب های ویژه است که ز جمله، تب های مربوط به دستگاه هاضمه می باشد، سپس اسهال دست می دهد. تب حاصل از این حالت در آغاز ضعیف است؛ اما کم کم به صورت مزمن درمی آید. دردهای دیگر هم چون دردهای روماتیسمی گوناگون، کشش اعصاب، خارش داخل بدن، تراکم پی ها، کوفتگی و خستگی سخت در همه کالبد، جمع شدن عضلات صورت و بالاخره دردهای ناشی از ضعف فوق العاده بدن، به وجود آمده، پس از چهار تا پنج روز مرگ فرا می رسد.
مرضی که از کرم «تریشین» یا «تریکین» ایجاد می شود به نام «تریشینوز» (Trichinose) شناخته می شود. این بیماری در کشورهایی که گوشت خوک مصرف می شود فراوان است و در کشورهای اسلامی که گوشت خوک حرام است هرگز دیده نمی شود.
ب) بیماری «لادرری»: این از خطرناک ترین بیماری هایی است که با خوردن گوشت خوک بر انسان عارض می شود. عامل مولّد «لادرری» (Ladrerie)، تنیا یا کرم کدو است. کرم کدویی که به بدن خوک وارد می شود به نام "Teniasolium"، مشهور است. بدن این حیوان از یک سر به وجود آمده که دو ردیف قلّاب و چهار بادکش دارد و به وسیله آن، خود را به جدار معده انسان می چسباند. پس از سر، زنجیر خیلی طولانی حلقه ای است که بدن او را تشکیل می دهد و گاهی مجموع این حلقه ها دارای چندین متر درازاست. حلقه نزدیک به سر خیلی کوچک است و هرچه از آن جا دور شود حلقه ها به تدریج درشت تر می گردد و به پیوسته حلقه های تازه ای میان سر و آخرین حلقه ها تشکیل می شود و طول عمر حیوان را بیشتر می کند؛ اما حلقه هایی از پایان بدن که پر از تخم است جدا شده با مدفوع خارج می گردد.
بسیار کم اتفاق می افتد که گوشت خوک، نوزاد «تنیا» نداشته باشد. نوزادها همین که با خوردن گوشت خوک، داخل معده انسان شوند، در روده ها رشد کرده، به «تنیا» تبدیل می گردند/
بیماری «لادرری» در کشورهایی مانند آلمان که زیاد گوشت خوک مصرف می کنند، فراوان است و در کشورهای اسلامی به هیچ روی وجود ندارد. بیماری «لادرری» افزون بر دردهایی که در بدن ایجاد می کند و گذشته از اختلالاتی که در دستگاه گوارش و دیگر جهازهای انسان به وجود می آورد، غالباً عواقب وخیمی دارد.
زیان های گوشت خوک به آن چه در این جا اشاره کردیم، خلاصه نمی شود. اصولاً گوشت خوک، دیرهضم است و معده را سخت دچار زحمت می کند و بیشتر بر اثر خوردن گوشت آن، یک نوع مسمومیّت پدید می آید که در اصطلاح علمی آن را «بوتولیسم» (Botulisme) می گویند.(17)
چنان که پیش از این اشاره کردیم، اگر با انصاف در احکام اسلامی بیندیشیم، می فهمیم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با عالم غیب و ماورای ماده ارتباط داشته است، وگرنه چگونه می توان پنداشت که بیش از چهارده قرن پیش، هنگامی که دنیا از این گونه مسائل علمی و طبّی، فرسنگ ها فاصله داشت، آن حضرت به پیروان خو دستور داده باشد که از خوک و مصرف گوشتش دوری جویند!
8. کافر:
در اصطلاح فقها هر کس منکر اصلی از اصول دین یا یکی از احکام ضروری و مسلّم باشد کافر است؛ برای نمونه اگر کسی باور داشته باشد که مشروبات الکلی در اسلام حرام نیست یا بگوید: استحباب نماز جماعت در اسلام تشریع نشده؛ چون هر یک از این دو حکم از روشن ترین احکام اسلامی است و جای هیچ شکی نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله آن را از سوی خداوند به مردم ابلاغ نموده، به یقین دستور خدا و نبوّت خاتم انبیا را انکار کرده و کافر شمرده می شود. (18)
مشهور میان فقها این است که همه کفار، چه اهل کتاب، چه غیر اهل کتاب، خواه مرتد، خواه منکرِ ضروری دین، نجس اند و هنگامی پاک می شوند که اسلام بیاورند. شماری از ایشان، افزون بر این که اظهار داشته اند فقیهی که مخالف نجاست غیراهل کتاب باشد شناخته نشده و در این باره بسیار نقل اجماع گردیده، درباره نجاست اهل کتاب نیز نقل اجماع کرده اند. با وجود این، ابن جنید، عمّانی، شیخ طوسی و گروهی از متاخّران به طهارت اهل کتاب قائل شده اند. (19)
اهل سنّت عموماً اهل کتاب را پاک می داند. حتی یکی از فقهای شیعه گفته است:
مسئله نجاست کفار در نزد فقهای شیعه به اندازه ای معروف است که نه تنها فقهای اهل سنت، بلکه عموم مردم حتی زنان و کودکان ایشان، آن را از شعارهای شیعه می دانند. (20)
درمیان اهل سنّت، تنها از ظاهر قول حسن بصری، نجاست کفار فهمیده می شود. از او چنین نقل شده: «با مشرکان مصافحه نکنید. هرکس با ایشان مصافحه نماید، دست خود را بشوید». (21)
کسانی که می گویند کفار نجس اند به کتاب و سنّت استدلال می کنند و هم چنین قائلان به طهارت کفّار، به ویژه طهارت اهل کتاب، به روایات و دلایلی تمسک جسته اند.
این مسئله از مسائل مهم اجتماعی عصر کنونی است؛ زیرا در این عصر، ارتباطاتی که میان ملل گوناگون وجود دارد و دانشجویان و هیئت های سیاسی و اقتصادی اسلامی که به کشورهای غیر اسلامی سفر می کنند یا آنان که از این کشورها به دیار اسلامی می آیند، بایسته می نماید که این مسئله مورد بحث دقیق فقهی قرار گیرد تا حقیقت آشکار گردد.
روشن است که بحث کامل دراین باره، درخور رساله جداگانه ای است که این نوشتار، گنجایش آن را ندارد. اینک برآنیم تا چکیده ادلّه دو طرف را یاد و نتیجه گیری کنیم.
مهم ترین دلایل کسانی که به نجاست مطلق کفار قائل شده اند، بدین قرار است:
آیه «جز این نیست که مشرکان پلیدند؛ بنابراین به مسجدالحرام نزدیک نشوند ...». (22) برای توضیح و تقریب استدلال به این آیه چنین گفته اند: مشرک، همه گروههای کفار را در برمی گیرد و در صورتی که حکم نجاست یادشده در آیه، اهل کتاب را شامل گردد، غیرآنان را به طریق اولی در برمی گیرد؛ زیرا هر کس اهل کتاب را نجس دانسته، کفار غیر اهل کتاب را نیز نجس می داند و میان آنها تفاوت نمی گذارد.
بر اهل کتاب از آن رو مشرک اطلاق می شود که زردشتیان به دو اصل جداگانه، یزدان و اهرمن در عالم وجود باور دارند و یهودیان گفته اند: عزیز پسر خداست؛ پیروان مسیح نیز او را پسر خدا می دانند:
و یهود گفتند عزیز، ونصارا گفتند مسیح پسر خداست. این سخنان را که اینان بر زبان می رانند سخن خود را با سخن کفار شبیه می کنند. (23)
پس از بیان گفتار یهود و نصارا، خداوند می فرماید:
... و مامور نشده اند، مگر این که خداوند یگانه را بپرستند. خداوند پاک [ومنزه] است از شرکت آوردن ایشان. (24)
روشن است که از تعبیر «خداوند پاک و منزه است از شرک آوردن ایشان»، مشرک بودن یهود و نصارا اثبات می شود. بر دلالت آیه نخست بر نجاست کفار، ایراد شده که «نجس»، مصدر است و حمل مصدر بر ذات صحیح نیست، مگر این که مضافی در تقدیر بگیریم و بگوییم: «اِنّما المُشرِکُونَ ذُو نَجَسٍ». که در این صورت چنین معنا می شود: «همانا مشرکان دارای قذرات [و پلیدی]اند». بر پایه این معنا، نجاست عرضی کفار اثبات می شود؛ پس در صورتی که نجاست ظاهری را پاک کنند و بشویند، می توانند به مسجدالحرام وارد شوند.
در پاسخ به این ایراد گفته اند که برای مبالغه، مصدر بر ذات حمل شده است؛ برای نمونه، هنگامی که می خواهند بگویند: زید بسیار عادل است، می گویند: «زیدٌ عدلٌ». ظاهر آیه مبارک نیز چنین است و نمی توان بی دلیل، کلمه ای را در تقدیر گرفت.
افزون بر آن چه گذشت، قائلان به طهارت کفار، استدلال به آن آیه را مخدوش دانسته و گفته اند: منظور از «نَجَسٌ»، نجاست مصطلح فقهی نیست، بلکه مراد، پلیدی معنوی است و اگر بخواهیم بر معنای متداول شرعی امروز حمل کنیم، دلیل و قرینه می خواهد و قرینه ای در کار نیست و چنان که از ظاهر آیه برمی آید «نَجَس» در این آیه، همانند و هم معنای «رِجس» است که در جای دیگر قرآن کریم آمده است:
... شراب و قمار و بت پرستی و تیرهای گروبندی [که رسمی بود در جاهلیت] همه اینها پلید و از عمل شیطان است... . (25)
ممکن است قائلان به نجاست کفار بگویند: از «نَجَس» در آیه، معنای اصطلاحی شرعی آن، اراده نشده؛ اما اولاً این تعبیر که «مشرکان نَجس اند»، قرینه ای است که معنای اصطلاحی آن اراده شده و ثانیاً از این که دستور داده شده به مسجدالحرام نزدیک نشوند فهمیده می شود که نزدیک شدن به مسجد الحرام، سبب سرایت نجاست به مسجد است و این نیست، مگر همان نجاست شرعی.
به این استدلال نیز خدشه شده و نسبت به بخش نخست آن، چنین اظهارنظر کرده اند: اگر بپذیریم که مقصود از «نجس»، نجاست و قذارت اصطلاحی است، روشن نیست قذارت و نجاستی باشد که به حدّ وجوب پرهیز رسیده باشد؛ چون امکان دارد استحبابِ دوری کردن مشرکان از مسجدالحرام اراده شده باشد و نسبت به بخش دوم می توان گفت: آیه دلالت دارد بر این که مشرک به سبب نجاستش، نباید به مسجدالحرام نزدیک شود؛ اما نجاست مصطلح فقهی را نمی فهماند؛ زیرا ممکن است این قذارت و نجاست همانند نجاست و قذارت حیض و جنابت باشد که این گونه افراد نمی توانند به مسجد بروند؛ بنابراین بعید نیست که آدمی بر اثر شرک، یک نوع قذارت باطنی پیدا کند که جایز نباشد به مسجدالحرام نزدیک شود و اگر مراد، نجاست و قذارت ظاهری باشد، چنان چه کفار،نجاست سرایت کننده ای نداشته باشند، باید ورودشان به مسجدالحرام روا باشد، در صورتی که این گونه نیست. اجماع مسلمانان و نصّ کتاب و سیره مستمرّ بر این است که نباید به مسجدالحرام داخل شوند. (26)
افزون بر اینها، اشکال دیگری که بر استدلال به این آیه وارد می شود، این است که دلیل، اخصّ از مدّعاست؛ بدین معنا که اگر بپذیریم آیه بر نجاست مشرکان دلالت دارد، بر مرتّدان و کسانی که منکر یکی از ضروریات دین هستند، «مشرک» اطلاق نمی شود و نباید به نجاست آنان حکم شود. در صورتی که قائلان به نجاست کفار، بی شک اینان را نیز نجس می دانند و هم چنین آیه یاد شده، اهل کتاب را در برنمی گیرد؛ زیرا آیه درباره مشرکان مکه نازل شده و این از صدر و ذیل آیه فهمیده می شود و از سوی دیگر، اطلاق مشرک بر اهل کتاب، درست نیست، مگر این که قرینه ای وجود داشته باشد و اگر بی قرینه بخواهیم، با تاویل و توجیه، بر اهل کتاب، مشرک اطلاق کنیم، مسلمانِ ریاکار را نیز می توانیم مشرک بدانیم و چنان که می دانیم درباره اثبات حکم شرعی، پرداختن به تاویل و خلاف ظاهر، درست نیست. اگر نگوییم آیه، درباره مشرکان مکه است و به اهل کتاب نظر ندارد و به آنان مشرک گفته نمی شود، دست کم احتمال آن را می دهیم و همین که پای بند احتمال به میان آمد، استدلال از اعتبار می افتد و نمی توان با آن، حکم شرعی را اثبات کرد.
از ین شرح، روشن شد که آیه یادشده، مطلبی را درباره نجاست کفار اثبات نمی کند. اکنون برای نمونه چند روایت را از میان روایاتی که مدّعیان نجاست کفار به آنها استدلال کرده اند، می آوریم و مورد بحث قرار می دهیم:
1. «سعید اعرج از امام صادق علیه السلام درباره پس مانده غذا یا آشامیدنی یهودی و مسیحی پرسید که آیا آن را می شود خورد یا آشامید؟ فرمود: نه». (27)
2. محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام چنین روایت کرده: «درباره مردی که با مجوسی مصافحه نموده از آن حضرت پرسیدم؛ فرمود: دستش را می شوید و لازم نیست وضو بگیرد». (28)
3. علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر علیه السلام درباره مسیحی ای که با مسلمان در حمام شست و شو کند پرسید. فرمود: وقتی می داند او مسیحی است از آب حمام شست و شو نکند، مگر این که تنها باشد. حوض را بشوید، سپس شست و شو کند». و [نیز] پرسیده است که یهودی و مسیحی دستش را در آب فرو می برد. آیا برای نماز می توان از آن وضو گرفت؟ فرمود: «نه، مگر در هنگام ناچاری». (29)
4. در خبر صحیح است که محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام درباره ظرف کفاری که در پناه اسلام اند و [از ظرف] زردشتیان پرسید؟ آن حضرت فرمود: «از غذایی که می پزند و از ظرف هایی که در انها شراب می نوشند، نخورید». (30)
این روایات را برای نمونه آوردیم. روایات دیگری نیز با این مضمون در این باره فراوان است و نیازی نیست که همه آنها را نقل کنیم؛ زیرا اگر بنا باشد به دلیل روایی قائلان به نجاست کفار، استدلال نماییم، همین اندازه کفایت می کند و در روایات دیگر، جز آن چه در روایات یادشده آمده، مطلب دیگری یافت نمی شود.
پس از این روایات، مناسب است ادلّه قائلان به طهارت کفار را بیاوریم، سپس مضمون این دو دسته دلیل را که دو طرف عرضه کرده اند، بررسی کنیم.
پینوشتها:
1. ر.ک: مصباح الفقیه، ج1، ص 544: عروه الوثقی، ص 21.
2. همان؛ «... رِجسٌ نَجِسص لا تَتَوَضَّا بفَضلِه واصبُب ذلکَ الماءَ و اغسِلهُ بالتراب اَوَّلَ مرَّهٍ ثُمَّ بِالماءِ». روایات دراین زمینه فراوان است. به همین ماخذ رجوع شود.
3. شیخ انصاری، متاجر، ص 6-7.
4. بحارالانوار، ج64، ص 267 و ج5، ص 62؛ در فروع کافی، ج6، ص 528 نیز روایانی به این مضمون است؛ «بَعَثَنی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و اله اِلَی المَدینَهِ فَقالَ: لا تَدَع صُورهٌ الّا مَحوتَها و لا قَبراً الّا سَوَّیتَهُ و لا کَلباً الّا قَتَلتَهُ». منظور از «کلب» در این روایت، سگ ولگرد است؛ زیرا در روایات دیگر تصریح شده که سگ هایی که منفعت عقلانی دارند مالکیّت دارند.
5. یوسف القرضاوی، الحلال و الحرام فی الاسلام، ص 127.
6. عفیف عبدالفتاح طباره، روح الدین الاسلامی، ص 416: «عن النبی صلی الله علیه و اله: اذا اوَلَغَ الکلبُ فی اِناءِ احدِکم فَلیُرِقهُ ثم لیَغسِلهُ سَبعَ مرّات احداهنَّ بالتُّراب».
7. یوسف القرضاوی، الحلال و الحرام فی الاسلام، ص 127؛ مرتضی یزدی، دانستنیهای پزشکی برای همه، ج3، ص 137.
8. آن چه درباره بیماری های سگ بیان شد از مجموعه انتشارات انجمن تبلیغات اسلامی، ص 405 به بعد اقتباس شده است.
9. مجله درسهایی از مکتب اسلام، سال چهاردهم، ش7، ص 81؛ به نقل از مجله فرانسوی علوم آینده.
10. احمد بن حسین بیهقی، سنن، ج1، ص 240: «عن ابن سیرین عن النبی علهی السلام، طهور اِناءِ اَحَدِکُم اذا وَلَغَ فیه الکلبُ سَبعُ مرّاتٍ اولاهُنَّ بالترابِ».
11. ر.ک: مصباح الفقیه، ج1، ص 544.
12. بقره(2) آیه 72: «اِنّما حَرَّمَ علیکُم المَیتهَ و الدَّمَ و لَحمَ الخِنزیرِ...».
13. وسائل الشیعه، ج1، ص 162: «فی حدیث ... و سَالتُه عَن خِنزیرٍ شَرِبَ مِن اِناءِ کَیفَ یصنَعُ بِه؟ قالَ: یُغسَلُ سَبعَ مَرّاتٍ».
14. همان، ج2، ص 1017: «لا تُصلِّ فیه فَانَّهُ رِجسٌ».
15. ر.ک: مجله درسهایی از مکتب اسلام، سال چهاردهم، ش2، ص 14؛ عفیف عبدالفتاح طباره، روح الدین الاسلامی، ص 108-109.
16. بحارالانوار، ج6، ص 100 و ج65، ص 165؛ «و حُرَّمَ الخِنزیرُ لِانَّهُ مُشوَّهٌ جَعَلهُ اللهُ عِظهً لِلخَلقِ وَ عِبرهً وَ تَخویفاً وَ دلیلاً علی ما مَسِخَ علی خِلقَتِهِ لِانَّ عذاءَه اَقذر الاقذار مع علل کثیره...».
17. ر.ک: مجموعه انتشارات انجمن تبلیغات اسلامی، ص 402 به بعد.
18. ر.ک: مصباح الفقیه، ج1، ص 564.
19. ر.ک: همان ص 557.
20. همان، ص 558؛ سیدمحمدجواد حسینی عاملی، مفتاح الکرامه، ج1، ص 142.
21. مجمع البیان، سوره توبه، ذیل آیه 28: «لا تُصافِحُوا المُشرکینَ وَ مَن صافَحَ فَلیَتَوضَّا...».
22. توبه (9) آیه 28: «اِنَّما المُشرِکُونَ نَجَسٌ فلا یَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ...».
23. همان، آیه 30: «و قالتِ الیَهُودُ عُزَیرٌ ابنُ اللهِ و قالَتِ النَّصاری المسیحُ بنُ اللهِ ذلکَ قَولُهُم بافواهِهِم یُضاهِؤونَ قَولَ الَّذینَ کَفَروا...».
24. همان، آیه 31: «و ما اُمِروا اِلّا لِیَعبُدُوا الها واحداً لا الهَ الّا هُوَ سُبحانَهُ عَمّا یُشرِکُونَ».
25. مائده (5) آیه 90: «اِنَّما الخَمرُ و المَیسِرُ وَ الانصابُ و الاَزلامُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطانِ...».
26. ر.ک: مصباح الفقیه، ج1، ص 558.
27. همان: «موثقه سعیدالاعرج، انَّهُ سَاَلَ اباعَبدِاللهِ عَن سُور الیَهُودیَّ وَ النَّصرانیَّ او یُشرَبُ؟» قال: لا».
28. همان: «صحیحه محمد بن مسلم، عن احدهما قال: سالتُه عَن رَجُلٍ صافَحَ مَجُسیّاً، قالَ: یَدَیه و لا یتوضَّاُ».
29. همان: «صحیحه علی بن جعفر عن اخیه موسی. قال: سالتُه عَن النصرانیُّ یَغسِلُ مَعَ المُسلِم فی الحمّامِ فقال: اذا عَلِمَ اَنَّهُ نَصرانِیَّ اغتَسَلَ بغیر ماءِ الحمّامِ الّا ان یَغتَسِلَ وَحدَهُ علی الحَوض فَیغسِلُهُ ثُمَّ یَغتَسِلُ. وَ سالتُه عن الیَهودیّ و النصرانیّ یُدخِلُ یَدَهُ فی الماءِ اَیُتَوَضَّاُ مِنُ للصَّلاه؟ قالَ: لا، الّا اَن یَضطَرَّ اِلَیهِ».
30. همان؛ «صحیحه محمدّ بن مسلم قال: سالت اباجعفر علیه السلام عن آنِیهِ اَهلِ الذَّمَهِ و المَجُوسِ؟ فَقال: لا تاکُلُوا مِن طَعامِهِمِ الَّذی یَطبَخُونَ وَ لا فی انیتِهِم الَّتی یَشرَبُونَ فیها الخَمرَ».
منبع: صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.