مختصری درباره ی روان و بیماری های آن
روان چیست؟
تصور بیش تر مردم این است که بیماری فقط به جسم ما مربوط است. آنها فکر می کنند وجود ما را فقط جسم تشکیل می دهد و چیز دیگری وجود ندارد، در صورتی که جسم ما توسط وجود دیگری به اسم روان کنترل و هدایت می شود. در واقع روان بر جسم ما فرماندهی دارد. گاهی جسم ما از سلامت کامل برخوردار است، ولی نمی تواند وظایف خود را انجام دهد، مثلاً فرد احساس خستگی می کند بدون این که مشکل عضلانی داشته باشد یا در قسمت های مختلف بدن دچار درد است، بدون این که صدمه ای به جسم وی وارد شده باشد، در این صورت می توان نتیجه گرفت که این مشکلات از روان این فرد منشأ می گیرد. یعنی آن وجودی که دیده نمی شود، ولی جسم ما را هدایت می کند.
چگونه به وجود روان پی می بریم؟
نمی توانیم روان را ببینیم و نمی توانیم آن را لمس کنیم، ولی عملکرد آن را می بینیم. آرامش، خواب، احساس، لذت، دوستی، عشق، مهربانی، کینه و دشمنی، این ها چیستند؟ آیا فقط کلماتی هستند که ما آن ها را در محاوره به کار می بریم؟
نه، این ها پدیده هایی هستند که روان ما آن ها را ایجاد و زندگی ما با اتکا به آن ها معنا پیدا می کند.
ما به وسیله ی روان با خود و محیط خود ارتباط برقرار می کنیم و خود، محیط و دیگران را می شناسیم، یعنی در واقع آگاهی ما هم قسمتی از عملکرد روان ماست.
بیماری روانی چیست؟
روان ما هم مثل جسم ما چون وجود دارد، فعال است، عملکرد دارد و انرژی صرف می کند و از محیط متأثر می شود و می تواند فرسوده شود، صدمه ببیند و بیمار شود. وقتی که فرد حساس می شود و زود از دیگران می رنجد، وقتی که با علت های کوچک عصبانی می شود، وقتی که دلشوره پیدا می کند و بدون دلیل نگران می شود، وقتی ناامید است و از زندگی لذت نمی برد، در واقع روانش دچار بیماری شده است.
چرا مردم از آن می ترسند؟
بسیاری از مردم از بیماری های روانی وحشت دارند، آن ها می گویند که ما دعا می کنیم هر گونه بیماری لاعلاج بگیریم ولی به بیماری روانی دچار نشویم. این ترس سابقه ی تاریخی در طول زندگی بشر دارد، فقط هم مربوط به بیماری های روانی نیست. انسان از زمانی که پا به روی کره ی خاکی گذاشته با بیماری ها مواجه بوده، ولی با فکر و اندیشه ی خود تدریجاً برای این بیماری ها درمان پیدا کرده است.
زمانی مردم از بیماری هایی چون طاعون، وبا، سل و حتی دیفتری و کزاز وحشت داشتند. آیا در حال حاضر هم این وحشت وجود دارد؟ نه، این مسئله فقط می تواند ترس کوچک یا نگرانی ایجاد کند؛ چون همه ی این بیماری ها قابل درمان هستند. بیماری های روانی به دلیل اثر نامطلوبی که روی رفتار انسان می گذارند و برای دیگران قابل توجیه نیستند و به دلیل این که در گذشته های دور قابل درمان نبوده اند، وحشتناک به نظر می رسند، ولی در حال حاضر هر دو مسئله رفع شده است. هم علل رفتاری این بیماری ها قابل توجیه است و هم می توان آن ها را با درمان برطرف کرد.
چرا مردم بیماری روانی خود را انکار می کنند؟
متأسفانه بیماری روانی به صورت یک «اَنگ» یا یک نشانه ی ننگ در جوامع درآمده و به تصور غلط، خود بیمار را عامل بیماری می دانند، مثلاً فکر می کنند فکر و خیال زیاد یا غصه خوردن باعث بیماری افسردگی می شود. در صورتی که بیمار مقصر نیست، بلکه بیماری افسردگی وی باعث ایجاد فکر و خیال می شود. بنابراین همان گونه که بیماری قلبی یا بیماری تیروئید باعث شرم و خجالت نیست، بیماری روانی هم نمی تواند شرم آور باشد.
بیماران معمولاً به علت احساس شرم و ترس از مورد سرزنش دیگران قرار گرفتن، بیماری خود را انکار می کنند و آن را به عوامل
دیگر ارتباط می دهند. مثلاً می گویند علت عصبانیت من همسرم یا سر و صدای بچه هاست وگرنه من عصبانی نیستم. اما بیماران باید بدانندکه انکار بیماری هیچ مشکلی را حل نمی کند، بلکه باعث شدت آن می شود.
چه کسانی بیش تر در معرض بیماری های روانی هستند؟
قسمتی از بیماری های روانی از طریق ژن به ما انتقال پیدا می کند، یعنی ژن ها ما را برای بروز بیماری مستعد می کند. مثلاً افسردگی یکی از بیماری هایی است که ریشه ی ژنتیک دارد. استرس های زندگی نیز مثل شکست ها، محرومیت ها، از دست دادن افراد نزدیک، سوانح طبیعی، جنگ و فقر، فرد را برای بیماری روانی مستعد می کند. کودکی و تربیت و یادگیری هم نقش مهمی در بروز بیماری های روانی دارد.
آیا بیماری روانی یک نوع است؟
هر قسمت از عملکرد روانی ما که در اثر بیماری جسمی تحت تأثیر قرار گیرد یک نوع بیماری روانی ایجاد می کند. بیماری های روانی طیف گسترده ای را تشکیل می دهند. اضطراب، افسردگی، اختلال خواب، اختلال جنسی، اعتیاد، اسکیزوفرنیا و آلزایمر، بیماری روانی هستند اختلال دو قطبی هم که علایم شدیدتری دارد، جزء بیماری های روانی به شمار می رود. به طور کلی بیماری های روانی دو گروه عمده هستند، یک گروه بیماری های نوروتیک، که در آن بیماران نسبت به بیماری خود آگاهی دارند، و دیگر بیماران سایکوتیک که از این آگاهی محرومند.
چرا زنان بیش تر از مردان دچار بیماری روانی می شوند؟
طبق آمارهای جهانی، بیماری هایی هم چون افسردگی، وسواس و اضطراب در زنان بیش تر از مردان است. زن بودن و واکنش افراطی نسبت به محیط (مثل واکنش ترس)، استفاده ی زیاد از حواس و ارتباط زیاد با محیط، ترشحات هورمونی ناشی از سیکل های ماهانه، حاملگی و زایمان و شیردهی، مراقبت و ترس و نگرانی از تربیت فرزندان و مواجهه ی بیش تر با استرس های محیطی به دلیل زن بودن، از عواملی هستند که باعث می شوند زن ها بیش تر از مردان به بیماری های روانی مبتلا شوند.
آیا بیمار روانی در بروز بیماری اش مقصر است؟
این ادعا مثل این است که بگوییم بیمار دیابتی در بروز بیماری اش مقصر است! عوامل مختلفی باعث بروز بیماری ها در انسان می شوند که مهم ترین آن ها مستعد شدن وجود ما برای بروز بیماری است. ما در همه حال با عوامل بیماری زا در محیط زندگی مان مواجه هستیم، ولی چرا همیشه بیمار نمی شویم؟ به دلیل آن که سیستم دفاعی بدن ما فعال است و عوامل بیماری زا نمی توانند باعث بروز بیماری در ما شوند. در بروز بیماری های روانی هم همین سازوکار شکل می گیرد. وقتی که مقاومت روانی ما کاهش می یابد عوامل بیماری زا (استرس های
محیطی) می توانند در ما بیماری ایجاد کنند. پس بیمار روانی هم مثل دیگر بیماران در بروز بیماری خود مقصر نیست.
همان گونه که رعایت بهداشت برای جلوگیری از بیماری ها نیاز به آموزش دارد، بهداشت روان نیز باید به مردم آموخته شود.
چرا بیماران روانی مشکلات رفتاری دارند؟
وقتی که روان ما سالم است، رفتارهای ما را کنترل می کند. ما با تکیه بر فکر، قوه ی عقل و قضاوت خود می توانیم رفتارهای خود را با محیط مان تنظیم کنیم، مثلاً قوه ی قضاوت ما از انداختن آب دهان در محیط عمومی جلوگیری می کند یا جلوِ رفتار خشن ما را در مواجهه با دیگران می گیرد؛ ولی وقتی کسی دچار اختلال در عملکرد روان می شود به طور نسنجیده و نپخته رفتار می کند، حتی گاهی بعضی از بیماران رفتارهای دوران کودکی را به نمایش می گذارند.
منبع مقاله :
عبداللهی ثانی، حسین، (1389)؛ زنان و بیماری های خاص روان پزشکی، (بیماری های روان پزشکی مرتبط با زنان)، تهران، نشر قطره، چاپ اول