به گزارش خبرگزاری مهر، حسن هدایت فیلمساز پیشکسوت درباره دلایل اقبال کم سینماگران از آثار اقتباسی در فیلمهایشان توضیح داد و گفت: خواست امثال من خیلی در این زمینه مهم نیست تا ضرورت کار این گونه ایجاب شود تا فیلمسازان از اقتباسهای ادبی استفاده بیشتری کنند. طبیعتا هر فیلمسازی که بخواهد اثری را اقتباس کند، باید کتابی در نظر بگیرد که قابلیت تبدیل شدن به تصویر را داشته باشد، منتها در این زمینه دو مشکل اساسی مطرح است. اول اینکه به هرحال بضاعت ادبیات نوشتاری ما برای سینما حداقل آنقدر وسیع نیست و دوم اینکه خود فیلمسازان نیز بر مبنای تقاضای بازار سوژهای را بهوجود میآورند. در مجموع به دلیل اینکه آثار اقتباسی هم خاص هستند باید در درجه اول قابلیت تبدیل شدن به تصویر را داشته باشند.
او در همین زمینه ادامه داد: به عنوان مثال در کشور امریکا که بزرگترین تولیدکننده صنعت فیلم در دنیاست، از نظر ادبی هم طبق آماری که من دارم هرسال چیزی حدود 30 هزار اثر داستانی منتشر میکند ولی اقتباسهایی که برای سینمای این کشور صورت میگیرد، به نسبت انتشار داستانهای سالیانهشان خیلی کم است. این بدین معنی است که دنیای ادبیات همیشه هم مأمن خوبی برای سینما نیست، مگر اینکه رمانهای خیلی خوبی برای تبدیل به فیلم داشته باشیم که قابلیتهای تصویری قوی داشته باشند. به عنوان مثال چندین بار به کتاب «بوف کور» صادق هدایت هجوم بردند و فیلم ساختند اما به نظرم خیلی ضعیف درآمد و نه توانستند مخاطب را جذب کنند و نه اینکه حق کتاب درست ادا شد؛ به دلیل اینکه کتاب قابلیت تصویر شدن را ندارد و همان شکل نوشتاریاش برای مخاطب جذاب است. در نتیجه تهیهکنندگان و کارگردانان سینما هم این ریسک را نمیکنند.
هدایت سپس به پرهزینه بودن تبدیل کتاب به تصویر اشاره کرد و توضیح داد: علاوه بر نکاتی که در زمینه محدودیتهای استفاده از آثار اقتباسی در سینما به آن اشاره شد، برخی کتابها نیز برای تبدیل به فیلم خوب هزینههای سنگینی برمیدارند، و علاوه بر حق تالیف تبدیل داستان به فیلم پرهزینه است. به عنوان مثال تبدیل شدن یک رمان درخشان که درباره دوران جنگ است و بازسازی دوران جنگ هزینههای هنگفتی دارد، مضاف بر اینکه هیچ تضمینی هم وجود ندارد که حتما فیلم دیده شود و فروش خوبی داشته باشد. در مجموع همه این محدودیتها اقتباس ادبی را علی رغم اینکه به شدت کار پسندیدهای است در کشور ما محدود میکند.
این فیلمساز در ادامه درباره اینکه نویسندگان ادبی بعضا برای فروش آثارشان رقمهای بالایی پیشنهاد می دهند، اظهار کرد: معمولا نویسندگانی که آثار مشهوری دارند برای فروش اثرشان پول زیاد میخواهند اما در غیر این صورت این اتفاق درست نیست چون سینما بضاعت زیادی ندارد که بخواهد همه آثار اقتباسی را با رقمهای بالا خریداری کند و هم حق تالیف بپردازد و هم اینکه به فیلمنامهنویس دستمزد بدهد. ولی اگر کتابی واقعا درخشان باشد این حق طبیعی نویسنده است که دستمزد خوب برای زحماتش بخواهد و این قانون در همه جای دنیا رسم است.
او همچینین در پاسخ به اینکه آیا پیشنهاد یا توصیهای مفید به فیلمسازان برای توجه به تولید آثار اقتباسی دارید، خاطرنشان کرد: طبیعتا هر فیلمسازی وقتی میخواهد فیلمی بسازد روی سوژهای تمرکز میکند. متاسفانه ما یک مشکلی در سینمای کشورمان داریم و آن این است که هیچوقت روال ثابتی را از نظر بیان موضوعات نداریم و این اتفاق خوبی نیست. وقتی یک اثر بر اساس داستان ادبی ساخته میشود مسلما خیلی وسیعتر و متفاوتتر است و با دیگر قصهها فرق دارد. اکثر فیلم نامههای ما در سینما ارزش ادبی ندارند و خیلی ضعیفاند اما به دلیل اینکه انگشت روی یک سری سوژههای داغ میگذارند، از اقبال عام برخوردار میشوند؛ در حالی که اغلب حتی از نظر دیالوگنویسی کارهای به شدت ضعیفی هستند. به هرحال سینما هم برای خود معیارهایی دارد و یکی از آن ها هم جذب مخاطب است، بنابراین خیلی در بند ارائه کار ادبی نیست. به همین خاطر پیشنهاد خاصی در زمینه اقتباس ندارم؛ مضاف بر اینکه متاسفانه در بین فیلم سازان ما، کتاب خوانی پدیده بسیار نادری است و کم پیش میآید فیلم سازان مطالعه داشته باشند. سطح دانش اغلب فیلم سازان در حد همین مطالب کانالهای تلگرام و اینترنت و به نوعی فستفودی است. با این شرایط انتظار نمیرود به یک سوژه ناب اقتباسی برسند. به نظرم سطح کم مطالعه در کشورمان به یک بیماری همهگیر تبدیل شده و آن این است که کتاب جن است و ما بسمالله.
هدایت در پایان گفتوگوی خود در جمعبندی این بحث گفت: یکی از دلایل دوری فیلمسازان از مسئله اقتباس ادبی همین مطالعه کم است. اقتباس ادبی در عین حالی که منبع بسیار غنی برای سینمای ما میتواند باشد، اما به دو دلیل فقر سوژه و سطح مطالعه کم، فقط به دنبال سوژههایی هستند که در گیشه فروش خوبی داشته باشد و یا جشنوارههای مختلف مطرح باشد، در نتیجه داغ بودن سوژه نسبت به ارزشمند بودن آن ارجحیت پیدا کرده است. به نظرم این مشکلات حل نمیشود تا زمانی که رویکرد ما نسبت به فرهنگ تغییر کند و تا وقتی به فرهنگ نگاه کاسبکارانه داشته باشیم متاسفانه روال همین طور است. متاسفانه تربیت فرهنگی ما رو به زوال است و این فاجعه است. در هر صورت امیدوارم این مشکلات حل شود.