ماهان شبکه ایرانیان

«فروغ فرخ زاد» در زمستان جاودانه ماند

شعر زنان از عاطفه و احساس است. جویباری که در گاه به گاه زندگی آنان جاری می‌‌شود و گاهی هم به فراموشی سپرده می‌‌شود. شرحی از زندگی فروغ فرخ زاد را می‌خوانید.

«فروغ فرخ زاد» در زمستان جاودانه ماند

صبا شادور

 

او شادترین و غمگین‌ترین شاعر زن بود

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد...

شعر زنان دنیای متفاوتی از مردان دارد. شعر زنان امروزمان از شاعران گذشته می‌‌آید. شاعران زنی که اندیشه و احساس شان را در گوشه گوشه کاغذهای کاهی با خودکاری می‌‌نوشتند و به یادگار می‌‌گذاشتند.

حتی شاید تصور این را هم نمی کردند که روزی شعرهایشان در کتابی به چاپ برسد و باقی بماند.

البته که نه تمام زنان و نه تمام اندیشه  و احساسات آنان، بلکه همان زنانی که تعدادشان به انگشتان دست نمی‌رسید و در تلاطم زندگی های مردسالانه به نوشتن می‌‌پرداختند.

جایی که ذهنیت‌ها از شکل مادی خارج می‌‌شد و فضای فکر و اندیشه جای زندگی عامیانه را می‌‌گرفت. در مسیری ژرف و ظریف در هستی، شعر زنان سرزمین‌مان از دوردست تا امروز، زیباترین شگفتی‌ها در برابرمان می‌درخشند.

هر چند تا «عصر نیمایی» شعر زنان جویباری گاه جاری و زمانی خشک بود، اما از آن به بعد سیمای زنان شاعر گسترده‌تر و پربارتر پیش رو آمده است.

زنان روشندل، اقلیت‌ها، شاعرانی که از نعمت گویایی و شنوایی بی‌نصیب بوده‌اند. حتی زنان شاعری که از سواد به طور مطلق بهره‌ای نداشته‌اند؛ حضوری با زیباترین شکل ممکن.

در تاریخ ایران، زنان فرهنگ ساز اکثراً شاعرند. در واقع محملی که زنان توانسته اند به نحوی مقبول تر خود را نشان بدهند شعر و شاعری بوده است.

البته مسلما در این عرصه نیز با محدودیت های فراوان روبه رو بوده اند؛ چنانکه تعدادشان به هیچ وجه قابل قیاس با تعداد مردان نیست.

فروغ در روز هشتم دی ماه در خیابان معزالسلطنه کوچه خادم آزاد در محله امیریه تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی‌تبار به دنیا آمد. فروغ  فرخ زاد فرزند چهارم توران وزیری تبار و سرهنگ محمد فرخزاد است.

از دیگر اعضای خانواده او می‌توان برادرش، فریدون فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد. یکی از دوستانش می‌گفت: فروغ تجسم آزادی بود، در محبس، اگر بتوانید حداکثر آزادی و حداکثر حبس را مجسم کنید، فروغ همین بود و تلاطم‌هایش نیز از این بود. او شادترین و غمگین‌ترین...

سرودن اولین شعر

فروغ 12 سال پیش از مرگش، اولین شعر خود را به مجله روشنفکر سپرد و همان هفته بود که صدها هزار نفر با خواندن شعر بی‌پروای او با نام شاعری تازه آشنا شدند که چندی بعد به اوج شهرت رسید و آثارش هواخواهان بسیار یافت؛ و در همان روزها بود که یکی از شاعران معروف، او را در بی‌‌پروایی و دریدن پرده ریاکران با حافظ تشبیه کرد و نوشت: «که اگر در قدرت کلام هم به پای لسان‌الغیب برسد حافظ دیگری خواهیم داشت.»

فروغ با مجموعه‌های اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد.

ازدواج با پرویز شاپور

فروغ در سال‌های 1330 در 16 سالگی با پرویز شاپور نویسنده ایرانی که ظاهراً پسرخاله وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال 1343 به جدایی انجامید.

حاصل این ازدواج، پسری به نام کامیار شاپور بود. پرویز شاپور و فروغ فرخزاد، در نامه‌ها و نوشته‌های خویش از کامیار، با نام ”کامی” یاد می‌کردند.

فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامه‌نگاریهای عاشقانه‌ای داشت. این نامه‌ها به همراه نامه‌های فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامه‌های وی به شاپور پس از جدایی از وی بعدها توسط کامیار شاپور و عمران صلاحی منتشر گردید.

سفر به ایتالیا

پس از جدایی از شاپور، فروغ فرخ‌زاد، برای گریز از هیاهوی روزمرگی، زندگی بسته و یکنواخت روابط شخصی و محفلی، به سفر رفت.

او در این سیر و سفر، کوشید تا با فرهنگ غنی اروپا آشنا شود. با آنکه زندگی روزانه‌اش به سختی می‌گذشت، به تأتر و اپرا و موزه می‌رفت.

وی د ر این دوره زبان ایتالیایی و همچنین فرانسه و آلمانی را آموخت. سفرهای فروغ به اروپا، آشنایی‌اش با فرهنگ هنری و ادبی اروپایی، ذهن او را باز کرد و زمینه‌ای برای دگرگونی فکری را در او فراهم کرد.

آشنایی با ابراهیم گلستان و کارهای سینمایی فروغ

آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تغییر فضای اجتماعی و درنتیجه تحول فکری و ادبی در فروغ شد.

در سال 1337 سینما توجه فروغ را جلب می‌کند. و در این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا می‌شود و این آشنایی مسیر زندگی فروغ را تغییر می‌دهد.

و چهار سال بعد یعنی در سال 1341 فیلم خانه سیاه است را در آسایشگاه جذامیان تبریز می‌سازند. و در سال 1342 در نمایشنامه شش شخصیت در جستجوی نویسنده بازی چشمگیری از خود نشان می‌دهد.

در زمستان همان سال خبر می‌رسد که فیلم «خانه سیاه است» برنده جایزه نخست جشنواره اوبر‌هاوزن شده و باز در همان سال مجموعه تولدی دیگر را با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر کرد.

افتخاری بزرگ بود برای یک زن ایرانی. لیکن فروغ در جستجوی افتخارات رسمی ‌نبود.

در سال 1343 به آلمان، ایتالیا و فرانسه سفر می‌کند. سال بعد در دومین جشنواره سینمای مولف در پزارو شرکت می‌کند که تهیه کنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد می‌دهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش می‌شوند.

پس از این دوره، وی مجموعه تولدی دیگر را منتشر کرد. اشعار وی در این کتاب تحسین گسترده‌ای را برانگیخت.

این خود شاعر بود که به راستی دیگرباره تولد می‌یافت. در هیات یک شاعر جهانی که شعرش از مرزهای بومی ‌سرزمین خویش و زبان مادری خویش گذشته است. (تولدی دیگر) حادثه ای فراموش نشدنی بود در تاریخ شعر معاصر ما و در تاریخ ادبیات ما.

خود فروغ نیز این کتاب را بیشتر از کتابهای دیگرش دوست می‌داشت. خودش درباره‌ی این کتاب می‌گوید:

"من همیشه به آخرین شعرم بیشتر از هر شعر دیگرم اعتقاد پیدا می‌کنم. دوره‌ی این اعتقاد هم خیلی کوتاهست، بعد زده می‌شوم و همه چیز به نظرم ساده لوحانه می‌آید. من از کتاب (تولدی دیگر) ماهها است که جدا شده‌ام.

در تابستان سال 1343 برگزیده‌ی اشعار او چاپ شد.

در سال 1344 سازمان یونسکو یه فیلم نیم ساعته از زندگی فروغ تهیه کرد. به پاس شعر و هنر او که اینک در یک سطح جهانی قرار گرفته بود.

در همان سال برناردو برتولوچی یکی از کارگردان‌های موج نو ایتالیا نیز به تهران آمد و یک فیلم یک ربع ساعت از زندگی فروغ ساخت.

در سال 1345 فروغ یکبار دیگر به ایتالیا سفر کرد و در دومین فستیوال فیلم (مولف) در شهر پذارو شرکت نمود. همین سال از کشور سوئد به او پیشنهاد کردند که به سوئد برود و در آنجا فیلم بسازد و فروغ این پیشنهاد را پذیرفت.

باز در همین سال از چهار کشور آلمان و سوئد و انگلستان و فرانسه به فروغ پیشنهاد شد که اجازه دهد اشعارش را ترجمه و چاپ کنند …. فروغ دیگر فقط مال ما نبود. جهانی او را می‌طلبید و احترام می‌گذاشت.

زندگی‌اش چنین بود …. پربار، پر ثمر و سرشار از تلاش و کوشش و کار و فراموش نکنیم که وقتی مرگ به سراغش آمد هنوز سی و دوسال بیشتر نداشت و به اینجا رسیده بود که گفتیم و یادگارهایی اینهمه پرارج برای ما گذاشته بود. ...

آخرین شعری که از او به چاپ رسید، به نام (چرا توقف کنم)؟

پاسخی بود عمیق و انسانی بیک هرزه درایی که او را آزرده بود. هر چند حتی هرزه درایان را به هیچ نگرفت، چون می‌دانست که در عرصه‌ی انسانیت کسی شدن جگر می‌خواهد.

از مادیات زندگی جز آنچه نیازهای ابتدایی یک انسان را برطرف می‌سازد، چیزی نمی‌خواست. فروتن بود و پاک نهاد.

زندگی اش در شعر خلاصه می‌شد. هر کس شعری می‌گفت، گویی به او مربوط می‌شد. کنکاش می‌کرد و همه‌ی شعرهایی را که در مجلات یا به صورت کتاب چاپ می‌شد، می‌خواند.

به شاعران جوان توجه بیشتری داشت و هر بار که می‌دید یکی از شعرای نامدار زمانه ما، شعری ضعیف ساخته است، غمگین می‌شد. مثل اینکه خودش دچار خطایی شده است.

***

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ...

و این منم

زنی تنها

در آستانه ی فصلی سرد

در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین

و یأس ساده و غمناک آسمان

و ناتوانی این دستهای سیمانی زمان گذشت

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

چهار بار نواخت

امروز روز اول دیماه است

من راز فصل ها را میدانم

و حرف لحظه ها را میفهمم

***

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان

چراغ بیاور

و یک دریچه که از آن

به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم ....

***

هر چه دادم به او حلالش باد

غیر از آن دل که مفت بخشیدم

دل من کودکی سبکسر بود

خود ندانم چگونه رامش کرد

او که میگفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش کرد

***

ای شب از رویای تو رنگین شده

سینه از عطر توام سنگین شده

ای بروی چشم من گسترده خویش

شادیم بخشیده از اندوه بیش

همچو بارانی که شوید جسم خاک

هستیم زآلودگی‌ها کرده پاک

***

در سرزمین قد کوتاهان

معیارهای سنجش

همیشه بر مدار صفر سفر کرده‌اند

چرا توقف کنم؟

من از عناصر چهارگانه اطاعت می کنم

و کار تدوین نظامنامه قلبم

کار حکومت محلی کوران نیست

***

این گروه زاهد ظاهر ساز

دانم که این جدال نه آسانست

شهر من و تو، طفلک شیرینم

دیریست کاشیانه شیطانست

روزی رسد که چشم تو با حسرت

لغزد بر این ترانه درد آلود

جویی مرا درون سخنهایم

گویی به خود که مادر من او بود

***

پایان زندگی

آخرین مجموعه شعری که فروغ فرخزاد، خود، آن را به چاپ رساند مجموعه تولدی دیگر است.

این مجموعه شامل 31 قطعه شعر است که بین سال‌های 1338 تا 1342 سروده شده‌اند. به قولی دیگر آخرین اثر او «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد است» که پس از مرگ او منتشر شد.

 فروغ فرخزاد در روز 24 بهمن، 1345 هنگام رانندگی با اتوموبیل جیپ شخصی‌اش، بر اثر تصادف در جاده دروس-قلهک در تهران جان باخت.

جسد او، روز چهارشنبه 26 بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

از فروغ چندین شعر، دو سناریو برای فیلم، یک رمان نیمه تمام و تعدادی تابلو و طرح نقاشی به یادگار مانده است.

دوستانش در نظر گرفته‌اند خانه‌اش را کتابخانه‌ای سازند، باشد که یادش و نامش را نسل‌های دیگر گرامی ‌شمارند و گرامی‌باد یاد او و نام او.

مرگ من روزی فرا خواهد رسید

روزی از این تلخ و شیرین روزها....

آثار فروغ فرخ زاد

*1331 - اسیر شامل 44 شعر

* 1335 - دیوار

* 1336 - عصیان، شامل 17 شعر

* 1352 - تولدی دیگر، شامل 35 شعر

* 1342 - ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، شامل 7 شعر

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان