جغرافیای بانه
شهرستان بانه . در مغرب استان کردستان قرار دارد. از شمال و قسمتی از مغرب به آذربایجان غربی (شهرستانهای بوکان و سردشت )، قسمتی از مغرب و جنوب به خاک عراق (پیشرفتگی شیلر) و از مشرق به شهرستان سقز محدود است . ناحیه ای کوهستانی است با جنگلهای تُنُکْ، که در قسمت علیای رشته کوه زاگرس قرار دارد. ارتفاعات مهمّ آن عبارت اند از: کوه کاکُرْ با مراتع فراوان (مرتفعترین قله 052 ، 2 متر)؛ کوه سوورکیو (بلندترین قله 229 ، 2 متر) و قلة کوتهِ رَشْ در دهستان نَنُور (به ارتفاع 842 ، 2 متر). در کوههای جنگلی آن درختان مازو، بلوط ، زالزالک ، گلابی وحشی ، بادام کوهی و گردو یافت می شود.
رودهای این شهرستان از ریزابه های زاب کوچک (زاب صغیر)اند و مهمترین آنها عبارت اند از: رود چومان که از به هم پیوستن دو رود (دو سرشاخة بزرگ ) نیروان و تاژه بان (تاژبان ) تشکیل می شود؛ رود شُوی که از دهستان شوی و از ده کیلومتری مغرب شهر بانه می گذرد و آثار بند قدیمی بر روی آن دیده می شود؛ رود بانه که از کوه خان در حد فاصل سقز و بانه ، در حدود پانزده کیلومتری شمال شهر بانه ، سرچشمه می گیرد و با جهت شمالی ـ جنوبی از شهر بانه می گذرد و سرانجام به چومان می ریزد؛ رود نمشیر که در دهستان نمشیر جریان دارد، قسمتی از رود زاب کوچک است که پس از گذشتن از بانه وارد عراق می شود و در بخشی از مسیر خود، حد طبیعی بانه و سردشت را تشکیل می دهد. شهرستان بانه چشمه سارهای فراوان دارد که مهمترین آنها کانی ناو، آب احمدآباد، آب شاجو وکانی گُویْز است . این شهرستان دو رشته قنات ، 113 چشمه و 126 چاه نیمه عمیق دارد. سد مخزنی بانه با ظرفیت 4 میلیون متر مکعب در پنج کیلومتری شمال شرقی شهر بانه بر روی رود بانه ، به منظور آبگیری و انتقال آب به شهرجهت جبران کمبود آب در فصل خشک مورد بهره برداری قرار گرفته است. محصولات عمدة شهرستان بانه گندم ، جو و نخود است و توتونکاری محدودی نیز در آن انجام می گیرد. از درختان میوه ، سیب و گلابی در آنجا کاشته می شود. در دوره ناصرالدین شاه ، شکار کبک در مناطق روستایی بانه با مراسم خاصی صورت می گرفت (وقایع نگار کردستانی ، ص 47ـ 48). معادن مرمریت در حدود هفت ـ هشت کیلومتری جنوب شرقی شهر بانه در جادة بانه ـ مریوان ، در شش کیلومتری و همچنین حدود هفت و نیم ـ هشت کیلومتری شمال شرقی شهر بانه ، در جادة بانه ـ سقز استخراج می شود. جادة شهر بانه به شهر سقز در دهستان سبدلو از گردنة خان (در ارتفاع 916 ، 2 متری ) می گذرد.
هوشمندانه سفر کنید و برای رزرو هتلهای بانه ، ایران هتل آنلاین در کنار شماست.
از آثار باستانی آن می توان از سنگ قبرهای نقاشی شده در گورستان نمشیر، و خمره هایی حاوی استخوان انسان و مُهره هایی نام برد که در دهستان پشت آربابا یافت شده است . در ده نمشیر (در دهستان نمشیر)، در دهکدة «کیوه رو» (در دهستان آلوت ) و در شمال آبادی شوی (در دهستان شوی ) آثاری از قلعه های قدیمی دیده می شود (توکلی ، ص 54ـ55).
اهالی آن مسلمان و شافعی مذهب اند و به کردی با گویش سورانی گفتگو می کنند. عده ای از آنان پیرو طریقه های نقشبندی ( رجوع کنید به نقشبندیه * ) و قادری ( رجوع کنید به قادریه * )اند. بانه ایها در خشکسالیها مراسمی در طلب باران اجرا می کنند (همان ، ص 68ـ69).
در 1316 ش ، طبق قانون تقسیمات کشوری ، بخش بانه در شهرستان مهاباد تشکیل یافت . در 1325 ش ، با تشکیل شهرستان سقز، بخش بانه به این شهرستان ضمیمه شد.
در 1340 ش ، جزو شهرستانهای استان کردستان بود. در 1359 ش ، بخش و دهکدة پهلوی دژِ بانه نام سابق خود ننور را بازیافت .
در آمارگیری 1296، جمعیت بلوک بانه به بیش از 000 ، 32 تن می رسید (وقایع نگار کردستانی ، ص 45) و مالیات آن در دورة ناصرالدین شاه 600 ، 5 تومان بود (همان ، ص 48). طبق آمارگیری 1370 ش ، جمعیت این شهرستان حدود 636 ، 90 تن بود که از آن میان 1ر45 درصد شهرنشین و 9/54 درصد روستانشین بودند.جمعیت این شهرستان بر طبق سرشماری سال 1385، برابر با 118٫667 نفر بوده است.
شهر بانه ، ، در ارتفاع 525 ، 1 متری از سطح دریا، در دامنة شمالی کوه آربه با (آربابا)، حدود شصت کیلومتری جنوب غربی شهر سقز و 21 کیلومتری مرز عراق قرار دارد. گرمترین دمای آن گاهی به 5ر34 درجه و سردترین آن به 20 درجه زیر صفر می رسد. میزان بارش سالانة آن 824 میلیمتر است . باد سیاه (در زمستان و تابستان )، و باد شمال (که در تابستان موجب خنکی هوای آن می شود) در آنجا می وزد و بادهای دیگری به نامهای زلان و گردباد نیز دارد.
شهر بانه دارای آب لوله کشی است که از چشمه های پیرمراد و احمدآباد، و سد بانه در نزدیکی شهر، تأمین می شود. همچنین سه باغ عمومی و چند مجموعة ورزشی دارد.
تاریخ بانه
پیش از اسلام طایفهای زرتشتی به نام قهقو بر بانه حاکم بودند که در حمله اعراب و بعداز آن، اختیار دینیها حکومت آن را به دست گرفتند. تا اواسط سده سیزدهم هجری نام اصلی شهر بانه بهروژه (آفتابگیر) بود و قباله هایی نیز وجود دارد که در همه آنها مرکز بانه قصبه بهروژه نامیده شده است.بانه این شهر یک بار در قبل از جنگ جهانی اول و بار دیگر در جنگ جهانی دوم دچار آتشسوزی شدیدی شد. اکنون گورستان شمال شرقی شهر را بانه کهنه یا کهنه بانه مینامند. علت تغییر نام و جابجا شدن محل شهر به واسطه شیوع بیماریهای وبا و طاعون بود که هر چند سال یک بار شایع میشد و چون بازماندگان، محل اولیه را آلوده میپنداشتند، مجدداً در جای دیگری به ایجاد شهر و ده میپرداختند.آتشسوزی و جنگهای قبیلهای یکی دیگر از عوامل جابجا شدن محل شهر بود. در بانه آبادیهایی به نامهای نیزه دوکهنه، به روژه کهنه، سیاومه کهنه، آرمرده کهنه، توده کهنه و غیره هم شنیده میشود، ولی آبادیهایی نیز با همان نامها بدون کلمه کهنه وجود دارد.نام بانه را از کلمه کردی Bon به معنی پشت بام و متأثر از ارتفاعات و نحوه استقرار و موقعیت شهر بانه میدانند. ارتفاع هزارو پانصد و بیست و پنج متری شهر از سطح دریا و چشمانداز ارتفاعات اطراف آن موجب گردیده است که مردم برای رسیدن به شهر مسیر زیادی را به طرف سربالایی طی کنند. نام بانه را به معنی خانه (منظور اقامتگاه و آبادی و مسکن است) و اردو (منظور اردوگاه سربازان است) و پادگان (شهر دو قلعه بزرگ داشته) نیز تفسیر کردهاند.
وجه تسمیه بانه:
وجه تسمیه بانه به معنی محل مرتفع است وصورت املائی آن بان است، های غیر ملفوظ زائد بجای علامت فتحه می باشد که در دستور زبان کردی استعمال می شود وبه حروف ساکن آخر کلمات حرکت می دهد. تسمیه های دیگری هم دارد که اخیراَ نویسندگان وصاحب نظران کرد بدان استناد کرده اند، مانند بانه مر که اغنام واحشام را در ماه دوم بهار به قصد چرا به مراتع وارتفاعات می بردند ویا بانه مازو که چون پانزدهم مرداد فرا می رسد گروه هائی متشکل از زنان ومردان ونیز دختران وپسران برای چند روز آبادیهای خود را ترک می گویند ودسته جمعی چند شبانه روز بدون مراجعه به خانه به چیدن مازو می پردازند.
تاریخچه بانه:
از تاریخ دوره پیش از اسلام بانه اطلاعات چندانی در دست نیست وبا توجه به اینکه در این منطقه کاوشها وحفاری های باستان شناسی انجام نگرفته، تاریخ منطقه در تاریکی قرار گرفته ونا معلوم است وهمه آثار گذشتگان وآنچه در دل زمین نهفته، ناشناخته و بکر باقی مانده است. تاریخ سلیمانیه می گوید : « هیراکلیوس امپراطور روم به هنگام جنگ با ایران شهر زور را تسخیر نموده وپس از غارت وکشتار مردم آنجا در شباط سال 624 میلادی ، از طریق قزلجه که حد فاصل بین کردستان عراق وایران است وارد بانه می شود ». این تاریخ اشاره به ادامه جنگ در بانه ندارد ولی می گوید پس از یک هفته استراحت سپاهیان روم راهی همدان می شوند.
از دوره ایلخانیان در بانه سکه هائی از ابو سعید بهادر خان( ضرب در733) ، سلیمان خان مغول( ضرب در740 ) ، تکودار خان (ضرب در 680) ، غازان خان( ضرب در 697) و ارغون خان( ضرب در 690) در دست است.
به نوشته شرفنامه بانه نام ولایتی بود که امرای عشایر آنجا بدان منسوب بودند. این ولایت مشتمل بر دو قلعه وناحیه بود که یکی را« قلعه بیروز» وناحیه بانه ودیگری را « قلعه شوی » می خواندند؛ که در مابین ولایات اردلان وبابان ومکری واقع بوده است.
تسخیر بانه توسط مسلمین:
در نوشته های ابو عبدالله محمد واقدی آمده است که منطقه « بانج » ، بانه بدون جنگ وخونریزی فتح گردید وبیست نفر از مسلمین در آنجا سکنی گزیدند وسپاه اسلام به سر کردگی خالد بن ولید به شهرستان اورامانی( گمان میرود همان هه ورامان یا اورامان باشد.) حمله برد وآنجارااز طریق جنگ گرفت. در این هنگام به خالد بن ولید خبر رسید که اهالی بانه، مسلمین ساکن بانه را کشته اند واو به همین دلیل به بانه عزیمت نمود وبه آنجا حمله کرد و بسیاری از ساکنین را کشت وهمه اموال آنان را غارت وسپس آنانرا لعن ونفرین کرد. ظاهراَ گفته واقدی درست به نظر می رسد و اکثراً در کردستان اهالی بانه را صحابه کش می نامند.
می گویند خالد بن ولید امارت بانه را به امیر اختیار الدین سپرد وقباله بانه و حومه را به نام او نوشت؛ که ظاهراً این قباله به هنگام فوت آخرین امیر اختیار الدینی یعنی کریم خان به وسیله بیگزاده های بانه به آتش کشیده میشود. هنوز هم باز ماندگان عشیره اختیار الدینی با همان نام فامیلی زندگی می کنند. لازم به ذکر است، جنگجویان بانه در اکثر جنگهای ایران شرکت داشته اند وبسیاری از آنان به پاس جانفشانیها وشجاعتها نامشان در تاریخ ماندگار شده است. معروفترین آنها سارو بیره است که در جنگ چالدران شرکت داشت ویکی از سرداران شاه اسماعیل صفوی بود. او در این جنگ رشادتهای بسیاری از خود نشان داد و کشته شد.
در سال 1820 میلادی، یک باستان شناس انگلیسی به نام مستر ریچ که کارمند کمپانی هند شرقی بود، به اتفاق همسرش وعده ای همراه از بانه دیدن کرد وحاکم وقت بانه نورالله سلطان را ملا قات نمود ومطالبی درباره بانه واضاع زندگی مردم نوشت. بنا به نوشته های او در بانه یهودی های بسیاری سکونت داشته اند و شهر بانه با قلعه کوچکی « به روژه » خوانده می شد. از خاطرات ریچ چنین بر می آید که وضع اقتصادی مردم بانه به واسطه گرفتن مالیاتهای سنگین توسط حکام، رضایت بخش نبوده است و چنانچه کسی مالیات نمی پرداخت مرگ یا کوری وغارت اموال و تبعید زن و فرزندانش در انتظارش بود. همچنین ریچ به وجود اسلحه زیاد وتفنگچیهای بانه اشاره می کند. از خارجیان بنام دیگر ژاک دمورگان مورخ وجهانگرد فرانسوی می باشد که در سال 1890 ، یعنی هفتاد سال بعداز ریچ به اتفاق یک هیئت علمی فرانسوی از این شهر دیدن کرده است.
امرای بانه:
از امرای مشهور بانه « میرزا بیگ بن میر محمد » وپسر او« بوداق بیگ » بودند، که پس از کشمکش با برادرانش به شاه طهماسب اول پناهنده شد ودر قزوین در گذشت. پس از مرگ او شاه طهماسب امارت بانه را به برادر اوسلیمان بیگ سپرد. سلیمان بیگ مردی پارسا ووارسته بود. از حکومت بانه استعفا کرده ودختر خود را به عقد نکاح برادر زاده اش« بدر بیگ » درآورد ودو بار به زیارت حج توفیق یافت. سلیمان بیگ امارت بانه را به بدر بیگ واگذار نموده ودر مدینه منوره سکونت اختیار نمود. وفاتش در مدینه اتفاق افتاد. درباره آرامگاه سلیمان بیگ بعضی ها معتقد ند که یکی از دندانهایش جهت تبرک در بانه مدفون است. آرامگاهش در تپه ای واقع در غرب شهر بانه به نام خودش، زیارتگاه مردم می باشد. در1018 یا1019 شاه عباس اول بانه را که آن موقع از توابع مراغه بود به اسکندر سلطان از امرای کرد تفویض کرد. ولی پس از مدتی ، کردان مکری شورش کردند ودر1021 شاه عباس اول قزل باشهارا به فرماندهی سارو سلطان بیگدلی برای خواباندن شورش کردهای بانه وفتح قلعه اسکندر که از شاه عباس روی برگردانده بود، فرستاد. او نزدیک به هفتصد تن از آنان را کشت و قلعه را فتح کرد. به قولی دیگر سارو سلطان « حسن قلعه سی » از توابع بانه را که کردها در آن اجتماع کرده بودند ، همراه با شش قلعه دیگرمتصرف شد و شورشیان کرد را شکست داد و میر اسکندر نیز فرار کرد. ظاهراً پس از سقوط صفویه در1145نادر شاه به منظور بیرون راندن نیروهای عثمانی از مغرب ایران وارد بانه شد. نادر شاه پس از بیرون کردن عثمانی ها، دستور داد در بانه هر روز به وقت غروب آفتاب نقاره بزنند. در جنگ بین عثمانیها محمود پاشا پس از شکست از سلیمان بیگ به ایران آمد و وارد بانه شد وعشایر کرد را بر او شوراند.
در1326 قشون عثمانی وارد بانه ودر قلعه حکومتی ساکن شد وآنرا قشله نامیدند. در جنگ جهانی اول، قشون عثمانی اهالی بانه را برای دفاع از خلافت عثمانی بر ضد روسها بر انگیختند. اما از آنها شکست خوردند وبه دنبال آن روسها شهر بانه را تسخیر کردند وآنرا آتش زدند. در1333 نیروهای عثمانی به فرماندهی ابراهیم بتلیسی وارد شهر بانه شدند و محمد خان حاکم آنجا را اعدام کردند. در1320 ش، در جنگ جهانی دوم، ارتش سرخ وارد بانه شد وپس از مدتی آنجا را تخلیه کرد.
شیوع بیماری طاعون در بانه:
گفته می شود که هر چند سال یکبار در بانه بیماری طاعون بسیاری را به کام مرگ می کشانید، منطقه کردستان از جمله بانه که کانون بیماری مذکور بود گاهگاهی بواسطه بیماری طاعون خالی از سکنه می شد ودرنتیجه شهر ودهات به ویرانه ای تبد یل می شد ومردم از ترس ابتلا به بیماری در محل جدیدی شهر را بنا می نهادند و محل سابق شهر را به اسم کهنه می خواندند. مثل به روژه کون ، بانه کون ، نیزه رو کون و سیاومه کون وغیره در سال 1871میلادی در بانه بیماری طاعون شیوع یافت.`
طبق یادداشتهای شلیمر طبیب بهداشت در تهران، دولت عثمانی که از شیوع بیماری در بانه آگاه شده بود ، به منظور کسب اطلاعات دقیق منجمله وسعت بیماری وخطر احتمالی انتشار آن به کشور خود، طبیبی به نام دکتر وارتانت از اطبای سلیمانیه را مامور بررسی حادثه کردستان می نماید. همزمان با اقدام دولت عثمانی ، والی آذر بایجان نیز که از واقعه کردستان ومرگ ومیر بی سابقه آن سامان مطلع گشته بود ، حکیم میرزا عبد العلی از پزشکان تبریز را مامور رسیدگی چگونگی واقعه می نماید وبه کانون آلوده اعزام می دارد. در پایان با تلاش پزشکان ودکتر شلیمر وهمکاری مردم منشا بیماری مشخص و نابود گردید.
محمد رشید خان بانه:
محمد رشید خان پسر قادر خان شیوه گویزان بعداز مرگ پدر جانشین وی شد. وی دهات وینه، داروخان ، کانی بی ، براله، سه ربراله ومیر آوا را درکردستان عراق در اختیار داشت. در بانه هم آبادی های ننور، قول ئه ستیر، بوئین وبنه خوی در تصرف خویشانش بود. در شهریور1320 ، وقتی محمد رشید خان متوجه شد که روسها تمامی سربازان هنگ بانه را مرخص نموده اند ، موقع را مناسب دید وخود را برای حمله به شهر بانه وتصرف آن آماده ساخت.
محمد رشید خان پیامی برای سرپرست پادگان وژاندار مری وروسای ادارات فرستاد؛ فشنگی هم همراه نامه فرستاده بود، بدین معنی که اگرمقاومت کنند، سر وکارشان با گلوله خواهد بود. آنها هم درخواست محمد رشید خان را رد نموده اظهار داشتند که از نیروی کافی برخوردارند وهرگز تسلیم نخواهند شد ویک « سرکه ای» مخصوص دور سر زنان را برایش فرستادند، یعنی که ما شما را مرد به حساب نمی آوریم.
بعد از سقوط شهر، محمد رشید خان برای کاستن از وحشت ساکنان ومغلوبین دستوراتی صادر کرد وبه روسا وماموران دولت تامین جانی داد وشهر حالت عادی خود رااز سر گرفت.
محمد رشید خان بعد از تصرف بانه سقز را نیز بدون هیچ مخالفتی تصرف کرد وحکومت آنجا را به برادرش سپرد وپس از یک هفته به بانه باز گشت. عشایر اطراف سردشت که از سقوط بانه وسقز آگاه شده بودند به منظور تصرف سردشت از محمد رشید خان کمک خواستند. مدافعین شهر چون از نزدیک شدن محمد رشید خان اطلاع پیدا می کنند مهمات خود را برداشته وبه سوی رود خانه سرازیر می شوند. اما در فاصله شهر و رود خانه دست از مقاومت برداشته واسلحه به زمین می گذارند وسردشت به دست عشایر می افتد.
در چهارم اردیبهشت 1321 ارتش وارد « که لی خان » می شود وحومه بانه را به توپ می بندد. سرتیپ ارفع فرمانده ارتش برای اجتناب از جنگ علی آقای ایلخانی زاده را برای میانجیگری نزد محمد رشید خان فرستاد، که به وساطت او قرار داد صلحی به صورت شفاهی بین عشایر بانه وارتش بسته شد. بر طبق این قرار داد عشایر بانه می بایست دست از تمرد وتجاوز بردارند وعملیات گذشته آنها از جانب دولت بخشوده شود وتا زمانی که عشایر به تعهدات خود عمل نمایند تحت تعقیب وسرکوبی قرار نگیرند وبرقراری وحفظ امنیت بانه تا میره ده به عشایر واگذار شد وبدین منظور دوایری در بانه به وسیله بیگزاده ها تشکیل گردید که ماهیانه چهارده هزار تومان از دولت حقوق می گرفتند.
برای نخستین بار رادیو در سال 1322 بوسیله محمد رشید خان وسلیمان خان وارد بانه شد ومردم با اشتیاق هنگام کار کردن رادیو در اطراف خانه آنها جمع می شدند.
در خرداد 1323 محمد رشید خان چون اوضاع مریوان را نابسامان دید، به مریوان حمله وآنجا را تصرف کرد. او محمد امین خان برادرش را با عده ای سوار در آنجا گذاشت وخود به بانه باز گشت. با نقض قرار داد1321 توسط محمد رشید خان، سرتیپ هوشمند افشار مامور شد تا کار او را یکسره نماید. اوایل مهر1323 افشار وعده ای از عشیره تیله کو، رهسپار بانه شد ند. پیش از رسیدن افشاربه گردنه خان محمد رشید خان به اهالی بانه اعلام کرد که بانه را تخلیه وبه دهات نقل مکان کنند؛ زیرا ممکن است در صورت شکست از نیروهای ارتش شهر را آتش بزند. او از بیگزاده های بانه برای مقابله با ارتش کمک خواست که در جواب شنید:« آقای محمد رشید خان! شما اگر شکست بخورید، می توانید به روستاهای متصرفی خود در عراق برگردید ولی ما جایی برای پناه بردن نداریم». محمد رشید خان در جواب به آنها گفت:« من هم شهری برایتان باقی نمی گذارم تا بعد از من از آن استفاده کنید».
اهالی بانه که از جدی بودن تصمیم محمد رشید خان اطمینان پیدا کردند، دو نفر از بزرگان شهر را نزد وی فرستادند تا او را از تصمیمش منصرف سازند. اما اودر جواب گفت ناراحت نباشید! در« داروخان» ملک شخصی خود شهر جدیدی برایتان می سازم. در هشتم مهر1323 محمد رشید خان تصمیم خود را به مرحله عمل درآورد ودستور داد شهر آتش زده شود. عده ای از تفنگچیانش از جمله« رستمه رش » و معدودی از بیگزاده های بانه مامور این کارشدند. یکساعت از شب گذشته شعله های آتش از محلات شهر به آسمان بلند شد .از بخت بد دهها پیت نفت متعلق به حاج محمد امین بختیاری در یکی از دکانهایش موجود بود. عاملین جنایت در دکان را شکسته وپیت های نفت را آورده به خانه ها پاشیده و آتش می زدند. در خلال آتش سوزی، محمد رشید خان، در تاکستانهای آربه با موضع گرفته وبا دوربین جریان حریق را نظاره میکرد.
صبح روز نهم مهر، شهر بانه به تلی از خاکستر تبدیل شد وجز مساجد وچند خانه که شماره آنها از انگشتان دست تجاوز نمی کرد، خانه ای باقی نمانده بود، که دود وزبانه آتش از آن برنخیزد؛ چون خانه های آن زمان بیشتر به هم چسبیده وسقف آنها تماماً با تیر چوبی و برگ درختان پوشیده شده بود. سرعت انتقال وتوسعه حریق زیاد بود؛ با آتش گرفتن خانه ای محله ای طعمه حریق واقع می شد. پس از اینکه عملیات سوختن شهر تقریباً پایان یافته تلقی می شد، نیروی ارتش به شهر وارد شد ومحمد رشید خان با ورود نیروی ارتش به شهر، کوه آربه با را ترک گفت.
سرتیپ هوشمند افشار پس از استقرار نیرو در شهر وحومه، با چند نفر از آوارگان تماس حاصل نمود وآنان را تشویق کرد که به شهر باز گشته وبه نوسازی خانه هایشان بپردازند وبه متواریان خبر دهند که از کمکهای دولت برای ترمیم ویرانیها برخوردار می شوند. از اردیبهشت 1324 عملیات بازسازی شهر آغاز گردید ودر عرض ده سال به صورت بهتری تجدید بنا شد.
مهاجرت یهودیان بانه:
با اعلام استقلال اسرائیل در سال 1948 میلادی وتقسیم فلسطین در سال 1327 شمسی ، یهودیان بانه که حدوداً چهل خانوار بودند واکثراً به زرگری وبازرگانی مشغول بودند ومحله خاصی برای خود داشتند، به فکر مهاجرت به فلسطین افتادند ودر اواخر بهار1328خورشیدی به کلی بانه را ترک وبه فلسطین مهاجرت کردند.