سرویس فرهنگی فردا؛ محسن دریالعل: قرار است فیلمی را مشاهده کنیم که داستان آن در همان ابتدا به صورت کامل روایت شده است و تمام فیلم به دنبال جواب سوالی است که در ابتدا پرسیده شده است. سوال کارگردان فیلم که به عنوان بازیگر نقش خود از شخصیت اول میپرسد: چرا نوجوان کوچک داستان میخواهد قطار را نگه دارد؟
«بیست و یک روز بعد» برای جواب به این سوال مسیر بلوغ کاراکترهایش را طی میکند. مسیری هیجانانگیز که در زندگی تمام انسانها جاری است و فقط کافی است با نگاهی سینمایی به آن نگاه کرد تا هر کدام تبدیل به قصهای جذاب شود که ما قهرمان آن خواهیم بود.
خردمندان هم دقیقاً همین کار را کرده است. قصهای را از دل هزاران داستان روزمرهی طبقه فرودست جامعه انتخاب کرده و ساختار دراماتیزه به آن بخشیده تا مناسب به تصویر کشیدن بر پرده نقرهای سینما شود و این بزرگترین حسن «بیست و یک روز بعد» است. داستانی کاملاً ملموس و ایرانی که حتماً برای هر مخاطبی قابل قبول و لمس خواهد بود.
«بیست و یک روز بعد» داستانگو است. قهرمان دارد. شخصیتهای درست و حسابی و به جا و اتفاقهای درست و واقعی و مهمتر از همه تکلیفش با مخاطب و حرفش کاملاً واضح و روشن است، مسیری را برای نهتنها گفتن، بلکه برای تجربه کردن خود و مخاطب ایجاد کرده است.
«بیست و یک روز بعد» تلاش مستمر و جاری و ساری زندگی را روایت میکند. تلاشی که هر چه بیشتر درون آن غرق شوی بیشتر لذت میبری، خردمندان تلاش میکند این لذت را به مخاطب بچشاند، لذتی که در اتفاقات روزمره نادیده گرفته میشود. لذت که در پشت تلاش و سختی و گرفتاری نهفته شده است. «بیست و یک روز بعد» و محمدرضا خردمندان نماینده نسل جدید سینمای دغدغهمند و داستانگوی ایراناند که انتظار مخاطب از سینما را بالا خواهند برد و کار را برای دیگران سخت. اتفاقی که سالیان سال است منتظر وقوع آن بودهایم.
«بیست و یک روز بعد» یک شاهکار سینمایی نیست، اما کور سوی امیدی است به سمت مسیری که سینمای آینده ایران به آن به شدت نیاز دارد. سینمایی اجتماعی در مسیری درست. پرداخت به مشکلات سختی و نمایش بلوغ یک قهرمان از دل همین مصائب.