وقتی نوبت به موفقیت در زندگی میرسد، بزرگترین دشمن در ذهن خودتان مخفی شده است و احساسات منفیگرایانه نام دارد. همانظور که هنری فورد میگوید: اگر بیندیشید که میتوانید کاری را انجام دهید، یا بیندیشید که نمیتوانید آن را انجام دهید، در هر دو صورت، حق با شما است (هنری فورد کارآفرین، مخترع، نویسنده و نظریهپرداز آمریکایی بود، که شرکت خودروسازی فورد را در سال 1903 تاسیس نمود). احساسات و عواطف منفیگرایانه از جمله دلایل اصلی عدم اعتماد بنفش و شک به خویشتن، نارضایتی در زندگی و دنبال بهانه بودن برای شانه خالی کردن از انجام کارهاست.
خوشبختانه این احساسات همیشگی و تثبیت شده نیستند و میتوانید از شر آنها خلاص بشوید. بهترین نقطه برای شروع، شناسایی این عواطف و موضوع مقالهی پیش رو است. با این کار، پنجرهی امید را به خوشی و موفقیت باز میکنید.
1. مقایسهی خود با دیگران.
شخصیت وقتی پیدا میشود که مقایسهی خود با دیگران برود.
بینظیر باش.
بهیادماندنی باش.
اعتماد بنفس داشته باش.
مغرور باش.
شانن ال الدر (نویسنده آمریکایی)
در دنیای رسانههای جمعی و شبکههای اجنماعی، مقایسهها بیشتر و آسانتر از گذشته شده است. همینظور که وارد شبکههای اجتماعی خود میشوید و صفحه را پایین میبرید، سیل تصاویر و جملاتی که دیگران از زندگی خود فرستادهاند بر صفحهی نمایش شما سرازیر میشود. کم پیش میآید افراد مشکلات، مشغلهها و احساسات ناخوشایندشان را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند. در نتیجه وقتی با تصاویر و جملاتی که از زیبایی زندگی دیگران بمباران میشوید و خود در لحظات سخت زندگی به سر میبرید، چه احساسی پیدا میکنید جز غم؟
حقیقت این است که مقایسهی خود با دیگران هم ثمری ندارد، هر چند که در زندگی خودتان چیزی بر شما پوشیده نیست اما باز هم طرف دیگر داستان را نمیدانید. بی ثمر است چرا که تجزیه و تحلیل بر اساس اطلاعاتی که فقط از یک طرف ماجرا داده میشود نتایج قابل اعتمادی نخواهد داشت. اگر میبینید بعضی افراد بسیار با اعتماد بنفس ظاهر میشوند، بدانید که فرق آنها با شما این است که در برابر تردیدها و بلاتکلیفیها صبر و تحمل بیشتری نشان میدهند. آنها هم ممکن است درگیر مشکاتشان باشند و با دودلیها دست و پنجه نرم کنند، اما ظاهر آنها چیزی به دنیای بیرونشان نشان نمیدهد.
اگر خودتان را با دیگران مقایسه میکنید، باید بلافاصله دست از این کار بردارید. تنها شخصی که باید خودتان را با او مقایسه کنید، خودتان هستید در گذشته.
2. تکرار کردن باورهای منفی
مغز وسیلهای بسیار قدرتمند است، اما برای اغلب افراد، بصورت پیش فرض بر ضرر شخصی تنظیم شده. کمی زحمت میخواهد که مغز را برنامه ریزی کنید برای خیر شما کار کند. این فرایند با جایگزین کردن احساسات منفیگرایانه با باورهای مثبت محقق میشود.
تکرار باورهای منفی به شکل اعترافها و تاییدهای منفیگرایانه شما را فلج میکند و از رسیدن به موفقیت و شادی باز میدارد. افکار منفی را آنقدر تکرار میکنید، که تبدیل به باور میشوند و بدون آنکه بفهمید تصویر غلطی که در ذهن خود ساخته بودید حالا برایتان یک واقعیت محض شده است انگار نه انگار که ساختهی ذهن بیکار خودتان بود..
خوشبختانه همین قانون در مورد باورهای مثبت هم وجود دارد: تکرار افکار مثبت آنها را به باورهای مثیت تبدیل میکند. و سرانجام عواطف منفیگرایانه به طور خودکار ریشه کن میشوند.
3. دست کم گرفتن تواناییهای شخصی
هیچوقت نباید مهارتهایتان را بر علیه خودتان داوری کنید. همیشه با خودتان بگویید که میتوانید کاری انجام بدهید و بعد هم دست به کار شوید. اگر نتوانستید و شکست خوردید، فقط یک معنا دارد و آن هم این است که باید بیشتر تلاش کنید. شکست نشانهی خوبی است، نشانهی حرکت و امید شماست..
کوچک شمردن قابلیتهای شخصیتان باعث شک به خویشتن و کاهش هر چه بیشتر عزت نفس میشود که بهترین شرایط برای رشد قارچی احساسات منفی گرایانه است.
وقتی میخواهید با مشکلات جدیدتان دست و پنجه نرم کنید و برای رسیدن به اهدافتان پیش بروید، به نظرها و عقاید شخصیتان بها بدهید. آیا یه سرعت بهانهای دست و پا میکنید و بعد هم سعی میکنید آن را معقول جلوه بدهید؟
اگر چنین است سعی کنید صدای منفی درون را خاموش کنیدو به دلایلی که به شما میگوید میتوانید از پس کارها بر بیایید گوش بدهید. به طور قطع این کار میتواند بر اعتماد بنفس شما تاثیر مثبت بگذارد و انرژی منفی را از ذهن شما بیرون ببرد.
بهتر است با خودتان طوری حرف بزنید که به شما کمک کند دلایلی برای خود باوری پیدا کنید.
4. قبول نکردن مسئولیت کامل زندگی خویشتن.
برای راضی و خرسند بودن باید تاثیر خود بر زندگی را بپذیرید و از آن کمال استفاده را ببرید. میخواهید باور کنید میخواهید باور نکنید شما ارباب بزرگ دنیای خودتان هستید.
امروزه وقتی تکنولوژی به این درجه از پیشرفت رسیده و مردم نسبت به گذشته و طول تاریخ ذهن بازتری دارند، به هزار راه مختلف میتوانید عمرتان را سپری کنید. بهترین بخش ماجرا این است که همهی اینها به خود شما برمیگردد.
بله، میدانم که عوامل بیرونی نظیر شرایط اقتصادی یا شرایط هم وجو دارند، اما همانطور که قبلا هم گفته شد در دنیای امروز هزار راه وجود دارد.
غر زدن برای عواملی که با مشکلات شما در ارتباط ولی از کنترل شما خارج است باعث ایجاد احساسات منفیگرایانه و تلخ میشود. با وجود این وقتی پذیرفتید که شاه سیارهی خودتان کسی نیست جز شما، ایجاد تغییرات مثبت فقط یه گذر زمان برمیگردد. زود باشید و دست بجنبانید!.
5. وقت گذراندن با افراد منفیگرا.
" شما برآیندی هستید از پنج نفری که بیشترین وقت را با آنها میگذرانید."
جیم ران (کارآفرین، نویسنده و سخن رانِ انگیزشیِ آمریکایی)
محیط اطراف شما تاثیر بسزایی بر افکار و اعمال شما دارد. اگر با پنج فرد باهوش وقت بگذرانید، بزودی شما هم نفر ششمین فرد با هوشی میشوید که میشناسید. اگر همهی کسانی که اطراف شما هستند افکار و رفتار منفیگرایانه دارند، سرانجام شما هم مثل آنها منفیگرایی را انتشار میدهید. برای همین باید حتما به محیط اطراف خود اهمیت بدهید.
یکی از بهترین راهها برای ریشهکن کردن احساسات منفی گرایانه این است که وقت بیشتری با افراد مثبت اندیش بگذرانید. غرغر و شکایت کردن نه تنها برای شمای شنونده که برای خود شخص هم آزار دهنده است؛ پس بهتر است تا جایی که ممکن است از این گونه رفتارها و اشخاص بپرهیزید.
افراد مثبت اندیش بطور اتفاقی شاد و خوشرو نشدهاند، بلکه خودشان را از انرژیهای منفی دور کردهاند.
6. تلاش برای تایید گرفتن از دیگران.
نگذارید سروصدای ایده پردازیهای دیگران صدای درون شما را ساکت کند.
استیو جابز ( او کارآفرین، مخترع، بنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی شرکت رایانهای اپل و یکی از چهرههای پیشرو در صنعت رایانه بود.)
در فرایند اجتماعی شدن، نیازی غیر طبیعی در ما شکل میگیرد که ما را وادار میکند به دنبال انگیزههایی بیرونی از بین تاییدهای دیگران باشیم. ما با دقت رفتارمان را تجزیه و تحلیل میکنیم تا نکند جامعه قضاوت بدی در مورد ما بکند و از بقیه جدا بیفتیم.
حقیقت این است که نظر انبوه مردم به هیچ وجه معیار درستی برای تشخیص خوب از بد نیست. چرا که انبوه مردم در قضاوتهایشان با خود حقیقیشان روراست نیستند و در عوض با جماعت همرنگ میشوند و هر طرف بقیه رفتند آنها هم میروند.
واقعیت این است که وقتی حرف شما را رد بکنند باز هم شما صحیح و سالم هستید و اتفاقی برایتان نمیافتد. بعلاوه، احساس غرور میکنید که در انتخاب صحیح و اتخاذ تصمیم درست نیازی به تایید دیگران ندارید.
اما اگر مدام گوش به نظرات و قضاوتهای بقیه بسپارید تا به شما بگویند درست و غلط کدام است، در اصل بردهای میشوید در اختار آنها. به جای اینکه به علایق و تواناییهای خودتان بچسبید و قوانین خودتان را دنبال کنید، برعکس عمل میکنید تا بقیه از شما راضی باشند.
عاقبت گریزناپذیری که انتظارتان را میکشد زندگی پر از حسرتی است که مسلما دوست ندارید آن را تجره کنید.
این مقاله نقطهی خوبی برای شروع است و به شما کمک میکند مواردی که نیازی به تایید دیگران ندارد را شناسایی کنید.
7. "بله" گفتن وقتی میخواهید بگویید "نه"
نه گفتن در موقع درست توانایی است که بلوغ و مسئولیت پذیری شخص را نشان میدهد. بسیاری از بزرگسالان هنوز با خود دست و پنجه نرم میکنند تا این مهارت پایه را کسب کنند. در نتیجه ناگهان خود را میبینند که در مسئولیتهای غیر ضروری، قرضهای سنگین و احساسات منفیگرایانه غرق شدهاند.
هیچوقت نباید فقط برای اینکه دیگران را خوشحال کنید با انجام کاری موافقت کنید. چرا که این کار مشکلساز است و هم شما و هم شخصی که از شما کاری خواسته را اذیت میکند..
وقتی در اعماق وجودتان احساس میکنید که باید بگویید نه، بهترین کار این است که این نشانه را جدی بگیرید و بگویید نمیتوانم. خودتان بهتر میدانید که چه موقع بهتر وقت کمک به دیگران را دارید پس نگذارید بقیه نظر شما را تغییر بدهند.
انتخاب بین "بله" و "نه" احتمالا نشانهی احترام به خویشتن و اعتماد بنفس است که پایههای اصلی زندگی مثبتتر را تشکیل میدهند.
8. اندیشیدن به اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شدهاید.
"چقدر خوب است که فکر کنیم فردا روز جدیدی است که اشکالی در آن پیش نمیاید، خوب نیست؟"
ال . ام مونتگومری
هر کار احمقانه و عجیبی که در گذشته انجام دادهاید باید در گذشته بماند. نیازی نیست که بنشینید و حسرت اشتباهات گذشته را بخورید. در عوض، از اشتباهات خود درس بگیرید و مواظب باشید که در آینده مجددا مرتکب اشتباه مشابهی نشوید.
نمیتوان زمان را به عقب برگرداند و جلوی اتفاقات بد را گرفت که حال و هوای شما خراب نشود. اشتباه کردن در طبیعت انسان و یکی از راههای یادگیری او است.
اشتباه واقعی در شکست خوردن نیست، بلکه در شکست در تصحیح کردن است.