فائزه اسکندری
آدمی در دو جنس زن و مرد آفریده شده است و خداوند گرایش این دو جنس به یکدیگر را در نهاد آنها سرشته است. طبیعت انسان، عرف جامعه و شریعت اسلام هم بر این گرایش صحه گذاشته و آن را بهعنوان بدیهیترین اصل فطرت پذیرفته است. موضوع رابطه پسر و دختر و رفاقت و دوستی یک زن و مرد نامحرم مخصوصا در محیطهای «اجتماعی»، «کاری» و «آموزشی» از اهمیت ویژهای برخوردار است.
با بررسیهای صورت گرفته در فرهنگ غرب و آزادی ارتباط در کشورهای غربی، آفتهای آزاد گذاشتن حریم میان زن و مرد و دختر و پسر روشن شده است. ما در یک کشور اسلامی هستیم و از دین مبین اسلام پیروی میکنیم، به این ترتیب جای تعجب است اگر گمان کنیم که دین اسلام برای ایجاد حریم میان روابط زن و مرد حد و حدودی مشخص نکرده باشد.
دین اسلام با درونمایه قوی و پرمحتوایش در قرآن، احادیث و روایات نهتنها چگونگی روابط نامحرمان را روشن ساخته است بلکه با ذکر نمونههایی، آسیبهای ناشی از روابط آزادانه زن و مرد را بیان داشته است. مهمترین خطر این روابط، سست شدن بنیان خانوادههاست که اگر این امر تحقق پیدا کند دیگر مفهومی به نام جامعه سالم و کارآمد - که در پرتو آن آرامش و امنیت به وجود میآید - از بین خواهد رفت.
شهید «مطهری» در کتاب «فلسفه حجاب» بیان خیلی زیبایی از حرص و حریص شدن دارد: «حرص در دو زمان پدید میآید، یکی وقتی عامل «تحریک» باشد و دیگری وقتی عامل «منع» باشد. اگر زمینه تحریک برطرف شد و بعد منع کردیم، حرص ایجاد نمیشود» همچنین میفرمایند: «اگر تحریک را کم کردیم، حرص ایجاد نمیشود اما اگر گفتیم دختر و پسر میتوانند با هم باشند و با هم مراوده کنند؛ در واقع عامل تحریک را بهتدریج ایجاد کردهایم.
از طرف دیگر آنها را منع میکنیم که «شما فقط حق دارید در حد بیان مسائل درسی، علمی، فرهنگی و سیاسی با یکدیگر صحبت کنید و وارد فضاهای دیگر نشوید» این امکان ندارد، چون زمینههای تحریک فراهم شده است».
عادی شدن روابط زنان و مردان یک آسیب اجتماعی است که نهاد خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد. هر رابطهای پیامدهای مثبت و منفی خواهد داشت و بهدنبال علل و انگیزههای خاصی شکل میگیرد. چنان چه زن و مرد در ارتباط با یکدیگر مراقب برخوردها و رفتارهای اجتماعی خود نباشند، کانون خانوادگی آنها لطمه خواهد دید.
به دنبال اختلال در روابط خانوادگی، فرزندان که نسل آینده جامعه را تشکیل میدهند، دچار آسیب شده، مراحل رشد روانی آنها تکامل نمییابد. بنابراین هر عاملى که موجب تحریک انگیزههاى شهوانى در انسان و موجب اختلال در نظم اجتماعی و بنیان خانواده شود و به آرامش روحى- روانى و عفت عمومى صدمه وارد کند، مورد تأیید اسلام نیست.
«اختلاط» و «ارتباط» چه مفهومی دارند؟
اختلاط در لغت به معنای آمیختن، در هم شدن و آمیختگی است اما در اصطلاح، به فضایی گفته میشود که دو جنس اعم از دو جنس موافق و یا مخالف بهراحتی بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
اختلاط زمانی قهری و غیراختیاری است مثل محیطهایی که در روند تشکیل آن انسانها به طور مستقیم دخیل نبودهاند، مانند خیابان و بازار که بالطبع در این نوع روابط پایداری و دوام وجود ندارد زیرا انسانها برای برطرف کردن نیازهایشان ناچار از اختلاط هستند؛ اما زمانی ساختگی و مصنوعی است و انسان به وجود آورنده آن است مانند محیطهای دانشگاهی، مسجد، مجموعههای فرهنگی، ادارات و ... که نوع روابط و برخوردها در محدوده زمانی و مکانی خاص و دارای پایداری است، مانند دانشگاه که جوّ آن جوان و مشغله آنها دانشجویی است.
با وجود اشتراک معنایی میان اختلاط و ارتباط، باید گفت مجموعه رفتارهایی که انسانها در تماس با یکدیگر با توجه به نوع فرهنگ و آداب و رسوم و آموزههای ملی ابراز میدارند، رابطه نامیده میشود. رابطه و برقراری ارتباط با دیگران به خودی خود محکوم به فساد و تباهی نیست و این هدف و مقصود نهایی طرفین است که صفت سالم و یا ناسالم بودن را به همراه خواهد داشت.
نباید رابطه بین دختر و پسر یا زن و مرد را به طور عام، یک معضل و مشکل تصور کرد. تداوم و بقای بشر بسته به وجود ارتباط و کشش میان انسانهاست اما آن چه که مد نظر و جای اشکال است، نفس ارتباط نیست بلکه آفتهای پیرامون ارتباط است. از جمله این آفتها میتوان به نگاه جنسیتی، جذابیتها، پیوند عاطفی و عدم رعایت حدود متقابل در روابط اشاره کرد.
رابطه دختر و پسر که به علت نیازهای اجتماعی گریزناپذیر است در صورتی یک رابطه اجتماعی سالم و رشدیافته خواهد بود که فارق از احساسات و تمایلات عاشقانه و جنسی باشد و طرفین با محترم شمردن اصول و عقاید دینی و مذهبی و اخلاقی مورد قبول جامعه خودشان با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
علت گرایش و نیاز جنس مخالف به برقراری ارتباط اجتماعی چیست؟
گرایش به ایجاد ارتباط میان دختر و پسر که به دنبال نیاز به برقراری چنین ارتباطی به وجود میآید، میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد. یکی از مهمترین دلایل نیاز ذاتی و کشش درونی و فطری به جنس مخالف است. دلایل دیگر عبارتند از: احساس نیاز به ابراز و دریافت محبت خالصانه از جنس مخالف همانند جنس موافق، کششهای جنسی حاکی از دوران بلوغ، ایجاد محدودیتهای اجتماعی و ارتباطی افراطی برای هر دو جنس و در نهایت خلاء عاطفی در خانواده و نیاز شدید به محبت.
علل و انگیزههای ارتباط افراد نامحرم گوناگون است. ممکن است دختر و پسر نامحرم انگیزههای مشترک و یا جداگانهای برای روابط خود داشته باشند اما گفته میشود، اولین مورد، انگیزه جنسی است. حتی برخی معتقدند ریشه اصلی روابط بین دو جنس مخالف انگیزه جنسی است که گاهی به ازدواجهای نامعقول نیز منجر میشود! سود شخصی، انگیزه ازدواج، رابطه استاد و دانشجو، قرابت و خویشاوندی و ارتباطات و دوستیها موارد دیگر هستند.
همه این موارد در صورتی که خارج از قیود و قواعد اخلاقی باشد، خطرناک است در عین حال علاقه به سرگرمیهایی مثل پست الکترونیکی و گفتگوهای اینترنتی و ارتباطات زیاد خانوادگی باعث گسترش روابط نامحرمان میشود و خطرات فراوانی در پی دارد.
یکی دیگر از عوامل مهم در ایجاد اختلال در روابط بین دو جنس در جامعه ما میتواند فقدان آموزش صحیح در مورد محرم و نامحرم در بستر خانوادهها باشد. متاسفانه خانوادهها معمولا در این زمینه برنامه منظمی ندارند.
بسیاری از خانوادهها اختلاط بین بعضی اعضای فامیل مثل روابط صمیمی بین دخترعمو و پسرعمو، دخترعمه و پسردایی و بالعکس را - که با یکدیگر نامحرم هستند - مجاز میدانند حتی وجود روابط صمیمانه، در مورد افراد دورتر در فامیل و نیز مراعات نکردن حجاب در مقابل چنین افرادی برای خانواده از اهمیت چندانی برخوردار نیست این موارد نشانگر این است که حدود شرعی مناسب، نهتنها به فرزندان آموزش داده نمیشود، بلکه برخی از پدران و مادران نیز در مراعات آنها سهلانگاری و سادهاندیشی میکنند.
نکته بسیار مهم در مورد خانوادهها، سطح فرهنگی خانوادههاست هر قدر فرهنگ یک خانواده بالاتر باشد، به جزئیات و دقایق زندگی و از آن جمله دقایق در مورد روابط اجتماعی با دیگران توجه بیشتری میکند. آموزش این حدود و مراعات آنها، نهتنها نشانه عقبماندگی و یا محدودسازی فرزندان نیست بلکه خود نشانگر دقت و توجه یک خانواده به حدود رفتار اجتماعی است...
برای خواندن بخش دوم- ارتباط زن و مرد- اینجا کلیک کنید.