* خطر مستی ناشی از نعمت در زمان غیبت بیشتر است
خطر مستی و سرمستی ناشی از نعمت که مورد تاکید نهج البلاغه است، اختصاصی به زمان یا نعمت خاصی ندارد. اما این خطر در زمان غیبت و در مورد پنج نعمت شدیدتر است.
احتمال ابتلا به مستی(سُکر) و بدمستی (بَطَر) ناشی از نعمت در آخرالزمان و برای ما که در عصر غیبت زندگی می کنیم، بیشتر از زمان حضور مستقیم حجت های الهی است؛ شاید به این دلیل که محرومیت از ارتباط بی واسطه با حجت خدا، گسترش فساد و ستم در غیاب او و غوطه ور شدن مردم در مادیات و گناهان، زمینه را برای غفلت فراهم تر می کند.
امام صادق علیهالسلام فرمود: «سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یُرَى وَ لَا إِمَامٍ هُدًى»؛ به زودی شبههای به شما روی خواهد آورد، و حال آنکه شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود، و نه امامی که حاضر باشد.
هنگامی که شبهه و فتنه اتفاق می افتد، دو چیز می تواند ما را از گم کردن خود و گمراه شدن نجات دهد؛ یکی آنکه نشانه و علامتی در مقصد باشد که آن را ببینیم و با حرکت به سوی آن راه را پیدا کنیم. دیگر آنکه، اگر نشانه ای در مقصد نیست یا دیده نمی شود، راه بلد و راهنمایی باشد که دست ما را بگیرد و به سوی مقصد ببرد. اما در عصر غیبت هیچیک از این دو آشکار نیست. نه عَلَم و نشانه ای دیده می شود (بِلَا عَلَمٍ یُرَى)، و نه راهنما و حجت ظاهری خدا در میان ما است (وَ لَا إِمَامٍ هُدًى). به این دلیل است که نجات از امواج شبهه ها و فتنه ها سخت است و غالباً غافل و مست و گمراه می شوند.
این حقیقتی است که حضرت ابوتراب علیه السلام در یکی از خطبه های خویش به آن تصریح فرموده و هشدار داده اند. در این خطبه که آن را از جمله «خُطَب مَلاحم» دانستهاند؛ یعنی خطبههایی که امام از حوادث آینده و نشانههای آخر الزمان خبر دادهاند، آن بزرگوار فرمودهاند:« ذَاکَ حَیْثُ تَسْکَرُونَ مِنْ غَیْرِ شَرَابٍ، بَلْ مِنَ النِّعْمَةِ والنَّعِیمِ»؛ این به هنگامى رخخواهد داد که مست مىشوید، اما نه با شراب، بلکه بر اثر فراوانى نعمت.
* شدت مستی در برخی نعمت ها
آنچه راجع به مستی نعمت گفته شد، یک قاعده کلی است؛ یعنی ممکن است درباره هر نعمتی صدق کند. اما در روایات بر مستی ناشی از چند نعمت خاص که بیشتر و خطرناکتر است، تأکید شده. از میان همه آن روایات، و برای نمونه به حدیثی از امام المتقین سلام الله علیه اکتفا می کنیم که فرمود:« یَنبَغِی للعاقِلِ أن یَحتَرِسَ مِن سُکرِ المالِ، و سُکرِ القُدرَةِ، و سُکرِ العِلمِ، و سُکرِ المَدحِ، و سُکرِ الشَّبابِ، فإنَّ لِکُلِّ ذلکَ رِیاحاً خَبیثةً تَسلُبُ العَقلَ و تَستَخِفُّ الوَقارَ؛ یعنی: سزاوار است که خردمند از مستى ثروت و مستى قدرت و مستى دانش و مستى ستایش و مستى جوانى پرهیز کند؛ زیرا هر یک از این مستی ها بوهاى پلیدى دارد که عقل را مى رباید و وقار را از بین مى برد».
«تَسلُبُ العَقلَ»؛ یعنی مست می کند، و « تَستَخِفُّ الوَقارَ»؛ یعنی سرمستی می آورد و انسان کارهایی خواهد کرد که او را سبک و خوار می سازد.
* فرعون، قارون و بلعم باعورا ؛ مصادیق مستی
نمونه تاریخی سرمستان از مال، «قارون» است که به جای استفاده صحیح از ثروت، سرمست از آن شد و بر خلق خدا ستم کرد. مردم و انسان های فهمیده قومش به او گفتند: این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد! فرح و شادی ای که قارون دچار آن شده بود همان بَطَر و سرمستی ناشی از مال بود.
قارون بیدار نشد، و به سرنوشت همه کسانی دچار شد که از نعمت سوءاستفاده کردند، «فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ »؛ سپس ما، او و خانهاش را در زمین فرو بردیم، و کسی هم نداشت که او را در برابر عذاب الهی یاری کند، و خود نیز نمیتوانست خویشتن را یاری دهد.
نمونه بارز سرمستان قدرت نیز فرعون است که به جای استفاده از قدرت برای خدمت به خلق دچار غرور و تکبر شد، به آنان ستم کرد، و ادعای خدایی هم داشت:« فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى»؛ ولى فرعون تکذیب نمود و عصیان کرد. سپس پشت کرد و به کوشش برخاست، و گروهى را فراهم آورد و ندا درداد و گفت: پروردگار بزرگتر شما منم!
خوب با چنین مست مغروری چه می توان کرد؟ خدا او را به کیفر دنیا و آخرت گرفتار کرد. این ماجرا اختصاصی به فرعون ندارد؛ همانگونه که جریان قارون نیز یک قاعده کلی است.
دانش نیز مستی آور است، مانند «بلعم باعورا». او در عصر حضرت موسى علیه السلام زندگى مى کرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنى اسرائیل محسوب مى شد، و حتى موسى (علیه السلام) از وجود او به عنوان یک مُبلّغ نیرومند استفاده مى کرد، و کارش در این راه آنقدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت مى رسید، ولى بر اثر تمایل به فرعون و وعد و وعیدهاى او از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد.
* نعمت جوانی
جوانی نیز از جمله نعمت هایی است که معمولاً انسان را دچار مستی و غفلت می کند؛ چنانکه در مناجات شعبانیه است که:« إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ؛ یعنی: معبودا، عمرم را در بیخبری از تو سپری کردم و جوانیام را در سرمستیِ دوری از تو به پیری رساندم».
* مستی ناشی از "مدح" در صاحب منصبان رایج تر است
راجع به تعریف و تمجیدها نیز؛ اولاً بسیاری از آنها ناشی از طمع است نه برخاسته از اعتقاد و صدق. و ثانیاً، برای امثال ما خطرناک و فریبنده و موجب غفلت و مستی است؛ نه شکر و خداپرستی!
خداوند متعال خطاب به رسول بزرگوارش یادآور شده است که: چون نزد تو می آیند ، به گونه ای تو را سلام می گویند که خدا تو را بدان گونه سلام نگفته است!
چاپلوسى، تملّق و تعریف بیش از اندازه، از نشانه هاى نفاق است. پس نباید به تمجید های شیرین، اما دروغ دل بست و خود را گم کرد؛ که این آغاز مستی و سرمستی و نهایتاً بدبختی است. در نهج البلاغه شریف است که امیر مؤمنان على (علیه السلام) فرمود: « کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ ...»؛ چه بسیار کسانی که به خاطر محبتى که به او می کنند هلاک می شود، و چون عیوب واشتباهاتش را می پوشانند، گرفتار غرور می شود، و به این دلیل که تعریف و تمجیدش می کنند، گمراه و گرفتار فتنه می گردد.
* تعریف و تمجید برای امثال ما خطرناک و موجب غفلت و مستی است
این خطر البته برای صاحبان منصب بسیار بیشتر از افراد معمولی است. آنان باید بدانند که:«إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاَتِ الْوُلاَةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ، أَنْ یُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ، وَیُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى الْکِبْرِ»؛ از پَست ترین حالات زمامداران در نظر صالحان این است که گمان ببرند آنها دوستدار ستایش هستند، و کشوردارى آنان بر کبر و خودپسندى استوار است.