گردشگری اسلامی، گردشگری جنگ، گردشگری ورزشی، گردشگری طبیعی، فرهنگی، تاریخی، شکار و همه محورهایی بود که با آمدن دومین رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران در فهرست توجه عملیاتیشدن قرار گرفت تا همه راهها برای جلب گردشگر بیشتر به ایران تجربه شود.
مسوولان گردشگری ایران از هیچ کدام از فرصتهای احتمالی رو بر نگرداندند اما عجیب بود که با وجود تاکید تمام روی هدفمندکردن گردشگری اسلامی در ایران و تبدیل ایران به بازار هدف برای مسلمانان جهان هیچ کدام از زیر ساختهای لازم و سیاستهای مورد نیاز، مورد توجه و اجرا قرار نگرفت. اعلام این خبر که از یک میلیون و هفتصد هزار گردشگر ورودی به ایران 600 نفر آنها مستقیم به خراسان رضوی میروند، اتفاق سودآوری است که میتواند نخستین در قفل شده گردشگری ایران را باز کند. اما اتفاق عجیبی که از ورود این 600 هزار گردشگر به یک استان رخ داده نه افزایش قابل قبول ارز به داخل کشور است و نه تغییر سیاستهای گردشگری این استان. تا آنجا که حتی گفته میشود بسیاری از این گردشگران در حاشیه شهر مشهد اتراق کرده و به گروه حاشیه نشینان مشهد پیوستهاند. از سوی دیگر رئیس یکی از آژانسهای مسافرتی در گفتوگو با خبرگزاری میراث، توریسم اسلامی را شاخهای نوپا در صنعت گردشگری ایران میداند و معتقد است: «برای شناخت توریسم اسلامی و طریقه توسعه این بخش از صنعت گردشگری باید از تجربههای دیگر در شاخههای مختلف توریسم استفاده کرد و از آنها برای هرچه بهتر پیادهکردن ایدههای رونق توریسم اسلامی بهره ببریم اما این پایان قصه گردشگری اسلامی ایران نیست. چرا که در ادامه به روشن شدن این نیاز در داخل کشور اشاره میکند و بر این باور است که اصلا در جمهوری اسلامی ایران توریست میخواهیم یا خیر. در غیر این صورت با توجه به مشکلاتی که هماکنون گریبانگیر صنعت گردشگری ایران شده، هیچگاه نمیتوانیم راههای پیشرفت در شاخههای مختلف صنعت گردشگری از جمله گردشگری اسلامی را طی کنیم.»
اما آن چیزی که در جلب گردشگران مسلمان به کشور حائز اهمیت است، جدا از مراودات سیاسی، ارزآوری و رونق اقتصادی است که با این نگرش میتوان به تدوین سیاستهای اصولی برای جلب و دعوت گردشگران مسلمان از کشورهای مسلمان اقدام کرد اما حتی با وجود حضور 600 هزار گردشگر مسلمان البته اگر این رقم هم واقعی باشد، هیچ سیاستی در این خصوص تدوین و طراحی نشده است. چهبسا به نظر میرسد کشور عراق در جلب گردشگران مسلمان از ایران با سیاستهای مدون بهتری توسعه گردشگری را در کشورش آغاز کرد. از همین رو آژانسداران ایرانی این نکته را طرح میکنند که «اگر هدف از جذب توریست در شاخه توریسم اسلامی، جذب توریست از کشورهای مسلمان باشد، باید بدانیم که میخواهیم از کدام کشورها توریست جذب کنیم که برای کشورمان ارزآوری داشته باشد. بهطور مثال گردشگر مالزیایی سودی برای دستاندرکاران صنعت گردشگری کشورمان نداشته و در تمامی مدت سفر خود تنها به دیدن چند بنای تاریخی بسنده کرده و اصلا خرید نمیکند. به همین دلیل فعالان بخش خصوصی ایران در صنعت گردشگری با وجود چنین توریستهایی ورشکست شده و این ورشکستگی به رکود گردشگری ایران دامن خواهد زد.»
اما حتی با فرض اینکه دعوت از گردشگران 57 کشور مسلمان به ایران در دستور کار معاونت گردشگری ایران قرار داشته باشد تاکنون موفق به اجرای کدام یک از این برنامهها شدهایم و مهمتر اینکه روی ورود و خروج این گردشگران و بازار هدفشان، علاقههایشان و جذابیتهایی که ایران میتواند برای آنها داشته باشد تا چه اندازه کار و فکر کردهایم؟ شاید به تعبیر گروهی از دستاندرکاران بخش توریسم، حجاب در ایران از موانع نباشد اما همین گروه بر این باورند که متولیان گردشگری کشور بایستی تعدادی بایدها و نبایدهایی را در صنعت توریست مشخص کرده و برای آنها جایگزین تعیین کنند. بهطور مثال رقصهای سنتی ایرانی از مهمترین جاذبههای گردشگری کشورمان محسوب میشود و ما میتوانیم این برنامهها را با همکاری گروههای رقص مردان اجرا کنیم و سنتهای ایرانی در نقاط مختلف کشور را به گردشگران نشان دهیم. این همان اتفاقی است که بسیاری از کشورهای مسلمان به خوبی موفق شدهاند با بهرهگیری از فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود از آن سودهای قابلتوجهی به دست آورند.
به تعبیر مسوولان اجرایی گردشگری که همان آژانسداران را شامل میشود، بروز این مشکلات نتیجه بیبرنامگی متولیان صنعت گردشگری ایران است و در حال حاضر یک صنعت ورشکسته به نام توریسم روی دستمان مانده و تنها برای اینکه پرستیژ خود را از دست ندهیم، گاه به گاهی از آن دم زدهایم.
با در نظر گرفتن همه این عوامل شاید آنها بر این باور باشند که با توجه به این مشکلات صنعت نوپای توریسم اسلامی نیز نمیتواند در میان صنعت ورشکسته گردشگری در ایران خودی نشان دهد و اگر مشکلات به همین منوال باقی بماند، سرمایهگذاری در این شاخه از توریسم نیز بینتیجه خواهد ماند اما از دیگر سو این امید وجود دارد که با ورود بخش خصوصی به جذب گردشگر از کشورهای مسلمان و خروج آن از دست دولت بتوان در انتظار اتفاقهای خوبی بود. این اتفاقهای خوب قرار است وعده مسوول گردشگری ایران را عملیاتی کند تا در سال 86 معادل 5/2 میلیون گردشگر به ایران وارد شود اما هنوز تعیین نشده از این تعداد گردشگر چه تعداد از کشورهای مسلمان و همسایه است که با دولت بسیاری از آنها تفاهمنامه بسته شده است اما فقط امضای قرارداد کافی نیست. شاید بهتر باشد برای شناخت توریسم اسلامی و طریقه توسعه این بخش از صنعت گردشگری، از تجربههای دیگران در شاخههای مختلف توریسم استفاده کرد و از آنها برای هرچه بهتر پیاده کردن ایدههای رونق توریسم اسلامی بهره برد.
در حال حاضر از میان 57 کشور اسلامی جهان تنها چهار کشور مصر، ترکیه، عربستان و مالزی در صنعت گردشگری رشد کردهاند و این رشد نیز در مقابل رشد گردشگری در کشورهای اروپایی بسیار ناچیز است که این امر تنها نشاندهنده نبود برنامهها و سیاستگذاریهای درست و اصولی به صنعت گردشگری در کشورهای اسلامی است.
اما مسوولان گردشگری ایران مثل همیشه فقط یک بعد از یک اتفاق را نگاه میکنند. وجود کلیساهای قدیمی و باشکوه در ایران و همچنین آتشکدههای زرتشتیان و مراکز خاص زیارتی که در دل کوهها و صخرهها وجود دارند میتواند از جمله جاذبههای گردشگری با مقوله دین باشد. به عنوان مثال در روستای تاریخی و قدیمی عقدا در یزد که نیمی از ایرانیان نیز تاکنون نام این روستا را نشنیدهاند همه ساله تعدادی از زرتشتیان هند به این روستا آمده و در غار شکفت یزدان در کنار این روستا، شبی را سپری میکنند اما آیا تابهحال برای جذب گردشگران هند به این روستا از سوی متولیان گردشگری برنامه مدونی تعریف شده است؟
منبع : روزنامه تهران امرو