وب سایت تاریخ یک: در 20 اوت 1940 خبر مرگ لئون تروتسکی – از بنیان گذاران شوروی و مغز متفکر ارتش سرخ- در رسانههای دنیا منتشر شد. سالها بود که اختلافات شدید او با استالین -رهبر وقت شوروی- برای خودش و اطرافیان او دردسرساز شده بود.
ترورتشکی 60 ساله در بعد از ظهر 20 اوت 1940 بعد از غذا دادن به خرگوشهای خانگی محبوبش ، در اتاق کار توسط یکی از نزدیکترین همراهانش – که بعدها مشخص شد از سوی استالین مامور به قتل تروتسکی شده است – کشته شد.
تروتسکی از همان ابتدای فعالیت سیاسی ، دشمنان زیادی داشت. دولت تزاری روسیه او را به خاطر عقاید مارکسیستیاش، دوبار به سیبری تبعید نمود. نام اصلی او لئو داویدویچ برونشتاین (Lev Davidovich Bronshtein) بود اما هنگامی که برای فرار به لندن ، از پاسپورت جعلی بریتانیایی تحت عنوان لئون تروتسکی استفاده کرد، بدین نام مشهور شد. او در انگلستان با ولادیمیر لنین دیدار کرد و مرید و پیرو او شد.
در جریان انقلاب روسیه (سال 1917)، تروتسکی کودتایی را در سن پترزبورگ طراحی کرد که به سقوط دولت موقت و روی کار آمدن کمونیستها منجر شد. همچنین او با تشکیل ارتش سرخ – که متشکل از نیروهای وفادار به آرمانهای مارکسیسم بود – به تاسیس نظام شوروی کمک شایانی نمود.
ارتش سرخ؛ یادگار تروتسکی
بسیاری از سیاستمداران حزب کمونیست، تروتسکی را جانشین حتمی لنین می دانستند اما با مرگ رهبر نخست شوروی در 1924 ، ورق به سود استالین برگشت. استالین از اهالی گرجستان، عضو مهم حزب کمونیست و صاحب نظریات برجسته در حوزهی سوسیالیسم سیاسی بود. اختلافات استالین و تروتسکی کاملاً مشهود بود. لئون تروتسکی به صدور انقلاب به خارج از مرزهای شوروی اعتقاد داشت اما استالین بر این باور بود که باید کمونیسم را در داخل شوروی تقویت کرد.
استالین در اواسط دهه 1920 شروع به تصفیه بزرگ در میان سران حزب کمونیست نمود. تروتسکی هدف نخست او بود. لئون تروتسکی ابتدا از حزب کمونیست اخراج شد ، سپس به قزاقستان تبعید و در 1929 از کشور بیرون رانده شد. تروتسکی پس از 4 سال اقامت در ترکیه ، مدتی به فرانسه و نروژ رفت و سرانجام در سال 1936 درخواست پناهندگی او از سوی دولت مکزیک پذیرفته شد.
تروتسکی به محض ورود به مکزیکو سیتی، فعالیت سیاسی خود را علیه سرمایهداری و حکومت خودکامهی استالین آغاز شد. در مقابل نیز دادگاه عالی شوروی ، تروتسکی را به اتهام خیانت به کشور به مرگ محکوم کرد.
سوءقصد نخست
در 24 مه 1940 یک گروه بیست نفره از افراد مسلح به خانهی تروتسکی در مکزیکو سیتی حمله کردند. محافظت از خانهی تروتسکی را گروهی از جوانان کمونیست حامی او بر عهده داشتند. مهاجمین که نتوانسته بودند تروتسکی را به قتل برسانند، به سرعت عقب نشینی کردند. گارد نگهبان تروتسکی بر این باور بودند که حملهی بعدی با بمباران منطقه همراه خواهد بود؛ به همین جهت، پنجرهها را با آجر پوشاندند و چندین برج مراقبت در اطراف خانه مستقر کردند.
حدود سه ماه بعد، فردی به نام فرانک جکسون که خود را از آشنایان سیلویا آگلوف – یکی از همراهان تروتسکی – معرفی کرده بود، از تروتسکی درخواست ملاقات کرد. در بعد از ظهر 20 اوت 1940 لئون تروتسکی در اتاق کار منتظر حضور جکسون بود.
هنگامی که تروتسکی غفلتاً از مهمانش روی برگرداند، جکسون یخشکنی از کت بارانیاش بیرون آورد و بر سر تروتسکی کوبید. با صدای شنیدن صدای فریاد، نگهبانان به اتاق آمدند ، جکسون را دستگیر کرده و او را کتک زدند. تروتسکی که نیمهجان بر زمین افتاده بود از آنان خواست که او را زنده نگه دارند تا اعتراف کند از چه کسی دستور گرفته.
تروتسکی را به بیمارستان رساندند. بعد از عمل جراحی، وضعیت جسمانی او امیدوار کننده بود. اما روز بعد تروتسکی ناگهان به کما رفت و سرانجام در غروب 21 اوت 1940 درگذشت. مدتی بعد اقرارنامهی جکسون منتشر شد. او اعتراف کرده بود که جوانی از اهالی بلژیک به نام ژاک مورنارد و طرفدار تروتسکی بوده است اما به دلیل این که تروتسکی از او خواسته که استالین را بکشد ، از رهبر سابق خود رویگردان شده است.
مدتی بعد سیلویا آگلوف اذعان کرد که این هویت واقعی قاتل نیست. نقشهی قتل تروتسکی طی چندین سال با دقت طراحی شده بود. نام واقعی مورنارد، رامون مرکادر (Ramon Mercader) بود؛ یک کمونیست اسپانیایی که از سوی سازمان امنیت شوروی (NKVD) مامور به کشتن تروتسکی شده است. او از پاسپورت فردی به نام فرانک جکسون استفاده کرده که در جنگ داخلی اسپانیا کشته شده بود. او سپس به تروتسکی نزدیک شده و اعتماد وی را بدست آورده بود.
مقامات مکزیکی مرکادر را به 20 سال حبس محکوم کردند. اگرچه دولت شوروی هرگونه دخالت در این ترور را انکار کرده بود پس از آزادی مرکادر در سال 1960 ، مدال افتخار اتحاد شوروی را به او اعطا نمود. مرکادر تا زمان مرگش در 1978، همچنان در خدمت سازمان امنیت شوروی مشغول به کار بود.
پیکر لئون تروتسکی در باغ خانهاش در مکزیکو سیتی دفن شد. او تنها یکی از میلیونها قربانی حکومت استالین بود اما مرگ وی نشان داد که دیکتاتوری همچون استالین برای پیشبرد اهداف سیاسی و افزایش قدرت خود، هیچ رقیبی را برنمیتابد.