ماهان شبکه ایرانیان

دلایل درست و نادرست برای ازدواج

ازدواج هم مثل هر کار دیگرى زمان خاص خود را دارد و تعجیل یا تأخیر زیاد از حد در زمان انجام آن، آثار سوء و مخرب خود را خواهد داشت. به ادامه مطلب توجه نمایید.

دلایل درست و نادرست برای ازدواج

رکسانا خوشابی؛ کارشناس ارشد مشاوره

 

وقتى صحبت از ازدواج به میان مى‏آید، همیشه یک سؤال مهم و اساسى هم با آن همراه مى‌‏شود. این سؤال مهم این است که: چه وقت ازدواج کنیم؟

افراد زیادى تحت عنوان متخصص، یا افراد عادى و معمولى جامعه، تلاش کرده‏اند تا در این زمینه به یک جواب روشن و قاطع برسند.

جوابى که براى همه افراد کاربرد داشته باشد. چیزى شبیه به یک فرمول یا معادله، که وقتى به جاى متغیرهایش، عدد بگذاریم، به یک جواب روشن و شسته رفته برسیم که زمان، یا سن ازدواج باشد!

مثلاً برخى مى‏‌گویند سن مناسب براى ازدواج خانم‏‌ها بین 22 تا 25 سال است و براى آقایان بین 25 تا 30 یا 28 تا 32! بعضى دیگر معتقدند به محض بلوغ جسمانى بهتر است دختر و پسر را به ازدواج تشویق کرد و سوق داد.

عده‏اى دیگر به بلوغ روانى و عاطفى توجه دارند و معتقدند وقتى افراد به سطح مطبوعى از بلوغ روانى رسیدند مى‏‌توانند ازدواج کنند.

 به نظر مى‏‌رسد بیشتر این نظرات از اینجا ناشى مى‏‌شوند که اکثر ما به ازدواج به شکل یک وظیفه یا یک کار ثابت نگاه مى‏‌کنیم و بدتر از آن اینکه به افراد هم به صورت آدم آهنى‏‌هاى مشابه و یکسانى نگاه مى‌‏کنیم که نیازها، روحیات، خلقیات و همه چیزشان مثل هم است و لااقل در امور جسمانى مشابه‏‌اند اما همه ما مى‏‌دانیم که اگرچه دو تا دست و دو تا پا و دو تا چشم و گوش داریم و یک سر محترم نیز به این مجموعه فرمانروایى مى‏‌کند اما در کارکرد فیزیکى و جسمانى اعضاى بدن و جوارح، هورمون‏‌ها، گردش خون، گوارش و... هم نامساوى هستیم، دیگر چه برسد به عاطفه، روحیه، خلق و خو و از همه مهم‌‏تر ویژگى‏‌هاى روحمان!

در نتیجه باورها و فرمول‏‌هایى هم که در جامعه و در پیرامون ما براى زمان ازدواج وجود دارد، هیچ‏کدام قابل تعمیم به همه افراد جامعه نیستند.

چون اکثر آنها از یک روزنه خیلى تنگ وارد موضوع شده‌‏اند و البته بعضى از این روزنه‏‌ها، چندان تنگ و یک بعدى‏‌اند که از آنها افقى یا چشم‏‌انداز بزرگ‏ترى دیده نمى‌‏شود که بتوان با توجه به آن چشم‏‌انداز، تصمیمى درست گرفت یا پاسخى صحیح و فراگیر به سؤال «چه وقت ازدواج کنیم» داد!

براى مثال، به این دیدگاه‌‏ها توجه کنید:

دخترم با اولین خواستگارت زودتر ازدواج کن، چون اگر سن‏‌ات بالا برود، دیگر مردى به سراغت نخواهد آمد!

حالا که سربازى‏‌ات تمام شده، درآمد هم دارى، دیگه وقتشه ازدواج کنى!

الان که همه دوستانت ازدواج کرده‌‏اند، بهتر است تو هم زودتر دست به کار شوى!!

ما دیگر پیر شده‌‏ایم و آرزو داریم عروسى تو را ببینیم، پس زودتر بجنب!

ما دیگه نمى‌‏تونیم مخارج تو رو بدیم، بهتره زودتر ازدواج کنى!

اختلاف سنى‏‌ات با بچه‌‏هات زیاد مى‌‏شه، باید زودتر ازدواج کنى!

تو که همه امکانات را دارى، خونه، ماشین، شغل و...پس معطل چى هستى؟!

اگر زودتر ازدواج نکنى، برادرها (خواهرها)ى بعد از تو هم به پاى تو مى‏‌سوزن، زود باش یکى رو انتخاب کن!

اداره، به متأهل‏‌ها زمین یا خونه مى‏ده، زود باش آستین‏‌ها رو بزن بالا!!

توى فامیل، همه همسن‏‌هاى تو عروسى کرده‌‏اند، اگه تو بله رو نگى آبروى ما توى فامیل مى‏ره!

زودتر ازدواج کن تا از حرف و سخن مردم، راحت بشى!

جواب فامیل را چه بدهم؟ همه می گن لابد عیبی داری. زودتر ازدواج کن!

هر چى زودتر ازدواج کنى زودتر از دخالت‏‌هاى خانواده‏ات راحت مى‏‌شى!

اگه دوست دارى راحت‏تر برى تفریح و گردش، زودتر ازدواج کن!

حالا که عاشق شده ای ازدواج کن.

این دختر خیلی زیباست، پس معطل چه هستی؟ ازدواج کن!

 .......

البته این موارد را همچنان مى‏‌توان فهرست کرد و اکثر ما با انواع آنها سروکار داشته‌‏ایم و آشنا هستیم. اما در چنین فهرست‌‏هایى آنچه همیشه نظر را جلب مى‌‏کند این است که جداً چطور شده که یک موضوع شخصى و خصوصى مانند ازدواج، تبدیل شد به راه‏‌حلى براى کوتاه کردن زبان مردم، راضى کردن دیگران، رفع بیکارى و بى‏‌حوصلگى، گرفتن امکانات و نظایر اینها؟!

چطور شد نظر اکثر مردم و اطرافیان شخص، مهم‏تر از نظر خودش محسوب شد؟

جداً چرا بیشتر ما مى‏خواهیم، با انواع ترفندها و روش‌‏ها، زمان ازدواج را جلو بیندازیم، و چرا متوجه نیستیم ازدواج‏‌هاى ناخواسته یا نابهنگام و بدون آمادگى واقعى و خواست درونى و خودجوش، چه تبعات و عواقبى دارند؟

آمار طلاق در مملکت ما نشان مى‌‏دهد که غیر از طلاق‌‏هایى که در اثر اعتیاد یکى از طرفین رخ مى‏‌دهد درصد بالایى از ازدواج‏ها به طلاق منجر مى‏‌شوند و تعداد زیادى از آنها را ازدواج‏‌‌هایى تشکیل مى‏دهند که ناخواسته و به اجبار والدین و اطرافیان صورت گرفته‌‏اند! و در این موارد، افراد طلاق گرفته و جدا شده، قربانى تصمیم یا مداخله اطرافیانى شده‏اند که به دلیل واهى یا سلیقه‌‏اى، و پیش از آنکه خود افراد تمایلى به ازدواج داشته باشند، آنها را درگیر ازدواج کرده‏‌اند.

محدود کردن زمان و موعد ازدواج، علاوه بر عدم آمادگى درونى فرد و در نتیجه نداشتن یا نرسیدن به بلوغ روانى و قابلیت فردى براى ایفاى نقش همسر و پدر و مادر، این خطر را هم در دل خود دارد که شریکى که براى یک عمر زندگى انتخاب مى‏‌کنیم، نامناسب باشد و هم‌خوانى و سیالیت و هماهنگى‏ با ما نداشته باشد و هر دو این عوامل، همان عواملى هستند که به طلاق‌‏هاى آشکار یا پنهان، منجر مى‏‌شوند البته عقب انداختن زمان ازدواج هم، دست کمى از جلو انداختن آن ندارد، یعنى براى کسى که زمان ازدواجش فرا رسیده، تعویق ازدواج مى‏‌تواند باعث ایجاد ده‌ها مسئله و مشکل دیگر در زندگى‏‌اش بشود، که با ازدواج درست، هیچ‏کدام به وجود نمى‏‌آمدند یا به راحتى حل مى‏‌شدند.

در واقع ازدواج هم مثل هر کار دیگرى زمان خاص خود را دارد و تعجیل یا تأخیر زیاد از حد در زمان انجام آن، آثار سوء و مخرب خود را خواهد داشت.

درست است که ازدواج هم مثل هر کار دیگرى ملزومات و مقدماتى لازم دارد اما اگر تعداد این ملزومات و مقدمات از حد بگذرد و کل عمر صرف تهیه آنها شود ثمره و دستاوردى که باید از ازدواج حاصل مى‏‌شد ممکن است حاصل نشود!

مى‏‌گویند روزى پسرى به پدر به ظاهر روشنفکر خود گفت: «پدر مى‏‌خواهم ازدواج کنم.» پدر گفت: «پسرم، البته ازدواج کار خوبى است اما تو هنوز سربازى نرفته‏‌اى، اول سربازى‏ات را باید تمام کنى.»

پسر گفت: «پدر اگر سربازى‏‌ام را تمام کنم آن وقت مى‌‏توانم ازدواج کنم؟» پدر گفت: «پسرم، بهتر است آنوقت به دانشگاه بروى، تحصیل کنى و علم بیاموزى.»

پسر گفت: «اگر تحصیل کردم و علم آموختم، آنوقت دیگر مى‏‌توانم ازدواج کنم؟» پدر گفت: «آنوقت هم اول باید کارى پیدا کنى که بتواند کفاف زندگى‌‏ات را بدهد.»

پسر گفت: «وقتى کار پیدا کردم مى‌‏توانم ازدواج کنم؟» پدر گفت: «باید مدتى کار کنى و پول پس‌‏انداز کنى.» پسر گفت: «براى چه پدر؟»

پدر پاسخ داد: «تا بتوانى خانه‌‏اى بخرى و عروست را در آنجا ببرى!» پسر گفت: «اگر خانه خریدم، دیگر مى‌‏توانم ازدواج کنم؟» پدر گفت: «بعدش باید مقدارى پول هم براى مخارج عروسى و سفر دور دنیایت پس‌‏انداز کنى.»

پسر گفت: «سفر دور دنیا دیگر چیست؟» پدر گفت: «عزیزم، تو بى‌‏تجربه و دنیا ندیده‌‏اى، باید قدرى دور دنیا بگردى، سرد و گرم زندگى را بچشى، تجربه کسب کنى و بعدش ازدواج کنى، تا بتوانى قدر زندگى‌‏ات را بدانى، بعدش هم حتماً باید...»

در اینجا پسر حرف پدر را قطع کرد و گفت: «بعدش را دیگر خودم مى‏‌دانم.» پدر گفت: «اگر مى‏‌دانى بگو بعدش چیست؟» پسر گفت: «بعدش باید یک قبر درست و حسابى بخرم و خودم را براى مردن آماده کنم!!! چون گمان نکنم بعد از این کارها، دیگر حال و حوصله ازدواج کردن را داشته باشم!»

ازدواج، مثل همه تجربه‏‌هاى دیگر دستاوردهایى دارد. دستاوردهایى که ممکن است بر کل زندگى و بر سرنوشت انسان، مؤثر باشد و اگر همان دستاوردها، در مقطع دیگرى از عمر نصیب‌مان شوند، دیگر تأثیر یا کارآیى خود را با همان کیفیت یا کمیت قبلى نداشته باشند.

هر دارویى، هر چقدر هم قوى یا مؤثر باشد در یک مقطع زمانى، براى بیمار، جنبه درمانى دارد و اگر زمان بگذرد ممکن است عضوى از بدن که دچار اختلال شده دیگر با دارو بهبود نیابد، بلکه به عمل جراحى نیاز پیدا کند.

ازدواج هم در زمان و مقطع خاص خود مى‌‏تواند بر انسان و بر سرنوشت او تأثیر مثبت داشته باشد و اگر زمانش فرارسیده باشد ولى در همان مقطع رخ ندهد، و زیادى به تأخیر بیفتد شاید مثل همان نوشدارو باشد که پس از مرگ سهراب، حاضر شده است.

حالا دوباره مى‏پرسم: بالاخره چه وقت باید ازدواج کرد؟

راستش، به گمانم جواب این سؤال آنقدر ساده است که به جاى پرداختن به آن، خیال مى‏‌کنیم باید به دنبال راه‌هاى سخت‌‏تر و توان‌فرسا بگردیم و انگار باورمان نمى‏‌شود پاسخ بتواند تا این اندازه راحت و در دسترس باشد.

احتمالاً بزرگ‏ترین اشکال در تشخیص پاسخ، این است که اکثر ما به جاى جستجو در درون خود، در پى یافتن نشانه‏‌ها و عوامل خارج از خودیم.

عوامل خارجى مثل رضایت و توقعات اطرافیان، فشارهاى اجتماعى، وضعیت مالى و اقتصادى، ملاحظات اجتماعى و خانوادگى و...

 اما اگر به موضوع ازدواج، کمى عمیق‌‏تر نگاه کنیم، متوجه مى‏‌شویم زمان ازدواج هر کس را عوامل درونى خود او تعیین مى‌‏کنند نه هیچ چیز دیگر.

نگرش ما به ازدواج تا حدود زیادى به نگرش ما به انسان برمى‌‏گردد. اگر انسان را صرفاً جسم بدانیم و تصور کنیم این موجود مادى یا جسم مادى تنها نیازهاى جنسى و جسمى دارد، بیشتر به مؤلفه‏‌هایى مانند سن (که به سن بلوغ جنسى برمى‌‏گردد) یا امکانات مادى، لوازم زندگى، محل زندگى و نظیر اینها بسنده مى‏‌کنیم.

اما همانطور که مى‏‌دانیم انسان صرفاً یک موجود مادى نیست و ازدواج هم تنها کاربردش رفع نیازهاى جنسى نیست بلکه مى‏‌تواند حوزه وسیع‌‏ترى از نیازهاى انسان را تحت پوشش قرار دهد که به روح و روان انسان هم مرتبط است نه فقط به جسم او.

و چون روح و روان انسان‏‌ها متفاوت است و نیاز روح و روان نیز در زمان‏‌هاى مختلف متغیر و متفاوت است زمان ازدواج، یعنى زمان پاسخگویى به این نیازها هم متفاوت خواهد بود.

از طرفى، نیاز به ازدواج هم واقعاً باید نیاز به خود «ازدواج» باشد و نباید با سایر نیازها نظیر نیاز به استقلال و جدایى از خانواده اولیه، نیاز به امنیت اجتماعى و مانند اینها اشتباه گرفته شود، همچنین نباید یک بعدى باشد، مثلاً تنها از یک زوایه یا از یک بعد بر ما وارد شود.

بلکه باید با همه ابعاد وجود، حس شود، ما را در بربگیرد و از تمام زوایا به ما هجوم بیاورد. وگرنه نیاز اصلى و واقعى نیست بلکه در اثر فشار دیگران، اصرار یا خواست دیگران یا هوى و هوس، ایجاد شده است.

بنابراین زمانى باید ازدواج کنیم که نیاز به آن را در سطح جسم، روان و روح خود حس کرده باشیم، نه فقط در سطح ظاهر و جسم.

افرادى هم که نیاز به ازدواج را صرفاً از جنبه جنسى آن مى‏‌سنجند، حداقل توجه داشته باشند که حتى چنین نیازى هم باید خودجوش، خودانگیخته، دراز مدت و عمیق باشد نه اینکه صرفاً در اثر محرک‏‌هاى بیرونى ایجاد شود.

اگر نیاز به ازدواج جدى باشد، این نیاز در درون‌مان ریشه دوانده و با گذشت زمان کمرنگ نمى‏‌شود و از بین نمى‌‏رود، درست مانند درختى که ریشه‏‌هاى آن در خاک محکم شده و استقرار یافته و با خاک گره خورده و بیرون آمدنى نیست.

در این حالت انگار این نیاز، دیگر جدا از ما نیست، بلکه جزئى از خود ماست! و گذشت زمان، نه تنها آن را از بین نمى‌‏برد بلکه ریشه‏‌هایش را محکم‌‏تر مى‌‏کند، درخت را رشد مى‏‌دهد و قوى‏‌تر هم مى‌‏کند.

چنین نیازى، با همه وجود حس مى‏‌شود، تابع زمان، مکان و شرایط نیست و انگار علائم و نشانه‏‌هاى درونى بى‏‌شمارى ما را به سمت آن مى‏‌کشاند، حتى اگر در ظاهر، خواهان آن نباشیم و به آن پر و بال ندهیم، و حتى اگر تلاش کنیم با آن بجنگیم و آن را شکست دهیم و بیرون بیندازیم، موفق نمى‏‌شویم.

چون دیگر در خود ماست و از بین بردنش، از بین بردن خود ما خواهد بود! در این صورت بهتر است دیگر، شمشیرمان را بر زمین بگذاریم، تسلیم شویم و ازدواج را با همه زوایا و ابعاد و همه دستاوردهایى که مى‏‌تواند داشته باشد تجربه کنیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان