یکى از صفات زشتى که در بین مردم شیوع دارد صفت عیبجویى و بدگویى از دیگران است. این صفت کثیف علاوه بر زشتى ذاتى که دارد مفاسد بیشمارى را نیز ایجاد می کند، سبب بدبینى و سوءظن مى شود، نفاق و دشمنى بوجود مى آورد، مردم را به جان هم مى اندازد، رشته هاى انس و مودت را قطع می کند، صفا و صمیمیت را از بین مى برد، کانون گرم خانوادگى را سرد مى کند، در بین زن و مرد جدایى مى افکند، باعث قتل و جنایت مى شود.
متأسفانه این عیب بزرگ به طورى در بین ما شایع شده که زشتى خود را از دست داده است، نقل هر مجلس و زینت بخش هر محفل و یک سرگرمى رسمى بشمار مى رود، کمتر مجلسى اتفاق مى افتد که از کسى بدگویى نشود، مخصوصاً اگر مجلسى زنانه باشد، وقتى دو زن با هم برخورد نمودند بدگویى و ولنگارى شروع مى شود، از این بد بگو از آن بد بگو، پشت سر این بد بگو پشت سر آن بد بگو، گویا در عیبجویى مسابقه گذاشته اند، بدتر از همه اینکه گاهى دیگران را رها کرده به شوهران یکدیگر مشغول مى شوند، بالاخره عیب و نقصى براى شوهر دیگرى پیداکرده مى گوید، یا از قیافه و شکلش مذمت مى کند، یا از شغل و کارش بدگویى مى نماید، یا به مراتب تحصیلاتش ایراد مى گیرد یا از اخلاق و آدابش انتقاد می کند یا به اوضاع مالى اش خرده گیرى میکند، اگر نفت فروش باشد می گوید شوهرت بوى نفت مى دهد چگونه با او به سر مى برى؟ اگر کفاش باشد مى گوید چرا به کفاش شوهر کردى؟اگر راننده باشد می گوید: شوهرت همیشه در سفر است، خیرى نمى بینى، اگر قصاب باشد مى گوید:بوى دنبه می دهد. اگر ادارى باشد می گوید:در زندگى و محل شغل آزادى ندارد، اگر ندار و کم درآمد باشد می گوید:چگونه با این شوهر ندار مى سازى؟حیف از تو خانم به این خوشگلى که شوهرت زشت وبد ترکیب است، شوهرت کوتاه قد یا سیاه رنگ یا لاغر اندام است، چرا به یک چنین مردى شوهر کردى؟مگر پدر و مادرت از تو سیر شده بودند که ترا به یک چنین مردى شوهر دادند؟تو که صدها خواستگار داشتى، حیف نبود به یک مرد بى سواد کوتاه فکر شوهر کنى و از تمام خوشیها محروم گردى؟نه سینما نه تفریح، پس چى؟
راستى چه شوهر بد اخلاقى دارى هر وقت او را مى بینم صورتش درهم کشیده و عبوس است، چه طور با او زندگى میکنى؟واه!بعد از این همه تحصیلات رفتى به یک دهاتى شوهر کردى؟
سخنان مذکور و صدها مانند اینها است که در بین خانمها رد و بدل مى شود. اصولاً با این قبیل ولنگاریها عادت کرده اند، در آثار و نتائج سخنانشان اصلا فکر نمى کنند، فکر نمى کنند که ممکن است با یک جمله کوتاه زنى از شوهرش دلسرد شده کار به طلاق و جدایى بلکه به قتل وجنایت منتهى شود.
اینگونه زنها واقعا شیطانى هستند به صورت انسان، دشمن آسایش و خوشى خانواده ها هستند، همانند شیطان ایجاد نفاق و دشمنى و اختلاف مى کنند، کانونهاى گرم زناشویى را به زندانهاى تاریک و دردناک تبدیل مى سازند. چه باید کرد؟اینهم یکى از صفات زشت و بى ادبیهاى اجتماع مااست، با اینکه اسلام شدیدا از این عمل نهى کرده ما حاضر نیستیم این خوى پلید را از خود دور سازیم.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:اى کسانیکه به زبان مدعى اسلام هستید لیکن ایمان در دلتان راه نیافته، از مسلمانها بدگویى نکنید ودر صدد عیبجویى نباشید. زیرا هر کس از مردم عیبجویى کند خدا نیز درعیوب او دقت خواهد نمود، و در آن صورت رسوا خواهد شد و لو درخانه اش باشد. (1)
این زنهاى دیو صفت یکى از چند منظور را مى توانند داشته باشند:
یا به قصد دشمنى و کینه توزى بدگویى می کنند تا خانواده اى را از هم بپاشند، یا رشک و حسد به عیبجویى وادارشان میکند، یا منظورشان تفاخرو خودستایى است و به وسیله بدگویى از دیگران میخواهند خوبى خودشان را جلوه دهند، یا به علت اینکه در خودشان عیب و نقصى سراغ دارند به منظور عقده گشایى انتقاد میکنند، یا قصدشان اغفال و فریب دادن خانم ساده لوحى است، یا منظورشان تظاهر به خیرخواهى و دلسوزى است، گاهى هم جز سرگرمى و ارضاى یک عادت کثیف نفسانى هدفى ندارند، به هر حال آنچه مسلم است اینکه قصد خیرخواهى و دلسوزى ندارند، این خوى زشتى که در بین زن و مرد ما کاملا رواج دارد آثار بسیار خطرناک وبدى در بردارد، چه دوستیهایى را بر هم زده!چه جنگ و ستیزه هایى بوجودآورده!چه زندگیهاى گرمى را از هم متلاشى نموده و چه قتل و جنایتهایى رابوجود آورده است؟!
خوانندگان محترم، مسلماً نمونه هاى فراوانى از این قبیل حوادث سراغ دارند لیکن باز هم به داستان زیر توجه فرمائید:
«زنى بنام...در دادگاه گفت:مردى بنام...براى بر هم زدن صمیمیت من و شوهرم تا مى توانست از او بد می گفت. می گفت...به درد تو نمى خورد، حیف از توست که با او زندگى مى کنى، ترا درک نمى کند، عاطفه ندارد، از شوهرت طلاق بگیر تا با تو ازدواج کنم...در اثر القاآت اوگمراه شده با کمک هم شوهرم را کشتیم. » (2)
خانم محترم، اکنون که به مقاصد پلید این افراد پى بردى چاره کار به دست تو است، اگر به سعادت و خوشبختى خودت و شوهر و فرزندانت علاقه دارى مواظب باش تحت تاثیر القاآت این شیطانهاى انسان نما قرارنگیرى، گول دلسوزیهاى ظاهرى آنها را نخور، یقین بدان که دوست تونیستند، بلکه دشمن سعادت و خوشبختى تو هستند، قصدشان اینست که ترابه بدبختى و سیه روزى بیندازند، ساده لوح و زودباور و خوشبین نباش، بازیرکى و هوش مقاصد پلیدشان را دریاب، و به مجرد اینکه خواستند ازشوهرت عیبجویى کنند جلوشان را بگیر، بدون ملاحظه و خجالت بگو:اگرمیخواهید دوستى و رفت و آمدمان برقرار باشد بعد از این حق ندارید یک کلمه درباره شوهر من بدگویى کنید، شوهرم را دوست دارم و هیچ عیبى هم ندارد، کارى به زندگى و شوهر و فرزندان من نداشته باشید.
اگر این صراحت لهجه را از تو دیدند و فهمیدند به شوهر وفرزندانت علاقه دارى از گمراه کردنت مایوس میگردند و براى همیشه ازشر ولنگاریها و بدگوییهاى آنها راحت مى شوى. فکر نکن رنجیده خاطرمى شوند و رفاقتتان برهم مى خورد، زیرا اگر دوست واقعى باشند نه تنهارنجش پیدا نمى کنند بلکه از تذکرات خردمندانه تو متنبه شده تشکرمى نمایند، و اگر دشمنانى هستند بصورت دوست، همان به که رفت و آمد را ترک کنند، و اگر دیدى حاضر نیستند دست از این خوى پلید بردارندصلاحت در اینست که بطور کلى با آنها قطع رابطه کنى. زیرا دوستى ومعاشرت با آنها ممکن است بدبختى و سیه روزى ترا فراهم سازد.
پینوشتها:
1-بحار ج 57 ص 218
2-اطلاعات 27 آبان 1350
منبع:امینی، ابراهیم؛ (1367؟)، آئین همسرداری یا اخلاق خانواده، تهران: اسلامی، چاپ پانزدهم.